ورود
عطار
حکایت باز
حکایت باز
: باز پیش جمع آمد سر فراز
حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود میگذاشت و آن را نشانه میگرفت
: پادشاهی بود بس عالی گهر