گنجور

سخنی از رابعه

زو یکی پرسید کای صاحب قبول
تو چه می‌گویی ز یاران رسول
گفت من از حق نمی‌آیم به سر
کی توانم داد از یاران خبر
گرنه در حق جان و دل گم دارمی
یک نفس پروای مردم دارمی
آن نه من بودم که در سجده گهی
خار در چشمم شکست اندر رهی
بر زمین خونم روان شد از بصر
من ز خون خویش بودم بی‌خبر
آنک او را این چنین دردی بود
کی دل کار زن و مردی بود
چون نبودم تا که بودم خودشناس
دیگری را کی شناسم در قیاس
تو درین ره نه خدا و نه رسول
دست کوته کن ازین رد و قبول
تو کفی خاکی درین ره خاک شو
از تبرا و تولا پاک شو
چون کفی خاکی سخن از خاک گوی
جمله را تو پاک دان و پاک گوی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زو یکی پرسید کای صاحب قبول
تو چه می‌گویی ز یاران رسول
هوش مصنوعی: کسی از او پرسید، ای صاحب کرامت، درباره دوستان پیامبر چه نظری داری؟
گفت من از حق نمی‌آیم به سر
کی توانم داد از یاران خبر
هوش مصنوعی: گفت من از حقیقت دور نمی‌شوم، چطور می‌توانم از دوستانم خبر بگیرم؟
گرنه در حق جان و دل گم دارمی
یک نفس پروای مردم دارمی
هوش مصنوعی: اگر نبود که برای جان و دل خود نگران هستم، فقط به لحظه‌ای دیگر به فکر مردم هستم.
آن نه من بودم که در سجده گهی
خار در چشمم شکست اندر رهی
هوش مصنوعی: من نبودم که در حال سجده، خار بر چشمم آسیب برساند، این حادثه در مسیری به وقوع پیوست.
بر زمین خونم روان شد از بصر
من ز خون خویش بودم بی‌خبر
هوش مصنوعی: از چشم‌های من، خون بر زمین جاری شد و من از درد و رنج خود بی‌خبر بودم.
آنک او را این چنین دردی بود
کی دل کار زن و مردی بود
هوش مصنوعی: او این چنین دردی دارد که دلش به کار عشق و محبت مرد و زن مشغول است.
چون نبودم تا که بودم خودشناس
دیگری را کی شناسم در قیاس
هوش مصنوعی: زمانی که من در این دنیا حضور نداشتم، نمی‌توانم دیگری را که خود را می‌شناسد بشناسم. در واقع، شناختن دیگران وابسته به شناخت خود من است.
تو درین ره نه خدا و نه رسول
دست کوته کن ازین رد و قبول
هوش مصنوعی: در این مسیر نه خدا نزد توست و نه پیامبر، پس خود را از این تأیید و رد درگیر نکن.
تو کفی خاکی درین ره خاک شو
از تبرا و تولا پاک شو
هوش مصنوعی: در این مسیر، خود را مانند خاکی ساده قرار بده و از هر گونه ناپاکی و تعصب دوری کن.
چون کفی خاکی سخن از خاک گوی
جمله را تو پاک دان و پاک گوی
هوش مصنوعی: هر کس که از خاک و ریشه‌های زمینی صحبت می‌کند، باید همه چیز را خالص و پاک بداند و از آن جنبه صحبت کند.

خوانش ها

سخنی از رابعه به خوانش آزاده