حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب میکرد و خدا خطابش را لبیک گفت
یک شبی روح الامین در سدره بود
بانگ لبیکی ز حضرت میشنود
بندهای گفت این زمان میخواندش
میندانم تا کسی میداندش
این قدر دانم که عالی بنده ایست
نفس او مرده است او دل زنده ایست
خواست تا بشناسد او را آن زمان
زو نگشت آگاه در هفت آسمان
در زمین گردید و در دریا بگشت
بار دیگر گرد عالم دربگشت
هم ندید آن بنده را، گفت ای خدای
سوی او آخر مرا راهی نمای
حق تعالی گفت عزم روم کن
در میان دیر شو معلوم کن
رفت جبرئیل و بدیدش آشکار
کان زمان میخواند بت را زارزار
جبرئیل آمد از آن حالت بجوش
سوی حضرت بازآمد در خروش
پس زفان بگشاد گفت ای بینیاز
پرده کن در پیش من زین راز باز
آنک در دیری کند بت را خطاب
تو به لطف خود دهی او را جواب
حق تعالی گفت هست او دل سیاه
مینداند، زان غلط کردست راه
گر ز غفلت ره غلط کرد آن سقط
من چو میدانم نکردم ره غلط
هم کنون راهش دهم تا پیشگاه
لطف ما خواهد شد او را عذر خواه
این بگفت و راه جانش برگشاد
در خدا گفتن زفانش برگشاد
تا بدانی تو که این آن ملتست
کانچ اینجا میرود بیعلتست
گر برین درگه نداری هیچ تو
هیچ نیست افکنده، کمتر پیچ تو
نه همه زهد مسلم میخرند
هیچ بر درگاه او هم میخرند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک شبی روح الامین در سدره بود
بانگ لبیکی ز حضرت میشنود
بالای آسمان هفتم که منتهای اعمال مردم است و آن را سدرةالمنتهی گویند و حد رسیدن جبرئیل همانجا است
بندهای گفت این زمان میخواندش
میندانم تا کسی میداندش
هوش مصنوعی: یک بندهای در حال حاضر میگوید که او را میخواند، اما نمیداند تا چه کسی او را میشناسد.
این قدر دانم که عالی بنده ایست
نفس او مرده است او دل زنده ایست
هوش مصنوعی: میدانم که شخصی را میشناسم که مقام والایی دارد، اما نفس او از دنیا رفته و تنها دل اوست که هنوز زنده است.
خواست تا بشناسد او را آن زمان
زو نگشت آگاه در هفت آسمان
هوش مصنوعی: او آرزو داشت که در آن زمان او را بشناسد، اما از آن زمان در هفت آسمان چیزی نمیدانست.
در زمین گردید و در دریا بگشت
بار دیگر گرد عالم دربگشت
هوش مصنوعی: او در زمین سفر کرد و در دریا نیز گشت، سپس بار دیگر در سراسر جهان چرخید.
هم ندید آن بنده را، گفت ای خدای
سوی او آخر مرا راهی نمای
هوش مصنوعی: او هیچ گاه آن بنده را نمیبیند و به خداوند میگوید: «ای خدای من، آخر مرا به سوی او راهنمایی کن.»
حق تعالی گفت عزم روم کن
در میان دیر شو معلوم کن
هوش مصنوعی: خدای بزرگ فرمود: تصمیم بگیر و به سوی روم سفر کن، در میان مردم دینی را معرفی کن و خودت را نشان بده.
رفت جبرئیل و بدیدش آشکار
کان زمان میخواند بت را زارزار
هوش مصنوعی: جبرئیل رفت و دید که در آن زمان، بت را با صدای بلند و نالان میخواندند.
جبرئیل آمد از آن حالت بجوش
سوی حضرت بازآمد در خروش
هوش مصنوعی: جبرییل به حالت شوق و نشاط به سوی حضرت برگشت و با هیجان و سر و صدا آمده بود.
پس زفان بگشاد گفت ای بینیاز
پرده کن در پیش من زین راز باز
هوش مصنوعی: پس زبانش را گشود و گفت: ای بینیاز، پرده از این راز بردار و پیش من آشکار کن.
آنک در دیری کند بت را خطاب
تو به لطف خود دهی او را جواب
هوش مصنوعی: در آن دیر، تو به بت خطاب میکنی و او با لطف خود به تو پاسخ میدهد.
حق تعالی گفت هست او دل سیاه
مینداند، زان غلط کردست راه
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید که دل او سیاه است و نمیداند، از همین رو در مسیر اشتباه قدم گذاشته است.
گر ز غفلت ره غلط کرد آن سقط
من چو میدانم نکردم ره غلط
هوش مصنوعی: اگر به خاطر غفلت در مسیر اشتباه قدم برداشتهام، میدانم که این انتخاب نادرست من نبوده است.
هم کنون راهش دهم تا پیشگاه
لطف ما خواهد شد او را عذر خواه
هوش مصنوعی: همین حالا او را راهنمایی میکنم تا به درگاه محبت ما بیاید و از او عذرخواهی خواهد کرد.
این بگفت و راه جانش برگشاد
در خدا گفتن زفانش برگشاد
هوش مصنوعی: او این را گفت و در دلش راهی برای نجات پیدا کرد؛ زیرا وقتی به خدا گفت، زبانش باز شد.
تا بدانی تو که این آن ملتست
کانچ اینجا میرود بیعلتست
هوش مصنوعی: برای این که بدانی این ملت چه کسانی هستند، باید بفهمی که همه چیزهایی که در اینجا اتفاق میافتد، بیدلیل و بیمقصود است.
گر برین درگه نداری هیچ تو
هیچ نیست افکنده، کمتر پیچ تو
هوش مصنوعی: اگر در این درگاه چیزی ندارید، پس هیچ نیستید و کمتر از آنچه هستید اهمیت دارید.
نه همه زهد مسلم میخرند
هیچ بر درگاه او هم میخرند
هوش مصنوعی: همه افراد به طور مساوی به زهد و پارسایی نمیپردازند و برخی از آنها در درگاه خداوند به دنبال کسب نعمت و بخشش هستند.
خوانش ها
حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب میکرد و خدا خطابش را لبیک گفت به خوانش آزاده
حاشیه ها
1391/08/28 07:10
امیر
در مصراع اول "سدره" صحیح است.