عقیدهٔ دیوانهای دربارهٔ عالم
گفت آن دیوانه را مردی عزیز
چیست عالم، شرح ده این مایه چیز
گفت هست این عالم پر نام و ننگ
همچو نخلی بسته از صد گونه رنگ
گر به دست این نخل میمالد یکی
آن همه یک موم گردد بیشکی
چون همه مومست و چیزی نیز نیست
رو که چندان رنگ جز یک چیز نیست
چون یکی باشد همه، نبود دوی
نه منی برخیزد اینجا نه توی
بیان وادی توحید: بعد از این وادی توحید آیدتحکایت پیرزنی که کاغذ زری به بوعلی داد: رفت پیش بوعلی آن پیر زن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
عقیدهٔ دیوانهای دربارهٔ عالم به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1402/03/21 07:06
طاهری
سالکان راه حقیقت جملگی به این واقعیت رسیده اند و آن چیزی نیست جز سخن پائلو کوئیلو:«همه چیز یک چیز است»