گنجور

بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است

پند آزادیست ای آزاده مرد
تو برآراز غافلی خویش گرد
سالها غافل از این پند آمدی
لاجرم چون دیو در بند آمدی
رو تو این پندای پسر در گوش گیر
بعد از این در خمِّ وحدت جوش گیر
هست این پند ز آیات کلام
از زبان مصطفی خیرالانام
هست این معنی به قرآن خود جلی
گشت والی بر سر خلقان علی
از ولایت وز هدایت کان اوست
انّما خوش آیتی در شأن اوست
معنی حقّ اوست یعنی در کلام
ختم این معنی باو شد والسّلام
حیدر کرّار محبوب خداست
جملهٔ انس و ملک بر این گواست
مصطفی و مرتضی یک نوردان
چشم بد از روی ایشان دور دان
غیر حیدر این مراتب کس نداشت
رو ببینش کودرون چشم ماست
گر نمی‌بینی ولایت نیستت
در طریق خود هدایت نیستت
شد ولایت همره و تو غافلی
از امام خویشتن بس جاهلی
هرکرا با او ولایت همره است
او ز حال هر دو عالم آگه است
هرکه او در خود ندیده شاه را
عمر ضایع کرد و گم خود راه را
هرکه بشناسد امام خویش را
کرد دایم در بهشت عدن جا
رو امام کلّ کل را توشناس
جلوه گر کرده است اندر هر لباس
هر زمانی صورتی دارد عجیب
از کمال حق نباشد این غریب
گاه آدم آمد او و گاه نوح
گاه عیسی مجرّد گاه روح
اوست آن کو مظهرش گویند خلق
من عجایب دانمش در زیر دلق
دیدم او را من بعین خویشتن
لاجرم چون بحر گشتم موج زن
مرده‌ای بودم بعالم همچو تو
زنده گشتم از دم عیسی او
هر که او زنده باو دان زنده شد
در ره دین نبی فرخنده شد
رو تو او را بین و واصل شو در او
ز آنکه غیر او نباشد راه رو
راه حق او راه خدا ای ناصبی
روی او روی خدا ای خارجی
دست او خود دست حقّ دانم یقین
گر نمی‌دانی برو قرآن ببین
کفر نبود این سخن در پیش من
فوق ایدیهم بخوان بی خویشتن
خوانده‌ام من وصف او را در کلام
گر نمیدانی تو علمت شد حرام
علم ازو و عقل ازو دان ای پسر
عالمان را من کنم از وی خبر
علم آن او و عالم آن او
جنّ و انس و جمله در فرمان او
رو بنقدش بین تو عقل کلّ و بخت
ز آنکه نسیه پیش عشق انداخت رخت
عشق و عقل و نسیه و نقدش ببین
بعد از آن بر تخت انسانی نشین
هست انسان منبع آب کمال
او ندارد در دو عالم خود زوال
گر سخن گویم جهان برهم زنم
ترسم از منصور ناگه دم زنم
لیک شرع احمدم محکم بود
خود طریق حیدرم همدم بود
فکر سر آنکس کند کوراسراست
خلعت دنیا مر او را در بر است
از برای جاه سازد خانه‌ها
خانهٔ مردم کند ویرانه‌ها
این چنین کس هست مردود ازل
ز آنکه باشد فکر و درک او دغل
من ندارم فکر و ذکر این جهان
محو او باشم چو عشّاق ای جوان
هرکه عاشق گشت او خود یار ماست
در معانی دیده و دیدار ماست
هرکه عاشق گشت او مقبول شد
از برای یار خود مقتول شد
صد هزاران جان فدادر راه او
جان فدا عطّار را در شاه او
بندهٔ خاص خدا بوذر بود
کو درون آتش و آذر بود
نور اوهمراه ابراهیم بود
خود دل دشمن ازو در بیم بود
نور احمد باعلی واحد بود
غیر نابینا مگر جاحد بود
شک میاور نور ایشان را ببین
ورنه باشی همچو شیطان لعین
بود ابراهیم چون از دوستان
آتش آمد بهر آن شه بوستان
سجدهٔ جمله ملایک بهر اوست
چونکه آدم قطره‌ای از نهر اوست
نور یزدان علم رحمان بوتراب
او نرفته در جهان هرگز بخواب
دیگر آنکه حنطهٔ دنیای دون
او نخورده ای پسر برگو که چون
حق تعالی حکم کرد ای آدمی
تو مخور گندم چو خواهی همدمی
گر خوری گندم ز من غافل شوی
درجهان بیوفا جاهل شوی
شه بحکم حقّ نخورده حنطه‌ای
اوست در معنی چو حیّ و زنده‌ای
رو تو بینش همچو حیّ در خویشتن
زندگیّ تو باو شد در بدن
رو نمائی دل از ایمان اوست
علم ابراهیم و احمد زآن اوست
انبیا و اولیا بر خوان او
جملهٔ کرّوبیان مهمان او
او بود روح روان و جان ما
او بود چون لعل اندر کان ما
لعل کانی روح انسانی بود
حبّ او خود آب حیوانی بود
هر که یک جو حبّ اودر جان ندید
هست ملعون و مکدّر چون یزید
حال آن معلون شنیدی در جهان
تا چه کرد اوبا امیرمؤمنان
نقد حیدر را بظاهر کشت او
با لعینان سوی دوزخ کرد رو
شد نبیّ و مرتضی بیزار از او
جملهٔ کرّوبیان بیمار از او
حال این کس در قیامت چون بود
دوزخ و عقبی از او پر خون بود
بعد از ایشان دوستان شه ببین
تا چها کردند با مشتی لعین
خود مسیّب بود از خاصّان او
پور مالک بود همچون جان او
همرهش مختار نقد بوعبید
او گرفته جان ملعونان بصید
خون نقد مرتضی از دشمنان
پس طلب کردند جمعی مؤمنان
تیغها بر فرق دشمن رانده‌اند
کفر را در قوم مروان مانده‌اند
عاقبت بو مسلم صاحب تبر
خارجی راکرد او زیر و زبر
کرد او جان را فدا در راه حق
احمد بر محبش بد هم سبق
این مهان خود تیغ بهر حق زدند
کوس سلطانی خود مطلق زدند
این محبان نبی و حیدرند
در طریق شرع احمد انورند
روح ما با یاد ایشان هست شاد
رحمت حق بر روان جمله باد
خود همه نسل بنی امیّه را
منقطع کردند و رستند از بلا
هیفده تن خود خلافت کرده‌اند
جمله دلها را جراحت کرده‌اند
از پی دنیا ز دین بگذشته‌اند
از طریق احمدی برگشته‌اند
قصد فرزندان احمد داشتند
تیغ را بر فرقشان بگماشتند
جملگی را تو ز دین بیرون شمار
تا نگردی در جهنم استوار
بعد از ایشان خود بنی عباس شد
حاکم ودین نبی را پاس شد
خانهٔ در شرع احمد ساختند
چار در خود اندر او پرداختند
چار مذهب ناگهان برساختند
دین و مذهب را برون انداختند
بوحنیفه گفت کین دین مهمل است
پیش من دین نبی خود مجمل است
من دهم احیای دین مصطفی
زآنکه علم دین ندارد خود فنا
شافعی گفتا که قول من حق است
پیش من قول نبی خود مطلق است
احمد حنبل بگفتا قول من
بهتر است از قول دیگر در سخن
قول من چون قول پاکان روشن است
این زبانی دان که بیرون از تن است
گفت مالک من بعلم شرع گوی
برده‌ام هستم امام راستگوی
من بشرع مصطفی بشتافتم
همچو عیسی در رهش خریافتم
دین احمد چار کرسی ساختند
دین و مذهب را در او پرداختند
جعفر صادق شد او کرسی نشین
زآنکه داند علم حق را او یقین
جعفر صادق بکرسی برنشست
زآنکه حق بر او در شرعش نبست
شرع احمدبین که صادق دیده است
چار مذهب اندر او گردیده است
چارمذهب دان در او خود تو بیک
تا نیفتی اندر این معنی بشک
کرد جعفر عاشقان را راه بین
در طریقت راه عاشق را گزین
علم عاشق جملهٔ عالم گرفت
رفت ودین عیسی مریم گرفت
دانکه دینت را بقلب اندوده‌اند
قلب و ذکرت را بسی آلوده‌اند
دین قلابی نیاید هیچ کار
رو ز روی انبیا تو شرم دار
دین احمد دین پاکان خداست
خود بدین دیگران کفر و بلاست
ای تو هرجائی شده در دین خود
مکر و حیله کردهٔ تلقین خود
رو تو شرع مصطفی را یک نگر
ورنه ایمان تو دارد صد خطر
هر که او را دیده‌ای احول بود
کار او در دین حق مهمل بود
هرکه چون عطّار با ایمان بود
رهنمای او شه مردان بود
رو تو شه را در وجود خویش بین
تا شود همچون سلیمانت نگین
خاتم ملک سلیمان دین تست
علم شاه لو کشف تلقین تست
دین من حبّ نبیّ المرسلین
مذهب من مذهب صادق ببین
غیر این مذهب دگر هاهست هیچ
صاحب فتوای ما خود هست گیج
صاحب فتویّ تو خود هیچ بود
زآنکه او چون ریسما پرپیچ بود
پیچ و تاب آمد همه این دین او
زآنکه شد علم صور آئین او
تو زخود بگذر که تا یکتا شوی
در معانیّ خدا بینا شوی
هرکه بینا شد بمعنی نور شد
گاه مست یار و گه مخمور شد
هرکه بینا شد خدا را دید او
سورهٔ طاها ز حق بشنید او
سورهٔ طاها به اسرا جمع کن
رو کلام ایزدی را سمع کن
هست دریاها ز علمش موج زن
تو نداری قطره‌ای در بحر تن
چونکه ازدریا تو دوری کرده‌ای
خویش را در دین چو موری کرده‌ای
مور تشنه لنگ و لوک و رانده‌ای
از لب دریای وحدت مانده‌ای
خشک گردد خود ز بی آبی درخت
رو وجودت سبز گردان همچو بخت
بخت من سبز و سعادتمند شد
زآنکه اسرار ولیّ‌اش بند شد
گر همی خواهی که باشی زنده نام
رو طلب از آب کوثر یک دوجام
تاشوی چون خضر زنده درجهان
تو بمانی در معانی جاودان
دنیی وعقبیت در فرمان شود
ذات پاکت رحمت رحمان شود
همنشین روح باشی در ظهور
همنشین حور باشی در حضور
قطرهٔ تو لاف دریائی زند
روح پاکت دم ز دنیائی زند
قطره چون با بحر شد پاک آید او
بلکه از افلاک چالاک آید او
قطرهٔ پاکان بپاکان شد قرین
ثبت این در مظهرم باشد یقین
جوهر و مظهر تو پیر خویش دان
تا ببینی نور غیبی را عیان
صد هزاران عارف صاحب کمال
خود ورا خوانند اندر وقت حال
میل ناحق کرده‌ای ای مدّعی
در همه دینها شدستی خارجی
دین به اسلام نبی باشد درست
غیر عشق او ز جان ما نرست
عشق او سوز دل عشّاق شد
بر همه خلق جهان رزّاق شد
من که از رزقش چشیدم ذرّه‌ای
از وجود من برآمد نعره‌ای
نعرهٔ من بین در این مظهر تمام
از دل دریا برآمد جام جام
از دل مظهر هزاران چشمه خاست
چشمه‌ای ازوی هزاران بحرهاست
هرکه مظهر را بداند سرور است
رفعتش از مردمان بالاتر است
میل بالا هرکه دارد مرد ماست
جنّت فردوس او را زیر پاست
میل بالا بهتر از پستی بود
عاشقی خود رستن از هستی بود
بین که عیسی میل بالا کرده است
او چگونه بر فلک جا کرده است
همّت پستت کند پست ای پسر
همّت عالیت سازد همچو زر
رو تو چون شهباز پروازی بکن
رو تو با معشوق خود نازی بکن
تا بکی همچون کشف بینی تو تخم
عاقبت پوسیده گردی همچو تخم
تا بکی همچون کشف در تخم خویش
محو باشی و نیابی کام خویش
مال دنیا هست تخم و تو کشف
چشم داری تو بر او بهر خلف
تو کشف باشی و دنیا تخم تو
وز دو عالم روی آورده باو
تو گذر از تخم و از خود نیز هم
تا نماند در وجودت رنج و غم
گشت شه باز آنکه او شهباز شد
سوی اصل خویشتن او باز شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پند آزادیست ای آزاده مرد
تو برآراز غافلی خویش گرد
هوش مصنوعی: ای مرد آزاده، پند آزادی این است که بر خویشتن غفلت نکنی و همواره در تلاش برای رسیدن به هدف‌هایت باشی.
سالها غافل از این پند آمدی
لاجرم چون دیو در بند آمدی
هوش مصنوعی: سال‌ها در غفلت زندگی کردی و اکنون به این نتیجه رسیدی که همچون دیوی در بند و گرفتار شده‌ای.
رو تو این پندای پسر در گوش گیر
بعد از این در خمِّ وحدت جوش گیر
هوش مصنوعی: به پندهای پسر توجه کن و بعد از این در محبت و یگانگی فرو برو.
هست این پند ز آیات کلام
از زبان مصطفی خیرالانام
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که این نصیحت یا درس، از آیات قرآن و سخنان پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، برگرفته شده و نشان‌دهنده اهمیت و ارزش محتوای آن است.
هست این معنی به قرآن خود جلی
گشت والی بر سر خلقان علی
هوش مصنوعی: این مفهوم در قرآن به وضوح بیان شده و به‌صورت روشن برای مردم مشخص شده است.
از ولایت وز هدایت کان اوست
انّما خوش آیتی در شأن اوست
هوش مصنوعی: از سرزمین و راهنمایی که اوست، نشانه‌ای نیکو در معرفی او وجود دارد.
معنی حقّ اوست یعنی در کلام
ختم این معنی باو شد والسّلام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حقیقت به او مربوط می‌شود و در کلام، این حقیقت به او رسیده و پایان کار همین است و والسلام.
حیدر کرّار محبوب خداست
جملهٔ انس و ملک بر این گواست
هوش مصنوعی: حیدر کرّار، که به معنای ضربه‌زننده‌ی قوی و دلیر است، محبوب خداوند است و تمام انسان‌ها و موجودات ملکوت بر این امر شهادت می‌دهند.
مصطفی و مرتضی یک نوردان
چشم بد از روی ایشان دور دان
هوش مصنوعی: از دیدن چهره مصطفی و مرتضی دوری کن که چشم‌های بد از روی آن‌ها دور است.
غیر حیدر این مراتب کس نداشت
رو ببینش کودرون چشم ماست
هوش مصنوعی: جز حیدر، کسی به این مرتبه نرسید. نگاه کن، او در چشمان ما روشن است.
گر نمی‌بینی ولایت نیستت
در طریق خود هدایت نیستت
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی حقیقت را ببینی، بدان که در مسیر زندگی‌ات هدایت و رهبری نخواهی داشت.
شد ولایت همره و تو غافلی
از امام خویشتن بس جاهلی
هوش مصنوعی: سلطنت و رهبری به هم پیوسته شده است، ولی تو از امام و پیشوای خود غافل هستی، که این نشان از نادانی توست.
هرکرا با او ولایت همره است
او ز حال هر دو عالم آگه است
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار او باشد و از ولایت او پیروی کند، از احوال هر دو جهان آگاه است.
هرکه او در خود ندیده شاه را
عمر ضایع کرد و گم خود راه را
هوش مصنوعی: هر کس که نتوانسته است در درون خود مقام والای حقیقت و بزرگی را درک کند، عمر خود را به هدر داده و مسیر صحیح زندگی را گم کرده است.
هرکه بشناسد امام خویش را
کرد دایم در بهشت عدن جا
هوش مصنوعی: هر فردی که امام و راهنمای واقعی‌اش را بشناسد، همیشه در بهشت جاودان و خوشبختی قرار می‌گیرد.
رو امام کلّ کل را توشناس
جلوه گر کرده است اندر هر لباس
هوش مصنوعی: در هر لباس و ظاهری، جلوه‌ای از معارف و شناخت واقعی وجود دارد که نشان‌دهنده حقیقت است.
هر زمانی صورتی دارد عجیب
از کمال حق نباشد این غریب
هوش مصنوعی: هر زمانی یک نوع خاص و شگفت‌انگیز از زیبایی و کمال دارد و این موضوعی بی‌نظیر نیست.
گاه آدم آمد او و گاه نوح
گاه عیسی مجرّد گاه روح
هوش مصنوعی: بعضی اوقات انسان‌هایی مانند آدم وارد می‌شوند، گاهی مثل نوح، گاهی همانند عیسی که در تنهایی به سر می‌برد، و گاهی روح‌ها به ما نزدیک می‌شوند.
اوست آن کو مظهرش گویند خلق
من عجایب دانمش در زیر دلق
هوش مصنوعی: او کسی است که مردم او را مظهر عظمت می‌دانند و من تاکنون شگفتی‌های او را در زیر پوشش ساده‌اش به خوبی شناخته‌ام.
دیدم او را من بعین خویشتن
لاجرم چون بحر گشتم موج زن
هوش مصنوعی: من او را با چشمان خود دیدم و از آن پس مانند دریایی شدم که امواجش به حرکت درآمده‌اند.
مرده‌ای بودم بعالم همچو تو
زنده گشتم از دم عیسی او
هوش مصنوعی: در گذشته مانند تو مرده و بی‌حیات بودم، اما با حضور و کلام عیسی زنده شدم.
هر که او زنده باو دان زنده شد
در ره دین نبی فرخنده شد
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی خود به آموزه‌های دین پیامبر عمل کند، در راه دین به خوشبختی و شادابی دست می‌یابد.
رو تو او را بین و واصل شو در او
ز آنکه غیر او نباشد راه رو
هوش مصنوعی: به او نگاه کن و در او غرق شو، زیرا جز او راهی برای رشد و پیشرفت وجود ندارد.
راه حق او راه خدا ای ناصبی
روی او روی خدا ای خارجی
هوش مصنوعی: راه راست و حقیقت، مسیر خداوند است و افرادی که به دین نادرست گرایش دارند، نمی‌توانند آن را درک کنند. کسی که در مسیر حق قرار دارد، در واقع در سایه‌ی رحمت و هدایت الهی قرار دارد.
دست او خود دست حقّ دانم یقین
گر نمی‌دانی برو قرآن ببین
هوش مصنوعی: من مطمئن هستم که دست او، دست خداست. اگر این را نمی‌دانی، به قرآن نگاه کن و حقیقت را ببین.
کفر نبود این سخن در پیش من
فوق ایدیهم بخوان بی خویشتن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که سخنی که به زبان می‌آورم، نشانه‌ای از نادانی و کفر نیست. بلکه برعکس، من با آگاهی و بدون خودخواهی بیان می‌کنم.
خوانده‌ام من وصف او را در کلام
گر نمیدانی تو علمت شد حرام
هوش مصنوعی: من توصیف او را در کلام خوانده‌ام، اگر تو نمی‌دانی، دانشت به نوعی ممنوع شده است.
علم ازو و عقل ازو دان ای پسر
عالمان را من کنم از وی خبر
هوش مصنوعی: ای پسر، علم و عقل از اوست؛ من به عالمان خبر می‌دهم که از او بهره‌مند شده‌اند.
علم آن او و عالم آن او
جنّ و انس و جمله در فرمان او
هوش مصنوعی: دانش و علم از آن اوست و در تحت اراده‌اش قرار دارد؛ حتی جنیان و انسان‌ها و همه چیز در اختیار اوست.
رو بنقدش بین تو عقل کلّ و بخت
ز آنکه نسیه پیش عشق انداخت رخت
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری می‌کند که در عشق و احساسات، گاهی اوقات عقل و خرد انسان نمی‌تواند همه چیز را درک کند. بخت و شانس هم در این مسائل دخیل است و ممکن است در برخی موارد، آنچه که در حال حاضر داریم (نسیه) از آنچه که در آینده به دست می‌آوریم (عشق) مهم‌تر نباشد. این تصویر به نوعی نشان‌دهنده تضاد میان عقل و دل در مواجهه با عشق است.
عشق و عقل و نسیه و نقدش ببین
بعد از آن بر تخت انسانی نشین
هوش مصنوعی: عشق، عقل، بدهی و دارایی‌ات را به دقت بررسی کن، سپس می‌توانی بر تخت انسانیت تکیه بزنی.
هست انسان منبع آب کمال
او ندارد در دو عالم خود زوال
هوش مصنوعی: انسان، منبعی از کمال است و هیچ چیز در این جهان و آن جهان نمی‌تواند سبب زوال او شود.
گر سخن گویم جهان برهم زنم
ترسم از منصور ناگه دم زنم
هوش مصنوعی: اگر صحبت کنم، ممکن است دنیا را زیر و رو کنم. اما می‌ترسم که ناگهان به سراغ منصور بروم.
لیک شرع احمدم محکم بود
خود طریق حیدرم همدم بود
هوش مصنوعی: اما دین پیامبر احمد استوار و محکم بود و راه و روش علی (ع) همواره با او همراه بود.
فکر سر آنکس کند کوراسراست
خلعت دنیا مر او را در بر است
هوش مصنوعی: کسی که در فکر دنیا و ظواهر آن است، در واقع نابینا و کور است. او به خاطر مشغولیت به زرق و برق دنیوی، از حقیقت و اصل دور شده است.
از برای جاه سازد خانه‌ها
خانهٔ مردم کند ویرانه‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و موقعیت، خانه‌ها را می‌سازد و خانه‌های مردم را خراب می‌کند.
این چنین کس هست مردود ازل
ز آنکه باشد فکر و درک او دغل
هوش مصنوعی: کسی که با افکار و درک نادرست خود، حقیقت را تحریف می‌کند، در نظر خداوند مردود و ناپسند است.
من ندارم فکر و ذکر این جهان
محو او باشم چو عشّاق ای جوان
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم درگیر مسائل این دنیا باشم، بلکه باید تمام حواسم را به او معطوف کنم، مانند عاشقانی که چنین هستند، ای جوان.
هرکه عاشق گشت او خود یار ماست
در معانی دیده و دیدار ماست
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق دچار شود، او خود اینجا در کنار ماست و در درک و ارتباط ما با یکدیگر نقش دارد.
هرکه عاشق گشت او مقبول شد
از برای یار خود مقتول شد
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق شد، به خاطر عشقش به محبوبش مورد پذیرش قرار می‌گیرد و به نوعی جان خود را فدای او می‌کند.
صد هزاران جان فدادر راه او
جان فدا عطّار را در شاه او
هوش مصنوعی: بسیاری از انسان‌ها جان خود را در راه او فدا می‌کنند، همان‌گونه که عطّار به خاطر شاه خود جانفشانی می‌کند.
بندهٔ خاص خدا بوذر بود
کو درون آتش و آذر بود
هوش مصنوعی: بوذر، بنده‌ای ویژه و مورد توجه خدا بود که در وسط آتش و شعله‌ها قرار داشت.
نور اوهمراه ابراهیم بود
خود دل دشمن ازو در بیم بود
هوش مصنوعی: نور او، همراه ابراهیم بود و دل دشمن از او در ترس و نگرانی بود.
نور احمد باعلی واحد بود
غیر نابینا مگر جاحد بود
هوش مصنوعی: نور احمد و علی یکی است، مگر اینکه کسی به شکل عمدی نخواهد آن را ببیند و انکار کند.
شک میاور نور ایشان را ببین
ورنه باشی همچو شیطان لعین
هوش مصنوعی: شک نکن و نور آنها را ببین، وگرنه مانند شیطان بدخواه خواهی شد.
بود ابراهیم چون از دوستان
آتش آمد بهر آن شه بوستان
هوش مصنوعی: ابراهیم وقتی از دوستانش به سوی آتش رفت، به خاطر آن پادشاه باغستان بود.
سجدهٔ جمله ملایک بهر اوست
چونکه آدم قطره‌ای از نهر اوست
هوش مصنوعی: تمامی فرشتگان در برابر او سجده می‌کنند، زیرا آدم تنها یک قطره از دریای وجود اوست.
نور یزدان علم رحمان بوتراب
او نرفته در جهان هرگز بخواب
هوش مصنوعی: نور خداوند و علم رحمان، مانند روشنی همیشگی است که هیچگاه در این دنیا خواب نمی‌آید و همیشه بیدار و آگاه است.
دیگر آنکه حنطهٔ دنیای دون
او نخورده ای پسر برگو که چون
هوش مصنوعی: دیگر اینکه، فرزند، تو از دست رنج و زحمت دنیا چیزی نخورده‌ای. بگذار ببینم چه بر من می‌گذرد.
حق تعالی حکم کرد ای آدمی
تو مخور گندم چو خواهی همدمی
هوش مصنوعی: خداوند فرمان داد ای انسان، زمانی که به دنبال یاری و همنشینی هستی، از گندم استفاده نکن.
گر خوری گندم ز من غافل شوی
درجهان بیوفا جاهل شوی
هوش مصنوعی: اگر از گندم من بخوری، در دنیا نسبت به بی‌وفایی آن غافل می‌شوی و نادان می‌گردی.
شه بحکم حقّ نخورده حنطه‌ای
اوست در معنی چو حیّ و زنده‌ای
هوش مصنوعی: پادشاه بر اساس حق و عدالت، هیچ جو الکی و بی‌موردی مصرف نمی‌کند. او در وجود خود، به مانند یک موجود زنده و فعال معنا و ارزش دارد.
رو تو بینش همچو حیّ در خویشتن
زندگیّ تو باو شد در بدن
هوش مصنوعی: شما را می‌بینم که مانند موجود زنده‌ای در وجود خودت زندگی می‌کنی.
رو نمائی دل از ایمان اوست
علم ابراهیم و احمد زآن اوست
هوش مصنوعی: ظاهر دل به واسطه ایمان اوست و دانش ابراهیم و احمد نیز از او نشأت می‌گیرد.
انبیا و اولیا بر خوان او
جملهٔ کرّوبیان مهمان او
هوش مصنوعی: پیامبران و اولیای الهی همه شایسته و مهمان سفرهٔ رحمت و نعمت او هستند.
او بود روح روان و جان ما
او بود چون لعل اندر کان ما
هوش مصنوعی: او مانند روح و جان ماست؛ مثل لعل و گوهر در دل کوه.
لعل کانی روح انسانی بود
حبّ او خود آب حیوانی بود
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی عشق و محبت را با ذات انسانیت ارتباط می‌دهد. لعل، به عنوان نمادی از زیبایی و دلربایی، نشان‌دهنده روح انسانی است که در عشق به حقیقت و معشوق که همان آب حیات است، تبلور می‌یابد. به عبارت دیگر، وجود عشق و محبت به نوعی موجب حیات و زنده‌نگه‌داری روح انسان می‌شود.
هر که یک جو حبّ اودر جان ندید
هست ملعون و مکدّر چون یزید
هوش مصنوعی: هر کسی که ذره‌ای محبت او را در دل خود حس نکند، نفرین شده و بدبخت است، مانند یزید.
حال آن معلون شنیدی در جهان
تا چه کرد اوبا امیرمؤمنان
هوش مصنوعی: خبر حال آن شخص بدخلق را شنیدی که در جهان چه مشکلاتی برای امیر مؤمنان ایجاد کرده است.
نقد حیدر را بظاهر کشت او
با لعینان سوی دوزخ کرد رو
هوش مصنوعی: حیدر را در ظاهر به قتل رساند و او را با دشمنان به سمت جهنم فرستاد.
شد نبیّ و مرتضی بیزار از او
جملهٔ کرّوبیان بیمار از او
هوش مصنوعی: پیامبران و علی (علیه‌السلام) از او (این شخص) بیزار و نگران هستند و حتی فرشتگان نیز به طعنه و ناراحتی به او نظر می‌کنند.
حال این کس در قیامت چون بود
دوزخ و عقبی از او پر خون بود
هوش مصنوعی: حال این شخص در قیامت چگونه خواهد بود، در حالی که دوزخ و عاقبت او پر از درد و رنج است.
بعد از ایشان دوستان شه ببین
تا چها کردند با مشتی لعین
هوش مصنوعی: پس از آن‌ها، دوستان پادشاه را ببین تا ببینی با یک گروه خائن چه کار کردند.
خود مسیّب بود از خاصّان او
پور مالک بود همچون جان او
هوش مصنوعی: شخصی به نام مسیّب از نزدیکان او بود و پسر مالک همچون جانش به او نزدیک بود.
همرهش مختار نقد بوعبید
او گرفته جان ملعونان بصید
هوش مصنوعی: همراه مختار، بوعبید، جان لباسی ملعونان را در شکار گرفته است.
خون نقد مرتضی از دشمنان
پس طلب کردند جمعی مؤمنان
هوش مصنوعی: گروهی از مؤمنان از دشمنان خواستند که خون امام علی (ع) را به طور آشکار از آن‌ها طلب کنند.
تیغها بر فرق دشمن رانده‌اند
کفر را در قوم مروان مانده‌اند
هوش مصنوعی: تیغ‌ها بر سر دشمن فرود آمده است و کفر در میان قوم مروان باقی مانده است.
عاقبت بو مسلم صاحب تبر
خارجی راکرد او زیر و زبر
هوش مصنوعی: در نهایت، شخصی به نام مسلم که تبر به دست داشت، دشمن را به زیر و زبر کرد و شکست داد.
کرد او جان را فدا در راه حق
احمد بر محبش بد هم سبق
هوش مصنوعی: او جان خود را برای حق و در راه محبت احمد فدای دوستش کرد.
این مهان خود تیغ بهر حق زدند
کوس سلطانی خود مطلق زدند
هوش مصنوعی: این مهمانان با شجاعت برای حق شمشیر به دست گرفتند و حقانیت سلطنت خود را به طور کامل بیان کردند.
این محبان نبی و حیدرند
در طریق شرع احمد انورند
هوش مصنوعی: این گروه عاشقان پیامبر و علی هستند و در راه دین احمد قرار دارند.
روح ما با یاد ایشان هست شاد
رحمت حق بر روان جمله باد
هوش مصنوعی: روح ما در سایه یاد آن‌ها شاد و سرزنده است. رحمت خداوند بر همه ارواح ناز باشد.
خود همه نسل بنی امیّه را
منقطع کردند و رستند از بلا
هوش مصنوعی: نسل بنی امیه را قطع کردند و از مشکلات و سختی‌ها رهایی یافتند.
هیفده تن خود خلافت کرده‌اند
جمله دلها را جراحت کرده‌اند
هوش مصنوعی: هیفده نفر به مقام خلافت دست پیدا کرده‌اند و به این ترتیب، دل‌های مردم را آزرده و آسیب زده‌اند.
از پی دنیا ز دین بگذشته‌اند
از طریق احمدی برگشته‌اند
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال دنیا هستند، از دین خود فاصله گرفته‌اند و از راه پیامبر احمد (ص) دور شده‌اند.
قصد فرزندان احمد داشتند
تیغ را بر فرقشان بگماشتند
هوش مصنوعی: آنها تصمیم داشتند بر سر فرزندان احمد شمشیر بکشند و به این کار اقدام کردند.
جملگی را تو ز دین بیرون شمار
تا نگردی در جهنم استوار
هوش مصنوعی: همه افراد را از دین جدا کن تا خودت در جهنم گرفتار نشویی.
بعد از ایشان خود بنی عباس شد
حاکم ودین نبی را پاس شد
هوش مصنوعی: پس از آنها، بنی‌عباس حاکم شد و دین پیامبر حفظ گردید.
خانهٔ در شرع احمد ساختند
چار در خود اندر او پرداختند
هوش مصنوعی: در شرع پیامبر احمد، خانه‌ای ساخته‌اند و در چهار طرف آن را درهایی قرار داده‌اند.
چار مذهب ناگهان برساختند
دین و مذهب را برون انداختند
هوش مصنوعی: ناگهان چهار مذهب جدید به وجود آمد و دین و مذهب قدیمی را کنار گذاشتند.
بوحنیفه گفت کین دین مهمل است
پیش من دین نبی خود مجمل است
هوش مصنوعی: امام ابوحنیفه بیان کرده که دین نبی برای او واضح و روشن است و او به دین دیگری اعتقادی ندارد. به زعم او، سایر دین‌ها ناقص و بی‌محتوا به نظر می‌رسند.
من دهم احیای دین مصطفی
زآنکه علم دین ندارد خود فنا
هوش مصنوعی: من می‌گویم که وظیفه من احیای دین پیامبر اسلام مصطفی است، چرا که خودم بدون علم دین، به نوعی در مسیر نابودی قرار دارم.
شافعی گفتا که قول من حق است
پیش من قول نبی خود مطلق است
هوش مصنوعی: شافعی بیان می‌کند که نظر او معتبر و درست است و از سوی دیگر، سخن پیامبر (ص) برای او از هر نظر و بدون قید و شرط اهمیت دارد.
احمد حنبل بگفتا قول من
بهتر است از قول دیگر در سخن
هوش مصنوعی: احمد حنبل گفت که نظرات من از دیگران معتبرتر و قابل قبول‌تر است.
قول من چون قول پاکان روشن است
این زبانی دان که بیرون از تن است
هوش مصنوعی: قول من مانند قول افراد نیکو و پاک است که روشن و واضح است؛ این کلامی است که خارج از وجود مادی من بیان می‌شود.
گفت مالک من بعلم شرع گوی
برده‌ام هستم امام راستگوی
هوش مصنوعی: مالک می‌گوید که من از علم و دانش دینی بهره‌مندم و در امور شرعی حقایق را به درستی بیان می‌کنم.
من بشرع مصطفی بشتافتم
همچو عیسی در رهش خریافتم
هوش مصنوعی: من به راه پیامبر اسلام با شتاب رفتم، مانند عیسی که در مسیر خود، بر دوش خویش بار سنگینی را برداشته است.
دین احمد چار کرسی ساختند
دین و مذهب را در او پرداختند
هوش مصنوعی: دین پیامبر احمد چهار پایه و اساس بنا گذاشتند و اصول و قواعد مذهب را در آن پایه‌ها شکل دادند.
جعفر صادق شد او کرسی نشین
زآنکه داند علم حق را او یقین
هوش مصنوعی: جعفر صادق به مقام و جایگاهی رسید چون به حقیقت علم و دانش آگاهی دارد.
جعفر صادق بکرسی برنشست
زآنکه حق بر او در شرعش نبست
هوش مصنوعی: جعفر صادق در مقام خودش قرار گرفت، زیرا به حقیقت و اصول شرعیت خود پایبند بود.
شرع احمدبین که صادق دیده است
چار مذهب اندر او گردیده است
هوش مصنوعی: دین پیامبر اسلام، احمد، به گونه‌ای راستین و صحیح شناخته شده است و در این دین چهار مذهب مختلف گرد هم آمده‌اند.
چارمذهب دان در او خود تو بیک
تا نیفتی اندر این معنی بشک
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی توصیه می‌شود که در مورد چهار مذهب و دیدگاه‌های مختلف دقت کند و به خودآگاهی برسد تا در درک معانی عمیق‌تر دچار اشتباه یا سردرگمی نشود. اهمیت توجه به این مسائل و آگاهی از آن‌ها مورد تاکید قرار می‌گیرد.
کرد جعفر عاشقان را راه بین
در طریقت راه عاشق را گزین
هوش مصنوعی: جعفر، عاشقان را در مسیر عشق هدایت کرد و به آن‌ها یاد داد که در جاده عشق، کدام راه را انتخاب کنند.
علم عاشق جملهٔ عالم گرفت
رفت ودین عیسی مریم گرفت
هوش مصنوعی: دانش به حقیقت تمام علوم و معارف را از آن خود کرد و در نتیجه، دین عیسی، پسر مریم، را نیز دریافت و به دست آورد.
دانکه دینت را بقلب اندوده‌اند
قلب و ذکرت را بسی آلوده‌اند
هوش مصنوعی: بدان که ایمان و دین تو را با محبت رنگین کرده‌اند و یاد تو را بسیار آلوده و غبارآلود ساخته‌اند.
دین قلابی نیاید هیچ کار
رو ز روی انبیا تو شرم دار
هوش مصنوعی: دینی که نادرست و ساختگی باشد، هیچ تأثیری در کارها ندارد و باید از پیامبران خجالت کشید.
دین احمد دین پاکان خداست
خود بدین دیگران کفر و بلاست
هوش مصنوعی: دین پیامبر احمد، دین افرادی است که پاک و درستکارند و هر کسی به غیر از این دین، به نوعی کافر و در معرض مشکلات و بلاها قرار دارد.
ای تو هرجائی شده در دین خود
مکر و حیله کردهٔ تلقین خود
هوش مصنوعی: تو که در هر جا هستی، در دین خود با نیرنگ و فریب مشغول آموزش و تلقین هستی.
رو تو شرع مصطفی را یک نگر
ورنه ایمان تو دارد صد خطر
هوش مصنوعی: بر تو واجب است که به قوانین و احکام پیامبر توجه کنی، وگرنه ایمان تو با خطرات زیادی مواجه خواهد شد.
هر که او را دیده‌ای احول بود
کار او در دین حق مهمل بود
هوش مصنوعی: هر کسی را که دیده‌ای، او به گونه‌ای نابینا و غافل از حقایق دین است و اعمالش در این زمینه بی‌معنا و بی‌توجهی است.
هرکه چون عطّار با ایمان بود
رهنمای او شه مردان بود
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند عطّار ایمان و اعتقاد داشته باشد، راهنمای او شخصی بزرگ و مردانه است.
رو تو شه را در وجود خویش بین
تا شود همچون سلیمانت نگین
هوش مصنوعی: وجود خود را طوری پرورش بده که همچون سلیمان، درخشش و ارزش ویژه‌ای پیدا کند.
خاتم ملک سلیمان دین تست
علم شاه لو کشف تلقین تست
هوش مصنوعی: خاتم سلیمان که نشانه‌ای از قدرت و حکمت است، به دین تو اشاره دارد و دانش تو نشان‌دهنده‌ی مقام والای تو در علم و معرفت است.
دین من حبّ نبیّ المرسلین
مذهب من مذهب صادق ببین
هوش مصنوعی: محور زندگی من، عشق به پیامبر است و روش من، پیروی از صدق و حقیقت است.
غیر این مذهب دگر هاهست هیچ
صاحب فتوای ما خود هست گیج
هوش مصنوعی: هیچ دیدگاهی غیر از این مذهب وجود ندارد و ما خود در این مباحث دچار سردرگمی شده‌ایم.
صاحب فتویّ تو خود هیچ بود
زآنکه او چون ریسما پرپیچ بود
هوش مصنوعی: کسی که فتوا می‌دهد، خود چیزی ندارد، زیرا او مانند رشته‌ای است که پیچیده و سردرگم شده است.
پیچ و تاب آمد همه این دین او
زآنکه شد علم صور آئین او
هوش مصنوعی: این دین به دلیل شکل و ظاهری که به خود گرفته است، دچار پیچیدگی و تغییر شده است.
تو زخود بگذر که تا یکتا شوی
در معانیّ خدا بینا شوی
هوش مصنوعی: از خودگذشتگی کن تا به یکتایی برسی و در معنای خدا بینا و آگاه شوی.
هرکه بینا شد بمعنی نور شد
گاه مست یار و گه مخمور شد
هوش مصنوعی: هر کسی که بینا می‌شود، مانند نوری می‌درخشد؛ گاهی به خاطر وجود محبوبش سرمست و شاداب است و گاهی به خاطر عشق و شور، دچار حالتی از خمار می‌شود.
هرکه بینا شد خدا را دید او
سورهٔ طاها ز حق بشنید او
هوش مصنوعی: هر کسی که دیدش باز شود و حقیقت را بشناسد، به دیدن خدا نائل می‌شود و از آیات حق، همچون سورهٔ طاها، آگاهی پیدا می‌کند.
سورهٔ طاها به اسرا جمع کن
رو کلام ایزدی را سمع کن
هوش مصنوعی: ای ستمکار، سورهٔ طاها را در کنار هم جمع کن و به کلام خداوند گوش بسپار.
هست دریاها ز علمش موج زن
تو نداری قطره‌ای در بحر تن
هوش مصنوعی: علم و دانش او مانند دریا است، اما تو حتی یک قطره از این دریا را هم در وجود خود نداری.
چونکه ازدریا تو دوری کرده‌ای
خویش را در دین چو موری کرده‌ای
هوش مصنوعی: اگر از دریا دور شده‌ای، خود را در مسیر دین مانند موری کوچک محدود کرده‌ای.
مور تشنه لنگ و لوک و رانده‌ای
از لب دریای وحدت مانده‌ای
هوش مصنوعی: مور به معنای آفتاب‌گردان و در اینجا نماد انسانی کوچک و ضعیف است که تشنه و محتاج است. او در حالی که به دنبال آب و زندگی است، به نحوی در میان متعلقات و ظواهر دنیا گرفتار شده و از اصل حقیقت و وحدت الهی دور افتاده است. او به جایی رسیده که از دریای بیکران و وحدت الهی دور است و نمی‌تواند به خود دسترسی پیدا کند. به نوعی، این وضعیت نشان‌دهنده احساس ناکامی و فاصله از حقیقتی عمیق‌تر است.
خشک گردد خود ز بی آبی درخت
رو وجودت سبز گردان همچو بخت
هوش مصنوعی: اگر درخت به خاطر کمبود آب خشک شود، تو نیز باید وجود خود را سیراب کنی و مانند بخت خوب و سبز بمانی.
بخت من سبز و سعادتمند شد
زآنکه اسرار ولیّ‌اش بند شد
هوش مصنوعی: خوشبختی من از آن لحظه آغاز شد که به راز و نعمت‌های ولی خدا دست پیدا کردم.
گر همی خواهی که باشی زنده نام
رو طلب از آب کوثر یک دوجام
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی نامت همواره زنده بماند، از آب کوثر دو جام طلب کن.
تاشوی چون خضر زنده درجهان
تو بمانی در معانی جاودان
هوش مصنوعی: به گونه‌ای زندگی کن که همچون خضر، شخصیت جاودانه‌ای در دنیا باقی بمانی و به معانی عمیق و پایدار دست یابی.
دنیی وعقبیت در فرمان شود
ذات پاکت رحمت رحمان شود
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت تحت تسلط تو قرار می‌گیرند و ذات پاک تو رحمت و بخشش می‌شود.
همنشین روح باشی در ظهور
همنشین حور باشی در حضور
هوش مصنوعی: اگر در کنار روح و معنویت باشی، در حقیقت به مقام والایی می‌رسی و اگر در فضای باطن خود را پرورش دهی، در جلوه‌گاههای زیبایی و لذت‌های واقعی قرار می‌گیری.
قطرهٔ تو لاف دریائی زند
روح پاکت دم ز دنیائی زند
هوش مصنوعی: قطره‌ای که از تو به‌وجود می‌آید، به خود می بالد که چقدر بزرگ و عظیم است، اما در حقیقت، از روح پاک تو صحبت می‌کند که از دنیا و امور آن فاصله دارد.
قطره چون با بحر شد پاک آید او
بلکه از افلاک چالاک آید او
هوش مصنوعی: وقتی قطره به دریا ملحق می‌شود، پاک و زلال می‌گردد و همچنان که از آسمان به زمین فرود می‌آید، به طور قوی و پرتوان به زندگی ادامه می‌دهد.
قطرهٔ پاکان بپاکان شد قرین
ثبت این در مظهرم باشد یقین
هوش مصنوعی: قطره‌ای از انسان‌های پاک به پاکان پیوسته و این نوشته در وجود من به صورت قطعی وجود دارد.
جوهر و مظهر تو پیر خویش دان
تا ببینی نور غیبی را عیان
هوش مصنوعی: به خودت باور داشته باش و به ذات واقعی‌ات توجه کن تا بتوانی روشنایی‌های پنهان را به وضوح ببینی.
صد هزاران عارف صاحب کمال
خود ورا خوانند اندر وقت حال
هوش مصنوعی: در زمان حال، صدها هزار عارف با کمالات خود او را می‌شناسند و به او احترام می‌گذارند.
میل ناحق کرده‌ای ای مدّعی
در همه دینها شدستی خارجی
هوش مصنوعی: ای ادعاگر، تو با خواسته‌های نادرست خود باعث شده‌ای که در تمام دین‌ها از دایره حق خارج شوی.
دین به اسلام نبی باشد درست
غیر عشق او ز جان ما نرست
هوش مصنوعی: دین واقعی در اسلام پیامبر نهفته است و هر چیزی غیر از عشق او از عمق وجود ما دور است.
عشق او سوز دل عشّاق شد
بر همه خلق جهان رزّاق شد
هوش مصنوعی: عشق او باعث شد که دل عاشقان بسوزد و همچنین در این عشق، روزی و نعمت به همه مردم جهان عطا گردید.
من که از رزقش چشیدم ذرّه‌ای
از وجود من برآمد نعره‌ای
هوش مصنوعی: من از روزی که به من داده، کمترین ذره‌ای از وجودم به صدا درآمده و فریاد زده‌است.
نعرهٔ من بین در این مظهر تمام
از دل دریا برآمد جام جام
هوش مصنوعی: صدای بلندی که من در این مکان می‌زنم، از عمق دریا سر برآورده و در واقع بیانگر تمامی احساسات و درونم است.
از دل مظهر هزاران چشمه خاست
چشمه‌ای ازوی هزاران بحرهاست
هوش مصنوعی: از دل، نشانه و منبع هزاران چشمه به وجود آمده است، و چشمه‌ای که از آن می‌جوشد، منبعی از هزاران دریا و اقیانوس است.
هرکه مظهر را بداند سرور است
رفعتش از مردمان بالاتر است
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت و اصول عمیق زندگی آگاه باشد، مقام و منزلت او از دیگران بالاتر است.
میل بالا هرکه دارد مرد ماست
جنّت فردوس او را زیر پاست
هوش مصنوعی: هر کسی که آرزوی رسیدن به مقام و جایگاه بالایی را دارد، در واقع مرد ماست و به بهشت فردوس دسترسی خواهد داشت.
میل بالا بهتر از پستی بود
عاشقی خود رستن از هستی بود
هوش مصنوعی: علاقه و تمایل به ارتقاء و پیشرفت، دارای ارزشی بیشتر از زندگی در سراشیبی و تنزل است. عشق واقعی به انسان کمک می‌کند تا از خود و محدودیت‌هایش فراتر برود و به سمت آزادی و رشد حرکت کند.
بین که عیسی میل بالا کرده است
او چگونه بر فلک جا کرده است
هوش مصنوعی: نگاهی بینداز که عیسی چطور به عرش‌اعلا رفته و جایگاهش بر فراز آسمان چگونه است.
همّت پستت کند پست ای پسر
همّت عالیت سازد همچو زر
هوش مصنوعی: اگر همت و آرزوهای تو پایین و نازل باشد، تو را به درجات پستی می‌کشاند. اما اگر همت والایی داشته باشی، آن همت می‌تواند تو را به مقام‌های بلندی برساند، مانند طلا که با ارزش است.
رو تو چون شهباز پروازی بکن
رو تو با معشوق خود نازی بکن
هوش مصنوعی: تو همچون شاه‌باز آزاد و رها پرواز کن و با معشوق خود با محبت و ناز و کرشمه رفتار کن.
تا بکی همچون کشف بینی تو تخم
عاقبت پوسیده گردی همچو تخم
هوش مصنوعی: چرا همچنان منتظر می‌مانی تا سرنوشتت را از دست بدهی و مثل تخم فاسد شویم؟
تا بکی همچون کشف در تخم خویش
محو باشی و نیابی کام خویش
هوش مصنوعی: چقدر باید در خودت بمانی و از زندگی واقعی دور باشی و نتوانی به خواسته‌هایت برسی؟
مال دنیا هست تخم و تو کشف
چشم داری تو بر او بهر خلف
هوش مصنوعی: دارایی‌های دنیوی همچون دانه‌ای هستند و تو با دیدگاه و درک خود بر این مال دنیا تسلط داری، به این خاطر که می‌دانی چه چیزی در پس آن نهفته است.
تو کشف باشی و دنیا تخم تو
وز دو عالم روی آورده باو
هوش مصنوعی: تو خود حقیقتی و چهره‌ی واقعی دنیا در وجود توست و تمام عالم به سوی تو آمده‌اند.
تو گذر از تخم و از خود نیز هم
تا نماند در وجودت رنج و غم
هوش مصنوعی: تو باید از مراحل مختلف زندگی بگذری و از خودت هم عبور کنی تا دیگر رنج و غمی در وجودت باقی نماند.
گشت شه باز آنکه او شهباز شد
سوی اصل خویشتن او باز شد
هوش مصنوعی: پادشاه به سوی اصل و ریشه‌ی خود بازگشت و به همان حالت باعزت و شکوهمند خود دست یافت.