گنجور

سوگواری مردی که بی‌قرار و پند بیدلی به او

ابلهی را میوهٔ دل مرده بود
صبر و آرام و قرارش برده بود
از پس تابوت می‌شد سوگوار
بی‌قراری، وانگهی می‌گفت زار
کای جهان نادیدهٔ من چون شدی
هیچ نادیده جهان بیرون شدی
بی‌دلی چون آن شنید و کار دید
گفت صد باره جهان انگار دید
گر جهان با خویش خواهی برد تو
هم جهان نادیده خواهی مرد تو
تا که تو نظارهٔ عالم کنی
عمر شد کی درد را مرهم کنی
تا نپردازی تو از نفس خسیس
در نجاست گم شد این جان نفیس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابلهی را میوهٔ دل مرده بود
صبر و آرام و قرارش برده بود
هوش مصنوعی: یک شخص احمق به شدت دلتنگ و بی‌قرار است و هیچ نشانه‌ای از صبر و آرامش در او دیده نمی‌شود. او به خاطر غم و اندوهی که در دل دارد، هیچگونه آرامش و ثباتی ندارد.
از پس تابوت می‌شد سوگوار
بی‌قراری، وانگهی می‌گفت زار
هوش مصنوعی: پس از حمل تابوت، فردی دیوانه‌وار و پر از اندوه به سوگ نشسته بود و همچنین با صدای زاری به بیان احساسات خود می‌پرداخت.
کای جهان نادیدهٔ من چون شدی
هیچ نادیده جهان بیرون شدی
هوش مصنوعی: ای دنیا که برای من ناشناخته‌ای، چرا وقتی که به هیچ تبدیل شدی، جهانی که بیرون از من است هم از بین رفت؟
بی‌دلی چون آن شنید و کار دید
گفت صد باره جهان انگار دید
هوش مصنوعی: بی‌دلی وقتی آن را شنید و کارها را دید، گفت که انگار جهانی را صد بار دیده است.
گر جهان با خویش خواهی برد تو
هم جهان نادیده خواهی مرد تو
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی جهان را با خود به همراه داشته باشی، باید بدان که این دنیا را نمی‌توانی به شکل نادیده‌ای ترک کنی.
تا که تو نظارهٔ عالم کنی
عمر شد کی درد را مرهم کنی
هوش مصنوعی: زمانی که تو به تماشای جهان مشغول هستی، عمرت به سرعت سپری می‌شود و نتوانی به دردهایت تسکینی بدهی.
تا نپردازی تو از نفس خسیس
در نجاست گم شد این جان نفیس
هوش مصنوعی: تا زمانی که از نفس خودخواه و پست خود دور نشوی، این جان ارزشمند و گرانبها در تباهی و ناپاکی گم می‌شود.

خوانش ها

سوگواری مردی که بی‌قرار و پند بیدلی به او به خوانش آزاده