بخش ۶ - حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی
این چنین گفته است نجم الدین ما
آنکه بود اندر جهان از اولیا
آن ولی عصر و سلطان جهان
منبع احسان و میر عارفان
شیخ نجم الدین کبری نام او
در جهان جان و دل پیغام او
گفت روزی مظهر سرّخدا
بود بنشسته بجمعی ز اولیا
پیش او بودند فرزندان او
همچو نوری در میان جان او
چون محمد روی فرزندان بدید
مهر ایشان در دل و جان پرورید
بد نشسته بوذر و سلمان برون
داشتندی مهرشان در جان درون
پس زبان بگشاد و بس اسرار گفت
وز معارف نکتهها بسیار گفت
آنچه با حق مصطفی گفته به راز
جمله میدان سی هزار ای دلنواز
با علی گفتا و فرزندان او
بود این اسرارها در شأن او
پس علی رفت وسخن در چاه گفت
جملگی از گفت الّا الله گفت
بعد از آن از چاه نی آمد برون
وین معانی را هم او گوید کنون
چون شنیدند از محمد زمزمه
گوئیا افتاد در جان دمدمه
خود بدیشان نکتهها از راز گفت
رمز اسرار حقیقت باز گفت
سر ز اسرار حقیقت باز کرد
و آنگهی در لامکان پرواز کرد
این چنین گفتند ره دانان ما
راه حق رفتند با شوق لقا
هر که راه حق رود حق بیند او
در همه دلها چو جان بنشیند او
هر که درکوی حقیقت راه یافت
در درون عارفان الله یافت
هست عارف نور سلطان ازل
گر نمیبینی مکن بامن جدل
ز آنکه هردل واقف الله نیست
وز بیان سرّحق آگاه نیست
چون ندانستی بعرفان کی رسی
گر رسی آخر بسلطان کی رسی
راه رو بسیار دیدم در جهان
لیک یک رهرو ندیدم راه دان
رازها گویم چو باشی مستمع
از حقایق وز معارف مجتمع
گفت پیغمبر که شاهی ز آن تست
مظهر سرّ الهی جان تست
در همه روی زمینی مقتدا
گفت این در حقّ شاه اولیا
شاه سرور شاه اکبر شاه نور
شاه عشق و شاه موسی شاه طور
شاه آدم شاه دین شاه کرم
شاه نوح و شاه طوفان شاه جم
شاه ابراهیم و یعقوب و پسر
شاه الیاس است اندر بحرو بر
شاه جرجیس است و یوشع ز احترام
و آن بود پیدا میان خاص وعام
شاه زکریاست و داود زمان
با سلیمان است در ملک جهان
شاه ادریس است بی شک با شعیب
با چو موسی واقف اسرار غیب
شاه عیسی اوست با سرّ آله
رفته او بر عرش علیّین چو ماه
شاه اسحق است و اسمعیل او
یا چو موسی در گذشت از نیل او
شاه یونس بوده اندر بطن حوت
مشتق است ازذات حیّ لایموت
شاه بوده با جمیع اولیا
جمله را بوده بمعنی رهنما
شاه بوده با محمد در عیان
وز نهان دیده همه سرّ نهان
شاه دان سرّ محمد بیشکی
لحمک لحمی بدانی خود یکی
شاه بد با جملهٔ کروّبیان
شاه بد با جملهٔ روحانیان
شاه با جبریل و میکائیل هم
شاه عزرائیل و اسرافیل هم
شاه بد با انبیا در کلّ حال
شاه بد با اولیا در سرّ وقال
شاه بد آنکس که سرّ با چاه گفت
وز درونش نی برآمد آه گفت
نی همی گوید که شاهم شاه بود
وز درون عاشقان آگاه بود
نی همی گوید که اسرار عیان
شاه گفته در بیان جان جان
نی همی گوید که ای غافل ز شاه
انما میخوان تو از گفت اله
نی همی گوید که ازمن هیچ نیست
وز برون من به جز یک پیچ نیست
نی همی گوید که من دم میزنم
وین منادی را بعالم میزنم
نی همی گوید که من عاشق شدم
در طریق شاه خود صادق شدم
نی همی گوید که من بر جان خویش
داغ دارم از کف سلطان خویش
نی همی گوید که داغم داشت سود
آن ز دست دوست مرهم مینمود
نی همی گوید که فریادم از اوست
وین فغان و ناله و دادم از اوست
نی همی گوید که او بد سرّ حق
تو همی دانی اگر بردی سبق
نی همی گوید که گویم حال خود
از برون و از درون احوال خود
نی همی گوید که من نی نیستم
یا خود از مستان این می نیستم
نی همی گوید که برگویم چه بود
با من اندر چاه تن آخر که بود
نی همی گوید که او خود حق بگفت
در میان چاه تن از حق شنفت
نی همی گوید که او ز الله گفت
پس برفت و سرّحق با چاه گفت
نی همی گوید که ای مردود حق
می ندانستی که او بد بود حق
نی همی گوید که راه حق هم اوست
ره رو دنیا و دین حق هم اوست
نی همی گوید که ای گم کرده راه
آخرالامر از که میجوئی پناه
نی همی گوید که ای نور ازل
چندگردی گرد هر در چون جعل
نی همی گوید که عرفان از که خواست
از امیر دین که شاه اولیاست
نی همی گوید که ای مقصود من
درمیان جان توئی معبود من
نی همی گوید که شرع اشعار اوست
وین طریقت نیز از اطوار اوست
نی همی گوید که راه او بگیر
ز آنکه در عالم ندارد او نظیر
نی همی گوید که دایم دم زنم
وین ندای عشق در عالم زنم
نی همی گوید که او منصور بود
دایماً با نور حق در نور بود
نی همی گوید که او عطّار بود
عاشقان را صاحب اسرار بود
نی همی گوید که این عطّار گفت
سرّ اسرار خدا با یار گفت
نی همی گوید که با من یار باش
در میان جان و تن دلدار باش
نی همی گوید که حق گفتا بگو
من بگویم سرّ اسرارت نکو
نی همی گوید علی ازحق شنفت
هرچه حق میگفت حیدر نیز گفت
گفت نی در پیش نجم الدین سبب
کز درونم خون برآمد تا بلب
گفت کبری حال خود با من بگو
تا چه گفته است آن امام راستگو
بخش ۵ - اشاره به کتابهای منظوم شیخ: گر ازین مرهم نیابی کام خویشبخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت: گفت نی تو گوش داراحوال من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این چنین گفته است نجم الدین ما
آنکه بود اندر جهان از اولیا
هوش مصنوعی: این طور گفته است نجم الدین ما، کسی که در جهان از اولیا بوده است.
آن ولی عصر و سلطان جهان
منبع احسان و میر عارفان
هوش مصنوعی: آن ولی عصر و پادشاه جهانی است که سرچشمه بخشش و علم عرفانی است.
شیخ نجم الدین کبری نام او
در جهان جان و دل پیغام او
هوش مصنوعی: شیخ نجم الدین کبری شخصیتی شناخته شده و محترم است که در دل و جان مردم تاثیرگذار بوده و پیام او در جهان شنیده میشود.
گفت روزی مظهر سرّخدا
بود بنشسته بجمعی ز اولیا
هوش مصنوعی: روزی یکی از نمایندگان و مجاری الهی که به خدا نزدیک بود، در جمعی از اولیا نشسته بود.
پیش او بودند فرزندان او
همچو نوری در میان جان او
هوش مصنوعی: فرزندان او در کنار او حضور داشتند، مانند نوری که در دل او میدرخشد.
چون محمد روی فرزندان بدید
مهر ایشان در دل و جان پرورید
هوش مصنوعی: وقتی محمد به فرزندان نگریست، محبت و عشق به آنها در قلب و جان او شکل گرفت.
بد نشسته بوذر و سلمان برون
داشتندی مهرشان در جان درون
هوش مصنوعی: بوذر و سلمان در کنار هم نشسته بودند و مهر و محبتشان به دلهای مردم نفوذ کرده بود.
پس زبان بگشاد و بس اسرار گفت
وز معارف نکتهها بسیار گفت
هوش مصنوعی: سپس زبانش را باز کرد و رازها را فاش کرد و از دانش و معرفت نکتههای زیادی بیان نمود.
آنچه با حق مصطفی گفته به راز
جمله میدان سی هزار ای دلنواز
هوش مصنوعی: هر آنچه که به حق پیامبر (مصطفی) گفته شده، به گونهای است که تمام رازها و معانی آن در میدان وسیع و بینهایت وجود دارد، ای دلنواز.
با علی گفتا و فرزندان او
بود این اسرارها در شأن او
هوش مصنوعی: این اسراری که مطرح شده، در ارتباط با علی و فرزندانش است و به مقام و ویژگیهای آنها اشاره دارد.
پس علی رفت وسخن در چاه گفت
جملگی از گفت الّا الله گفت
هوش مصنوعی: علی رفت و تمام صحبتها را در چاه بیان کرد، جز سخنانی که مربوط به خدا بود.
بعد از آن از چاه نی آمد برون
وین معانی را هم او گوید کنون
هوش مصنوعی: پس از آن، دیگر صدای نی از چاه خارج نشد و حالا این معانی را نیز او بیان میکند.
چون شنیدند از محمد زمزمه
گوئیا افتاد در جان دمدمه
هوش مصنوعی: وقتی که مردم زمزمههای محمد را شنیدند، گویی نفسی تازه در جانشان دمیده شد.
خود بدیشان نکتهها از راز گفت
رمز اسرار حقیقت باز گفت
هوش مصنوعی: او از درون خود نکتههای عمیق و اسرار حقیقت را برای آنها بازگو کرد.
سر ز اسرار حقیقت باز کرد
و آنگهی در لامکان پرواز کرد
هوش مصنوعی: او از رازهای عمیق و حقیقی آگاه شد و سپس به فضایی بینهایت و نامحدود پرواز کرد.
این چنین گفتند ره دانان ما
راه حق رفتند با شوق لقا
هوش مصنوعی: رهبران ما به این صورت سخن گفتند که مسیر حقیقت را با عشق به دیدار خداوند طی کردند.
هر که راه حق رود حق بیند او
در همه دلها چو جان بنشیند او
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر حقیقت گام بردارد، به حقیقت لبیک میگوید و آن حقیقت از دلها مانند جان در آنها، حضور دارد.
هر که درکوی حقیقت راه یافت
در درون عارفان الله یافت
هوش مصنوعی: هرکس که به کوی حقیقت قدم گذاشت، درون دل عارفان خدای حقیقی را پیدا کرد.
هست عارف نور سلطان ازل
گر نمیبینی مکن بامن جدل
هوش مصنوعی: عارف، نور اول و مقدس را میبیند؛ اگر تو این حقیقت را نمیبینی، بیخود با من بحث نکن.
ز آنکه هردل واقف الله نیست
وز بیان سرّحق آگاه نیست
هوش مصنوعی: هر دل به حقیقت خداوند پی نبرده و از اسرار او آگاه نیست.
چون ندانستی بعرفان کی رسی
گر رسی آخر بسلطان کی رسی
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی که به کجا باید برسی و درک درستی از هدف خود نداری، حتی اگر در نهایت به مقام سلطنت هم برسی، به کدام معنی واقعاً به آنجا رسیدهای؟
راه رو بسیار دیدم در جهان
لیک یک رهرو ندیدم راه دان
هوش مصنوعی: در زندگی راههای زیادی را دیدهام، اما هیچ راهنمای واقعی و دانا پیدا نکردهام.
رازها گویم چو باشی مستمع
از حقایق وز معارف مجتمع
هوش مصنوعی: اگر تو گوش دهندهای باشی، من از رازها و حقایق و دانشهای عمیق سخن میگویم.
گفت پیغمبر که شاهی ز آن تست
مظهر سرّ الهی جان تست
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که سلطنت و پادشاهی از آن توست، زیرا تو نمایانگر راز الهی هستی و روح تو به آن متصل است.
در همه روی زمینی مقتدا
گفت این در حقّ شاه اولیا
هوش مصنوعی: در تمام سرزمین، پیشوایی را معرفی کردند که در مورد او درباره شاهان اولیا صحبت شده است.
شاه سرور شاه اکبر شاه نور
شاه عشق و شاه موسی شاه طور
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از مقام و منزلت افراد بزرگ و مقدس میپردازد. در آن، از شاهان و شخصیتهای محترمی چون اکبر، عشق و موسی یاد شده که هر یک نمادهایی از قدرت، نور و ارتباط با دیانت و معنویت هستند. اشاره به آنها نشاندهنده عظمت و تاثیرگذاری این شخصیتها در تاریخ و فرهنگ است.
شاه آدم شاه دین شاه کرم
شاه نوح و شاه طوفان شاه جم
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صفات و ویژگیهای بالای یک انسان بزرگ و والامقام میپردازد. اشاره به ویژگیهای شاهان و شخصیتهای بزرگ تاریخی دارد که هر کدام نماد عظمت، کرامت، و نیکی هستند. در واقع، فرد مورد نظر به عنوان یک الگو و نمونهای از جوانمردی و اراده قوی به تصویر کشیده شده است.
شاه ابراهیم و یعقوب و پسر
شاه الیاس است اندر بحرو بر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی با ویژگیهای برجسته و مهم، به عنوان فرمانروای ابراهیم و یعقوب و پسر شاه الیاس شناخته میشود و در مکان خاصی به نام بحرو بر حضور دارد.
شاه جرجیس است و یوشع ز احترام
و آن بود پیدا میان خاص وعام
هوش مصنوعی: شاه جرجیس و یوشع به خاطر احترام و شخصیت برجستهای که دارند، هم در میان خواص و هم در میان عوام شناخته شده و مورد احترام هستند.
شاه زکریاست و داود زمان
با سلیمان است در ملک جهان
هوش مصنوعی: این جمله به وضوح به شخصیتهای تاریخی و مذهبی اشاره دارد. در آن به شاه زکریا و پیامبر داوود و همچنین سلیمان اشاره شده که هر کدام در دوره خود نقشی مهم در راهنمایی و حکمرانی داشتهاند. به طور کلی، به نوعی از حکمرانی و رهبری الهی در دنیا اشاره دارد که تحت تاثیر این شخصیتها شکل میگیرد.
شاه ادریس است بی شک با شعیب
با چو موسی واقف اسرار غیب
هوش مصنوعی: شاه ادریس بدون تردید با شعیب آشنا است و مانند موسی به رازهای نهفته و امور پنهانی آگاهی دارد.
شاه عیسی اوست با سرّ آله
رفته او بر عرش علیّین چو ماه
هوش مصنوعی: شاه عیسی همانند یک فرشته است که با راز و رمز خود به جایی برتر و عالیتر صعود کرده است، مانند ماهی که در آسمان میدرخشد.
شاه اسحق است و اسمعیل او
یا چو موسی در گذشت از نیل او
هوش مصنوعی: شاه اسحاق و فرزندش اسماعیل، یا مانند موسی که از دریا گذشت.
شاه یونس بوده اندر بطن حوت
مشتق است ازذات حیّ لایموت
هوش مصنوعی: شاه یونس در شکم ماهی بوده و این موضوع از ذات خدایی که زنده و جاوید است، نشأت میگیرد.
شاه بوده با جمیع اولیا
جمله را بوده بمعنی رهنما
هوش مصنوعی: اگر بگوییم شاه به همراه تمامی اولیا، به نوعی به عنوان رهبر و هدایتگر شناخته میشود.
شاه بوده با محمد در عیان
وز نهان دیده همه سرّ نهان
هوش مصنوعی: شاهی وجود داشته که همواره با محمد بوده، چه در آشکار و چه در نهان، و همه اسرار پنهان را مشاهده کرده است.
شاه دان سرّ محمد بیشکی
لحمک لحمی بدانی خود یکی
هوش مصنوعی: به یقین میدانی که راز محمد (ص) را باید بشناسی، چرا که تو و او مانند یک جسم هستید.
شاه بد با جملهٔ کروّبیان
شاه بد با جملهٔ روحانیان
هوش مصنوعی: شاه بد به همهٔ فرشتگان بد و همچنین به تمام روحانیون بد وابستگی دارد.
شاه با جبریل و میکائیل هم
شاه عزرائیل و اسرافیل هم
هوش مصنوعی: پادشاه با فرشتگان بزرگی چون جبریل و میکائیل در ارتباط است و همچنین با فرشتگان مرگ و مخلوقات مهم دیگری چون عزرائیل و اسرافیل نیز دارای ارتباط است.
شاه بد با انبیا در کلّ حال
شاه بد با اولیا در سرّ وقال
هوش مصنوعی: شاه بد در هر وضعی با انبیا (پیامبران) در ارتباط است و همچنین با اولیا (بزرگان و عارفان) در نهان و به دور از چشم دیگران.
شاه بد آنکس که سرّ با چاه گفت
وز درونش نی برآمد آه گفت
هوش مصنوعی: شاه بد کسی است که راز خود را با چاه در میان بگذارد، زیرا از درون چاه صدای آهی بلند نمیشود.
نی همی گوید که شاهم شاه بود
وز درون عاشقان آگاه بود
هوش مصنوعی: نی میگوید که من پادشاهی را میشناسم که از دل عاشقان خبر دارد و از رازهای آنها آگاه است.
نی همی گوید که اسرار عیان
شاه گفته در بیان جان جان
هوش مصنوعی: نی میگوید که رازهای نهفته را شاه با صراحت و روشنی بیان کرده است.
نی همی گوید که ای غافل ز شاه
انما میخوان تو از گفت اله
هوش مصنوعی: نی میگوید: ای غافل، تو از گفتههای الهی فاصله گرفتهای و فقط به سراغ سخنان شاه میروی.
نی همی گوید که ازمن هیچ نیست
وز برون من به جز یک پیچ نیست
هوش مصنوعی: نی میگوید که من هیچ نیستم و از خارج از وجود من تنها یک پیچیدگی وجود دارد.
نی همی گوید که من دم میزنم
وین منادی را بعالم میزنم
هوش مصنوعی: نواخت نی بیانگر این است که من صدایی میزنم و این پیام را به جهان منتقل میکنم.
نی همی گوید که من عاشق شدم
در طریق شاه خود صادق شدم
هوش مصنوعی: نی میگوید که من در عشق دلبسته شدم و در مسیر رسیدن به معشوق خود صادق و راستگو گردیدم.
نی همی گوید که من بر جان خویش
داغ دارم از کف سلطان خویش
هوش مصنوعی: نی میگوید که من در دل خود حسرتی عمیق دارم که ناشی از تسلط و قدرت سلطانی است که بر من سایه افکنده است.
نی همی گوید که داغم داشت سود
آن ز دست دوست مرهم مینمود
هوش مصنوعی: نی به بیان حسرتی میپردازد و میگوید که جای داغی که در دل دارد، نتیجهای دارد و این زخم فقط با محبت و دوستی بهبود مییابد.
نی همی گوید که فریادم از اوست
وین فغان و ناله و دادم از اوست
هوش مصنوعی: نی میگوید که صدای فریاد من به خاطر اوست و تمام این نالهها و فریادها نیز از وجود او سرچشمه میگیرند.
نی همی گوید که او بد سرّ حق
تو همی دانی اگر بردی سبق
هوش مصنوعی: نی میگوید که اگر تو از رازهای حق آگاه باشی، بدان که او نیز از آنچه در دل توست، باخبر است.
نی همی گوید که گویم حال خود
از برون و از درون احوال خود
هوش مصنوعی: نی در اینجا سخن از حال و وضعیت خود میکند و میگوید که هم میخواهد از درونش بگوید و هم از بیرونش. به نوعی، در تلاش است تا شرایط روحی و جسمیاش را بیان کند، نمایانگر دو جنبهی وجودی خودش است.
نی همی گوید که من نی نیستم
یا خود از مستان این می نیستم
هوش مصنوعی: نی میگوید که من نی نیستم و یا اینکه من هم از مستان این شراب نیستم.
نی همی گوید که برگویم چه بود
با من اندر چاه تن آخر که بود
هوش مصنوعی: نی میگوید که بگویم چه بر من گذشته است در چاه تن، و در پایان زندگی چه کسی بود.
نی همی گوید که او خود حق بگفت
در میان چاه تن از حق شنفت
هوش مصنوعی: نی در اینجا به بیان میآورد که او (شخص) از حقیقت و واقعیت صحبت میکند، و به طور خاص، به شنیدن آوای حقیقت از عمق وجود خود اشاره میکند. او این پیام را از وجود و خودآگاهیاش دریافت کرده است، گویی در عمق چاه زندگیاش، صدای حقیقت را شنیده است.
نی همی گوید که او ز الله گفت
پس برفت و سرّحق با چاه گفت
هوش مصنوعی: نی میگوید که او از خدا سخن گفت و سپس رفت و راز حقیقت را با چاه در میان گذاشت.
نی همی گوید که ای مردود حق
می ندانستی که او بد بود حق
هوش مصنوعی: نی میگوید: ای انسانی که از حقیقت دور افتادهای! آیا نمیدانستی که او، یعنی حقیقت، چه عیبی داشت؟
نی همی گوید که راه حق هم اوست
ره رو دنیا و دین حق هم اوست
هوش مصنوعی: نی میگوید که راه درست و واقعی همین است که در دنیا و برای دین، خود او را باید پیمود.
نی همی گوید که ای گم کرده راه
آخرالامر از که میجوئی پناه
هوش مصنوعی: نی میگوید، ای کسی که راه را گم کردهای، در پایان کار از چه کسی پناه میجویی؟
نی همی گوید که ای نور ازل
چندگردی گرد هر در چون جعل
هوش مصنوعی: نی میگوید که ای نور قدیمی، چرا دور و بر هر در دائما میچرخی؟
نی همی گوید که عرفان از که خواست
از امیر دین که شاه اولیاست
هوش مصنوعی: نی میگوید که عرفان از چه کسی خواسته شده است، از امیر دین که بزرگترین ولی خداست.
نی همی گوید که ای مقصود من
درمیان جان توئی معبود من
هوش مصنوعی: نی میگوید که ای هدف من، تو در عمق جان من قرار داری و معبود من هستی.
نی همی گوید که شرع اشعار اوست
وین طریقت نیز از اطوار اوست
هوش مصنوعی: نی میگوید که قوانین و اصول شعر از او نشأت میگیرد و این طریقت نیز تحت تأثیر ویژگیهای اوست.
نی همی گوید که راه او بگیر
ز آنکه در عالم ندارد او نظیر
هوش مصنوعی: نی میگوید که مسیر او را دنبال کن، زیرا در این جهان کسی مانند او وجود ندارد.
نی همی گوید که دایم دم زنم
وین ندای عشق در عالم زنم
هوش مصنوعی: نی میگوید که همیشه آواز میزنم و این ندای عشق را در جهان منتشر میکنم.
نی همی گوید که او منصور بود
دایماً با نور حق در نور بود
هوش مصنوعی: نی میگوید که او همواره مانند منصور، با نور حقیقت همراه و در پرتو آن نور زندگی میکند.
نی همی گوید که او عطّار بود
عاشقان را صاحب اسرار بود
هوش مصنوعی: نی به ما میگوید که عطّار، فردی بود که عاشقان را با اسرار عشق آشنا میساخت و درک عمیقتری از عشق را به آنها میآموخت.
نی همی گوید که این عطّار گفت
سرّ اسرار خدا با یار گفت
هوش مصنوعی: نی میگوید که عطّار، رازهای عمیق خدا را با محبوبش بیان کرده است.
نی همی گوید که با من یار باش
در میان جان و تن دلدار باش
هوش مصنوعی: نی به ما میگوید که با من همراه باش و در درون جان و جسم، محبوب من باش.
نی همی گوید که حق گفتا بگو
من بگویم سرّ اسرارت نکو
هوش مصنوعی: نی میگوید که حق تعالی فرمود: بگو، تا من رازهای لطیف و درونت را بگویم.
نی همی گوید علی ازحق شنفت
هرچه حق میگفت حیدر نیز گفت
هوش مصنوعی: علی از حق سخن شنیده و هرچه حق گفته، او نیز بیان کرده است.
گفت نی در پیش نجم الدین سبب
کز درونم خون برآمد تا بلب
هوش مصنوعی: گفت نی، که در برابر نجم الدین دلیلی دارم که از درونم خون میچکد تا بلب.
گفت کبری حال خود با من بگو
تا چه گفته است آن امام راستگو
هوش مصنوعی: کبری، حال خودت را برایم بگو تا بفهمم آن امام راستگو چه چیزی به تو گفته است.