گنجور

پند ارسطاطالیس بر اسکندر هنگام مردن او

چون بمرد اسکندر اندر راه دین
ارسطاطالیس گفت ای شاه دین
تا که بودی پند می‌دادی مدام
خلق را این پند امروزین تمام
پند گیر ای دل که گرداب بلاست
زنده دل شو زانک مرگت در قفاست
من زفان و نطق مرغان سر به سر
با تو گفتم فهم کن ای بی‌خبر
در میان عاشقان مرغان درند
کز قفس پیش از اجل برمی پرند
جمله را شرح و بیانی دیگرست
زانک مرغان را زفانی دیگرست
پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت
کو زفان این همه مرغان شناخت
کی شناسی دولت روحانیان
در میان حکمت یونانیان
تااز آن حکمت نگردی فرد تو
کی شوی در حکمت دین مرد تو
هرک نام آن برد در راه عشق
نیست در دیوان دین آگاه عشق
کاف کفر اینجا به حق المعرفه
دوستر دارم ز فای فلسفه
زانک اگر پرده شود از کفر باز
تو توانی کرد از کفر احتراز
لیک آن علم لزج چون ره زند
بیشتر بر مردم آگه زند
گر از آن حکمت دلی افروختی
کی چنان فاروق برهم سوختی
شمع دین چون حکمت یونان بسوخت
شمع دل زان علم بر نتوان فروخت
حکمت یثرب بست ای مرد دین
خاک بر یونان فشان در درد دین
تا به کی گویی تو ای عطار حرف
نیستی تو مرد این کار شگرف
از وجود خویش بیرون آی پاک
خاک شو از نیستی بر روی خاک
تا تو هستی پای مال هر خسی
نیست گشتی تاج فرق هر کسی
تو فنا شو تا همه مرغان راه
ره دهندت در بقا در پیشگاه
گفتهٔ تو رهبر تو بس بود
کین سخن پیر ره هرکس بود
گر نیم مرغان ره را هیچ کس
ذکر ایشان کرده‌ام، اینم نه بس
آخرم زان کاروان گردی رسید
قسم من زان رفتگان دردی رسید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون بمرد اسکندر اندر راه دین
ارسطاطالیس گفت ای شاه دین
هوش مصنوعی: زمانی که اسکندر در مسیر دینی مرد، ارسطو به او گفت: ای پادشاه دین.
تا که بودی پند می‌دادی مدام
خلق را این پند امروزین تمام
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو بودی و به مردم نصیحت می‌کردی، این نصیحت‌های امروز کاملاً کافی و تمام شده‌اند.
پند گیر ای دل که گرداب بلاست
زنده دل شو زانک مرگت در قفاست
هوش مصنوعی: ای دل، پند بگیر که در برابر مشکلات و سختی‌ها مانند گردابی است. زنده و هوشیار باش، زیرا سرنوشتت در گرو این یادگیری و هوشیاری است.
من زفان و نطق مرغان سر به سر
با تو گفتم فهم کن ای بی‌خبر
هوش مصنوعی: من با زبان و گفتار پرندگان تمام صحبت‌هایم را با تو در میان گذاشتم، پس ای ناآگاه، این حرف‌ها را درک کن.
در میان عاشقان مرغان درند
کز قفس پیش از اجل برمی پرند
هوش مصنوعی: عاشقان مانند پرندگان وحشی هستند که قبل از اینکه به سرنوشت خود برسند، از قفس رهایی می‌یابند و پرواز می‌کنند.
جمله را شرح و بیانی دیگرست
زانک مرغان را زفانی دیگرست
هوش مصنوعی: تمام موضوعات و نکاتی که بیان می‌شوند ممکن است تبیینی دیگر داشته باشند، زیرا حس و بیان پرندگان متفاوت از انسان‌هاست.
پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت
کو زفان این همه مرغان شناخت
هوش مصنوعی: در نزد سیمرغ، آن کسی که اکسیر را تهیه کرد، کسی است که توانسته از زبان همه پرندگان آگاه شود و آنها را بشناسد.
کی شناسی دولت روحانیان
در میان حکمت یونانیان
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی موقعیت روحانیان را در دل فلسفه و دانش یونانی چقدر مهم و تأثیرگذار است؟
تااز آن حکمت نگردی فرد تو
کی شوی در حکمت دین مرد تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که به راز و حکمت نرسیده‌ای، نمی‌توانی فردی فهمیده و دانا در دین باشی.
هرک نام آن برد در راه عشق
نیست در دیوان دین آگاه عشق
هوش مصنوعی: هر کسی که نامش در مسیر عشق بر سر زبان‌ها باشد، در اصل در عالم دین و معرفت عشق، توانا و دانا نیست.
کاف کفر اینجا به حق المعرفه
دوستر دارم ز فای فلسفه
هوش مصنوعی: من کاف کفر را به عنوان یک مفهوم مشخص می‌دانم و فلسفه را کمتر از آنچه به من معرفی شده، ارزشمند می‌بینم.
زانک اگر پرده شود از کفر باز
تو توانی کرد از کفر احتراز
هوش مصنوعی: اگر پرده‌ای که بر کفر افتاده کنار برود، تو می‌توانی از کفر دوری کنی.
لیک آن علم لزج چون ره زند
بیشتر بر مردم آگه زند
هوش مصنوعی: اما آن دانش لغزنده، وقتی به اشتباه می‌افتد، بیشتر بر مردم تأثیر می‌گذارد.
گر از آن حکمت دلی افروختی
کی چنان فاروق برهم سوختی
هوش مصنوعی: اگر با حکمت و دانایی دلی را روشن کرده‌ای، پس چگونه می‌توانی مثل فاروق زمین را بسوزانی؟
شمع دین چون حکمت یونان بسوخت
شمع دل زان علم بر نتوان فروخت
هوش مصنوعی: شمع دین که به عنوان نماد روشنایی و راهنمایی است، به اندازه حکمت یونان خاموش شد. اما هیچ چیز نمی‌تواند شمع دل را که به عشق و احساسات مربوط می‌شود، با آن علم و دانش فدای کرد.
حکمت یثرب بست ای مرد دین
خاک بر یونان فشان در درد دین
هوش مصنوعی: ای مرد دین، در یثرب (مدینه) دانش و حکمت وجود دارد، پس خاک بر سر یونان (فرهنگ و دانش آن) بریز و در مشکلات و رنج‌های دین توجه کن.
تا به کی گویی تو ای عطار حرف
نیستی تو مرد این کار شگرف
هوش مصنوعی: چقدر باید ادامه دهی و به دیگران بگویی که تو وجود نداری؟ تو کسی هستی که توانایی انجام این کار بزرگ را داری.
از وجود خویش بیرون آی پاک
خاک شو از نیستی بر روی خاک
هوش مصنوعی: از وجود خود بیرون بیای و پاک و خالص باش، از حالت ناپیدایی خارج شو و بر روی زمین قرار بگیر.
تا تو هستی پای مال هر خسی
نیست گشتی تاج فرق هر کسی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو وجود داری، هیچ‌کس نمی‌تواند به تو بی‌احترامی کند؛ تو برتری و احترام خاصی داری.
تو فنا شو تا همه مرغان راه
ره دهندت در بقا در پیشگاه
هوش مصنوعی: خودت را ناپدید کن تا دیگر پرندگان راه را به تو نشان دهند و در عالم جاودانگی به تو کمک کنند.
گفتهٔ تو رهبر تو بس بود
کین سخن پیر ره هرکس بود
هوش مصنوعی: سخن تو به عنوان راهنما کافی است، زیرا این حرف، کلام پیرهری است که راهنمای همه است.
گر نیم مرغان ره را هیچ کس
ذکر ایشان کرده‌ام، اینم نه بس
هوش مصنوعی: اگر من پرندگان راه را ذکر کرده‌ام، این تنها مقدمه‌ای است و کافی نیست.
آخرم زان کاروان گردی رسید
قسم من زان رفتگان دردی رسید
هوش مصنوعی: در نهایت، از آن جمعیت با شکوه و باصفا، به من خبری دردناک رسید که نشان می‌دهد من هم از میان آن‌ها رخت بربسته‌ام.

حاشیه ها

1391/04/27 14:06
گنجعلیا

پیرو ابیات 11 و12 بسیار نظیر اتهام کفر به بو علی باشد. حضرت عطار به راستی تشخیصی دادند که امروزه هم بلای جان ماست که به پرداخت حشویات از اصولات جای مانده ایم

1397/06/14 12:09
مسعود اصغرنژادبلوچی

کاف کفر اینجا به حق المعرفه
دوستر دارم ز فای فلسفه
این جا در مصرع اول درست نیست.چرا که در لحظه ی مقایسه دو روش و جریان عطار می خواهد خود را شادان بنمایاند پس مصرع احتمالاً باید این گونه باشد:
کاف کفر ای جان به حق المعرفه
دوستر دارم ز فای فلسفه
دیگر این که ای جا یعنی کجا؟ و کلمه های بعدی و مصرع های بعدی چرا در این باره یا خطاب به آن جا ندارند؟

1400/01/18 09:04
اکبر

عطار در این ابیات فلسفه را به شدت رد میکنه و حتی میگه کاف کفر بهتر از ف فلسفه است اما بعضی اصرار دارند توجیه کنند منظورش فلسفه یونان بوده اما فلسفه اسلامی را باور داشته و این سخن غلطی ست .عطار هم داشتن پیر و مرشد را رد کرده و هم فلسفه را و نگاهش به جهان و خدا فقط عرفانی و عشق و شناخت از راه دل بوده و متأسفانه عطار مخالف شاهنامه و فردوسی هم بوده و خواندن شاهنامه را بدعت میداند

1401/01/18 01:04
مظفر طاهری

کاف کفر اینجا به حق المعرفه

دوست تر دارم ز فای فلسفه

زانک اگر پرده شود از کفر باز

تو توانی کرد از کفر اهتراز.

عطار یک مسلمان سنی متعصب بوده و اینجا طی اعترافی صادقانه گفته است که کفر را به فلسفه ترجیح می‌دهد.

 مسلمانان از استدلال‌های سطحی و نخ‌نما شده کفار آگاه بوده‌اند و طی سالها متمادی برای آنان جواب مناسب داشته‌اند.

اما حرف‌های فیلسوف‌ها منطقی‌تر بوده است و هر روز نیز افکار جدیدتری مطرح می‌کرده‌اند و این خوشایند عطار مذهبی مسلمان نبوده و او را درمانده نموده است.

 او از یک طرف با استدلال‌های محکم و منطقی فیلسوفان، و از طرف دیگر با دینی مواجه بوده هیچ انعطافی نداشته است و خود را کامل و بی‌نقص دانسته است.

بنابراین پاک کردن صورت مسئله و نپرداختن به فلسفه را به عنوان راه چاره برگزیده است کما این که امروزه نیز پاره‌ای همین روش را توصیه میکنند.