گنجور

راه‌بینی که از دست کسی شربت نمی‌خورد

راه بینی بود بس عالی نفس
هرگز او شربت نخورد از دست کس
سایلی گفت ای به حضرت نسبتت
چون به شربت نیست هرگز رغبتت
گفت مردی بینم استاده زبر
تا که شربت باز گیرد زودتر
با چنین مردی موکل بر سرم
زهر من باشد اگر شربت خورم
با موکل شربتم چون خوش بود
این نه جلابی بود کاتش بود
هرچ آنرا پای داری یک دمست
نیم جو ارزد اگر صد عالمست
ازپی یک ساعته وصلی که نیست
چون نهم بنیاد بر اصلی که نیست
گر تو هستی از مرادی سرفراز
از مراد یک نفس چندین مناز
ور شدت از نامرادی تیره حال
نامرادی چون دمی باشد منال
گر ترا رنجی رسد گر زاریی
آن ز عز تست نه از خواریی
آنچ آن بر انبیا رفت از بلا
هیچ کس ندهد نشان از کربلا
آنچ در صورت ترا رنجی نمود
در صفت بیننده را گنجی نمود
صد عنایت می‌رسد در هر دمیت
هست از احسان و برش عالمیت
می‌نیارد یاد از احسان او
برنداری اندکی رنج آن او
این کجا باشد نشان دوستی
تیره مغزا،پای تا سر پوستی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راه بینی بود بس عالی نفس
هرگز او شربت نخورد از دست کس
هوش مصنوعی: انسان باید راهی را انتخاب کند که بسیار عالی و درخور توجه باشد، زیرا او هرگز از دست دیگران نوشیدنی نمی‌نوشد.
سایلی گفت ای به حضرت نسبتت
چون به شربت نیست هرگز رغبتت
هوش مصنوعی: سایلی گفت: ای کسی که حرمت و منزلتت مانند شربت شیرین نیست، هرگز به تو رغبت و تمایلی نخواهم داشت.
گفت مردی بینم استاده زبر
تا که شربت باز گیرد زودتر
هوش مصنوعی: مردی را می‌بینم که ایستاده و منتظر است تا شربتی را سریع‌تر به دست بیاورد.
با چنین مردی موکل بر سرم
زهر من باشد اگر شربت خورم
هوش مصنوعی: اگر با چنین شخصی روبرو شوم، حتی اگر نوشیدنی تلخی هم بنوشم، باز هم بر سر من زهر نخواهد بود.
با موکل شربتم چون خوش بود
این نه جلابی بود کاتش بود
هوش مصنوعی: وقتی با نگهبان شربت خود راحت بودم، این لذت بخشی نبود بلکه یک شور و حرارت درونم را شعله‌ور کرده بود.
هرچ آنرا پای داری یک دمست
نیم جو ارزد اگر صد عالمست
هوش مصنوعی: هر چیزی که با پای خود نگه‌داری، حتی اگر به اندازه یک لحظه باشد، به اندازه یک صد جهانی ارزش دارد.
ازپی یک ساعته وصلی که نیست
چون نهم بنیاد بر اصلی که نیست
هوش مصنوعی: به دنبال یک لحظه وصالی هستم که وجود ندارد، همچنان که بر پایه‌ای که نیست، نمی‌توان بنا نهاد.
گر تو هستی از مرادی سرفراز
از مراد یک نفس چندین مناز
هوش مصنوعی: اگر تو از نظر مقام و خواسته‌ها در اوج و سربلندی هستی، برای به دست آوردن یک نفس و لحظه‌ای نباید به چیزی چنگ بزنید و مبارزه کنید.
ور شدت از نامرادی تیره حال
نامرادی چون دمی باشد منال
هوش مصنوعی: اگر در زندگی با مشکلات و نامرادی‌ها روبه‌رو هستی، نباید از آن‌ها آزرده خاطر شوی، زیرا این وضعیت فقط لحظه‌ای و زودگذر است.
گر ترا رنجی رسد گر زاریی
آن ز عز تست نه از خواریی
هوش مصنوعی: اگر به تو آسیبی برسد یا دلی بگردی، بدان که این ناشی از عظمت و مقام توست و نه از خفت و ذلت.
آنچ آن بر انبیا رفت از بلا
هیچ کس ندهد نشان از کربلا
هوش مصنوعی: آنچه بر پیامبران در سختی‌ها و مصیبت‌ها گذشت، هیچ‌کس به اندازه کربلا نشانی از آن ندارد.
آنچ در صورت ترا رنجی نمود
در صفت بیننده را گنجی نمود
هوش مصنوعی: هر آنچه که در چهره تو به نظر می‌رسد، اگر رنجی باشد، در چشم بیننده تبدیل به گنجی می‌شود.
صد عنایت می‌رسد در هر دمیت
هست از احسان و برش عالمیت
هوش مصنوعی: در هر لحظه صدها لطف و توجه به ما می‌رسد که ناشی از مهربانی و عظمت خداوند است.
می‌نیارد یاد از احسان او
برنداری اندکی رنج آن او
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و احسان او، نباید فراموش کرد که تحمل کمی سختی نیز بر عهده ماست.
این کجا باشد نشان دوستی
تیره مغزا،پای تا سر پوستی
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که دوستی که دارای نیت‌های ناپسند و ذهنی تیره است، نمی‌تواند نشانه‌ای از دوستی واقعی و صادقانه داشته باشد. او تمام وجودش پوشیده از ظاهر و ظواهر است و در باطنش چیزی جز ناپاکی و زشتی وجود ندارد.

خوانش ها

راه‌بینی که از دست کسی شربت نمی‌خورد به خوانش آزاده

حاشیه ها

1393/05/10 16:08

خیلی شعر قشنگیه