راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار
گفت لقمان سرخسی کای اله
پیرم و سرگشته و گم کرده راه
بندهای کو پیر شد شادش کنند
پس خطش بدهند و آزادش کنند
من کنون در بندگیت ای پادشاه
همچو برفی کردهام موی سیاه
بندهٔ بس غم کشم، شادیم بخش
پیرگشتم ، خط آزادیم بخش
هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص
هر که او از بندگی خواهد خلاص
محو گردد عقل و تکلیفش به هم
ترک گیر این هر دو و درنه قدم
گفت الاهی پس ترا خواهم مدام
عقل و تکلیفم نباید والسلام
پس ز تکلیف وز عقل آمد برون
پای کوبان دست میزد در جنون
گفت اکنون من ندانم کیستم
بنده باری نیستم، پس چیستم
بندگی شد محو، آزادی نماند
ذرهای در دل غم و شادی نماند
بیصفت گشتم، نگشتم بیصفت
عارفم اما ندارم معرفت
من ندانم تو منی یا من توی
محو گشتم در تو و گم شد دوی
حکایت پیرزنی که کاغذ زری به بوعلی داد: رفت پیش بوعلی آن پیر زنحکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند: از قضا افتاد معشوقی در آب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت لقمان سرخسی کای اله
پیرم و سرگشته و گم کرده راه
هوش مصنوعی: لقمان میگوید: ای پروردگار، من پیر و گمراه شدهام و راه خود را گم کردهام.
بندهای کو پیر شد شادش کنند
پس خطش بدهند و آزادش کنند
هوش مصنوعی: اگر کسی به سن سالخوردگی برسد، باید او را خوشحال کنند و اجازه بدهند که آزاد باشد و به زندگیاش ادامه دهد.
من کنون در بندگیت ای پادشاه
همچو برفی کردهام موی سیاه
هوش مصنوعی: اکنون در محبت و بندگی تو، ای پادشاه، مانند برفی هستم که موهای سیاه را سفید کرده است.
بندهٔ بس غم کشم، شادیم بخش
پیرگشتم ، خط آزادیم بخش
هوش مصنوعی: من درد و رنج زیادی را تحمل کردهام، اما به من شادی و آرامش عطا کن تا بتوانم راحت و آزاد زندگی کنم.
هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص
هر که او از بندگی خواهد خلاص
هوش مصنوعی: پیامی از یک ندا کننده میرسد که به افراد میگوید، ای کسانی که در حرم اقدس هستید، هر کسی که میخواهد از بندگی رهایی یابد، باید خاص و ویژه باشد.
محو گردد عقل و تکلیفش به هم
ترک گیر این هر دو و درنه قدم
هوش مصنوعی: فراموش کن که عقل چگونه کار میکند و از مسئولیتهای خود دست بکش. در این مسیر، به دلیل اینکه پیش روی تو فرازهایی وجود دارد، گام بردار.
گفت الاهی پس ترا خواهم مدام
عقل و تکلیفم نباید والسلام
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: پس من تو را همواره میطلبم و عقل و مسئولیت من نباید وجود داشته باشد، و بس.
پس ز تکلیف وز عقل آمد برون
پای کوبان دست میزد در جنون
هوش مصنوعی: پس از آنکه از مسئولیتها و عقلانیت خارج شد، با شادی و شوق پا کوبان، در حالت جنون و شادی دست میزد.
گفت اکنون من ندانم کیستم
بنده باری نیستم، پس چیستم
هوش مصنوعی: گفت حالا نمیدانم من چه کسی هستم، من بندهای از بار نیستم، پس پس چه کسی هستم؟
بندگی شد محو، آزادی نماند
ذرهای در دل غم و شادی نماند
هوش مصنوعی: در این دنیا، وقتی که انسان به خدمت و بندگی مشغول میشود، دیگر احساس آزادی نمیکند و در دلش نه جای غمی باقی میماند و نه شادی. او بهطور کامل در این بندگی غرق شده است.
بیصفت گشتم، نگشتم بیصفت
عارفم اما ندارم معرفت
هوش مصنوعی: من بدون ویژگی و توصیف شدم، اما در عین حال، بدون ویژگی و صفت نماندهام. عارف هستم، اما دانشی و معرفتی ندارم.
من ندانم تو منی یا من توی
محو گشتم در تو و گم شد دوی
هوش مصنوعی: من نمیدانم تو چه کسی هستی و آیا من همانی هستم که تو میگویی. در تو غرق شدهام و به قدری جذب تو شدهام که خودم را گم کردهام.
خوانش ها
راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار به خوانش آزاده
راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1392/02/22 03:04
امیر
در بیت ما قبل آخر "عارفم" صحیح است.
1399/04/01 20:07
عباس
بیت آخر را طوری بخوانی که صدای واو، در توی و دوی شنیده شود. اینجوری وزن هم به سامان می شود.
to-vi
do-vi
1401/12/28 23:02
بی نام
توحید یعنی تو نباید باشی و غیر نیز نباشد و هیچ جز او نباشد. چون حق این است که جز او نیست؛ چون بدین تصدیق رسیدی و همه ی تناسب ها را از میان برداشتی مردی.حال چه مسلمان و چه مسیحی و یهود و بودا و زردشتی و غیره
نشانم داده اند اندر خرابات
که التوحید اسقاط الاضافات
1402/05/09 09:08
صفدر مرادی
بندگی یعنی کنار گذاشتن تمام تعصبها وزیرپاگذاشتن غرور.بخدا رسیدن ساده است ولی آسان نیست مثلا دروغ نگفتن غیبت نکردن درکلام ساده است ولی درعمل سخت