حکایت رفتن مصطفی بسوی غار و خفتن علی در بسترش
گر علی بود و اگر صدیق بود
جان هر یک غرقهٔ تحقیق بود
چون بسوی غار میشد مصطفا
خفت آن شب بر فراشش مرتضا
کرد جان خویشتن حیدر نثار
تا بماند جان آن صدر کبار
پیش یار غار، صدیق جهان
هم برای جان او در باخت جان
هر دو جانبازان راه او شدند
جانفشانان در پناه او شدند
تو تعصب کن که ایشان مردوار
هر دو جان کردند بر جانان نثار
گر تو هستی مرد این یا مرد آن
کو ترا یا درد این یا درد آن
همچو ایشان جانفشانی پیشه گیر
یا خموش و ترک این اندیشه گیر
تو علی دانی و بوبکر ای پسر
وز خدای عقل و جانی بیخبر
تو رها کن سر به مهر این واقعه
مرد حق شو روز و شب چون رابعه
او نه یک زن بود او صد مرد بود
از قدم تا فرق عین درد بود
بود دایم غرق نور حق شده
از فضولی رسته، مستغرق شده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر علی بود و اگر صدیق بود
جان هر یک غرقهٔ تحقیق بود
هوش مصنوعی: اگر علی باشد و یا صدیق، جان هر کدام در عمق پژوهش و حقیقت غوطهور است.
چون بسوی غار میشد مصطفا
خفت آن شب بر فراشش مرتضا
هوش مصنوعی: وقتی که مصطفی به سمت غار میرفت، آن شب مرتضا بر روی بسترش خوابش برد.
کرد جان خویشتن حیدر نثار
تا بماند جان آن صدر کبار
هوش مصنوعی: حضرت حیدر (علیهالسلام) جان خود را فدای دیگران کرد تا جان آن بزرگوار (پیامبر اسلام) باقی بماند.
پیش یار غار، صدیق جهان
هم برای جان او در باخت جان
هوش مصنوعی: در حضور دوست غار، حتی بهترین دوستان هم برای او حاضرند جان خود را فدای او کنند.
هر دو جانبازان راه او شدند
جانفشانان در پناه او شدند
هوش مصنوعی: هر دو گروه از جاننثاران راه او شدند و برای حفظ و حمایت از او جان خود را فدای او کردند.
تو تعصب کن که ایشان مردوار
هر دو جان کردند بر جانان نثار
هوش مصنوعی: تو احساسات خود را برانگیخته کن، زیرا آنها (مردان) با تمام وجود برای محبوب خود فداکاری کردند.
گر تو هستی مرد این یا مرد آن
کو ترا یا درد این یا درد آن
هوش مصنوعی: اگر تو حقیقتاً مردی، پس به این چیزها اهمیت نده؛ نه به این که چه کسی هستی و نه به دردهای مختلفی که ممکن است داشته باشی.
همچو ایشان جانفشانی پیشه گیر
یا خموش و ترک این اندیشه گیر
هوش مصنوعی: تو نیز مانند آنها باید جانفشانی کنی یا سکوت کن و از این فکر دست بردار.
تو علی دانی و بوبکر ای پسر
وز خدای عقل و جانی بیخبر
هوش مصنوعی: تو به خوبی میدانی که علی چه شخصیتی دارد و ای پسر ابوبکر، تو از ذات خدا و عقل و جان بیخبر هستی.
تو رها کن سر به مهر این واقعه
مرد حق شو روز و شب چون رابعه
هوش مصنوعی: این متن به شخص توصیه میکند که از دلبستگیها و عشقهای سطحی بگذرد و به جای آن در پی حقیقت و فضیلت باشد. روز و شب باید تلاش کند تا به انسانی راستین و با ارزش تبدیل شود مانند رابعه (رابعه بلخی، شاعر و عارف).
او نه یک زن بود او صد مرد بود
از قدم تا فرق عین درد بود
هوش مصنوعی: او فقط یک زن نبود، بلکه به اندازهٔ صد مرد قوت و استقامت داشت و از ابتدای وجودش تا انتهایش مملو از درد و رنج بود.
بود دایم غرق نور حق شده
از فضولی رسته، مستغرق شده
هوش مصنوعی: در همیشه آغوش نور حقیقت غرق است و از حواس پرتی و فضولی رها شده، کاملاً در آن غرق شده است.