گنجور

حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود می‌گذاشت و آن را نشانه می‌گرفت

پادشاهی بود بس عالی گهر
گشت عاشق بر غلام سیم بر
شد چنان عاشق که بی‌آن بت دمی
نه نشستی و نه آسودی دمی
از غلامانش به رتبت بیش داشت
دایما در پیش چشم خویش داشت
شاه چون در قصر تیر انداختی
آن غلام از بیم او بگداختی
زانک از سیبی هدف کردی مدام
پس نهادی سیب بر فرق غلام
سیب را بشکافتی حالی به تیر
و آن غلام از بیم گشتی چون زریر
زو مگر پرسید مردی بی‌خبر
کز چه شد گلگونهٔ رویت چو زر
این همه حرمت که پیش شه تو راست
شرح ده کاین زرد رویت از چه خاست
گفت بر سر می‌نهد سیبی مرا
گر رسد از تیرش آسیبی مرا
گوید انگارم غلامی خود نبود
در سپاهم ناتمامی خود نبود
ور چنان باشد که آید تیر راست
جمله گویندش ز بخت پادشاست
من میان این دو غم در پیچ پیچ
بر چه‌ام جان پر خطر، بر هیچ هیچ

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پادشاهی بود بس عالی گهر
گشت عاشق بر غلام سیم بر
هوش مصنوعی: در روزگاری پادشاهی با مقام و مرتبه بسیار بلند وجود داشت که به خاطر دوست داشتن یک غلام که از نقره ساخته شده بود، عاشق او شد.
شد چنان عاشق که بی‌آن بت دمی
نه نشستی و نه آسودی دمی
هوش مصنوعی: او به قدری عاشق شده که حتی یک لحظه هم بدون آن معشوق آرامش ندارد و نمی‌تواند نشسته یا آسوده باشد.
از غلامانش به رتبت بیش داشت
دایما در پیش چشم خویش داشت
هوش مصنوعی: او همیشه غلامانش را در جایگاه بالاتر از خود می‌دید و به‌طور مداوم آن‌ها را در برابر چشمانش قرار می‌داد.
شاه چون در قصر تیر انداختی
آن غلام از بیم او بگداختی
هوش مصنوعی: وقتی شاه در قصر تیراندازی کرد، آن غلام به خاطر ترس از او به شدت به وحشت افتاد.
زانک از سیبی هدف کردی مدام
پس نهادی سیب بر فرق غلام
هوش مصنوعی: چون همیشه به هدف سیب می‌زدی، در نهایت سیب را بر سر غلام گذاشتی.
سیب را بشکافتی حالی به تیر
و آن غلام از بیم گشتی چون زریر
هوش مصنوعی: سیب را که می‌شکافی، حالت مانند تیر می‌شود و آن بنده از ترس مانند زریر می‌شود.
زو مگر پرسید مردی بی‌خبر
کز چه شد گلگونهٔ رویت چو زر
هوش مصنوعی: مردی ناآگاه از تو پرسید که چرا رنگ cheeks تو مثل طلا شده است.
این همه حرمت که پیش شه تو راست
شرح ده کاین زرد رویت از چه خاست
هوش مصنوعی: این همه احترامی که تو نزد پادشاه داری، توضیح بده که این رنگ زرد و پریده‌ات از کجا ناشی شده است.
گفت بر سر می‌نهد سیبی مرا
گر رسد از تیرش آسیبی مرا
هوش مصنوعی: گفت اگر اتفاقی برای من بیفتد، می‌دانم که او به یاد من خواهد بود و سیب را بر سر می‌گذارد.
گوید انگارم غلامی خود نبود
در سپاهم ناتمامی خود نبود
هوش مصنوعی: او می‌گوید گویی که در سپاه من، هیچ غلامی نبود و نیز هیچ کمبودی در خودم احساس نمی‌شود.
ور چنان باشد که آید تیر راست
جمله گویندش ز بخت پادشاست
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد که تیر مستقیم اصابت کند، همه می‌گویند که این از بخت و اقبال پادشاه اوست.
من میان این دو غم در پیچ پیچ
بر چه‌ام جان پر خطر، بر هیچ هیچ
هوش مصنوعی: من در میان این دو غم در حال پیچ و خم هستم، در حالی که جانم در خطر است و به هیچ چیز اهمیت نمی‌دهم.

خوانش ها

حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود می‌گذاشت و آن را نشانه می‌گرفت به خوانش گروه چامه‌خوان
حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود می‌گذاشت و آن را نشانه می‌گرفت به خوانش آزاده

حاشیه ها

1390/01/13 17:04
علی اثمری

در عنوان شعر بهتر است "تیر" به "سیب" تغییر پیدا کند تا با مفهوم داستان هم خوانی ذاشته باشد.
---
پاسخ: این گونه شد.

1394/09/07 16:12
م. ح .گ

در مصراع «گشت عاشق بر غلام سیم بر» درست‌تر «غلامی سیم‌بر» است: یک غلام با ویژگی‌های خاص!