بخش ۸ - در اشاره به کتاب جوهرالذات که از تصنیفات شیخ است و سرلقب عطار
یک شبی در بحر شاه اولیا
غوطه خوردم جوهری کرد او عطا
جوهر ذاتش نهادم نام او
من عجایب سرّها دارم در او
هر که خواند جوهرم سلطان شود
روح مطلق گردد و انسان شود
هر که خواند جوهرم چون جان شود
در میان گنجها پنهان شود
هر که خواند جوهرم ایمان برد
در میان سالکان عرفان برد
هر که خواند جوهرم گوهر شود
در طریق راه حق رهبر شود
هر که او خود را نداند او شود
همچو منصور آن زمان حق گوشود
رو تو پیدا کن کتبهای مرا
تادر آن بینی خدا را بی لقا
گرخدا خواهی که بینی در عیان
جوهر ما را و مظهر را بخوان
تا ببینی تو خدای خویش را
بازیابی سرّهای خویش را
گر نبینی کور باطن بودهای
همچو کوران درجهان فرسودهای
ای برادر جشم دیدت برگشا
غیر حق تو خود نبینی هیچ جا
من در این گفتارها حق گفتهام
وندر آن اسرار مطلق گفتهام
گنج عرفان و معانی بیشمار
اندرین آوردهام خود صدهزار
بازآیم بر سر این گنج خویش
ز آنکه بردم در عجائب رنج خویش
رنج من آن بد که سرگردان شدم
اندرین دریای بی پایان شدم
حضرت شاهم بیامد جام داد
در میان عاشقانم نام داد
نام من عطّار گفت و گفت گو
از من و ازغیر من زنهار جو
ز آنکه عطّاری تودر دکّان من
هرچه جویندت بده ازخوان من
ز آنکه این خوان ازخدا آمد بمن
وندر او پیدا و پنهان سرّکن
هست دریا ذرّهای از خوان من
قرص خورشید است یکتا نان من
حق تعالی گنج اسرارم بداد
در درون من معانی را گشاد
از من اسرار خدا شد آشکار
از حدیثم نی بنالد زار زار
کرده با جان عالم معنی قرار
چار عنصر را بداده پود وتار
از نبی باشد ترا ایمان درست
وز علی باشد همه عرفان درست
ای تو از حق غافل و از کار خود
می ندانی هیچ تو رفتار خود
گر بدانی اصل خود سلطان شوی
ورنه همچون دیو و چون شیطان شوی
ای تو دورافتاده از مأوای خویش
جهد کن تا تو روی با جای خویش
منزل و مأوات جای عاشقان
وین رموز صادقان و صالحان
سالک راه خدا آن کس بود
کاین جهان در پیش او چون خس بود
بعد از این او ترک سر گوید چو من
همچو منصوری بود بی خویشتن
هر که بگذشت از سر او اسرار یافت
وین معانی در جهان عطّار یافت
رو تو ترک غیر کن عطّار شو
و آنگهی از خواب خود بیدار شو
ای تو در دنیا گرفتار بدن
حیف باشد بر تو نام مرد و زن
نه زنی نه مرد درراه اله
دیو ملعونت برون برده ز راه
دیو ملعون پیر این معنی بود
راه رو باید که با تقوی بود
راه رو دانی که باشد درجهان
با تو گویم گرنه کوری ای فلان
راه رو در راه حق میدان نبی
بعد از آن میدان ولی را ای غبی
راه میخواهی بیا اندیشه کن
رو تو مهرشاه مردان پیشه کن
گر تو ازجان در پی مهرش روی
از عذاب دوزخی ایمن شوی
گر تو مهرش را نداری در درون
بیشکی ملعونی و مردود دون
راه میخواهی اگر از راستی
از ولای مرتضی برخاستی
دین چه باشد واصل اندر راه او
خود فرو رفتن بسر در چاه او
هرکه چون دانه بیفتد بر زمین
خود برون آید چو نی اسراربین
بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت: گفت نی تو گوش داراحوال منبخش ۹ - در شرح حال خود فرماید: حال خود بشنوز من ای مرد نیک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک شبی در بحر شاه اولیا
غوطه خوردم جوهری کرد او عطا
هوش مصنوعی: یک شب در دریا حضور پادشاه اولیا را تجربه کردم و او به من بخششی ارزنده عطا کرد.
جوهر ذاتش نهادم نام او
من عجایب سرّها دارم در او
هوش مصنوعی: من ویژگیهای واقعی او را در وجودش قرار دادهام و رازهای شگفتانگیزی در او نهفته است.
هر که خواند جوهرم سلطان شود
روح مطلق گردد و انسان شود
هوش مصنوعی: هر کس که به درستی و با خلوص نیت به شناخت و فهم من بپردازد، به مقام والایی دست خواهد یافت و به روحی پاک و انسانی تبدیل خواهد شد.
هر که خواند جوهرم چون جان شود
در میان گنجها پنهان شود
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت من آگاه شود و به عمق وجودم پی ببرد، همچون جانش در گنجینهای پنهان میگردد.
هر که خواند جوهرم ایمان برد
در میان سالکان عرفان برد
هوش مصنوعی: هر کسی که این حقیقت را بشنود، ایمان و شناخت عمیقتری از خود و مسیر عرفان پیدا میکند.
هر که خواند جوهرم گوهر شود
در طریق راه حق رهبر شود
هوش مصنوعی: هر کسی که به مطالعه و فهم من بپردازد، در مسیر حقیقت به ارزش و مقام والایی دست پیدا میکند و به عنوان راهنما و هدایتگر در میآید.
هر که او خود را نداند او شود
همچو منصور آن زمان حق گوشود
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را نشناسد و حقیقت وجودش را درک نکند، در نهایت به وضعیتی میرسد مانند منصور، که در زمان خود به حقیقتی بزرگ دست یافت.
رو تو پیدا کن کتبهای مرا
تادر آن بینی خدا را بی لقا
هوش مصنوعی: پیدا کن تو در نوشتههایم مرا، تا در آنجا خدا را بدون ملاقات ببینی.
گرخدا خواهی که بینی در عیان
جوهر ما را و مظهر را بخوان
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خدا را ببینی، جوهر وجود ما را در واقعیت شناسایی کن و به مظهر ما توجه کن.
تا ببینی تو خدای خویش را
بازیابی سرّهای خویش را
هوش مصنوعی: تا زمانی که خود را بشناسی و اسرار درونت را بازیابی کنی، میتوانی خدای خود را ببینی.
گر نبینی کور باطن بودهای
همچو کوران درجهان فرسودهای
هوش مصنوعی: اگر نتوانی باطنی را ببینی، مانند افرادی هستی که در دنیای بیکیفیت زندگی میکنند.
ای برادر جشم دیدت برگشا
غیر حق تو خود نبینی هیچ جا
هوش مصنوعی: ای برادر، چشمانت را باز کن و غیر از حقیقت چیزی نخواهی دید.
من در این گفتارها حق گفتهام
وندر آن اسرار مطلق گفتهام
هوش مصنوعی: من در این سخنان حقی را بیان کردهام و دربارهی رازهای عمیق هم صحبت کردهام.
گنج عرفان و معانی بیشمار
اندرین آوردهام خود صدهزار
هوش مصنوعی: من گنجینهای از عرفان و معانی بیشمار را در اینجا آوردهام که به اندازه صد هزار میارزد.
بازآیم بر سر این گنج خویش
ز آنکه بردم در عجائب رنج خویش
هوش مصنوعی: به سراغ گنجینهی خودم بازمیگردم، زیرا از مشکلات و دشواریهایی که تحمل کردم، چیزهای شگفتانگیزی بدست آوردهام.
رنج من آن بد که سرگردان شدم
اندرین دریای بی پایان شدم
هوش مصنوعی: رنج من این است که در این دریای بیپایان گم شدهام و سرگردان شدهام.
حضرت شاهم بیامد جام داد
در میان عاشقانم نام داد
هوش مصنوعی: حضرت شاه آمد و جامی به عاشقان داد و در میان آنها نام من را نیز ذکر کرد.
نام من عطّار گفت و گفت گو
از من و ازغیر من زنهار جو
هوش مصنوعی: من را عطّار نامیدند و از من خواستهاند که درباره خودم و غیر از خودم صحبت کنم، اما خواهش میکنم از این کار پرهیز کن.
ز آنکه عطّاری تودر دکّان من
هرچه جویندت بده ازخوان من
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه هر چیزی را که بخواهی، عطاری عزیز در دکان من دارد، از سفره من دریافت کن.
ز آنکه این خوان ازخدا آمد بمن
وندر او پیدا و پنهان سرّکن
هوش مصنوعی: این تکه شعر به این معناست که چون این سفرهی الهی از جانب خدا به من داده شده است، در آن رازهایی وجود دارد که هم آشکار و هم نهان است.
هست دریا ذرّهای از خوان من
قرص خورشید است یکتا نان من
هوش مصنوعی: همانطور که دریا از ذرات ریز تشکیل شده، من هم یک تکه نان را به عنوان خوراک خود میدانم که مانند خورشید منحصر به فرد و با ارزش است.
حق تعالی گنج اسرارم بداد
در درون من معانی را گشاد
هوش مصنوعی: خداوند بر من نعمتهایی را عطا کرد که درون من معانی عمیق را روشن ساخت.
از من اسرار خدا شد آشکار
از حدیثم نی بنالد زار زار
هوش مصنوعی: از من رازهای الهی آشکار شد، اما سخن من آنقدر عمیق و پرمحتواست که هیچ کس نمیتواند از روی آن به درستی درک کند و ناله کند.
کرده با جان عالم معنی قرار
چار عنصر را بداده پود وتار
هوش مصنوعی: جهانی که با روح و جان زنده است، به چهار عنصر اصلی وجود معنا بخشیده و آنها را به هم پیوند داده است.
از نبی باشد ترا ایمان درست
وز علی باشد همه عرفان درست
هوش مصنوعی: ایمان صحیح از نبی به تو میرسد و همهی معرفت و دانش حقیقی از علی نشأت میگیرد.
ای تو از حق غافل و از کار خود
می ندانی هیچ تو رفتار خود
هوش مصنوعی: ای کسی که از حقیقت غافلی و از اعمال خود هیچ نمیدانی، رفتار تو چگونه است؟
گر بدانی اصل خود سلطان شوی
ورنه همچون دیو و چون شیطان شوی
هوش مصنوعی: اگر حقیقت وجود خود را بشناسی، پادشاهی و عظمت پیدا میکنی، در غیر این صورت، به مانند دیو و شیطان در میآیی.
ای تو دورافتاده از مأوای خویش
جهد کن تا تو روی با جای خویش
هوش مصنوعی: ای کسی که از سرزمین و محل زندگیات دور هستی، تلاش کن تا به مکان واقعی و مناسب خود برگردی.
منزل و مأوات جای عاشقان
وین رموز صادقان و صالحان
هوش مصنوعی: محل و سرای عاشقان همان جایی است که رازهای درستکاران و نیکوکاران در آن نهفته است.
سالک راه خدا آن کس بود
کاین جهان در پیش او چون خس بود
هوش مصنوعی: سالک حقیقی در مسیر خداوند کسی است که تمامی دنیاست در نظرش بیاهمیت و همچون کاهی به نظر میرسد.
بعد از این او ترک سر گوید چو من
همچو منصوری بود بی خویشتن
هوش مصنوعی: بعد از این او هم مانند من بیخیال و بیپروا خواهد شد، مانند منصور که از خود بیخبر بود.
هر که بگذشت از سر او اسرار یافت
وین معانی در جهان عطّار یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که از او عبور کند، به رازها و اسراری دست پیدا میکند و این مفاهیم و معانی را هم عطّار در دنیا یافته است.
رو تو ترک غیر کن عطّار شو
و آنگهی از خواب خود بیدار شو
هوش مصنوعی: برای اینکه به حقیقت نزدیک شوی، وابستگیهای غیر را کنار بگذار و سپس از خواب غفلت بیدار شو.
ای تو در دنیا گرفتار بدن
حیف باشد بر تو نام مرد و زن
هوش مصنوعی: این دنیا تو را به دام انداخته و به خاطر جسمت، نام واقعی تو که مرد یا زن باشد، ارزش چندانی ندارد.
نه زنی نه مرد درراه اله
دیو ملعونت برون برده ز راه
هوش مصنوعی: هیچ زنی و هیچ مردی در راه پر پیچ و خم و دشوار تو وجود ندارد، که دیو ملعون تو را از مسیر به در برده باشد.
دیو ملعون پیر این معنی بود
راه رو باید که با تقوی بود
هوش مصنوعی: این دیو نابکار، بزرگترین مظهر این حقیقت است که انسان باید در زندگیاش راه درست را انتخاب کند و در این مسیر باید با تقوا و پرهیزکاری پیش برود.
راه رو دانی که باشد درجهان
با تو گویم گرنه کوری ای فلان
هوش مصنوعی: اگر راهپیمایی را بشناسی که در این دنیا با تو همراه است، به تو میگویم، وگرنه تو مثل یک نابینا هستی ای فلانی.
راه رو در راه حق میدان نبی
بعد از آن میدان ولی را ای غبی
هوش مصنوعی: در مسیر حقیقت، باید در سایهٔ راهنمایی پیامبر حرکت کنی و بعد از آن، شناخت و پیروی از ولی را در نظر داشته باش، ای کسی که غافلی.
راه میخواهی بیا اندیشه کن
رو تو مهرشاه مردان پیشه کن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال راهی هستی، ابتدا کمی فکر کن. خودت را با شخصیت و ویژگیهای یک مرد بزرگ و استوار در ارتباط قرار بده.
گر تو ازجان در پی مهرش روی
از عذاب دوزخی ایمن شوی
هوش مصنوعی: اگر برای رسیدن به محبت او تمام وجودت را بگذاری، از عذاب جهنم در امان خواهی بود.
گر تو مهرش را نداری در درون
بیشکی ملعونی و مردود دون
هوش مصنوعی: اگر تو محبت او را در دل نداری، در درون خود مانند کسی بیارزش و طرد شدهای.
راه میخواهی اگر از راستی
از ولای مرتضی برخاستی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال مسیر درست هستی، باید از ولایت و رهبری امام علی (ع) پیروی کنی.
دین چه باشد واصل اندر راه او
خود فرو رفتن بسر در چاه او
هوش مصنوعی: دین چیست جز این که انسان در مسیر آن غرق شود و به عمق مسائلش برود؟
هرکه چون دانه بیفتد بر زمین
خود برون آید چو نی اسراربین
هوش مصنوعی: هر کس مانند دانهای که بر زمین میافتد، از درون خود بروز خواهد کرد و اسرار درونش را نمایان خواهد ساخت.