گنجور

بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

گفت نی تو گوش داراحوال من
گر گرفتار آمدی در چاه تن
حیدر کرّار با من راز گفت
ز اوّلین و آخرینم باز گفت
گفت آخر چند باشی در بدن
وارهان این روح را چون جان ز تن
ای بخود مغرور از شیخیّ خویش
در سرت دستار و در برصوف کیش
جهد کن تا تو تکبّر کم کنی
ورنه طوق لعن در گردن کنی
رو تو ترک جامه و دستار کن
از معارف جان خود در کار کن
مصطفی از پیش او توفیق داشت
مرتضی از دید او تحقیق داشت
مصطفی آلودهٔ دنیا نبود
مرتضی آسودهٔ اینجا نبود
مصطفی سد شریعت را ببست
مرتضی در عین انسانی نشست
مصطفی را جبرئیل آمد زپیش
مرتضی را خواند حق در پیش خویش
مصطفی در اسم اعیان آمده
مرتضی در عین انسان آمده
مصطفی درجسم چون جان آمدهٔ
مرتضی اسرار سبحان آمده
مصطفی رفته بمعراج آله
مرتضی دیده ز ماهی تابماه
مصطفی از حق همه اسرار دید
مرتضی ازنور حق انوار دید
مصطفی در راه عرفان زد قدم
مرتضی دیده است حق رادمبدم
مصطفی با حق تعالی راز گفت
مرتضی با مصطفی آن باز گفت
مصطفی گفته است با ایمان بکوش
مرتضی گفته است جام حق بنوش
مصطفی گفته است راه راست رو
مرتضی گفته است راز حق شنو
مصطفی گفته است با الله باش
مرتضی گفته است زو آگاه باش
مصطفی گفته است دینم دین اوست
مرتضی گفتادعا آمین اوست
مصطفی گفته است که حیدر جان من
مرتضی گفتا که ای ایمان من
مصطفی گفتا که حیدر پاک زاد
مرتضی گفتا که علم احمد بداد
مصطفی گفتا علیّ بابها
مرتضی گفتا که یا خیر الورا
مصطفی گفتا که ای شیر اله
مرتضی گفتا که ای خورشید و ماه
مصطفی گفتا شریعت جان ماست
مرتضی گفتا طریقت ز آن ماست
مصطفی گفتا که شرعم دین شده
مرتضی گفتادلم حق بین شده
مصطفی گفتا که درعالم منم
مرتضی گفتا که با آدم منم
مصطفی گفتا که در من نیست عیب
مرتضی گفتا که هستم سرّغیب
مصطفی گفتا که حق با من بگفت
مرتضی گفتا که حق از من شنفت
مصطفی گفتا که عالم دام اوست
مرتضی گفتا که آدم نام اوست
مصطفی گفتا که عرفان نور من
مرتضی گفتا که انسان طور من
مصطفی گفتا که نور کلّ علیست
مرتضی گفتا که نام من ولیست
مصطفی گفتا که کعبه کوی اوست
مرتضی گفتا که قبله روی اوست
مصطفی گفتا که علمم اولین
مرتضی گفتا که جفرم را به بین
مصطفی گفتا که جفرم روی تو
مرتضی گفتا که راهم سوی تو
شیخ چون بشنید از نی این سخن
گفت برکندم ز دنیا بیخ و بن
گفت تا امروز من جان باختم
کفرو ایمان را زهم نشناختم
با همه دود چراغ و درس وعلم
با همه خلق جهان بودم بحلم
این همه ذکر ودعا با ورد نیک
این همه خلق و کرم با کرد نیک
مدرسه با چند مسجد ساختم
خانقه هم چند طرح انداختم
وقف بسیار و غنیمت بیشمار
خانقه معمور و یاران دوستدار
این همه ظاهر بدنیا بود هیچ
خود نبردم من ز دنیا سود هیچ
رو توسود خویش از ایمان ستان
تا بیابی درّ و گوهر بیکران
سود و سودا در درون چه بود
این چنین ها در درون شه بود
از درون چه چو بیرون آمدم
همچو نی نالان ومجنون آمدم
سالها اندر درون چه بدم
همچو پشّه بر سر هر ره بدم
سالها من علم صوری خواند‌ه‌ام
لیک در راه یقین وامانده‌ام
مانده‌ام در چها تن غرق گناه
چون گیاهی خیز و بیرون شو زچاه
گر نباشد همدم تو حبّ شاه
کی برون آیی تو از چاه گناه
ای گرفتار درون چه شده
در پی غولان ره گمره شده
تو بخود افتاده‌ای در چاه تن
ایستاده راه و چاه اینک رسن
تو رسن در حلق محکم کرده‌ای
در ته چاه فنا دم کرده‌ای
رو رسن بر دست گیر و خوش برآ
از درون چه چو حلقه بردرآ
ای تو شیخ و دعوی تو نادرست
سلسله میدانی آخر از که است
گر تو دین او نداری مرده‌ای
ور یقینت نیست پس افسرده‌ای
این یقین عطّار دارد ازنخست
وین محبّت از زمین او برست
این یقین عطّار دارد از ازل
ور نداری تو بود دینت دغل
این یقین عطّار دارد همچو روز
تو برو از آتش حسرت بسوز
هر که او پی رو نباشد شاه را
راه گم کرده نداند راه را
گر تو مردی راه او رو همچو من
تا نیفتی در درون چاه تن
هر که او در چاه تن شه را ندید
رفت در دریای کفر او ناپدید
گر تو خواهی سرّچاه از من شنو
وین رموز سرّ شاه از من شنو
ز آنکه حیدر از درون یار گفت
از دم منصور و هم از دار گفت
هم از او یعقوب و هم موسی شنید
هم ازو عطّار و هم کبری شنید
هم از او جبریل و هم آدم شنید
هم از او عیسی بن مریم شنید
هم از او آن سالک ادهم شنید
هم از او این جملهٔ عالم شنید
این همه اسرار سرّ شاه بود
از درون ما همه آگاه بود
گر تو راه او روی و اصل شوی
از دوئی بگذر که تا یک دل شوی
هر که دین او ندارد لیوه شد
چون درختی دان که او بی میوه شد
این سخن را تو مگو عطّار گفت
حقّ تعالی با علی اسرار گفت
ای شده سر خدا خود ورد تو
جبرئیل از کمترین شاگرد تو
در معانی از همه آگه شدی
با جمیع رهروان همره شدی
با محمد گفت شه در صبحگاه
پس مبارک باد معراج اله
تو بدست مصطفی دادی نگین
خاتم ختم رسل ای شاه دین
آنچه حقّ باتوبگفت او باتو گفت
تو باو گفتی و او از تو شنفت
پس محمد گفت ای سرّ آله
مظهر سرّ خدا و شمع راه
مظهر سرّعجایب شاه ماست
پرتو حقّ در دل آگاه ماست
مظهر ما شمّه‌ای از نام اوست
دنیی و عقبی همه یک جام اوست
این همه اسرار اگر عطّار گفت
از تو اسرار معانی او شنفت
هر که او اسرار شه از شه شنید
او یقین از ماه تا ماهی بدید
هر که اسرار علی را گوش کرد
جام وحدت را لبالب نوش کرد
هر که گفت شاه را فرمان نبرد
در میان امّتان ایمان نبرد
هر که او با شاه ما بیعت ببست
تو یقین میدان که از بدعت برست
هر که گفت شاه مادر جان نهاد
مصطفی بر درد او درمان نهاد
هر که او با شاه مردان بد مقیم
جای او کردند جنّات النعیم
هر که او با شیر یزدان کرد عهد
عهد او باشد بعرفان همچو شهد
هر که او با شاه ما باشد درست
در میان باغ او طوبی برست
هر که او با شاه ایمان آورد
در میان سالکان جان آورد
هر که او در دین حقّ آگاه شد
با محبّان علی همراه شد
هر که اودر راه عرفان زد قدم
هست اودر ذات ایشان محترم
هر که او در شرع محکم ایستاد
در میان خلق محرم ایستاد
هر که او در راه حیدر راه رفت
از سلوک سالکان آگاه رفت
هر که او در راه حیدر دید یافت
از امیرالمؤمنین تفرید یافت
هر که او در راه حیدر شد نخست
بیشکی گردد همه دینش درست
هر که او را مرتضی ایمان نبرد
در میان کفر سرگردان بمرد
هر که او از شاه مردان روی تافت
در دم آخر شهادت می نیافت
گر تو می‌خواهی که باشی رستگار
دست از دامان حیدر وامدار
رو تو فرمان خدا راگوش کن
می ز جام هل اتی خود نوش کن
رو تو با حقّ راز خود را بازگو
در حقیقت نکته‌های رازگو
تا تو از خود کم نه‌ای انسان نه‌ای
واقف اسرار آن جانان نه‌ای
عشق باشد گوهر دریای علم
عشق باشد مظهر غوغای علم
مظهر کلّ عجایب حیدر است
آنکه او در هفت ماهه حیدر است
ختم بادا این کتب بر نام او
جملهٔ ذرّات نقش نام او
درّ دریای نبوت مصطفی است
اختر برج ولایت مرتضی است
مرتضی باشد یدالله ای پسر
وین یدالله از کلام حقّ شمر
مرتضی میدان ولیّ حق یقین
انّما در شأن او آمد ببین
مرتضی داده خبر از بود بود
یک زمان از راه حق غافل نبود
مرتضی میدان امام راستی
این سخن از من شنو گر راستی
راست دید و راست گفت وراست رفت
گمرهان را اوفکند در نار تفت
تو چو قطره سوی بحر عشق رو
نه چو عاصی سوی کان فسق رو
تو چو قطره فرد باش ونور شو
وانگهی سوی بهشت و حور شو
جوی خلد و حور در این دار تو
گر ندانستی شوی مردار تو
تو ز عقل خود به یکباره گریز
تا برآرد نام نیکت عشق نیز
رو تو خود را از میان بردار تو
تا ترا سلطان دین داند نکو
رو تو خود را بازگردان از وجود
تا بیابی دُر از آن دریای جود
رو تو خود را در میانه نیست کن
تا بیابی سرّمعنی در سخن
رو ز دنیا دور شو چون مرتضی
تا بیابی تو عیان سرّخدا
هر که او اینجا بقای حقّ ندید
همچو حیوان در زمین حق چرید
رو تو انسان باش و ازانسان شنو
گر تو هستی راه بین در راه رو
راه بینان مصطفی و مرتضی
غیر ایشان نیست اینجا مقتدا
گر تو میخواهی که از ایشان شوی
هرچه این بیچاره گوید بشنوی
رو تو این سرّ معانی گوش کن
آنچه گفتم بشنو و خاموش کن
راه ایشان گیر و فرد فرد شو
در طریق اهل عرفان مرد شو
کم خور و کم گوی و کم آزار باش
حاضر سر رشته اسرار باش
می‌نشین با عارفان نیکخو
صحبت ارباب دنیا را مجو
با محبّان علی همراز شو
در مقام بیخودی ممتاز شو
هرچه بینی نیک دان و نیک بین
تاتو را گردد معانی همنشین
هرچه گوئی نیک گو ای نیک خو
تابماند در جهانت گفتگو
بیعت نیکو تو با مظهر ببند
تا شوی در ملک معنی سر بلند
جهد کن تا نیک باشی در جهان
در میان سالکان وعارفان
رو تو عشق آموز و صورت کن خراب
ورنه دردنیای دون باشی بخواب
علم حق را دان و خود باهوش شو
بعد از آن در علم معنی گوش شو
این علوم ظاهری را ترک کن
بیش عطّار آعلاج مرگ کن
کز علوم ظاهری جز قال نیست
در علوم باطنی جز حال نیست
از علوم ظاهری بیجان شوی
وز علوم باطنی درمان شوی
از علوم ظاهری گردی خراب
وز علوم باطنی یابی صواب
از علوم ظاهری بی او شوی
وز علوم باطنی با او شوی
از علوم ظاهری ترسان شوی
وز علوم باطنی انسان شوی
در علوم ظاهری جز زهر نیست
همچو تو اسرار دان در دهر نیست
دید علم ظاهری کورت کند
از لباس معرفت عورت کند
ای تو اسرار درون جان ما
همچو خورشید جهان تابان ما
از درون و از برون تابان شده
سالکان را رهنمای جان شده
عرش و کرسی ذرّه‌ای از پرده‌ات
ماه و خورشید جهان پرورده‌ات
این جهان و آن جهان یک نقش تو
درمیان جان نشسته بخش تو
من که‌ام تاوصفت آرم بر زبان
ز آنکه هستی در همه جانها نهان
یا امیرالمؤمنین عطّار را
خوش فروزان کن در او انوار را
یا امیرالمؤمنین جان گفته‌ام
درّ معنی در معانی سفته‌ام
یا امیرالمؤمنین با من بگو
سرّ اسرار خدا را روبرو
تا شود روشن دل وجانم تمام
تا که اوصاف تو بر خوانم تمام
ای ز اوصاف تو روشن جان من
پرتو نور تو شد ایمان من
یا امیرالمؤمنین خود گفته‌ای
وین معانی چو درّ را سفته‌ای
جهد کن عطّار خود را گوش دار
این معانی نهان را هوش دار
تو مگو پیش خران اسرار را
ز آنکه جز وهمی نداند کار را
کار حال ماست درعالم مدام
سلسله در سلسله میدان تمام
سلسله در سلسله می‌رو بحق
چون نخواندستی چه دانی این سبق
من سبق را از علی آموختم
نی ز جهّال خلی آموختم
من سبق از کلّ کل آموختم
خرقهٔ ایمان از او بردوختم
من زدنیا رخت خود بربسته‌ام
وز جهان دون بکلی رسته‌ام
من سبق را از الاه آورده‌ام
مصطفی را عذر خواه آورده‌ام
من سبق را از یقینم گفته‌ام
این یقین خود زخود بنهفته‌ام
من سبق از ذات او گویم مدام
چون نمی‌دانی چه گویم با تو خام
من سبق گویم ز انفاس کلام
با تو و با کل عالم خاص و عام
من سبق از میم گویم یا زلام
یا زالهام عطائی یا زنام
من سبق گویم ولی تو هوش دار
درّ معنی مرا در گوش دار
من که با عطّار خواهم گفت راز
وآنکه با حق اوست دایم در نماز
چونکه عطّار این رموز از شه شنید
گفت آمد نور حق از من پدید
ای ز تو روشن همه روی زمین
هست عطّارت ز خرمن خوشه چین
من که ام تادم زنم از گفت خود
من گرفتم در کلامم مفت خود
من که‌ام یک بندهٔ بیچاره‌ای
از مقام جان و تن آواره‌ای
من کیم خود گردی از نعلین تو
ذرّهٔ افتاده پیش عین تو
یا علی واصل کن این بی بهر را
تا شوم خورشید و گیرم دهر را
پس زبان بگشاد کای عطّار دین
دادمت اسرار ودرهای یقین
چونکه عطّار این شنید از سرّ غیب
گفت عطّارت ندارد هیچ عیب
گر همی خواهی که یابی یار را
در دل خود میطلب اسرار را
راه دین راه علی دان در یقین
تا شود نور الهت راه بین
در عجایب سرّها دارم نهان
لیک جوهر را بیاور در بیان
تا بگوید حال و احوالت تمام
وآنگهی در وادی معنی خرام
گرچه سرّها من بمظهر گفته‌ام
این کتاب از گفت حیدر گفته‌ام
بعد از این خواهم سخن بسیار گفت
وین کتب را گفتهٔ کرّار گفت
این کتب را مظهر حق نام کرد
در میان خلق عالم عام کرد
بعد از این الهام با عطّار گفت
می‌توانی یک کتب ز اسرار گفت
گفتمش گویم بحکم ذوالجلال
هم بفرمان خدای لایزال

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت نی تو گوش داراحوال من
گر گرفتار آمدی در چاه تن
هوش مصنوعی: هرگاه دچار مشکل یا گرفتاری شدی، به حرف‌ها و احوال من گوش کن.
حیدر کرّار با من راز گفت
ز اوّلین و آخرینم باز گفت
هوش مصنوعی: حیدر کرّار با من سخن گفت و از آغاز و پایان عالم برایم توضیح داد.
گفت آخر چند باشی در بدن
وارهان این روح را چون جان ز تن
هوش مصنوعی: بگو دیگر چه زمانی می‌خواهی در این بدن بمانی و این روح را آزاد کن، همان‌طور که جان از تن جدا می‌شود.
ای بخود مغرور از شیخیّ خویش
در سرت دستار و در برصوف کیش
هوش مصنوعی: ای کسی که به خود می‌بالید و مغرور شده‌ای، بدان که تنها وجود دستار روی سرت و لباس صوفیانه‌ای که به تن داری، نشانه شیخی تو نیست.
جهد کن تا تو تکبّر کم کنی
ورنه طوق لعن در گردن کنی
هوش مصنوعی: سعی کن تا خودبزرگ‌بینی‌ات را کاهش دهی، وگرنه باعث می‌شود که مورد نکوهش و ننگ دیگران قرار بگیری.
رو تو ترک جامه و دستار کن
از معارف جان خود در کار کن
هوش مصنوعی: لباس و زینت خود را رها کن و وقتت را روی معرفت و روح خود بگذار.
مصطفی از پیش او توفیق داشت
مرتضی از دید او تحقیق داشت
هوش مصنوعی: مصطفی با عنایت خداوند موفقیت و سعادت را به‌دست آورد، در حالی‌که مرتضی از بینش و شناخت عمیق الهی بهره‌مند بود.
مصطفی آلودهٔ دنیا نبود
مرتضی آسودهٔ اینجا نبود
هوش مصنوعی: پیام این بیت اشاره دارد به اینکه پیامبر اسلام از آلودگی‌ها و زرق و برق‌های دنیوی دور بود و همچنین امام علی (ع) نیز در این دنیا آرامش و آسایش نداشت. به نوعی این دو شخصیت بزرگ همواره در تلاش برای رسیدن به حقیقت و سیر و سلوک معنوی بودند و از دنیای مادی فاصله گرفته بودند.
مصطفی سد شریعت را ببست
مرتضی در عین انسانی نشست
هوش مصنوعی: مصطفی (پیامبر اسلام) در راه دین و شریعت قدم برداشت و مرتضی (علی) با فضایل و خصوصیات انسانی خود در جایگاهی ویژه قرار گرفت.
مصطفی را جبرئیل آمد زپیش
مرتضی را خواند حق در پیش خویش
هوش مصنوعی: جبرئیل از سوی خدا به مصطفی (پیامبر اسلام) آمد و او را به پیش مرتضی (علی) دعوت کرد.
مصطفی در اسم اعیان آمده
مرتضی در عین انسان آمده
هوش مصنوعی: مصطفی نامی است که در وجود و ویژگی‌های افرادی بزرگ و ممتاز به کار رفته و مرتضی نیز به عنوان یک شخصیت برجسته در انسانیت شناخته می‌شود.
مصطفی درجسم چون جان آمدهٔ
مرتضی اسرار سبحان آمده
هوش مصنوعی: مصطفی مانند جان در بدن است و مرتضی نیز نمایانگر رازهای الهی و نکات پنهان وجود دارد.
مصطفی رفته بمعراج آله
مرتضی دیده ز ماهی تابماه
هوش مصنوعی: مصطفی به آسمان رفته و در آنجا، مرتضی را مانند ماهی درخشان دیده است.
مصطفی از حق همه اسرار دید
مرتضی ازنور حق انوار دید
هوش مصنوعی: مصطفی به واسطه‌ی حق، اسرار و رازهای زیادی را مشاهده کرد و مرتضی به وسیله‌ی نور حق، روشنایی‌ها و پرتومندی‌های زیادی را دریافت کرد.
مصطفی در راه عرفان زد قدم
مرتضی دیده است حق رادمبدم
هوش مصنوعی: مصطفی در مسیر شناخت و عرفان قدم گذاشته و مرتضی در این راه، حقیقت را با تمام وجود دیده است.
مصطفی با حق تعالی راز گفت
مرتضی با مصطفی آن باز گفت
هوش مصنوعی: مصطفی با خدا راز و نیاز کرد و مرتضی آن رازها را از مصطفی شنید و بازگو کرد.
مصطفی گفته است با ایمان بکوش
مرتضی گفته است جام حق بنوش
هوش مصنوعی: پیام این بیت این است که باید در زندگی تلاش کرد و به دنبال ایمان و حقیقت بود. یکی از شخصیت‌ها یعنی مصطفی، به کوشش در ایمان تاکید می‌کند، در حالی که شخصیت دیگر یعنی مرتضی، به نوشیدن جام حقیقت و درک عمیق‌تر از واقعیت‌ها فرا می‌خواند.
مصطفی گفته است راه راست رو
مرتضی گفته است راز حق شنو
هوش مصنوعی: مصطفی راه درست را نشان داده و مرتضی نیز به شنیدن راز حق دعوت کرده است.
مصطفی گفته است با الله باش
مرتضی گفته است زو آگاه باش
هوش مصنوعی: پیام این ابیات این است که پیامبر اسلام، مصطفی، فرمودند باید با خدا باشید و امام علی، مرتضی، تأکید کردند که باید از او آگاه و با شعور باشید. به عبارتی دیگر، ارتباط با خدا و شناخت او از مهم‌ترین موضوعات در زندگی مسلمانان است.
مصطفی گفته است دینم دین اوست
مرتضی گفتادعا آمین اوست
هوش مصنوعی: مصطفی گفته است که دین من پیرو مکتب اوست و مرتضی نیز با کمال یقین اعلام کرده که پذیرش این دین از جانب اوست.
مصطفی گفته است که حیدر جان من
مرتضی گفتا که ای ایمان من
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که حیدر، جان من است و حیدر در پاسخ گفت: تو ای ایمان من.
مصطفی گفتا که حیدر پاک زاد
مرتضی گفتا که علم احمد بداد
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که حیدر از نسل پاک و برگزیده‌ای است و مرتضی اعلام کرد که علم و دانش به احمد عطا شده است.
مصطفی گفتا علیّ بابها
مرتضی گفتا که یا خیر الورا
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود: علی دروازه‌ این شهر است. مرتضی پاسخ داد: ای بهترین انسان‌ها!
مصطفی گفتا که ای شیر اله
مرتضی گفتا که ای خورشید و ماه
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که ای شیر خدا، و مرتضی پاسخ داد که ای خورشید و ماه.
مصطفی گفتا شریعت جان ماست
مرتضی گفتا طریقت ز آن ماست
هوش مصنوعی: مصطفی اظهار داشت که شریعت، جان و روح ما را تشکیل می‌دهد، در حالی‌که مرتضی بیان کرد که طریقت از آن ماست و به نوعی راه و روش زندگی ما را شکل می‌دهد.
مصطفی گفتا که شرعم دین شده
مرتضی گفتادلم حق بین شده
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که دین من کامل شده است و مرتضی پاسخ داد که دلم به حق و حقیقت روشن شده است.
مصطفی گفتا که درعالم منم
مرتضی گفتا که با آدم منم
هوش مصنوعی: پیام این بیت بیانگر این است که پیامبر اسلام (مصطفی) خود را برترین و ویژگی‌های خاصی در عالم معرفی می‌کند و علی (مرتضی) نیز خود را در کنار انسانیت و در رابطه با آدم (پدر بشر) قرار می‌دهد. این ارتباط نشان‌دهنده جایگاه ویژه هر یک از آنان در تاریخ و فرهنگ اسلامی است.
مصطفی گفتا که در من نیست عیب
مرتضی گفتا که هستم سرّغیب
هوش مصنوعی: مصطفی گفت که در من هیچ عیبی وجود ندارد، اما مرتضی پاسخ داد که من خود رازهای پنهانی دارم.
مصطفی گفتا که حق با من بگفت
مرتضی گفتا که حق از من شنفت
هوش مصنوعی: پیام این بیت این است که حضرت مصطفی (پیامبر اسلام) گفت که حق و حقیقت با اوست، و حضرت مرتضی (امام علی) نیز بیان کرد که حق سخنان او را شنیده است. در واقع، هر یک از این بزرگواران به نوعی به حق و راستی خود اشاره می‌کنند و هرکدام می‌خواهند نشان دهند که در درک حقیقت، به درستی و آگاهی رسیده‌اند.
مصطفی گفتا که عالم دام اوست
مرتضی گفتا که آدم نام اوست
هوش مصنوعی: پیام این بیت بیانگر آن است که پیامبر اسلام، مصطفی، برتری علم و دانش را به عنوان یک دامی که وجود دنیا را در بر می‌گیرد معرفی کرده است. در مقابل، امام علی، مرتضی، به نام انسان، یعنی آدم، اشاره می‌کند که نشان‌دهنده هویت و نقش انسان در این عالم است. این بیان به نوعی تأمل در رابطه بین علم و انسانیت دارد.
مصطفی گفتا که عرفان نور من
مرتضی گفتا که انسان طور من
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که شناخت و معرفت من مانند نوری است، و مرتضی پاسخ داد که انسانیت من، همانند کوهی است.
مصطفی گفتا که نور کلّ علیست
مرتضی گفتا که نام من ولیست
هوش مصنوعی: مصطفی (پیامبر اسلام) فرمود که منبع تمام نورها و هدایت‌ها علی (امین و ولی) است. علی در پاسخ گفت که نام من ولی است و نشان‌دهنده مقام و جایگاه خاص من در این زمینه است.
مصطفی گفتا که کعبه کوی اوست
مرتضی گفتا که قبله روی اوست
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که کعبه مکان اوست و مرتضی گفت که جهت نیایش اوست.
مصطفی گفتا که علمم اولین
مرتضی گفتا که جفرم را به بین
هوش مصنوعی: پیام این بیت به بیان فضل و مقام علمی دو شخصیت بزرگ اسلام، حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) اشاره دارد. در اینجا، پیامبر با اشاره به علم و دانش خود، بر این موضوع تأکید می‌کند که او در علم پیشتاز است. در عوض، امام علی اشاره به جفر می‌کند که معرفت و دانش عمیق‌تری را شامل می‌شود و به نوعی بر رسالت علمی و روحانی آن حضرت تأکید می‌کند. این گفتگو نشان‌دهنده‌ی ارزش‌های علمی و معنوی در فرهنگ اسلامی است.
مصطفی گفتا که جفرم روی تو
مرتضی گفتا که راهم سوی تو
هوش مصنوعی: مصطفی فرمود که علم و دانش من به خاطر توست و مرتضی پاسخ داد که راه من به سمت توست.
شیخ چون بشنید از نی این سخن
گفت برکندم ز دنیا بیخ و بن
هوش مصنوعی: وقتی شیخ این سخن را از نی شنید، تصمیم گرفت که از ریشه و اساس زندگی دنیوی خود را جدا کند و قطع ارتباط کند.
گفت تا امروز من جان باختم
کفرو ایمان را زهم نشناختم
هوش مصنوعی: او می‌گوید تا امروز جان خود را فدای ایمان کرده‌ام و هنوز نتوانسته‌ام بین کفر و ایمان تفاوتی قائل شوم.
با همه دود چراغ و درس وعلم
با همه خلق جهان بودم بحلم
هوش مصنوعی: با وجود تمام زحمات و شب‌زنده‌داری‌ها برای یادگیری و تحصیل، و همراه با همه مردم دنیا، همیشه با صبر و آرامش برخورد کرده‌ام.
این همه ذکر ودعا با ورد نیک
این همه خلق و کرم با کرد نیک
هوش مصنوعی: این همه عبادت و دعا همراه با گفتار نیک، نشان‌دهنده این است که با رفتار و نیکی برای دیگران، انصاف و کرامت را به آنها عطا می‌کنیم.
مدرسه با چند مسجد ساختم
خانقه هم چند طرح انداختم
هوش مصنوعی: من در کنار ساختن چندین مدرسه و مسجد، طرح‌هایی برای ایجاد خانقاه هم به ذهنم رسیده است.
وقف بسیار و غنیمت بیشمار
خانقه معمور و یاران دوستدار
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در این مکان به خوبی و با ارادت مشغول خدمت و کار هستند، و همچنین فرصت‌های زیادی برای بهره‌برداری و بهره‌مندی فراهم شده است. اینجا، خانقاه پر از زندگی و محبت یاران وفادار است.
این همه ظاهر بدنیا بود هیچ
خود نبردم من ز دنیا سود هیچ
هوش مصنوعی: من به دنیا و ظاهر آن توجهی نکردم و از آن هیچ منفعت و سودی برای خود نداشتم.
رو توسود خویش از ایمان ستان
تا بیابی درّ و گوهر بیکران
هوش مصنوعی: برای رسیدن به موفقیت و ارزش‌های بزرگ، باید از ایمان و باور خود استفاده کنی؛ تا بتوانی گنج‌های بی‌پایان را پیدا کنی.
سود و سودا در درون چه بود
این چنین ها در درون شه بود
هوش مصنوعی: درون انسان پر از احساسات و تمایلات مختلف است که موجب می‌شود او دچار دغدغه‌ها و وسوسه‌های گوناگون شود. این در حالی است که درون یک پادشاه نیز چنین احساسی وجود دارد.
از درون چه چو بیرون آمدم
همچو نی نالان ومجنون آمدم
هوش مصنوعی: وقتی از درون خود بیرون آمدم، مانند نی نالان و دیوانه شدم.
سالها اندر درون چه بدم
همچو پشّه بر سر هر ره بدم
هوش مصنوعی: سال‌ها در درون خود زندگی کردم و به نوعی مثل پشه‌ای بودم که در هر راهی پرسه می‌زدم.
سالها من علم صوری خواند‌ه‌ام
لیک در راه یقین وامانده‌ام
هوش مصنوعی: سال‌ها از یادگیری علم ظاهری و سطحی گذشته‌ام، اما در مسیر دستیابی به یقین و حقیقت هنوز ناکام مانده‌ام.
مانده‌ام در چها تن غرق گناه
چون گیاهی خیز و بیرون شو زچاه
هوش مصنوعی: در حالتی به سر می‌برم که به شدت در گناهان غرق شده‌ام، مانند گیاهی که در چاه فرو رفته است. از این وضعیت باید بیرون بیایم و خود را نجات دهم.
گر نباشد همدم تو حبّ شاه
کی برون آیی تو از چاه گناه
هوش مصنوعی: اگر ناامیدت کرده باشد عواطف محبت‌آمیز تو، هرگز از گناه و معصیت خود بیرون نخواهی آمد.
ای گرفتار درون چه شده
در پی غولان ره گمره شده
هوش مصنوعی: ای کسی که در درون خود گرفتار شده‌ای، چرا در پی موجودات غول‌مانند رفته‌ای و به راه‌های گمراهی دچار شده‌ای؟
تو بخود افتاده‌ای در چاه تن
ایستاده راه و چاه اینک رسن
هوش مصنوعی: تو در سختی و مشکلات زندگی به دام افتاده‌ای، اما هنوز امیدی وجود دارد که با کمک دیگران می‌توانی از این وضعیت خارج شوی.
تو رسن در حلق محکم کرده‌ای
در ته چاه فنا دم کرده‌ای
هوش مصنوعی: تو به خوبی در دام افتاده‌ای و در عمیق‌ترین مرحله‌ی نابودی قرار گرفته‌ای.
رو رسن بر دست گیر و خوش برآ
از درون چه چو حلقه بردرآ
هوش مصنوعی: دستت را به طناب بگیر و با خوشحالی از در بیرون بیا، مثل حلقه‌ای که بر در قرار دارد.
ای تو شیخ و دعوی تو نادرست
سلسله میدانی آخر از که است
هوش مصنوعی: ای شیخ، ادعای تو نادرست است؛ چون ریشه و اصل این سلسله به کسی دیگر برمی‌گردد.
گر تو دین او نداری مرده‌ای
ور یقینت نیست پس افسرده‌ای
هوش مصنوعی: اگر به باور‌های او اعتقادی نداری، مانند مرده‌ای هستی و اگر هم که به یقین به او ایمان نداری، پس در حال افسردگی و ناامیدی به سر می‌بری.
این یقین عطّار دارد ازنخست
وین محبّت از زمین او برست
هوش مصنوعی: این یقین، از ابتدا با عطّار سرشته شده است و این محبت، ریشه در زمین او دارد.
این یقین عطّار دارد از ازل
ور نداری تو بود دینت دغل
هوش مصنوعی: این مفهوم به اینجا اشاره دارد که عطّار از ابتدا در شناخت حقیقت و دین راستین مطمئن و آگاه بوده است. اگر تو این اطمینان را نداری، پس زرو و فریب در دین تو وجود دارد.
این یقین عطّار دارد همچو روز
تو برو از آتش حسرت بسوز
هوش مصنوعی: این زایر قطره‌ای از دریاست؛ همچنان که روز روشن و واضح است، تو نیز باید از آتش حسرت دوری کنی و از آن بسوزی.
هر که او پی رو نباشد شاه را
راه گم کرده نداند راه را
هوش مصنوعی: هر کسی که از راهنمایی و رهبر خوبی بهره نبرد، نمی‌تواند راه درست را پیدا کند و در مسیر خود گم می‌شود.
گر تو مردی راه او رو همچو من
تا نیفتی در درون چاه تن
هوش مصنوعی: اگر تو هم مردی هستی، باید مانند من راه او را طی کنی تا در دام مشکلات و سختی‌ها گرفتار نشوی.
هر که او در چاه تن شه را ندید
رفت در دریای کفر او ناپدید
هوش مصنوعی: هر کسی که واقعیت وجود انسانی خود را نبیند، در قالب‌های غلط و انکار حقیقت غرق می‌شود.
گر تو خواهی سرّچاه از من شنو
وین رموز سرّ شاه از من شنو
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی رازی عمیق را بشنوی، از من بپرس و همین‌طور رازهای بزرگتری را نیز از من بگیر.
ز آنکه حیدر از درون یار گفت
از دم منصور و هم از دار گفت
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه حیدر (علی) از عمق دل صحبت کرد، هم با زبانی پرقوت و شجاعانه چون منصور (که اشاره به قدرت و جسارت دارد) و هم از دار (دار به معنی چوبه‌دار) سخن گفت.
هم از او یعقوب و هم موسی شنید
هم ازو عطّار و هم کبری شنید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هم یعقوب (پیامبر) و هم موسی (پیامبر) از او (خدا) الهام و آموزه‌ دریافت کرده‌اند و همچنین عطّار (شاعری بزرگ) و کبری (شخصیتی دیگر) نیز از او نکاتی آموخته‌اند. به عبارت دیگر، همه‌ی این شخصیت‌ها از یک منبع واحد آگاهی و دانش گرفته‌اند.
هم از او جبریل و هم آدم شنید
هم از او عیسی بن مریم شنید
هوش مصنوعی: هر دو موجود بزرگ، جبریل و آدم، و همچنین عیسی (ع) از او آموختند و شنیدند.
هم از او آن سالک ادهم شنید
هم از او این جملهٔ عالم شنید
هوش مصنوعی: سالک ادهم از او شنید و همین‌طور این جمله را هم از او دریافت کرد.
این همه اسرار سرّ شاه بود
از درون ما همه آگاه بود
هوش مصنوعی: تمامی اسرار و رازهای شاه از درون ما را همه می‌دانستند و آگاه بودند.
گر تو راه او روی و اصل شوی
از دوئی بگذر که تا یک دل شوی
هوش مصنوعی: اگر به راه او بروی و به اصل حقیقت پی ببری، از دوگانگی و جدایی عبور کن تا به یک دل و یکپارچگی دست یابی.
هر که دین او ندارد لیوه شد
چون درختی دان که او بی میوه شد
هوش مصنوعی: هر کس که دیانت و ایمان ندارد، مانند درختی است که میوه‌ای ندارد و بی‌فایده است.
این سخن را تو مگو عطّار گفت
حقّ تعالی با علی اسرار گفت
هوش مصنوعی: این جمله به این معنا است که سخنانی که در اینجا می‌گویی، از جانب عطار نیست، بلکه حق تعالی آن را به علی (ع) تعلیم داده است. این نشان‌دهنده عمق و اهمیت معنای سخن است که از جنبه‌های الهی سرچشمه می‌گیرد.
ای شده سر خدا خود ورد تو
جبرئیل از کمترین شاگرد تو
هوش مصنوعی: ای خدایی که به خاطر تو جبرئیل، بزرگ‌ترین فرشته، از کوچک‌ترین شاگردان تو شده است.
در معانی از همه آگه شدی
با جمیع رهروان همره شدی
هوش مصنوعی: تو در فهم و درک معانی به حدی رسیده‌ای که از همه چیز باخبر هستی و با تمام مسافران و راهنمایان در این مسیر همراه شده‌ای.
با محمد گفت شه در صبحگاه
پس مبارک باد معراج اله
هوش مصنوعی: در صبح زود، خداوند با محمد سخن گفت و این سفر به آسمان برای او مژده بخش و مبارک بود.
تو بدست مصطفی دادی نگین
خاتم ختم رسل ای شاه دین
هوش مصنوعی: خاتم پیامبری که بر دستان مصطفی قرار دارد، نشانه ای از عظمت و مقام اوست، ای پادشاه دین.
آنچه حقّ باتوبگفت او باتو گفت
تو باو گفتی و او از تو شنفت
هوش مصنوعی: آنچه که حقیقت به تو گفت، او (حق) به تو بیان کرد و تو نیز آن را به او گفتی و او از تو شنید.
پس محمد گفت ای سرّ آله
مظهر سرّ خدا و شمع راه
هوش مصنوعی: محمد گفت: ای راز آفرینش، مظهر حقیقت الهی و روشنگر مسیر.
مظهر سرّعجایب شاه ماست
پرتو حقّ در دل آگاه ماست
هوش مصنوعی: پادشاه ما نماد اسرار و شگفتی‌هاست و نور حقیقت در دل‌های آگاه ما درخشنده است.
مظهر ما شمّه‌ای از نام اوست
دنیی و عقبی همه یک جام اوست
هوش مصنوعی: اینجا اشاره می‌شود که ظاهر ما تنها یک نمای کوچک از نام و وجود او است و هر دو دنیا، یعنی دنیا و آخرت، در واقع به مانند یک ظرف هستند که به او مربوط می‌شوند.
این همه اسرار اگر عطّار گفت
از تو اسرار معانی او شنفت
هوش مصنوعی: اگر عطّار این همه رازها را بازگو کرد، به خاطر این بود که تو خود اسرار معنوی را دریافته‌ای.
هر که او اسرار شه از شه شنید
او یقین از ماه تا ماهی بدید
هوش مصنوعی: هر کسی که اسرار پادشاه را از خود او شنیده باشد، به راستی مدت زمان زیادی را به خوبی درک کرده است.
هر که اسرار علی را گوش کرد
جام وحدت را لبالب نوش کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که به شنیدن اسرار علی بپردازد، در حقیقت به سرشار شدن از عشق و اتحاد دست می‌یابد.
هر که گفت شاه را فرمان نبرد
در میان امّتان ایمان نبرد
هوش مصنوعی: هر کسی که بگوید شاه از دستورات پیروی نمی‌کند، در واقع در میان مردم، ایمان و صداقت ندارد.
هر که او با شاه ما بیعت ببست
تو یقین میدان که از بدعت برست
هوش مصنوعی: هر کس که به پادشاه ما وفادار باشد، مطمئن باش که از هر نوع بدعت و نوآوری نادرست دور است.
هر که گفت شاه مادر جان نهاد
مصطفی بر درد او درمان نهاد
هوش مصنوعی: هر کسی که بگوید شاه (خدا) جان مادر را نهاد (ایجاد کرد)، بدانید که مصطفی (پیامبر) بر دردهای او درمانی قرار داد.
هر که او با شاه مردان بد مقیم
جای او کردند جنّات النعیم
هوش مصنوعی: هر کسی که با بزرگمردان و نیکان برخورد داشته باشد، در سرای بهشتی قرار می‌گیرد.
هر که او با شیر یزدان کرد عهد
عهد او باشد بعرفان همچو شهد
هوش مصنوعی: هر کسی که با شیر یزدان (خدا) پیمان ببندد، آن پیمان او به مانند شهد در عرفان خواهد بود.
هر که او با شاه ما باشد درست
در میان باغ او طوبی برست
هوش مصنوعی: هر کسی که با پادشاه ما باشد، در واقع در قلب باغ او، درختی از طوبی (درخت بهشتی) می‌روید.
هر که او با شاه ایمان آورد
در میان سالکان جان آورد
هوش مصنوعی: هر کسی که با ایمان و صداقت به شاه و حقیقت نزدیک شود، در میان راهیان طریق حق، جان تازه‌ای خواهد یافت.
هر که او در دین حقّ آگاه شد
با محبّان علی همراه شد
هوش مصنوعی: هر کسی که در آموزه‌های واقعی دین شناخت پیدا کند، به جمع دوستداران علی ملحق می‌شود.
هر که اودر راه عرفان زد قدم
هست اودر ذات ایشان محترم
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر عرفان قدم گذاشته باشد، در واقع در ذات و وجود او احترام و ارزش وجود دارد.
هر که او در شرع محکم ایستاد
در میان خلق محرم ایستاد
هوش مصنوعی: کسی که به اصول و قوانین دینی پایبند باشد، در جامعه مورد احترام و مورد اعتماد دیگران قرار می‌گیرد.
هر که او در راه حیدر راه رفت
از سلوک سالکان آگاه رفت
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر حیدر (علی علیه‌السلام) گام بردارد، به طور طبیعی با سیر و سلوک سالکان آشنا خواهد شد.
هر که او در راه حیدر دید یافت
از امیرالمؤمنین تفرید یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر حضرت علی (ع) قرار بگیرد، از فضایل و ویژگی‌های ویژه او بهره‌مند خواهد شد.
هر که او در راه حیدر شد نخست
بیشکی گردد همه دینش درست
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر حضرت علی (حیدر) قدم بردارد، در آغاز با مشکل مواجه می‌شود، اما در نهایت دین و عقیده‌اش به درستی خواهد رسید.
هر که او را مرتضی ایمان نبرد
در میان کفر سرگردان بمرد
هوش مصنوعی: هرکس که ایمان به مرتضی (علی علیه‌السلام) نداشته باشد، در میان کفر و disbelief سرگردان خواهد ماند و در نهایت به نهایت می‌رسد.
هر که او از شاه مردان روی تافت
در دم آخر شهادت می نیافت
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر شاه مردان روی می‌آورد، در لحظه آخر به شهادت نمی‌رسد.
گر تو می‌خواهی که باشی رستگار
دست از دامان حیدر وامدار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در زندگی موفق و سعادتمند باشی، به حمایت و راهنمایی امام علی (ع) وابسته باش و از او فاصله نگیر.
رو تو فرمان خدا راگوش کن
می ز جام هل اتی خود نوش کن
هوش مصنوعی: به بیان ساده‌تر، به سخن خدا گوش بده و از نوشیدنی شگفت‌انگیز خود لذت ببر.
رو تو با حقّ راز خود را بازگو
در حقیقت نکته‌های رازگو
هوش مصنوعی: با تو درباره حقایق و رازها صحبت کن و به طور واقعی نکات پنهان را بیان کن.
تا تو از خود کم نه‌ای انسان نه‌ای
واقف اسرار آن جانان نه‌ای
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خودت فداکاری نکنی و خودخواهی را کنار نگذاری، نمی‌توانی به درک عمیق محبت و رازهای معشوق برسی.
عشق باشد گوهر دریای علم
عشق باشد مظهر غوغای علم
هوش مصنوعی: عشق، ارزش و عمق زیادی دارد و مانند دریا از علم و دانش پر است. در واقع، عشق نمود و نمایانگر شور و هیجان علم و دانش نیز هست.
مظهر کلّ عجایب حیدر است
آنکه او در هفت ماهه حیدر است
هوش مصنوعی: این شخص، نماد همه شگفتی‌ها و عجایب است و او در حقیقت، فرزند حیدر است که در هفت ماهگی به دنیا آمده است.
ختم بادا این کتب بر نام او
جملهٔ ذرّات نقش نام او
هوش مصنوعی: این نوشته به پایان رسیده و تمام ذرات جهان نام او را به تصویر کشیده‌اند.
درّ دریای نبوت مصطفی است
اختر برج ولایت مرتضی است
هوش مصنوعی: دریای نبوت، مرواریدهای ارزشمندش را از پیامبر اسلام، مصطفی (ص) دریافت کرده و ستاره برج ولایت، نام مرتضی (علیه‌السلام) است.
مرتضی باشد یدالله ای پسر
وین یدالله از کلام حقّ شمر
هوش مصنوعی: ای پسر، مرتضی همچون دست خداست و این دست خدا در کلام حق متجلی می‌شود.
مرتضی میدان ولیّ حق یقین
انّما در شأن او آمد ببین
هوش مصنوعی: مرتضی، که ولی حق است، به یقین در مقام و شأنی قرار دارد که به خوبی قابل مشاهده است.
مرتضی داده خبر از بود بود
یک زمان از راه حق غافل نبود
هوش مصنوعی: مرتضی خبر داده است که در گذشته، انسانی از حقیقت و راه راست غافل نبود.
مرتضی میدان امام راستی
این سخن از من شنو گر راستی
هوش مصنوعی: ای مرتضی، در میدان امام بایست و این حرف را از من بشنو که سخن من حقیقت دارد.
راست دید و راست گفت وراست رفت
گمرهان را اوفکند در نار تفت
هوش مصنوعی: او حقیقت را دید و به درستی صحبت کرد و با صداقت عمل کرد. به همین خاطر، کسانی که گمراه بودند را به جهنم انداخت.
تو چو قطره سوی بحر عشق رو
نه چو عاصی سوی کان فسق رو
هوش مصنوعی: به سمت عشق مانند یک قطره به دریا برو، نه اینکه مانند کسی که نافرمان است به سوی جایی که فساد وجود دارد، حرکت کنی.
تو چو قطره فرد باش ونور شو
وانگهی سوی بهشت و حور شو
هوش مصنوعی: تو مانند یک قطره باش و به نور تبدیل شو، سپس به سوی بهشت و حوری‌ها برو.
جوی خلد و حور در این دار تو
گر ندانستی شوی مردار تو
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا خوشی‌ها و زیبایی‌های بهشتی را نشناسی، زندگی‌ات به مانند مرده خواهد بود.
تو ز عقل خود به یکباره گریز
تا برآرد نام نیکت عشق نیز
هوش مصنوعی: با دست برداشتن از اندیشه‌های عقلانی و منطقی، می‌توانی به عشق و احساسات عمیق‌تری دست پیدا کنی که نام نیک تو را بر سر زبان‌ها می‌آورد.
رو تو خود را از میان بردار تو
تا ترا سلطان دین داند نکو
هوش مصنوعی: خودت را از میان بردار تا دیگران تو را به عنوان یک پیشوای نیکو بشناسند.
رو تو خود را بازگردان از وجود
تا بیابی دُر از آن دریای جود
هوش مصنوعی: خودت را از وجود مادی و دنیا جدا کن تا بتوانی گوهر ارزشمندی را از دریای بخشش پیدا کنی.
رو تو خود را در میانه نیست کن
تا بیابی سرّمعنی در سخن
هوش مصنوعی: خود را در وسط ماجرا قرار نده تا بتوانی راز و مفهوم واقعی آنچه گفته می‌شود را درک کنی.
رو ز دنیا دور شو چون مرتضی
تا بیابی تو عیان سرّخدا
هوش مصنوعی: از دنیای مادی فاصله بگیر مانند علی تا به حقیقت و اسرار الهی پی ببری.
هر که او اینجا بقای حقّ ندید
همچو حیوان در زمین حق چرید
هوش مصنوعی: هر کسی که در اینجا حقیقت و وجود خدا را درک نکرد، مانند حیوانی در زمین، تنها به دنبال نیازهای مادی و حیوانی خود خواهد بود.
رو تو انسان باش و ازانسان شنو
گر تو هستی راه بین در راه رو
هوش مصنوعی: به دیگران به عنوان انسان نگاه کن و از آنان بیاموز، اگر تو به دنبال راهی هستی، در مسیر حرکت کن و قدم بگذار.
راه بینان مصطفی و مرتضی
غیر ایشان نیست اینجا مقتدا
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که راه هدایت و رهبری تنها از طریق پیامبر اسلام (مصطفی) و امام علی (مرتضی) امکان‌پذیر است و هیچ کسی دیگر نمی‌تواند به جای آن‌ها در این مقام قرار بگیرد.
گر تو میخواهی که از ایشان شوی
هرچه این بیچاره گوید بشنوی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی یکی از آن‌ها شوی، هر چه این بیچاره می‌گوید، بشنو.
رو تو این سرّ معانی گوش کن
آنچه گفتم بشنو و خاموش کن
هوش مصنوعی: به سخنان من توجه کن و آنچه را که می‌گویم بشنو، اما بی‌صدا باش و فقط گوش کن.
راه ایشان گیر و فرد فرد شو
در طریق اهل عرفان مرد شو
هوش مصنوعی: در مسیر صوفیان قدم بگذار و به طور فردی تلاش کن تا به درک و معرفت حقیقی دست یابی.
کم خور و کم گوی و کم آزار باش
حاضر سر رشته اسرار باش
هوش مصنوعی: در زندگی کمتر بخور، کمتر صحبت کن و کمتر آزار برسان. سعی کن همیشه درک عمیق‌تری از رازها و مسائل داشته باشی.
می‌نشین با عارفان نیکخو
صحبت ارباب دنیا را مجو
هوش مصنوعی: با عارفان نیکو صحبت کن و به سراغ صحبت‌های اهل دنیا نرو.
با محبّان علی همراز شو
در مقام بیخودی ممتاز شو
هوش مصنوعی: در جمع دوستان و محبت‌ورزان علی قرار بگیر و در حالت خودفراموشی به اوج برس.
هرچه بینی نیک دان و نیک بین
تاتو را گردد معانی همنشین
هوش مصنوعی: هر چیزی را که می‌بینی، به نیکی بشناس و با دیدی نیکو بنگر، چون معنای هرچیزی به همراه هم‌نشینانش شکل می‌گیرد.
هرچه گوئی نیک گو ای نیک خو
تابماند در جهانت گفتگو
هوش مصنوعی: هر چیزی که به خوبی بگویی، در دنیای تو باقی می‌ماند و به گفتگو ادامه می‌دهد.
بیعت نیکو تو با مظهر ببند
تا شوی در ملک معنی سر بلند
هوش مصنوعی: با پیوند خوب و محترم با حقیقت و مظهر آن، به مقام و منزلتی بلند در عالم معنا نایل خواهی شد.
جهد کن تا نیک باشی در جهان
در میان سالکان وعارفان
هوش مصنوعی: تلاش کن که در زندگی‌ات انسانی نیکو و شایسته باشی، به ویژه در کنار کسانی که در راه معرفت و سیر و سلوک هستند.
رو تو عشق آموز و صورت کن خراب
ورنه دردنیای دون باشی بخواب
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت را از تو بیاموزم و چهره‌ام را تغییر دهم، در غیر این صورت، در دنیای پست و بی‌ارزش خواهی ماند و باید به خواب بروی.
علم حق را دان و خود باهوش شو
بعد از آن در علم معنی گوش شو
هوش مصنوعی: دانش واقعی را بشناس و خودت را باهوش کن، سپس به عمق معانی علم گوش بسپار.
این علوم ظاهری را ترک کن
بیش عطّار آعلاج مرگ کن
هوش مصنوعی: این علم‌های سطحی و ظاهری را رها کن و به دنبال درمان اصلی دردها و مشکلات خود بگرد.
کز علوم ظاهری جز قال نیست
در علوم باطنی جز حال نیست
هوش مصنوعی: در دانش‌های ظاهری فقط کلام و حرف وجود دارد، اما در دانش‌های باطنی تنها چیزی که اهمیت دارد، احساس و حال درونی است.
از علوم ظاهری بیجان شوی
وز علوم باطنی درمان شوی
هوش مصنوعی: اگر به دانش‌های سطحی و غیرمؤثر توجه کنی، بی‌فایده و بی‌حاصل خواهی شد، اما اگر به دانش‌های عمیق و درونی بپردازی، به بهبودی و رشد واقعی دست پیدا خواهی کرد.
از علوم ظاهری گردی خراب
وز علوم باطنی یابی صواب
هوش مصنوعی: اگر به دانش‌های سطحی و ظاهری بپردازی، به زودی دچار سردرگمی می‌شوی، اما اگر وارد عمق و باطن علوم شوی، به حقیقت و درک صحیح دست می‌یابی.
از علوم ظاهری بی او شوی
وز علوم باطنی با او شوی
هوش مصنوعی: از علم‌های ظاهری دور می‌شوی و به علم‌های باطنی و درونی او متصل می‌شوی.
از علوم ظاهری ترسان شوی
وز علوم باطنی انسان شوی
هوش مصنوعی: اگر از دانسته‌های ظاهری بترسی، می‌توانی به عمق دانش‌های باطنی و درونی برسایی.
در علوم ظاهری جز زهر نیست
همچو تو اسرار دان در دهر نیست
هوش مصنوعی: در علوم ظاهری چیزی جز ضرر وجود ندارد، زیرا همچون تو کسی که به رازهای زندگی آگاه باشد، در دنیا پیدا نمی‌شود.
دید علم ظاهری کورت کند
از لباس معرفت عورت کند
هوش مصنوعی: علم ظاهری می‌تواند باعث نابینایی انسان شود و او را از درک واقعیات عمیق زندگی دور کند. همین علم می‌تواند پرده‌ای بر روی معرفت و حقیقت بکشاند و انسان را به بی‌خبری از حقیقت درونی خود سوق دهد.
ای تو اسرار درون جان ما
همچو خورشید جهان تابان ما
هوش مصنوعی: ای تو که رازهای درون وجود ما را مانند خورشید بر ما روشن می‌سازی.
از درون و از برون تابان شده
سالکان را رهنمای جان شده
هوش مصنوعی: نور و روشنایی از درون و بیرون، راهنما و هدایتگر سالکان شده است. این نور به نجات جان آنها آمده و آنها را به سمت مقصد و هدف خود هدایت می‌کند.
عرش و کرسی ذرّه‌ای از پرده‌ات
ماه و خورشید جهان پرورده‌ات
هوش مصنوعی: عرش و کرسی (مفاهیم عالی و سلطنتی) در برابر تو همچون یک نقطه کوچک هستند و ماه و خورشید نیز که نمادهای نور و روشنایی هستند، تحت تأثیر وجود تو و ایجاد تو شکل گرفته‌اند.
این جهان و آن جهان یک نقش تو
درمیان جان نشسته بخش تو
هوش مصنوعی: این دنیا و آن دنیا هر دو به خاطر تو هستند و تو در دل جان‌ها نشسته‌ای.
من که‌ام تاوصفت آرم بر زبان
ز آنکه هستی در همه جانها نهان
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم توصیف تو را بر زبان آورم، در حالی که وجود تو در همه جان‌ها پنهان است؟
یا امیرالمؤمنین عطّار را
خوش فروزان کن در او انوار را
هوش مصنوعی: ای سرور مؤمنان، عطّار را روشن کن و در وجودش نورها را به درخشش درآور.
یا امیرالمؤمنین جان گفته‌ام
درّ معنی در معانی سفته‌ام
هوش مصنوعی: ای امیرالمؤمنین، من جانم را به درّ معنا داده‌ام و در معانی عمیق غرق شده‌ام.
یا امیرالمؤمنین با من بگو
سرّ اسرار خدا را روبرو
هوش مصنوعی: ای امیر مؤمنان، با من درباره رمز و رازهای خدا به طور مستقیم صحبت کن.
تا شود روشن دل وجانم تمام
تا که اوصاف تو بر خوانم تمام
هوش مصنوعی: برای اینکه دل و جانم روشن شود، تمام ویژگی‌ها و صفات تو را به دقت بازگو می‌کنم.
ای ز اوصاف تو روشن جان من
پرتو نور تو شد ایمان من
هوش مصنوعی: تو با ویژگی‌هایت جانم را روشن کردی و پرتو نور تو باعث شد که ایمانم شکل بگیرد.
یا امیرالمؤمنین خود گفته‌ای
وین معانی چو درّ را سفته‌ای
هوش مصنوعی: ای امیرالمؤمنین، تو خود گفته‌ای که این مفاهیم به ارزش درّ (مروارید) هستند و در حقیقت چون گرانبها و نادرند.
جهد کن عطّار خود را گوش دار
این معانی نهان را هوش دار
هوش مصنوعی: تمام تلاشت را بکن که عطّار، به عنوان یک معلم و راهنما، نکات و مفاهیم پنهان را به خوبی درک کند و به آنها توجه داشته باشد.
تو مگو پیش خران اسرار را
ز آنکه جز وهمی نداند کار را
هوش مصنوعی: نگو به الاغ‌ها رازها را، زیرا هیچ‌کس جز خیالات نمی‌داند چه کار کنه.
کار حال ماست درعالم مدام
سلسله در سلسله میدان تمام
هوش مصنوعی: حال ما در این دنیا به مانند یک زنجیره است که همواره ادامه دارد و در این زنجیره، هر چیزی در مکان و زمان خود به کمال می‌رسد.
سلسله در سلسله می‌رو بحق
چون نخواندستی چه دانی این سبق
هوش مصنوعی: شخص در مسیر زندگی خود به جاهایی می‌رسد که اگر در گذشته درس‌های لازم را نخوانده و یاد نگرفته باشد، نمی‌تواند درک کند که چرا به آنجا رسیده است.
من سبق را از علی آموختم
نی ز جهّال خلی آموختم
هوش مصنوعی: من هنر پیشی گرفتن را از علی یاد گرفتم، نه از نادانی‌هایی که از دیگران آموخته‌ام.
من سبق از کلّ کل آموختم
خرقهٔ ایمان از او بردوختم
هوش مصنوعی: من از همه درس آموختم و لباس ایمان را از او به تن کردم.
من زدنیا رخت خود بربسته‌ام
وز جهان دون بکلی رسته‌ام
هوش مصنوعی: من از دنیا جدا شده‌ام و از همه چیزهای بی‌ارزش آن رهایی یافته‌ام.
من سبق را از الاه آورده‌ام
مصطفی را عذر خواه آورده‌ام
هوش مصنوعی: من از خداوند مقام و فضیلت را به ارمغان آورده‌ام و از پیامبر مصطفی خواسته‌ام که به خاطر خطاهای ما عذرخواهی کند.
من سبق را از یقینم گفته‌ام
این یقین خود زخود بنهفته‌ام
هوش مصنوعی: من از اطمینان خود به حقیقت صحبت کرده‌ام، اما این اطمینان را به خودم پنهان کرده‌ام.
من سبق از ذات او گویم مدام
چون نمی‌دانی چه گویم با تو خام
هوش مصنوعی: من همواره از ذات او سخن می‌گویم، چون تو نمی‌فهمی چه چیزهایی را باید با تو در میان بگذارم.
من سبق گویم ز انفاس کلام
با تو و با کل عالم خاص و عام
هوش مصنوعی: من از نفس و صحبت‌های خودم درباره تو و تمام مردم، چه خاص و چه عام، صحبت می‌کنم.
من سبق از میم گویم یا زلام
یا زالهام عطائی یا زنام
هوش مصنوعی: من داستانی از گذشته دلیری و شجاعت می‌گویم، یا از معانی والایی که به من عطا شده، یا از نام‌های بزرگ و ماندگار.
من سبق گویم ولی تو هوش دار
درّ معنی مرا در گوش دار
هوش مصنوعی: من می‌توانم پیش از تو سخن بگویم، اما تو باید دقت کن و معنای عمیق کلمات من را در ذهنت نگه داری.
من که با عطّار خواهم گفت راز
وآنکه با حق اوست دایم در نماز
هوش مصنوعی: من می‌خواهم با عطّار از رازها سخن بگویم، ولی او همیشه در ارتباط با حقیقت و در حال عبادت است.
چونکه عطّار این رموز از شه شنید
گفت آمد نور حق از من پدید
هوش مصنوعی: وقتی که عطّار این اسرار را از پادشاه شنید، گفت که نور حقیقت از درون من آشکار شده است.
ای ز تو روشن همه روی زمین
هست عطّارت ز خرمن خوشه چین
هوش مصنوعی: وجود تو باعث روشنی و زیبایی زمین است، بوی خوش تو از خرمن محصولی که چیده شده به مشام می‌رسد.
من که ام تادم زنم از گفت خود
من گرفتم در کلامم مفت خود
هوش مصنوعی: من همیشه از خودم حرف می‌زنم و از گفتار خودم بهره می‌برم.
من که‌ام یک بندهٔ بیچاره‌ای
از مقام جان و تن آواره‌ای
هوش مصنوعی: من یک بنده‌ی بیچاره‌ام که از مقام و موقعیت انسانی‌ام دور افتاده‌ام و در پریشانی به سر می‌برم.
من کیم خود گردی از نعلین تو
ذرّهٔ افتاده پیش عین تو
هوش مصنوعی: من کیستم؟ من فقط جزئی کوچک هستم که در مقابل تو، مانند ذره‌ای از خاکی است که به نعلین تو افتاده است.
یا علی واصل کن این بی بهر را
تا شوم خورشید و گیرم دهر را
هوش مصنوعی: ای علی، به من وصل کن این بی‌نصیب را تا من مانند خورشید شوم و زمانه را در دست بگیرم.
پس زبان بگشاد کای عطّار دین
دادمت اسرار ودرهای یقین
هوش مصنوعی: پس زبان به سخن آمد و گفت: ای عطّار! دین تو را از اسرار و رازهای یقین آگاه کردم.
چونکه عطّار این شنید از سرّ غیب
گفت عطّارت ندارد هیچ عیب
هوش مصنوعی: وقتی عطّار این را از رازهای پنهان شنید، گفت که عطّار هیچ نقصی ندارد.
گر همی خواهی که یابی یار را
در دل خود میطلب اسرار را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی یار خود را پیدا کنی، باید در اعماق قلبت به جستجوی رازها بپردازی.
راه دین راه علی دان در یقین
تا شود نور الهت راه بین
هوش مصنوعی: راه دین را به عنوان راه علی بشناس و مطمئن باش تا اینکه نور الهی راه را برایت روشن کند.
در عجایب سرّها دارم نهان
لیک جوهر را بیاور در بیان
هوش مصنوعی: در دل خود رازهای عجیب و شگفتی دارم، اما برای بیان حقیقت، باید جوهر و Essence آن را به دست آورید.
تا بگوید حال و احوالت تمام
وآنگهی در وادی معنی خرام
هوش مصنوعی: تا وقتی حال و احوال تو را بگوید و توضیح دهد، سپس به دنیای معنا و مفهوم قدم بگذار.
گرچه سرّها من بمظهر گفته‌ام
این کتاب از گفت حیدر گفته‌ام
هوش مصنوعی: هرچند که رازها را به زبان آورده‌ام، این کتاب از سخنان حیدر (علی) الهام گرفته شده است.
بعد از این خواهم سخن بسیار گفت
وین کتب را گفتهٔ کرّار گفت
هوش مصنوعی: از این به بعد صحبت‌های زیادی خواهم کرد و این نوشته‌ها نتیجه گفته‌های بسیاری است که به کرات بیان شده‌اند.
این کتب را مظهر حق نام کرد
در میان خلق عالم عام کرد
هوش مصنوعی: این کتاب‌ها را نشانه‌ای از حقیقت نامیده‌اند و در میان مردم شناسانده‌اند.
بعد از این الهام با عطّار گفت
می‌توانی یک کتب ز اسرار گفت
هوش مصنوعی: بعد از اینکه این الهام بر او نازل شد، به عطّار گفت که می‌تواند کتابی درباره اسرار بگوید.
گفتمش گویم بحکم ذوالجلال
هم بفرمان خدای لایزال
هوش مصنوعی: به او گفتم که طبق حکم خداوند بزرگ، من نیز به فرمان پروردگار بی‌پایان عمل می‌کنم.

حاشیه ها

1401/10/23 15:12
علی

سلام

چرا این شعر کامنت و خوانشی نداره؟؟!!!!!!!!!