گنجور

بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را

ای پسر این پند از من گوش کن
فرد شو پس جام وحدت نوش کن
هر که پندم را درون جان نهد
پای خود را برتر از کیوان نهد
هر که پندم را بداند چون حکیم
کار او گردد به عالم مستقیم
اولا حق را بدان چون مصطفی
غیر حق را تو مدان در هیچ جا
غیر حقّ را از دل خود دور کن
باطن از ذکر خدا معمور کن
پند دویم خویش را آگاه کن
نفس را بشناس و عزم راه کن
چونکه بشناسی تو نفس خویش را
با خدای خویش گردی آشنا
پند سیم در طریقت خود بکوش
در حقیقت جام وحدت را بنوش
در حقیقت سرّ حقّ را فهم کن
دم نگهدار و ازو خود وهم کن
سر نگهدار و ز معنی دم مزن
کاروان عشق را بر هم مزن
هر که او سر معانی را نهفت
غیر حقّ را از درون خویش رفت
پند چارم هر چه گوئی نیک گوی
تا بری از اهل معنی زود گوی
گوی معنی مرد نیکو گوی برد
زآنکه در ذات خدا او بوی برد
هر که او را گفت نیکو آمده
خود زبان او سخنگو آمده
پند پنجم در نصیحت کوش و علم
تا برندت جانب جنّت به علم
هر که او علم نصیحت گوش کرد
خویشتن را او ز اهل هوش کرد
علم باید همچو منصور ای پسر
تا بیابی از وجود خود خبر
پند سادس آنکه قدر خویش دان
تا نیابی اندر این دنیا زیان
قدر مردم نیز هم باید شناخت
مردمان را باید از پرسش نواخت
قدر درویشان دین واجب شمر
تا نیفتی همچو بی دین در سقر
روز اهل الله این اسرار پرس
بعد از آنی کلبهٔ عطّار پرس
پند هفتم راز خود با کس مگوی
تا که سرگشته نگردی همچو گوی
وآنکه راز خویش را کرد آشکار
پا و سر ببرید او را مرد کار
چونکه بی پا گشت و بی سر در جهان
می‌کند اسرار معنی را بیان
داغها بر جان او از نازشش
مرد و زن نالیده‌اند از نالشش
من فغان دارم ز داغش در جهان
چند گویم من به تو ای بی‌زبان
تو چه دانی حال اهل درد را
زانکه بی دردی ندیدی مرد را
مرد حق آنست کو با درد زاد
سوزش اسرار او در می‌ فتاد
بعد از آن عارف چو آن می نوش کرد
همچو نی او عالمی پرجوش کرد
پند هشتم باش با دانا قرین
تا به نام نیک باشی همنشین
هر که با انسان کامل همره است
حق تعالی از وجودش آگه است
هر که با دانا بود دانا شود
او به قرب سرّ او ادنی شود
هر که با اهل دلی دارد نشست
تیر او از چرخ چاهی درگذشت
رو تو کنجی گیر با اهل دلی
تا بیابی از دو عالم حاصلی
رو تو انسان باش و از حیوان گریز
تا بیابی هول روز رستخیز
هر که او در صحبت نیکان نشست
علم معنی را درآورد او به شست
هر که او شد همنشین اهل راز
دایم او باشد به معنی در نماز
آن نماز او بود در شرع راست
دیدهٔ توحید خود نور خداست
پند تاسع رو ز بد کن احتراز
هست این معنی به پیش اهل راز
از بدان بگریز و با نیکان نشین
تو ایاز خاص باش و شاه بین
هر که بد کرد و بدان را بد نگفت
گشت شیطان خود به او صد بار جفت
گر همی خواهی که رحمت باشدت
بر سرت خود تاج عصمت باشدت
منع بد کن در جهان و راست باش
بندهٔ حق را به حق درخواست باش
پند عاشر زود جهد خیر کن
بعد از آن در ملک معنی سیر کن
هست خیر افزودن عمر عزیز
خیر باشد پیش بعضی از تمیز
خیر باشد خود ستون دین تو
خیر باشد در جهان تلقین تو
خیر باشد شاهی دنیا و دین
خیر باشد با شریعت همنشین
خیر باشد در طریقت راهبر
خیر باشد در حقیقت تاج سر
خیر باشد همنشین مرد حق
خیر برده از سلاطین‌ها سبق
یازده پندم مکن از کف رها
تا خلاصی یابی از نفس و هوا
یک ببین و یک بگو نه بیش و کم
تا نباشی پیش دانا متهّم
مغتنم دان خدمت یاران دوست
این روش از مردم دانا نکوست
خدمت مهمان تو واجب دان چو من
خود عزیزش دار چون جان در بدن
در ده و دو هست پند من همین
زینهار از دشمنان دوری گزین
دیو صورت دشمن جاهل بود
صحبت او مرد را مشکل بود
سیزده پند من این باشد عیان
غیر حق چیزی نبینی در جهان
رو تو حق را از کمال حق شناس
ز آنکه حق را می نیابی در لباس
در درون خانهٔ دل کن نظر
تا ببینی نور او را چون قمر
جمله عالم نور او بگرفته است
زاهد خود بین چه غافل رفته است
چارده پند آنکه چون داری بقا
تو غنیمت دار عمر خویش را
عمر خود در کسب معنی صرف کن
تا بماند در جهان از تو سخن
گر تو عمر خویش را ضایع کنی
پس کجا تو خدمت صانع کنی
چون جوانی ای پسر کاری بکن
پیر چون گشتی شود سردت سخن
در جوانی کار این دنیا بساز
تا برون آیی ز کفر و جهل باز
هر که او اندر جوانی کار کرد
نفس شوم خویش را رهوار کرد
پانزده پندم بیا بشنو ز من
اعتماد خود مکن بر مرد و زن
خود عوام الناس در دین جاهلند
زآنکه ایشان در طریقت غافلند
صد زن نیکو به یک ارزن فروش
کار بند این قول و از من دار گوش
راز هر کس را که زن دارد نگاه
کار خود را سازد او بی شک تباه
گر کنی تو اعتمادت در جهان
هم به خود کن تا نیفتی در زیان
رو تو سر را در گریبان کش چو من
پیش خود مگذار هرگز مرد و زن
شانزده پندم بجو بی رنج و غم
تو تن خود پاک دار و جامه هم
در شب تاریک ای یار نکو
زینهاری تو سخن آهسته گو
کم خور و کم خسب و کم آزار باش
در شب تاریک خود بیدار باش
زر به یاران خور به مسکینان بده
صرف کن چون جاهلان آنرا منه
از برای اهل علم و فضل دار
تا بگیری آخرت را در کنار
هفدهم پندم بدان ای محتجب
دایماً از اهل دل جانب طلب
اهل دل باشند نعمتهای حقّ
تو ز درس اهل دل میخوان سبق
تو مده سررشتهٔ ایمان ز دست
تا نیفتی تو از این بالا به پست
هجدهم پندم به خلقان نیک باش
رو به ایشان تو به صورت کن معاش
صورت خوبان بود پیشم نکو
هر که این مذهب ندارد وای او
صورت نیکو ز کلک و دست کیست
سورهٔ یوسف نمی‌دانی که چیست
جان من همراه خوبان می‌رود
همره خوبست آسان می‌رود
خوب آن باشدکه با غیرت بود
بعد از آنش صورت و سیرت بود
صورت و معنی بود یار و حبیب
او بود درد نهانی را طبیب
نوزده پندم بیا در جان نشان
باب و امّت را تو خدمت کن بجان
هر که خدمت کرد باب خویش را
حوریان گشتند با او آشنا
هر که امّ خویش را بر سر نشاند
اسم نیکوییّ او جاوید ماند
هر که باشد با ادب همراه او
بر فراز عرش باشد جاه او
هر که دارد پرورش از مرد غیب
او ندارد در نهاد خویش عیب
هر که را باشد ادب همراه او
بر فراز عرش زن خرگاه او
هر که او در اصل معنی راه یافت
همچو سلمان و ابوذر شاه یافت
هر که او وصلت به اهل راز کرد
حق ز بهرش باب جنّت باز کرد
هر که را اقبال و نصرت یار شد
او ز عمر خویش برخوردار شد
بیستم پند اینکه دایم بی سخن
خدمت استاد را شایسته کن
هر که او اندر جهان استاد دید
کار خود را جمله با بنیاد دید
هر که استادی ندارد مرده است
او به گور تن چو یخ افسرده است
هر که او استاد یا پیری نداشت
او به عالم تخم نیکویی نکاشت
هر که خواهد در جهان کردی کند
در نهانی خدمت مردی کند
بیست و یک پندم بدان تو ای پدر
خرج خود را در خور دخلت شمر
چونکه علمت نیست کمتر گو سخن
خرج خود در خورد دخل خویش کن
هر که دخل از خرج خود کمتر کند
خادمان خویش را ابتر کند
هر چه دانا گفت باید خواندنت
هر چه نادان گفت باید ماندنت
دانش دانا ز دنیا برتر است
بلکه از عرش و ملک فاضلتر است
بیست و دوم پند چون پندت دهم
از معانی شربت قندت دهم
هرچه نپسندی به خود ای راز دان
خود به دیگر مردمان مپسند آن
هرکه بشنید این ز غم آزاد شد
خود نبیّ المرسلین زو شاد شد
من سخن را ازکلام حق کنم
مهر غیرش را ز دل مطلق کنم
گفته است حق در کلام خویش این
رو تو «فی النّار یقولون» را ببین
یا برو یا لیتنا از پیش گیر
تا نگرداند ترا شیطان اسیر
چون اطعنا الله را دانسته‌ای
پس چرا در راه او آهسته‌ای
اصل این آنست نیکویی کنی
طاعت حق را به جان خویی کنی
هر که حق را با رسول او شناخت
غیر را از باطن خود دور ساخت
تخم نیکی کار تا یابی ثمر
طاعتت کم بین به لطف حق نگر
اصل این آنست با خلق خدای
باطن خود را کنی خوش آشنای
خلق را از خود میازار و برو
جان جانان دار و با جان در گرو
صدهزاران شمع باشد در جهان
جمله یک باشد به معنی این بدان
لیک در معنی بزرگ و خرده هست
آن یکی خورشید و آن یک ذرّه است
قطره و دریا همین حکم وی است
تو همی گویی که این قطره کی است
تو نه دریا دیدی و نه قطره را
بلکه گم کردی تو خود آن ذرّه را
حال آن کس چون بود بنگر تو هیچ
هیچ بر هیچ است آخر هیچ هیچ
حیف باشد که کشی شمع خودی
بر طریق ظلم باشی و بدی
بیست و سیم پند را از من شناس
اندر آن معنی بکن حق را سپاس
چون که داده حق ترا وقت خوشی
همدم تو کرده یار بی غشی
تندرستی و حضور خاطری
همزبانت نکته دانی حاضری
گوشه‌ای و گوشه‌ای و گوشه‌ای
توشه‌ای و توشه‌ای و توشه‌ای
این چنین دولت غنیمت دار تو
روز و شب پیوسته حق را شکر گو
بیست و چارم پند من بشنو بجان
پس بود پند تو پند دیگران
پند اگر گوید کسی را واعظی
آن بر احوال تو باشد حافظی
حرف راز خویش و کار خود عیان
بر زنان و بنده و کودک مخوان
تانگردی خوار و مسکین و حقیر
بعد از آن جویی ز احمق دستگیر
بیست و پنجم پند درویشان خوش است
خود مقام صلح با خویشان خوش است
دیگری از جمع بی اصلان وفا
زینهاری تو مجو در ملک ما
خود وفا بد اصل را نبود بدان
هست پیش اهل دل این خود عیان
شد وفا پیش محقّق ای پسر
رو وفا از او بجان خود بخر
یار ما باشد وفادارم هله
از وفاداران نباشد خود گله
هر چه آید بر سرت رو صبر کن
خود گله نبود ز یار خوش سخن
خود درخت اصل دارد بار ها
خود به موسی گفته او اسرار ها
کمتر از چوبی نه‌ای ای روح پاک
من ز دست تو کنم این جامه چاک
جنگ با ارباب ایمان نیک نیست
ساختن ایوان و کیوان نیک نیست
جنگ باید بهر بی دینان دین
خود مسلمان را نباشد هیچ کین
جنگ را بگذار و خوش کن آشتی
نیک بین چون تخم نیکی کاشتی
اصل ایمان آن که بی آزار باش
دایم از آزار جو بیزار باش
بیست و شش پندم شنو آزاد باش
در مقام تنگنایی شاد باش
کدخدا در خانهٔ مردم مرو
کشتزار خویش را خود کن درو
هیچکس از خویش و از بیگانه‌ات
خود نسازی کدخدای خانه‌ات
هست این ها بهر فرزند ای پسر
چونکه پیدا شد غم ایشان بخور
ورکنی فرزند خود را کدخدا
در شریعت شو تو او را رهنما
تا سلوک او همه نیکو بُوَد
با عیال خویشتن خوشخو بُوَد
بیست و هفتم پند بشنو بی‌قصور
بد مکن با کس که تا بینی حضور
بد مکن زنهار در نزدیک خلق
تا نیفتد رشتهٔ قهرت به حلق
کذب را اندر زبان خود میار
تا نگیرد دیدهٔ صدقت غبار
غیبت کس را برون کن از دلت
تا درآید رحمت حق از گلت
رو تو در راه شریعت فرد شو
طالب مردان کوی درد شو
چند باشی همچو زن نادان بیا
خود زبان بد برون کن همچو ما
از زبان بی‌زبانان گو سخن
وآن سخن را رو تو نیکو فهم کن
راز را در شرع مبهم گفته‌اند
دُر به اسرار حقیقت سفته‌اند
ز آنکه قدر دُر چه داند مفلسی
باید آن را عارفی نه هر کسی
خر چه داند قدر زر را ای پسر
عام داند مهره خر را ای پسر
بیست و هشتم پند برگویم ترا
کز پی دنیا مدو تو جابجا
چند زر پیدا کنی از بهر جاه
جان و جسمت در طلب گشته تباه
عاقبت در صد پشیمان آردت
بلکه خود در پیش شیطان آردت
گویدت ای وای بر احوال تو
حال تو از حبّ زر شد نانکو
من ز فرمانش چو سر بر تافتم
این همه گنج فراغت یافتم
کار آن باشدکه برخوانی کلام
کاندر آن باشد رضای حق تمام
در عبادت کوش و در کار خدا
پیشهٔ خودساز شرع مصطفی
بیست و نه پندم بیا بشنو تمام
پیش بداصلان مکن هرگز مقام
خود به ایشان ای پسر خویشی مکن
رخنه در اطوار درویشی مکن
بیخ دین خشکست خود بد اصل را
دان که او قابل نباشد وصل را
هر که دارد اصل او قابل بود
در مقام نیستی واصل بود
هرکه او را اصل ایمان همره است
او ز اصل کارخانه آگه است
تو ز بد اصلان ببُر پیوند را
دور گردان از بر خود گند را
پند سی‌ام گوش کن فرزند من
کرده‌ای از مهر چون پیوند من
پند دارم من ز گفت اولیا
با تو گویم تا بگوئیَم دعا
زآنکه پند از جان مشفق دادمت
سی پیام از علم ناطق دادمت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پسر این پند از من گوش کن
فرد شو پس جام وحدت نوش کن
هوش مصنوعی: ای پسر، به این نصیحت من توجه کن: بزرگ شو و سپس از نوشیدن شراب وحدت لذت ببر.
هر که پندم را درون جان نهد
پای خود را برتر از کیوان نهد
هوش مصنوعی: هر کسی که نصیحت‌های مرا در دل خود بگذارد، مقام و جایگاهش از ستاره‌های آسمان بالاتر می‌رود.
هر که پندم را بداند چون حکیم
کار او گردد به عالم مستقیم
هوش مصنوعی: هر کسی که به نصیحت من توجه کند و آن را بفهمد، مانند یک حکیم عمل خواهد کرد و زندگی‌اش در مسیر درستی پیش خواهد رفت.
اولا حق را بدان چون مصطفی
غیر حق را تو مدان در هیچ جا
هوش مصنوعی: ابتدا حق را بشناس، مانند پیامبر که او حق است. غیر از حق را در هیچ جا نشناس و نپذیر.
غیر حقّ را از دل خود دور کن
باطن از ذکر خدا معمور کن
هوش مصنوعی: هر چیزی غیر از حق را از دل خود دور کن و با یاد خدا دل خود را پر از نور و معنویت کن.
پند دویم خویش را آگاه کن
نفس را بشناس و عزم راه کن
هوش مصنوعی: به خودت نصیحت کن و آگاهی پیدا کن. خودت را بشناس و برای مسیر آینده‌ات عزم و اراده‌ای قوی داشته باش.
چونکه بشناسی تو نفس خویش را
با خدای خویش گردی آشنا
هوش مصنوعی: وقتی که خود را بشناسی و به درک واقعی از وجودت برسی، ارتباط بهتری با خداوند پیدا می‌کنی و می‌توانی او را بهتر بشناسی.
پند سیم در طریقت خود بکوش
در حقیقت جام وحدت را بنوش
هوش مصنوعی: در راهی که در پیش داری، تلاش کن تا به حقیقت برسیدی و از تجربه‌ی عمیق وحدت بهره‌مند شوی.
در حقیقت سرّ حقّ را فهم کن
دم نگهدار و ازو خود وهم کن
هوش مصنوعی: در واقع، حقیقت و راز الهی را درک کن و در سکوت و تفکر در آن بمان. از آنچه که می‌فهمی، به خود بیندیش و معانی عمیق‌تری را جستجو کن.
سر نگهدار و ز معنی دم مزن
کاروان عشق را بر هم مزن
هوش مصنوعی: سکوت کن و از مفهوم عشق چیزی نگو، تا کاروان عشق به هم نخورد و دچار مشکل نشود.
هر که او سر معانی را نهفت
غیر حقّ را از درون خویش رفت
هوش مصنوعی: هر کسی که رازهای معانی را در دل خود پنهان کرده باشد، از حقیقت فاصله می‌گیرد و به درون خود می‌رود.
پند چارم هر چه گوئی نیک گوی
تا بری از اهل معنی زود گوی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که هر چه می‌خواهی بگویی، بهتر است خوب و نیکو بیان کنی تا از افرادی که به معنای عمیق مسائل توجه دارند، دور بمانی و زودتر به مقصودت برسی.
گوی معنی مرد نیکو گوی برد
زآنکه در ذات خدا او بوی برد
هوش مصنوعی: مرد نیکو سخنانی از دل و ذات خود بیان می‌کند، زیرا او از صفات خداوند الهام گرفته و بوی خوبی از آن سرچشمه می‌گیرد.
هر که او را گفت نیکو آمده
خود زبان او سخنگو آمده
هوش مصنوعی: هر کسی که بگوید که خوب آمده، در واقع خودش نیز به زبان خود از خوبی‌های خود سخن می‌گوید.
پند پنجم در نصیحت کوش و علم
تا برندت جانب جنّت به علم
هوش مصنوعی: نصیحت و یادگیری علم را جدی بگیر تا به کمک علم، به بهشت راه پیدا کنی.
هر که او علم نصیحت گوش کرد
خویشتن را او ز اهل هوش کرد
هوش مصنوعی: کسی که به نصیحت دیگران گوش می‌دهد و از آن بهره می‌برد، نشان‌دهنده‌ی هوش و درک بالای خود است.
علم باید همچو منصور ای پسر
تا بیابی از وجود خود خبر
هوش مصنوعی: علم باید مانند منصور باشد، تا بتوانی از وجود خود آگاهی یابی.
پند سادس آنکه قدر خویش دان
تا نیابی اندر این دنیا زیان
هوش مصنوعی: نصیحت این است که ارزش خود را بشناس و قدر خودت را بدان، تا در این دنیا دچار خسارت نشوی.
قدر مردم نیز هم باید شناخت
مردمان را باید از پرسش نواخت
هوش مصنوعی: برای شناخت ارزش افراد، باید به سراغ شناخت خود آن‌ها رفت و از طریق پرسش و گفتگو، به درک بهتری از آنها رسید.
قدر درویشان دین واجب شمر
تا نیفتی همچو بی دین در سقر
هوش مصنوعی: برای ارزش و احترام به درویشان و افراد فقیر دین را مهم بدان، تا اینکه مانند کسانی که دین ندارند و به عذاب دچار می‌شوند، دچار نشوی.
روز اهل الله این اسرار پرس
بعد از آنی کلبهٔ عطّار پرس
هوش مصنوعی: روز کسانی که به خدا اعتقاد دارند، از این رازها بپرس و بعد از آن، از عطار بپرس.
پند هفتم راز خود با کس مگوی
تا که سرگشته نگردی همچو گوی
هوش مصنوعی: رازهای خود را با کسی در میان نگذار، چرا که ممکن است به سرگردانی و بلاتکلیفی دچار شوی.
وآنکه راز خویش را کرد آشکار
پا و سر ببرید او را مرد کار
هوش مصنوعی: کسی که راز خود را فاش کرد، به سرنوشت تلخی دچار می‌شود و آنکه این کار را انجام داد، به شدت تنبیه می‌شود.
چونکه بی پا گشت و بی سر در جهان
می‌کند اسرار معنی را بیان
هوش مصنوعی: زمانی که بی‌پایی و بی‌سری به دنیا آمد، به بیان رازهای معنایی می‌پردازد.
داغها بر جان او از نازشش
مرد و زن نالیده‌اند از نالشش
هوش مصنوعی: آسیب‌های عشق بر جان او اثر گذاشته و از ناله‌ها و اشک‌هایش هم مردان و هم زنان در رنج و غم هستند.
من فغان دارم ز داغش در جهان
چند گویم من به تو ای بی‌زبان
هوش مصنوعی: من از غم جدایی او در این دنیا به شدت ناراحتم و نمی‌دانم چقدر باید از این درد به تو بگویم، ای کسی که نمی‌توانی حرف بزنید.
تو چه دانی حال اهل درد را
زانکه بی دردی ندیدی مرد را
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی حال کسانی را که درد و رنج را تجربه کرده‌اند، زیرا کسی که دردی را احساس نکرده، حال و روز دیگران را درک نمی‌کند.
مرد حق آنست کو با درد زاد
سوزش اسرار او در می‌ فتاد
هوش مصنوعی: مرد حقیقی کسی است که با تحمل درد و رنج متولد می‌شود و از این طریق به عمق رازهای خود می‌رسد.
بعد از آن عارف چو آن می نوش کرد
همچو نی او عالمی پرجوش کرد
هوش مصنوعی: پس از آنکه عارف آن می را نوشید، مانند نی، جهانی را پرانرژی و شاداب کرد.
پند هشتم باش با دانا قرین
تا به نام نیک باشی همنشین
هوش مصنوعی: در نصیحت هشتم، یادت باشد که با افراد خردمند و با دانش همراه شوی تا با نام نیک شناخته شوی و دوستان خوبی داشته باشی.
هر که با انسان کامل همره است
حق تعالی از وجودش آگه است
هوش مصنوعی: هر کسی که با انسان کامل هم‌قدم و همراه باشد، خداوند از وجود او خبر دارد و به او علم و آگاهی دارد.
هر که با دانا بود دانا شود
او به قرب سرّ او ادنی شود
هوش مصنوعی: هر کسی که با افراد دانا و آگاه معاشرت کند و از آن‌ها یاد بگیرد، خود نیز به دانایی و آگاهی دست پیدا می‌کند و به رازهای بیشتری نزدیک‌تر می‌شود.
هر که با اهل دلی دارد نشست
تیر او از چرخ چاهی درگذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار انسان‌های باصفا و دل‌رحم باشد، تیرش از چرخ چاه عبور می‌کند و به هدف می‌رسد.
رو تو کنجی گیر با اهل دلی
تا بیابی از دو عالم حاصلی
هوش مصنوعی: با اهل دل و دوستان معنادار همراه شو، تا از این دنیا و دنیای دیگر به دستاوردی ارزشمند برسی.
رو تو انسان باش و از حیوان گریز
تا بیابی هول روز رستخیز
هوش مصنوعی: انسانیت را در خود پرورش بده و از ویژگی‌های حیوانی دوری کن تا روز قیامت که روز حساب و کتاب است، از ترس و وحشت آن نجات یابی.
هر که او در صحبت نیکان نشست
علم معنی را درآورد او به شست
هوش مصنوعی: هر کسی که در جمع انسان‌های نیکو و صالح قرار گیرد، می‌تواند به عمق معانی و دانش‌های بزرگ دست یابد.
هر که او شد همنشین اهل راز
دایم او باشد به معنی در نماز
هوش مصنوعی: هر کس که با اهل معرفت و راز نشین شود، همیشه در درک معانی عمیق باقی خواهد ماند، گویی در حال نماز است و به رازهای وجود پی می‌برد.
آن نماز او بود در شرع راست
دیدهٔ توحید خود نور خداست
هوش مصنوعی: نماز او مطابق با قانون و اصول دین است و دیدگاه او نسبت به توحید، نمایانگر نور خداوند است.
پند تاسع رو ز بد کن احتراز
هست این معنی به پیش اهل راز
هوش مصنوعی: بهتر است از کارهای بد پرهیز کنی، زیرا این سخن برای کسانی که درک عمیق‌تری دارند، روشن و مهم است.
از بدان بگریز و با نیکان نشین
تو ایاز خاص باش و شاه بین
هوش مصنوعی: از افراد بد دوری کن و با کسانی که خوبی دارند، معاشرت کن. تو باید خاص و ویژه باشی و مانند شاه رفتار کنی.
هر که بد کرد و بدان را بد نگفت
گشت شیطان خود به او صد بار جفت
هوش مصنوعی: هر کسی که کار بدی انجام دهد و در مورد آن سخنی نگفته و از آن برای خود عذرآوری نکند، در واقع خودش به دور از حقیقت و اخلاق، در مسیر شیطانی قرار می‌گیرد.
گر همی خواهی که رحمت باشدت
بر سرت خود تاج عصمت باشدت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که رحمت بر تو نازل شود، باید خود را پاک و معصوم نگه‌داری.
منع بد کن در جهان و راست باش
بندهٔ حق را به حق درخواست باش
هوش مصنوعی: در دنیا از انجام کارهای ناپسند پرهیز کن و همواره با صداقت و راستگویی به خواسته‌های حق‌محور و حق‌طلبانه توجه کن.
پند عاشر زود جهد خیر کن
بعد از آن در ملک معنی سیر کن
هوش مصنوعی: قبل از هر چیز تلاش کن که کارهای خوب انجام دهی، سپس در دنیای معانی و مفاهیم عمیقتر سفر کن.
هست خیر افزودن عمر عزیز
خیر باشد پیش بعضی از تمیز
هوش مصنوعی: خیر و نیکی دراز کردن عمر با ارزش، از نظر برخی افراد فضیلت به حساب می‌آید.
خیر باشد خود ستون دین تو
خیر باشد در جهان تلقین تو
هوش مصنوعی: اگر تو خیر و نیکی داشته باشی، این نیکی خود بنیاد دین تو خواهد بود و در دنیا نیز تأثیر مثبتی خواهد داشت.
خیر باشد شاهی دنیا و دین
خیر باشد با شریعت همنشین
هوش مصنوعی: خیر آن است که هم دنیا و هم دین در کنار هم خوب باشند و در مسیر شریعت حرکت کنند.
خیر باشد در طریقت راهبر
خیر باشد در حقیقت تاج سر
هوش مصنوعی: در مسیر معنوی، کسی که راهنما و هدایتگر است، باید نیکوکار باشد و در واقعیت، او مانند تاجی بر سر انسان‌هاست.
خیر باشد همنشین مرد حق
خیر برده از سلاطین‌ها سبق
هوش مصنوعی: همنشینی با انسان‌های صحیح و نیکو، باعث می‌شود که انسان از بزرگان و سلطنت‌مداران نیز بهره‌مند شود.
یازده پندم مکن از کف رها
تا خلاصی یابی از نفس و هوا
هوش مصنوعی: یازده نصیحت را فراموش نکن تا اینکه از خواسته‌های نفس و امیال دنیوی رهایی پیدا کنی.
یک ببین و یک بگو نه بیش و کم
تا نباشی پیش دانا متهّم
هوش مصنوعی: هرگز در گفتن و بیان نظر خود افراط و تفریط نکن، زیرا اگر این کار را بکنی، ممکن است دیگران تو را به ناآگاهی متهم کنند.
مغتنم دان خدمت یاران دوست
این روش از مردم دانا نکوست
هوش مصنوعی: از کمک و خدمت به دوستان بهره‌برداری کن، چرا که این رفتار از دیدگاه افراد با دانش و خردمند پسندیده است.
خدمت مهمان تو واجب دان چو من
خود عزیزش دار چون جان در بدن
هوش مصنوعی: اگر من خود را به مهمان تو عزیز بدانم، خدمات او را مثل جان در بدن واجب می‌دانم.
در ده و دو هست پند من همین
زینهار از دشمنان دوری گزین
هوش مصنوعی: در روستا، من تنها یک نصیحت دارم: از دشمنان فاصله بگیر و مراقب باش.
دیو صورت دشمن جاهل بود
صحبت او مرد را مشکل بود
هوش مصنوعی: دشمن، مانند دیوی نادان است و صحبت کردن با او برای افراد باهوش دشوار است.
سیزده پند من این باشد عیان
غیر حق چیزی نبینی در جهان
هوش مصنوعی: یکشنبه دوازدهم، در روزهای عید، بیندیش که هیچ چیز جز حقیقت را در زندگی مشاهده نکنی.
رو تو حق را از کمال حق شناس
ز آنکه حق را می نیابی در لباس
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که می‌توان شناخت درستی از حقیقت پیدا کرد، اما این شناخت به خاطر نقص‌های ظاهری و عدم درک درست ممکن است دچار مشکل شود. در واقع، برای درک واقعی حقیقت، باید از دیدگاه‌های سطحی فراتر رفت و به عمق مسائل نگریست.
در درون خانهٔ دل کن نظر
تا ببینی نور او را چون قمر
هوش مصنوعی: به درون دل خود نگاه کن تا ببینی نور او را، مثل نور ماه.
جمله عالم نور او بگرفته است
زاهد خود بین چه غافل رفته است
هوش مصنوعی: تمام عالم پر از نور اوست، اما زاهد، با دید خود، از حقیقت غافل مانده است.
چارده پند آنکه چون داری بقا
تو غنیمت دار عمر خویش را
هوش مصنوعی: اگر به زندگی و وجودت ادامه می‌دهی، از عمر و زمان خود به خوبی بهره‌برداری کن.
عمر خود در کسب معنی صرف کن
تا بماند در جهان از تو سخن
هوش مصنوعی: زمان خود را در جستجوی معنا و فهم عمیق زندگی صرف کن، تا برای همیشه یاد و نام تو در دنیا باقی بماند.
گر تو عمر خویش را ضایع کنی
پس کجا تو خدمت صانع کنی
هوش مصنوعی: اگر تو زمان خود را بیهوده تلف کنی، پس چگونه می‌توانی به خالق خود خدمت کنی؟
چون جوانی ای پسر کاری بکن
پیر چون گشتی شود سردت سخن
هوش مصنوعی: زمانی که جوانی، تلاش و فعالیت کن؛ زیرا وقتی پیر شوی، دیگر نمی‌توانی به راحتی صحبت کنی و کارهایی که می‌خواهی را انجام دهی.
در جوانی کار این دنیا بساز
تا برون آیی ز کفر و جهل باز
هوش مصنوعی: در دوران جوانی باید به ساختن و پیشرفت در کارهای دنیوی بپردازی تا از جهل و نادانی خارج شوی و به آگاهی دست یابی.
هر که او اندر جوانی کار کرد
نفس شوم خویش را رهوار کرد
هوش مصنوعی: هر کس در جوانی به تلاش و کوشش بپردازد، می‌تواند نَفْسِ بد و ناپسند خود را به آسانی کنترل و از بین ببرد.
پانزده پندم بیا بشنو ز من
اعتماد خود مکن بر مرد و زن
هوش مصنوعی: پانزده نصیحت دارم که بیا و از من بشنو. به هیچ کس، چه مرد و چه زن، اعتماد نکن.
خود عوام الناس در دین جاهلند
زآنکه ایشان در طریقت غافلند
هوش مصنوعی: عموم مردم در مسائل دینی نادان هستند، زیرا آن‌ها از راه و روش درست شناخت و درک دین غافلند.
صد زن نیکو به یک ارزن فروش
کار بند این قول و از من دار گوش
هوش مصنوعی: اگر صد زن خوب را به یک فروشنده ارزن بسپارید، نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. پس به این گفته توجه کن و از من بشنو.
راز هر کس را که زن دارد نگاه
کار خود را سازد او بی شک تباه
هوش مصنوعی: اگر کسی رازهایش را با زنی در میان بگذارد، باید بیشتر مراقب رفتارش باشد؛ زیرا چنین افشاگری می‌تواند برای او مشکل‌زا و خطرناک باشد.
گر کنی تو اعتمادت در جهان
هم به خود کن تا نیفتی در زیان
هوش مصنوعی: اگر به دیگران اعتماد کنی، بهتر است که ابتدا به خودت امیدوار باشی و به خودت تکیه کنی تا در مشکلات و زیان‌ها گرفتار نشوی.
رو تو سر را در گریبان کش چو من
پیش خود مگذار هرگز مرد و زن
هوش مصنوعی: سر خود را در گریبان پنهان کن و از هیچ‌کس، چه مرد و چه زن، نترس.
شانزده پندم بجو بی رنج و غم
تو تن خود پاک دار و جامه هم
هوش مصنوعی: به دنبال شانزده اندرز و نصیحت باش، بدون اینکه دچار زحمت و ناراحتی شوی. خودت را از هر آلودگی پاک نگه‌دار و لباس‌هایت را نیز تمیز و مرتب نگاه‌دار.
در شب تاریک ای یار نکو
زینهاری تو سخن آهسته گو
هوش مصنوعی: ای دوست خوبم، در این شب تاریک، مراقب باش و با احتیاط صحبت کن.
کم خور و کم خسب و کم آزار باش
در شب تاریک خود بیدار باش
هوش مصنوعی: مقدار خوراکت را کم کن، کمتر بخواب و مضررت را کم کن. در شب تاریک، هوشیار و بیدار باش.
زر به یاران خور به مسکینان بده
صرف کن چون جاهلان آنرا منه
هوش مصنوعی: به دوستانت طلا ببخش و به نیازمندان کمک کن. خرج کن و زندگی کن، چون افرادی که نادان هستند این کار را نکنند.
از برای اهل علم و فضل دار
تا بگیری آخرت را در کنار
هوش مصنوعی: برای افراد دانشمند و فرهیخته، فضایی فراهم کن تا بتوانی از آن بهره‌مند شوی و سعادت آخرت را در کنارشان به دست آوری.
هفدهم پندم بدان ای محتجب
دایماً از اهل دل جانب طلب
هوش مصنوعی: ای شخص پنهان‌کار، همیشه مراقب باش و از افرادی که دلشان پر از عشق و فهم است، راهنمایی بگیر.
اهل دل باشند نعمتهای حقّ
تو ز درس اهل دل میخوان سبق
هوش مصنوعی: عاشقان و اهل دل از برکات و نعمت‌های خدا بهره‌مندند، زیرا آن‌ها آموزه‌های محبت و دل‌سپردگی را از کسانی که در این مسیر تجربه دارند می‌آموزند.
تو مده سررشتهٔ ایمان ز دست
تا نیفتی تو از این بالا به پست
هوش مصنوعی: ایمانت را از دست نده تا در زندگی از بالاترین جایگاه به پایین نیفتی.
هجدهم پندم به خلقان نیک باش
رو به ایشان تو به صورت کن معاش
هوش مصنوعی: هجدهمین نصیحت من این است که با مردم نیکو رفتار کنی و با آنها به خوش‌رویی و محبت معاشرت کنی.
صورت خوبان بود پیشم نکو
هر که این مذهب ندارد وای او
هوش مصنوعی: زیبایی و جمال خوبان همیشه در نظر من پسندیده است و هر کسی که به این نوع اعتقاد ندارد، باید حسرتش را بخورد.
صورت نیکو ز کلک و دست کیست
سورهٔ یوسف نمی‌دانی که چیست
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دل‌انگیز را چه کسی با قلم و دست به تصویر کشیده است، آیا نمی‌دانی که داستان یوسف چه داستانی است؟
جان من همراه خوبان می‌رود
همره خوبست آسان می‌رود
هوش مصنوعی: دل من با انسان‌های نیکو می‌رود و این همراهی با نیکان برایم راحت و دلپذیر است.
خوب آن باشدکه با غیرت بود
بعد از آنش صورت و سیرت بود
هوش مصنوعی: خوب این است که انسان با غیرت باشد و بعد از آن ظاهر و باطن او نیز زیبا و هماهنگ باشد.
صورت و معنی بود یار و حبیب
او بود درد نهانی را طبیب
هوش مصنوعی: یار و دوست او همواره با دل‌نشینی و زیبایی‌اش، دردهای پنهان او را درمان می‌کند.
نوزده پندم بیا در جان نشان
باب و امّت را تو خدمت کن بجان
هوش مصنوعی: نوزده نکته برایت دارم که باید در دل جا بدهی و به خانواده و قوم و دیانت خود خدمت کنی.
هر که خدمت کرد باب خویش را
حوریان گشتند با او آشنا
هوش مصنوعی: هر کسی که به دیگران خدمت کند، حوریان با او آشنا و دوست می‌شوند.
هر که امّ خویش را بر سر نشاند
اسم نیکوییّ او جاوید ماند
هوش مصنوعی: هر کس مادرش را بر دوش خود بگذارد و به او احترام و محبت کند، نام نیک او برای همیشه باقی خواهد ماند.
هر که باشد با ادب همراه او
بر فراز عرش باشد جاه او
هوش مصنوعی: هر کسی که با ادب و احترام باشد، در مرتبه‌ای بلند و با ارزش قرار می‌گیرد.
هر که دارد پرورش از مرد غیب
او ندارد در نهاد خویش عیب
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت حمایت و راهنمایی یک فرد بزرگ و دانا قرار داشته باشد، در وجود خود نقص و عیبی نخواهد داشت.
هر که را باشد ادب همراه او
بر فراز عرش زن خرگاه او
هوش مصنوعی: هر کسی که به آداب و اخلاق نیکو پایبند باشد، در جایگاهی بلند و محترم قرار می‌گیرد.
هر که او در اصل معنی راه یافت
همچو سلمان و ابوذر شاه یافت
هوش مصنوعی: هر کس که به حقیقت و عمق معنا دست پیدا کرد، مانند سلمان فارسی و اباذر غفاری به مقام و جایگاه رفیع رسید.
هر که او وصلت به اهل راز کرد
حق ز بهرش باب جنّت باز کرد
هوش مصنوعی: هر کس که به دوستان نزدیک و رازدار پیوندی برقرار کند، خداوند برای او درهای بهشت را می‌گشاید.
هر که را اقبال و نصرت یار شد
او ز عمر خویش برخوردار شد
هوش مصنوعی: هر کسی که شانس و یاری را با خود داشته باشد، از عمر و زندگی خود بهره‌مند می‌شود.
بیستم پند اینکه دایم بی سخن
خدمت استاد را شایسته کن
هوش مصنوعی: یعنی همیشه سعی کن که در کنار استاد خود به یادگیری و گفتگو بپردازی و از خاموشی و سکوت دوری کن.
هر که او اندر جهان استاد دید
کار خود را جمله با بنیاد دید
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا به استاد واقعی دست یابد، تمام کارهایش را بر اساس اصول و بنیان‌های صحیح خواهد ساخت.
هر که استادی ندارد مرده است
او به گور تن چو یخ افسرده است
هوش مصنوعی: هر کسی که معلم و راهنمایی نداشته باشد، در واقع زندگی‌اش بی‌فایده و بی‌ثمر است. او مانند جسدی در گور است که بدون زندگی و نشاط، سرد و بی‌حرکت مانده است.
هر که او استاد یا پیری نداشت
او به عالم تخم نیکویی نکاشت
هوش مصنوعی: هر کسی که معلم یا بزرگتری نداشته باشد، در دنیا به خوبی و دانش نخواهد رسید.
هر که خواهد در جهان کردی کند
در نهانی خدمت مردی کند
هوش مصنوعی: هر کس بخواهد در دنیا کاری مثبت و مؤثر انجام دهد، باید در خفا و بدون جلب توجه دیگران خدمت کند.
بیست و یک پندم بدان تو ای پدر
خرج خود را در خور دخلت شمر
هوش مصنوعی: ای پدر، به من بیست و یک پند یاد بده. یکی از این پندها این است که مخارج خود را با درآمدت بسنج.
چونکه علمت نیست کمتر گو سخن
خرج خود در خورد دخل خویش کن
هوش مصنوعی: وقتی که آگاهی و دانش کافی نداری، کمتر صحبت کن و در زندگی‌ات به کسب و کار و درآمد خود توجه داشته باش.
هر که دخل از خرج خود کمتر کند
خادمان خویش را ابتر کند
هوش مصنوعی: هر کس که درآمدش از هزینه‌اش کمتر باشد، در واقع به خدمتکاران خود آسیب می‌زند و آنها را ناتوان می‌کند.
هر چه دانا گفت باید خواندنت
هر چه نادان گفت باید ماندنت
هوش مصنوعی: هر چه فرد با دانش بیان می‌کند، باید به دقت شنیده و مطالعه شود. اما هر چه فرد نادان می‌گوید، بهتر است به آن توجهی نشود و به آن باقی نمانیم.
دانش دانا ز دنیا برتر است
بلکه از عرش و ملک فاضلتر است
هوش مصنوعی: دانش و علم برتری بیشتری نسبت به دنیا دارد و حتی از بالاترین مقام‌ها و جایگاه‌ها نیز ارزشمندتر است.
بیست و دوم پند چون پندت دهم
از معانی شربت قندت دهم
هوش مصنوعی: وقتی که بیست و دومین نصیحت را برایت بیان می‌کنم، به تو معنی شیرینی حرف‌هایت را می‌گویم.
هرچه نپسندی به خود ای راز دان
خود به دیگر مردمان مپسند آن
هوش مصنوعی: هر چیزی را که خود دوست نداری، برای دیگران هم نپسند.
هرکه بشنید این ز غم آزاد شد
خود نبیّ المرسلین زو شاد شد
هوش مصنوعی: هر کسی که این را بشنود از غم آزاد می‌شود و پیامبر بزرگوار هم از این موضوع خوشحال می‌شود.
من سخن را ازکلام حق کنم
مهر غیرش را ز دل مطلق کنم
هوش مصنوعی: من سخن را از حقیقت می‌گفت و هر نوع وابستگی به غیر را از دل خود پاک می‌کنم.
گفته است حق در کلام خویش این
رو تو «فی النّار یقولون» را ببین
هوش مصنوعی: خداوند در سخن خود بیان کرده است که افرادی در آتش جهنم خواهند گفت.
یا برو یا لیتنا از پیش گیر
تا نگرداند ترا شیطان اسیر
هوش مصنوعی: یا برو یا ای کاش پیش از این، از این موضوع جلوگیری می‌کردی تا شیطان تو را در دام نیندازد.
چون اطعنا الله را دانسته‌ای
پس چرا در راه او آهسته‌ای
هوش مصنوعی: وقتی به خوبی می‌دانی که خداوند را باید اطاعت کرد، پس چرا در انجام دستورات او کندی نشان می‌دهی؟
اصل این آنست نیکویی کنی
طاعت حق را به جان خویی کنی
هوش مصنوعی: خود را به انجام کارهای خوب و بندگی خدا عادت بده و با روحیه‌ای پاک و نیکو به این کارها بپرداز.
هر که حق را با رسول او شناخت
غیر را از باطن خود دور ساخت
هوش مصنوعی: هر فردی که حقیقت را همراه با پیامبرش درک کند، چیزهای نادرست و غیره را از درون خود دور می‌کند.
تخم نیکی کار تا یابی ثمر
طاعتت کم بین به لطف حق نگر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به نتیجه نیکویی برسی، باید ابتدا بذری از کار نیک بکاری. ثمره‌ای که به دست می‌آوری را با دقت ببین و به لطف خدا توجه کن.
اصل این آنست با خلق خدای
باطن خود را کنی خوش آشنای
هوش مصنوعی: باید با افراد دیگر به نیکی و خوشی رفتار کنی و درون خود را به خوبی بشناسی و با آن آشتی کنی.
خلق را از خود میازار و برو
جان جانان دار و با جان در گرو
هوش مصنوعی: مردم را آزار نده و در زندگی خودت به عشق و جانان اهمیت بده و جانت را برای او فدای کن.
صدهزاران شمع باشد در جهان
جمله یک باشد به معنی این بدان
هوش مصنوعی: در دنیا ممکن است صد هزار شمع وجود داشته باشد، اما همه آنها در واقع به یک معنا اشاره دارند.
لیک در معنی بزرگ و خرده هست
آن یکی خورشید و آن یک ذرّه است
هوش مصنوعی: هرچند که در ظاهر به نظر می‌رسد که چیزهای بزرگ و کوچک وجود دارند، اما در اصل می‌توان گفت که همه چیز در یک معنا به هم مرتبط است. مانند اینکه خورشید با وجود بزرگی‌اش و ذره‌ای کوچک، هر دو در اصل وجود دارند و ارزشمند هستند.
قطره و دریا همین حکم وی است
تو همی گویی که این قطره کی است
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که قطره و دریا از یک نوع هستند و هر دو بخشی از یک کل هستند. در واقع، قطره تنها یک بخش کوچک از دریا است و وجودش به عنوان یک قطره بی‌معناست بدون دریا. به همین ترتیب، انسان‌ها نیز جزئی از یک کل بزرگتر هستند و تنها تأثیر و اهمیت آن‌ها را در زمینه‌ای بزرگ‌تر می‌توان درک کرد. بنابراین، یادآور می‌شود که هر قطره (یا انسان) در حقیقت وابسته به کل بزرگ‌تر است.
تو نه دریا دیدی و نه قطره را
بلکه گم کردی تو خود آن ذرّه را
هوش مصنوعی: تو نه دریا را دیده‌ای و نه قطره را، بلکه خودت آن ذره را گم کرده‌ای.
حال آن کس چون بود بنگر تو هیچ
هیچ بر هیچ است آخر هیچ هیچ
هوش مصنوعی: حالت آن فرد چگونه است؟ به دقت نگاه کن؛ در نهایت هیچ و پوچ است، زیرا هر چیز در حقیقت به هیچ ختم می‌شود.
حیف باشد که کشی شمع خودی
بر طریق ظلم باشی و بدی
هوش مصنوعی: ننگ است که نوری از وجود خود بر راه ظلم بپاشی و بدی را ترویج کنی.
بیست و سیم پند را از من شناس
اندر آن معنی بکن حق را سپاس
هوش مصنوعی: پندهای و اندرزهای من را بشناس و درک کن، و در این معنا از خداوندسپاسگزاری کن.
چون که داده حق ترا وقت خوشی
همدم تو کرده یار بی غشی
هوش مصنوعی: وقتی که خدای بزرگ به تو زمان خوشی و شادابی داده، همراهت را هم انتخاب کرده که همراهی پاک و بی‌غش باشد.
تندرستی و حضور خاطری
همزبانت نکته دانی حاضری
هوش مصنوعی: سلامتی و آرامش خاطر دوستت، نکته‌ای است که تو به خوبی درک کرده‌ای.
گوشه‌ای و گوشه‌ای و گوشه‌ای
توشه‌ای و توشه‌ای و توشه‌ای
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از زندگی، هر کجا که بروی، به اندازهٔ کافی از تجربیات و دانش جمع‌آوری کن. هر گوشه، می‌تواند فرصتی برای یادگیری و به دست آوردن داشته باشد.
این چنین دولت غنیمت دار تو
روز و شب پیوسته حق را شکر گو
هوش مصنوعی: در این متن به توصیف اهمیت قدردانی از نعمت‌ها و فرصت‌های زندگی اشاره شده است. روز و شب باید به خاطر آنچه داریم و به دست آورده‌ایم شکرگزاری کنیم و از این نعمت‌ها بهره‌برداری کنیم.
بیست و چارم پند من بشنو بجان
پس بود پند تو پند دیگران
هوش مصنوعی: نفْسِ خود را پندِ من بشنو، چون جان و دل‌ت به آن نیاز دارد؛ پس در این میان، پندهای دیگران ارزشی ندارد.
پند اگر گوید کسی را واعظی
آن بر احوال تو باشد حافظی
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو نصیحت کند، آن نصیحت باید بر اساس وضعیت و حال تو باشد.
حرف راز خویش و کار خود عیان
بر زنان و بنده و کودک مخوان
هوش مصنوعی: رازها و کارهای خود را در مقابل زنان، بندگان و کودکان فاش نکن.
تانگردی خوار و مسکین و حقیر
بعد از آن جویی ز احمق دستگیر
هوش مصنوعی: پس از آنکه فردی خوار و درمانده شود، به دنبال آن می‌گردد که از کسی نادان و احمق یاری بگیرد.
بیست و پنجم پند درویشان خوش است
خود مقام صلح با خویشان خوش است
هوش مصنوعی: پنجمین نکته از آموزه‌های درویشان این است که صلح و سازش با اعضای خانواده بسیار پسندیده و خوشایند است.
دیگری از جمع بی اصلان وفا
زینهاری تو مجو در ملک ما
هوش مصنوعی: در میان افرادی که بی‌پایه و اساس هستند، دیگران را از خود دور کن و آگاه باش که در حیطه ما به کسی که وفادار نیست، اعتماد نکن.
خود وفا بد اصل را نبود بدان
هست پیش اهل دل این خود عیان
هوش مصنوعی: وفا کردن به اصل و ریشه خود، در حقیقت وجود ندارد. این موضوع برای افراد با درک عمیق و دل‌های بزرگ کاملاً واضح و مشخص است.
شد وفا پیش محقّق ای پسر
رو وفا از او بجان خود بخر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به حقیقت و راستfulness دسترسی پیدا کنی، ای پسر، به وفا و صداقت پایبند باش و خود را نسبت به آن موظف بدان. وفا را به عنوان یک ارزش اساسی در زندگی‌ات بپذیرو و به آن عمل کن.
یار ما باشد وفادارم هله
از وفاداران نباشد خود گله
هوش مصنوعی: دوست ما وفادار است، پس اگر در جمع وفاداران کسی پیدا نشود، نگران نباشید.
هر چه آید بر سرت رو صبر کن
خود گله نبود ز یار خوش سخن
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر تو می‌گذرد، با صبر و حوصله تحمل کن، چون گله و شکایت از یار با سخنان شیرینش، بی‌فایده است.
خود درخت اصل دارد بار ها
خود به موسی گفته او اسرار ها
هوش مصنوعی: درخت دارای ریشه و اصول معینی است و بارهای خود را به دوش می‌کشد. این درخت به موسی اشاره کرده و به او اسرار و رموزی را افشا کرده است.
کمتر از چوبی نه‌ای ای روح پاک
من ز دست تو کنم این جامه چاک
هوش مصنوعی: ای روح پاک من، ارزش تو کمتر از یک چوب نیست. به خاطر تو می‌خواهم این لباس را پاره کنم.
جنگ با ارباب ایمان نیک نیست
ساختن ایوان و کیوان نیک نیست
هوش مصنوعی: جنگیدن با کسانی که ایمان دارند کار درستی نیست و ساختن بناها و کاخ‌های بزرگ نیز ارزشمند نیست.
جنگ باید بهر بی دینان دین
خود مسلمان را نباشد هیچ کین
هوش مصنوعی: جنگ باید برای کسانی باشه که ایمان ندارند، اما مسلمانان نباید هیچ دشمنی و کینه‌ای نسبت به یکدیگر داشته باشند.
جنگ را بگذار و خوش کن آشتی
نیک بین چون تخم نیکی کاشتی
هوش مصنوعی: جنگ و نزاع را فراموش کن و به صلح و آشتی بپرداز، زیرا این کار می‌تواند به نتایج خوبی منجر شود، مانند اینکه بذر نیکی را در زمین خوب می‌کاری.
اصل ایمان آن که بی آزار باش
دایم از آزار جو بیزار باش
هوش مصنوعی: ایمان واقعی یعنی اینکه همیشه به دیگران harm نرسانی و از آزار و آزارگرها متنفر باشی.
بیست و شش پندم شنو آزاد باش
در مقام تنگنایی شاد باش
هوش مصنوعی: بیست و شش نکته به تو می‌گویم، در هر موقعیتی که قرار گرفتی، آزاد و شاد زندگی کن.
کدخدا در خانهٔ مردم مرو
کشتزار خویش را خود کن درو
هوش مصنوعی: کدخدا نباید در خانهٔ دیگران گندم بکارد، بلکه باید خود در زمین خودش کار کند و محصولش را برداشت کند.
هیچکس از خویش و از بیگانه‌ات
خود نسازی کدخدای خانه‌ات
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به جای تو احساسات و ارتباطاتت را بسازد، حتی اگر از خودت یا دیگران باشد. تو خودت باید کدخدای زندگی و خانه‌ات باشی.
هست این ها بهر فرزند ای پسر
چونکه پیدا شد غم ایشان بخور
هوش مصنوعی: این‌ها برای فرزند هستند، پسر. وقتی غم آنها نمایان شد، تو نیز غمگین شو.
ورکنی فرزند خود را کدخدا
در شریعت شو تو او را رهنما
هوش مصنوعی: اگر فرزند خود را به کدخدا بسپاری، در دینی که داری، تو باید او را هدایت کنی.
تا سلوک او همه نیکو بُوَد
با عیال خویشتن خوشخو بُوَد
هوش مصنوعی: تا زمانی که مسیر او درست و امیدوارکننده باشد، با خانواده‌اش باید رفتار خوب و خوشی داشته باشد.
بیست و هفتم پند بشنو بی‌قصور
بد مکن با کس که تا بینی حضور
هوش مصنوعی: هجده کن تا در دل کسی بدی نکن و در ارتباط با دیگران همیشه مراقب باش که تا زمانی که حضور کسی را می‌بینی، رفتار ناپسند نداشته باش.
بد مکن زنهار در نزدیک خلق
تا نیفتد رشتهٔ قهرت به حلق
هوش مصنوعی: بدی نکن و مواظب باش در برابر مردم، تا این که خشم تو به خودت آسیب نزند و نتوانی کنترلت را نگه‌داری.
کذب را اندر زبان خود میار
تا نگیرد دیدهٔ صدقت غبار
هوش مصنوعی: هرگز در زبان خود دروغ نگو؛ زیرا دروغ می‌تواند چهره‌ی صداقت تو را آلوده و غبارآلود کند.
غیبت کس را برون کن از دلت
تا درآید رحمت حق از گلت
هوش مصنوعی: با دل خود غیبت دیگران را کنار بگذار تا رحمت خداوند در زندگی‌ات جاری شود.
رو تو در راه شریعت فرد شو
طالب مردان کوی درد شو
هوش مصنوعی: در مسیر دین و مذهب، به دنبال کسانی باش که در جستجوی حقیقت و صبر هستند و درد و رنج را تجربه کرده‌اند.
چند باشی همچو زن نادان بیا
خود زبان بد برون کن همچو ما
هوش مصنوعی: مدتی را مانند زن نادان نباش و زبان خود را آزاد کن، مانند ما.
از زبان بی‌زبانان گو سخن
وآن سخن را رو تو نیکو فهم کن
هوش مصنوعی: از کسانی که قادر به بیان احساسات و افکارشان نیستند، حرف بزن و تلاش کن تا آنچه را که می‌گویند به‌خوبی درک کنی.
راز را در شرع مبهم گفته‌اند
دُر به اسرار حقیقت سفته‌اند
هوش مصنوعی: رازها در دین به گونه‌ای مبهم بیان شده‌اند و در حقیقت، عاقلانه‌تر است که به عمق اسرار توجه کنیم.
ز آنکه قدر دُر چه داند مفلسی
باید آن را عارفی نه هر کسی
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که تنها افرادی که درک و شناخت عمیقی دارند می‌توانند ارزش چیزهای باارزش را درک کنند. افرادی که از نظر معرفت و دانش بالا هستند، می‌توانند به اهمیت و زیبایی واقعی اشیاء پی ببرند، نه کسانی که سطحی نگاه می‌کنند.
خر چه داند قدر زر را ای پسر
عام داند مهره خر را ای پسر
هوش مصنوعی: خر نمی‌داند که طلا چقدر ارزش دارد، اما هر کس می‌تواند بفهمد که مهره خر چه ارزشی دارد.
بیست و هشتم پند برگویم ترا
کز پی دنیا مدو تو جابجا
هوش مصنوعی: در بیست و هشتمین نصیحتی که به تو می‌گویم، از دنبال کردن دنیا دوری کن و به دنبال تغییر مکان‌ها نباش.
چند زر پیدا کنی از بهر جاه
جان و جسمت در طلب گشته تباه
هوش مصنوعی: چند طلا می‌خواهی که برای مقام و نامت جان و بدنت را در پی آن هدر کنی؟
عاقبت در صد پشیمان آردت
بلکه خود در پیش شیطان آردت
هوش مصنوعی: در نهایت، هرچند به چیزی پشیمانی دست بیابی، ممکن است خودت را در برابر شیطان به خطر بیندازی.
گویدت ای وای بر احوال تو
حال تو از حبّ زر شد نانکو
هوش مصنوعی: می‌گوید: ای وای بر حالت، وضعیت تو به خاطر محبت به طلا شده است.
من ز فرمانش چو سر بر تافتم
این همه گنج فراغت یافتم
هوش مصنوعی: زمانی که از دستورات او سرپیچی کردم، به این آرامش و خوشی دست یافتم.
کار آن باشدکه برخوانی کلام
کاندر آن باشد رضای حق تمام
هوش مصنوعی: کار باید به گونه‌ای باشد که کلامی بخوانی که در آن رضایت کامل خداوند وجود داشته باشد.
در عبادت کوش و در کار خدا
پیشهٔ خودساز شرع مصطفی
هوش مصنوعی: در عبادت تلاش کن و در کارهای خود، به دستورات پیامبر اسلام توجه داشته باش.
بیست و نه پندم بیا بشنو تمام
پیش بداصلان مکن هرگز مقام
هوش مصنوعی: بیست و نه درس مهم دارم که باید گوش بدهی و یاد بگیری. هرگز جایگاه خود را دست کم نگیر و به افراد نادرست تکیه نکن.
خود به ایشان ای پسر خویشی مکن
رخنه در اطوار درویشی مکن
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و تلاش نکن که به زندگی و رفتار درویشان و افراد ساده‌دل آسیب بزنی یا در آن ها نفوذ کنی.
بیخ دین خشکست خود بد اصل را
دان که او قابل نباشد وصل را
هوش مصنوعی: ریشه دین تنها در ظاهر و خشک نیست، بلکه باید اصل و درون آن را شناخت؛ زیرا کسی که به این اصل توجه نداشته باشد، نمی‌تواند به وصال حقیقی دست یابد.
هر که دارد اصل او قابل بود
در مقام نیستی واصل بود
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای اصل و ریشه‌ای نیکو باشد، در شرایط دشوار و در زمانیکه به نظر می‌رسد در حال فناست، نیز توانایی و ارزش خود را حفظ می‌کند.
هرکه او را اصل ایمان همره است
او ز اصل کارخانه آگه است
هوش مصنوعی: هر کسی که اساس و بنیاد ایمان را با خود دارد، او به اصل و حقیقت آگاهی دارد.
تو ز بد اصلان ببُر پیوند را
دور گردان از بر خود گند را
هوش مصنوعی: باید ارتباطت را با بدی‌ها قطع کنی و از خودت آلودگی‌ها را دور کنی.
پند سی‌ام گوش کن فرزند من
کرده‌ای از مهر چون پیوند من
هوش مصنوعی: گوش کن فرزندم، تو از محبت و دوستی من به خود پیوند خورده‌ای.
پند دارم من ز گفت اولیا
با تو گویم تا بگوئیَم دعا
هوش مصنوعی: من نصیحتی دارم که از سخنان عالمان و بزرگان شنیده‌ام و می‌خواهم آن را با تو در میان بگذارم تا تو هم بتوانی دعا کنی.
زآنکه پند از جان مشفق دادمت
سی پیام از علم ناطق دادمت
هوش مصنوعی: چون از دل مهربان مشاوره گرفتی، من به تو شش پیام از دانش آموزگار دانا هدیه دادم.

حاشیه ها

1401/10/01 18:01
نبی گیلانی

سلام. در بیت:

این چنین دولت غنیمت دار تو

روز و شب پیوسته حق را شکر گو

مصرع ها هم قافیه نیستند./

در بیت: گویدت ای وای بر احوال تو

حال تو از حبِّ زر شد نانکو

هم، قافیه ها درست نیستند.