حکایت مردی که صورت افلاک بر تختهٔ خاک میکشید
دیده باشی کان حکیم بی خرد
تختهای خاک آورد در پیش خود
پس کند آن تخته پر نقش و نگار
ثابت و سیاره آرد آشکار
هم فلک آرد پدید و هم زمین
گه بر آن حکمی کند گاهی برین
هم نجوم و هم برون آرد پدید
هم افول و هم عروج آرد پدید
هم نحوست، هم سعادت برکشد
خانهٔ موت و ولادت برکشد
چون حساب نحس کرد و سعد از آن
گوشهٔ آن تخته گیرد بعد از آن
برفشاند، گویی آن هرگز نبود
آن همه نقش و نشان هرگز نبود
صورت این عالم پر پیچ پیچ
هست همچون صورت آن تخته هیچ
تو نیاری تاب این، کنجی گزین
گرد این کم گرد و در کنجی نشین
جملهٔ مردان زنان اینجا شدند
از دو عالم بینشان اینجا شدند
چون نداری طاقت این راه تو
گر همه کوهی نسنجی کاه تو
گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود: یوسف همدان که چشم راه داشتگفتار پیری مستغنی: گفت مردی مرد را از اهل راز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیده باشی کان حکیم بی خرد
تختهای خاک آورد در پیش خود
هوش مصنوعی: به احتمال زیاد توی زندگیات کسی را دیدهای که مانند یک حکیم به نظر میرسد اما در واقع بیفکر است و یک تکه خاک را جلوی خود گذاشته تا آن را مورد توجه قرار دهد.
پس کند آن تخته پر نقش و نگار
ثابت و سیاره آرد آشکار
هوش مصنوعی: سپس آن تختهی پر از طراحی و زیبایی ثابت شده، ستاره را ظاهر میسازد.
هم فلک آرد پدید و هم زمین
گه بر آن حکمی کند گاهی برین
هوش مصنوعی: هم آسمان چیزی را از خود نشان میدهد و هم زمین، گاهی نیز بر این حالت حکم میفرماید.
هم نجوم و هم برون آرد پدید
هم افول و هم عروج آرد پدید
هوش مصنوعی: ستارهشناسی و پدیدههای طبیعی هر دو، نشانههای روشنی از تغییرات را به نمایش میگذارند؛ هم غروب و هم طلوع را میتوان در آنها مشاهده کرد.
هم نحوست، هم سعادت برکشد
خانهٔ موت و ولادت برکشد
هوش مصنوعی: بعضی از مکانها میتوانند هم شگون بد داشته باشند و هم خوشی و خوشبختی، به طوری که محل مرگ و تولد افراد در آنجا میتواند هر دو حالت را رقم بزند.
چون حساب نحس کرد و سعد از آن
گوشهٔ آن تخته گیرد بعد از آن
هوش مصنوعی: زمانی که بدیها و خوبیها را حساب کند و از آن سوی یک تخته، خوشبختی را بگیرد، بعد از آن...
برفشاند، گویی آن هرگز نبود
آن همه نقش و نشان هرگز نبود
هوش مصنوعی: گویی برف همه چیز را پوشانده و دیگر هیچ نشانی از آنچه بود، باقی نمانده است.
صورت این عالم پر پیچ پیچ
هست همچون صورت آن تخته هیچ
هوش مصنوعی: این جهان با تمام پیچیدگیهایش مانند سطح یک تخته صاف و ساده به نظر میرسد.
تو نیاری تاب این، کنجی گزین
گرد این کم گرد و در کنجی نشین
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که تو طاقت این همه یا تحمل این شرایط را نداری، پس بهتر است گوشهای را انتخاب کنی و در آنجا آرام بگیری بدون اینکه به اطراف خود توجهی داشته باشی.
جملهٔ مردان زنان اینجا شدند
از دو عالم بینشان اینجا شدند
هوش مصنوعی: تمام مردان و زنان از دو جهان بیخبر به این مکان آمدهاند.
چون نداری طاقت این راه تو
گر همه کوهی نسنجی کاه تو
هوش مصنوعی: اگر توان تحمل این مسیر را نداری، حتی اگر همه کوهها را هم بسنجی، در برابر درد تو چیزی بیش از کاه نخواهد بود.