گنجور

بخش ۹ - در شرح حال خود فرماید

حال خود بشنوز من ای مرد نیک
روغن ایمان مریزان تو به دیک
چون پدر این پند را تعلیم کرد
اوستادم هم مراتعظیم کرد
گفت ای نور دو چشم صالحان
وز معارف نقد اسرار زمان
همچو تو فرزند درگیتی نزاد
دشمنانت را سر و تن گو مباد
ای تو مقصود پدر در سرّ دین
از تو روشن گشته ایمانم یقین
ای تو در ملک دلم روشن شده
در میان باغ جان گلشن شده
من امام خود زخود بشناختم
و آنگهی دنیا و دین در باختم
دین و دنیایت نیاید هیچ کار
از من این دم این سخن را گوش دار
گر نباشد آن امامت راهبر
از وجود خویش کی یابی خبر
رو تو در دین خدا ایمان بیار
تا شود سرّ نهانت آشکار
رو تو در دین محمد رست شو
همچو عطّار از طریق چست شو
هرکه دیدار ولی پیدا ندید
تو یقین میدان که او خود را ندید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.