گنجور

حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید

بود مردی شیردل خصم افکنی
گشت عاشق پنج سال او بر زنی
داشت بر چشم آن زن همچون نگار
یک سر ناخن سپیدی آشکار
زان سپیدی مرد بودش بی‌خبر
گرچه بسیاری برافکندی نظر
مرد عاشق چون بود در عشق زار
کی خبر یابد ز عیب چشم یار
بعد از آن کم گشت عشق آن مرد را
دارویی آمد پدید آن درد را
عشق آن زن در دلش نقصان گرفت
کار او برخویشتن آسان گرفت
پس بدید آن مرد عیب چشم یار
این سپیدی گفت کی شد آشکار
گفت آن ساعت که شد عشق تو کم
چشم من عیب آن زمان آورد هم
چون ترا در عشق نقصان شد پدید
عیب در چشمم چنین زان شد پدید
کرده‌ای از وسوسه پر شور دل
هم ببین یک عیب خود ای کور دل
چند جویی دیگران را عیب باز
آن خود یک ره بجوی از جیب باز
تا چو بر تو عیب تو آید گران
نبودت پروای عیب دیگران

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود مردی شیردل خصم افکنی
گشت عاشق پنج سال او بر زنی
هوش مصنوعی: مردی شجاع و دلیر بود که عاشق زنی شد و به مدت پنج سال به خاطر او سختی‌ها و چالش‌ها را تحمل کرد.
داشت بر چشم آن زن همچون نگار
یک سر ناخن سپیدی آشکار
هوش مصنوعی: آن زن بر روی چشمانش، مانند یک نقاشی، نقطه‌ای از سفیدی ناخن نمایان بود.
زان سپیدی مرد بودش بی‌خبر
گرچه بسیاری برافکندی نظر
هوش مصنوعی: از آن سپیدی، او مردی بود که از حقیقت بی‌خبر بود، هرچند که با نگاهش چیزهای زیادی را به چالش می‌کشید.
مرد عاشق چون بود در عشق زار
کی خبر یابد ز عیب چشم یار
هوش مصنوعی: مرد عاشق وقتی در عشق رنج می‌کشد، چگونه می‌تواند از عیب‌های چشم محبوبش آگاه شود؟
بعد از آن کم گشت عشق آن مرد را
دارویی آمد پدید آن درد را
هوش مصنوعی: پس از مدتی عشق آن مرد کاهش یافت و درمانی برای دردش پیدا شد.
عشق آن زن در دلش نقصان گرفت
کار او برخویشتن آسان گرفت
هوش مصنوعی: عشق آن زن در دلش کم شد و احساس کرد که کارش برای خودش راحت‌تر شده است.
پس بدید آن مرد عیب چشم یار
این سپیدی گفت کی شد آشکار
هوش مصنوعی: آن مرد به عیب چشم یار اشاره کرد و گفت که از زمانی که این عیب مشخص شده، چه زمانی بوده است.
گفت آن ساعت که شد عشق تو کم
چشم من عیب آن زمان آورد هم
هوش مصنوعی: در آن لحظه که عشق تو برای من کم شد، چشم من عیب و نقص را به یاد آورد.
چون ترا در عشق نقصان شد پدید
عیب در چشمم چنین زان شد پدید
هوش مصنوعی: وقتی که در عشق تو کمبود و نقصی احساس کردم، این باعث شد که عیوب تو در چشم من نمایان شود.
کرده‌ای از وسوسه پر شور دل
هم ببین یک عیب خود ای کور دل
هوش مصنوعی: به خاطر وسوسه‌هایی که به شدت در دل داری، عیب خودت را بهتر ببین ای دل نابینا.
چند جویی دیگران را عیب باز
آن خود یک ره بجوی از جیب باز
هوش مصنوعی: به جای آنکه به عیوب دیگران نگاه کنی و آن‌ها را جست‌وجو کنی، بهتر است به عیوب خودت بپردازی و آنها را اصلاح کنی.
تا چو بر تو عیب تو آید گران
نبودت پروای عیب دیگران
هوش مصنوعی: زمانی که عیب‌های خودت برایت سنگین و ناگوار می‌شود، دیگر به عیب‌های دیگران اهمیت نخواهی داد.

خوانش ها

حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید به خوانش آزاده
حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/12/23 06:02
امیر م

در بیت پنجم "مرد را" صحیح است.