حکایت خواجهای که عاشق کودکی فقاع فروش شد
خواجهای از خان و مان آواره شد
وز فقاعی کودکی بیچاره شد
شد ز فرط عشق سودایی ازو
گشت سر غوغای رسوایی ازو
هرچ او را بود اسباب و ضیاع
میفروخت و میخرید از وی فقاع
چون نماندش هیچ، بس درویش شد
عشق آن بیدل یکی صد بیش شد
گرچه میدادند نان او را تمام
گرسنه بودی و سیر از جان مدام
زانک چندانی که نانش میرسید
جمله میبرد و فقاعی میخرید
دایما بنشسته بودی گرسنه
تا خرد یک دم فقاعی صد تنه
سایلی گفتش که ای آشفته کار
عشق چه بود سر این کن آشکار
گفت آن باشد که صد عالم متاع
جمله بفروشی برای یک فقاع
تا چنین کاری نیفتد مرد را
او چه داند عشق را و درد را
بیان وادی عشق: بعد ازین وادی عشق آید پدیدحکایت مجنون که پوست پوشید و با گوسفندان به کوی لیلی رفت: اهل لیلی نیز مجنون را دمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجهای از خان و مان آواره شد
وز فقاعی کودکی بیچاره شد
هوش مصنوعی: یک زاهد از زندگی و خانهاش دور افتاد و به وضعیت ناگواری رسید، به گونهای که از فقر و تنگدستی، کودکی معصوم و بیگناه نیز به مصیبت افتاد.
شد ز فرط عشق سودایی ازو
گشت سر غوغای رسوایی ازو
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عشق، دیوانه شدم و از همین رو، سرم پر از همهمه و جنجال رسوایی است.
هرچ او را بود اسباب و ضیاع
میفروخت و میخرید از وی فقاع
هوش مصنوعی: هرچه او داشت، از جمله وسایل و اموالش را میفروخت و میخرید تا به زندگیاش ادامه دهد.
چون نماندش هیچ، بس درویش شد
عشق آن بیدل یکی صد بیش شد
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ چیز برایش نماند، عشق آن بیدل به اندازهی صد درویش بزرگ شد.
گرچه میدادند نان او را تمام
گرسنه بودی و سیر از جان مدام
هوش مصنوعی: هرچند به او نان میدادند و غذایی برایش فراهم میکردند، اما او همیشه گرسنه بود و هیچگاه از دل و جان خود سیر نمیشد.
زانک چندانی که نانش میرسید
جمله میبرد و فقاعی میخرید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه هر چه مقدار نانش به او میرسید، همهاش را برمیداشت و برای خود مشروب میخرید.
دایما بنشسته بودی گرسنه
تا خرد یک دم فقاعی صد تنه
هوش مصنوعی: همیشه گرسنه نشسته بودی و فقط برای یک لحظه چیزی میخوردی، اما در عوض تاثیر و بهرهوری آن خوردن برایت بسیار بزرگ و مهم بود.
سایلی گفتش که ای آشفته کار
عشق چه بود سر این کن آشکار
هوش مصنوعی: سایلی از او پرسید که ای عشق، چه داستانی دارد که اینقدر آشفته و پریشان شدهای؟ راز این ماجرا را برای من روشن کن.
گفت آن باشد که صد عالم متاع
جمله بفروشی برای یک فقاع
هوش مصنوعی: شخصی میگوید اگر همه دانشمندان و علمها را جمعآوری کنی و به فروش برسانی، هیچکدام ارزش را ندارند اگر به یک فقرای واقعی کمک نکنی.
تا چنین کاری نیفتد مرد را
او چه داند عشق را و درد را
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی گرفتار عشق و درد نشود، نمیتواند حقیقت این احساسات را درک کند.
حاشیه ها
1392/04/27 20:06
ایران
آیا در بیت هفتم واژه ی خرد درست است یا باید خورَد باشد ؟
1392/04/27 21:06
امین کیخا
فقاع عربی فوگان است و ان ابجو می باشد
1392/04/27 21:06
امین کیخا
گمان کنم فقاع به معنی اروغ هم دیده ام به عربی
1392/04/27 21:06
امین کیخا
خرد یعنی بخرد
1392/04/27 21:06
امین کیخا
صد تنه ؟
1392/04/27 21:06
امین کیخا
خواجه عاشق پسرک ابجو فروشی بوده است و هر دم برای دیدن او ابجو می خریده است .
1392/04/27 21:06
امین کیخا
ایران جان ظاهرا نسخه ای با نگاه شما هم هست یعنی خورد
1392/04/27 21:06
امین کیخا
صد تنه یعنی فوگانی که برای سد تن بس باشد ؟
1397/02/17 13:05
آزاده
دائم گرسنه نشسته بود تا زمانیکه لحظه ای با تمام وجود میتوانست بخورد
1399/04/22 18:06
عباس
فقاعی کودکی: همان ساقی است. آبجوفروشی که همچون دخترکان صورتی زیبا داشت،
1399/05/05 15:08
فرید
اگر کمی زیر چتر مسایل اخلاقی قرار بگریم باید گفت این مرد بزرگ چیزی که خلاف ارزش های اخلاقی است سروده .