حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند
از قضا افتاد معشوقی در آب
عاشقش خود را درافکند از شتاب
چون رسیدند آن دو تن با یک دگر
این یکی پرسید از آن کای بیخبر
گر من افتادم در آن آب روان
از چه افکندی تو خود را در میان
گفت من خود را در آب انداختم
زانک خود را از تو مینشناختم
روزگاری شد که تا شد بیشکی
با تویی یِ تو یکی یِ من یکی
تو منی یا من توم، چند از دوی
با توم من ، یا توم، یا تو توی
چون تو من باشی و من تو بر دوام
هر دو تن باشیم یک تن والسلام
تا توی برجاست در شرکست یافت
چون دوی برخاست توحیدت بتافت
تو درو گم گرد، توحید این بود
گم شدن کم کن تو، تفرید این بود
راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار: گفت لقمان سرخسی کای الهحکایت محمود و ایاز و حسن در روز عرض سپاه: گفت روزی فرخ و مسعود بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از قضا افتاد معشوقی در آب
عاشقش خود را درافکند از شتاب
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، معشوقی به داخل آب افتاد و عاشقش به شدت و با عجله خودش را به دنبال او به آب انداخت.
چون رسیدند آن دو تن با یک دگر
این یکی پرسید از آن کای بیخبر
هوش مصنوعی: وقتی آن دو نفر به هم رسیدند، یکی از آنها از دیگری که بیخبر بود، سوالی پرسید.
گر من افتادم در آن آب روان
از چه افکندی تو خود را در میان
هوش مصنوعی: اگر من به درون آن آب روان افتادهام، چرا خودت را هم به وسط آن انداختی؟
گفت من خود را در آب انداختم
زانک خود را از تو مینشناختم
هوش مصنوعی: گفتم که خودم را در آب انداختم چون نمیتوانستم خودم را از تو تشخیص دهم.
روزگاری شد که تا شد بیشکی
با تویی یِ تو یکی یِ من یکی
هوش مصنوعی: زمانی فرارسید که به خوبی و بدون شک، تو و من به یکدیگر پیوستیم.
تو منی یا من توم، چند از دوی
با توم من ، یا توم، یا تو توی
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی ارتباط عمیق و پیچیده بین دو فرد اشاره دارد. گویا شاعر به تعامل و همبستگی بین خود و دیگری میپردازد و سؤالهایی دربارهی هویت و یگانگی آنها مطرح میکند. این پرسشها نشاندهندهی ناامیدی و سردرگمی در تمایز میان من و تو است، بهطوری که ممکن است مرزهای فردی کمرنگ شده و به یکدیگر پیوند بخورند.
چون تو من باشی و من تو بر دوام
هر دو تن باشیم یک تن والسلام
هوش مصنوعی: زمانی که تو به من تبدیل شوی و من به تو، ما همیشه به عنوان یک وجود واحد خواهیم بود و این بهترین حالت است.
تا توی برجاست در شرکست یافت
چون دوی برخاست توحیدت بتافت
هوش مصنوعی: تا زمانی که در برج خود هستی، در شرک به سر میبری، اما وقتی که دوستی از خواب بیدار میشود، نور توحید بر تو میتابد.
تو درو گم گرد، توحید این بود
گم شدن کم کن تو، تفرید این بود
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی حقیقت هستی، بهتر است از خودخواهی و جدا افتادگی کنار بروی. یکپارچگی و وحدت در این است که از خود را فراموش کنی و به زندگی و دنیای اطراف خود توجه کنی.
خوانش ها
حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند به خوانش آزاده
حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1392/02/22 04:04
امیر
لینک مربوط به شعر بعدی (در وادی توحید) از قلم افتاده.