گنجور

بخش ۶۳ - در نصیحت و موعظه و تنبیه و خطاب قائم الولایه نمودن فرماید

ای برادر در شریعت راه رو
نیک بین و نیک دان و نیک شو
ای برادر دیدی احوال جهان
از بدو نیک جهان ماند نشان
ای برادر تو نشان نیک خوان
تا بیابی ازمعانی تو نشان
من نشان بی نشانی داشتم
پس بامر اوعلم برداشتم
هر که او اسرار حق را فاش کرد
کفر آمد در درون و جاش کرد
هر که خود بی امر او کاری کند
خویشتن را مرده برداری کند
من بحکم او کنم اسرار فاش
گفت او تخم معانی را بپاش
تاشود سبز و ببار آید ازو
میوهٔ حبّ علی در جان نکو
من ندانم مدح او را خود تمام
حق تعالی گفت وصفش درکلام
همچو منصورش هزاران باده نوش
همچو طیفورش هزاران خرقه پوش
ای جهانی همچو عطّارت اسیر
جمله خلقان راتو باشی دستگیر
یا امیرالمؤمنین لطف آن تست
خلق عالم جمله در فرمان تست
یا علی این خاکدان ظلمت گرفت
لیک قهاریت راحکمت گرفت
قهر آن تو و رحمت آن تست
جملهٔ انس و ملک حیران تست
هرچه خواهی آن کنی حاکم توئی
بر همه معلومها عالم توئی
من ندارم طاقت ظلم سگان
نیست گردان جمله را از این جهان
آتش ظلم بدان سوزد دلم
بوی آن آتش برآید از گلم
دفع این آتش مگر مهدی کند
خلق را خوش از نکو مهدی کند
دفع این آتش بآب رحمت است
هرکرا بینم خراب از رحمت است
یا مگر این سوز سوز اولیاست
یا مگر این دشت دشت کربلاست
یا مگر این قوم بر حق نیستند
زان بخون اهل معنی بیستند
یا مگر این قوم گمراه آمدند
قعر دوزخ را هوا خواه آمدند
هرکه از سرّ خدا انکار داشت
مستمندان خدا را خوار داشت
گر هزاران گنج دارد ور سپاه
هست جایش دوزخ و رویش سیاه
هیچ میدانی که این عالم ز کیست
تار و پود رشتهٔ آدم ز کیست
تو در این عالم ادب را پیش گیر
خاطر خلقان مرنجان ای امیر
این امیران جهان را عدل نیست
وین بزرگان زمان را بذل نیست
حاکمان این زمان ناحق کنند
در بر خود جامها ابلق کنند
بعد از آن افتند درچاه عدم
می‌روند آن جمله در راه عدم
هر که او در راه ناحق زد قدم
بر سرش آید عذاب بیش و کم
هیچکس از ظلم برخوردار نیست
ظلم را با دین و ایمان کار نیست
هیچ دیدی تو که بر آل رسول
ظلمها کردند قومی ناقبول
بر تو گر ظلمی رود صبر آر پیش
تا بخواند مرتضایت پیش خویش
ای برادر از بدی پرهیز کن
تیغ بر فرق لعینان تیز کن
مرتضی دیدی که سرها چون گرفت
صدهزاران جان بدهر افزون گرفت
تیغ او تشنه است ازخون بدان
بدمکن ای یار تو همچون بدان
تیغ او تشنه است برخون سگان
بدمکن با یار و دست از بدفشان
زآنکه تیغش حاضر است و کور تو
تو یدالله را نمی‌دانی نکو
تیغ او بر تو روان خواهد شدن
از تو عمر و دین وجان خواهد شدن
ذوالفقارش راست قدرت از الاه
تیغ او باشد فقیران را پناه
صد هزاران سر رود درکوی او
جز محمّد نیست کس پهلوی او
هرکه از تیغش رود سوی جحیم
ماند اندر دوزخ سوزان مقیم
مصطفی او را شفاعت خواه نیست
زآنکه او از سرّ حق آگاه نیست
هست آگاهی به پیش سالکان
هرکه سالک نیست او را مرده دان
من ترا خسرو گرفتم یاعمید
یا چو کیکاوس وقتی یا رشید
یا فریدون وسکندر درجهان
یا چو دارابی و هوشنگ زمان
یا چو طهمورث و ضحاک ای پسر
یا چو رستم پهلوان پر جگر
یا تو چون بهرام یا همچون قباد
یا تو چون نوشیروان با عدل وداد
یا چو محمودی و عالم زآن تست
یا زمین هند در فرمان تست
یا چو شاپوری و چون بهرام گور
عاقبت افتی تو اندر دام گور
حال تو چون باشداندر گور تنگ
فکر فرما گر تو داری نام وننگ
لشکر و خیل و حشم با گنج زر
هیچ سودی می ندارد ای پسر
گر تو خواهی شاهی دنیا و دین
عدل کن راضی مشو با ظلم و کین
تا توانی عدل کن کز غم رهی
وز عذاب دوزخ سوزان جهی
جهد کن تا مرهم دلها شوی
از نکوئی درجهان یکتا شوی
حکم تودایم بهر درویش نیست
مدّت تو بانگ گاوی بیش نیست
هست این عالم به پیش عرش او
همچو خشخاشی درون فرش او
خود چه باشی تو ازین خشخاش هیچ
هیچ گشته ابله و نادان و گیج
او کشد جور و شود آسوده حال
تا بمانی در عذاب لایزال
این معانی را بجوهر گفته‌ام
درّ اسرارش به مظهر سفته‌ام
گر بخوانی تو بجان درگوش کن
یا چو جام کوثرش خود نوش کن
ختم کن عطّار مستی تا بکی
نوش کن از خمّ معنی جام می

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای برادر در شریعت راه رو
نیک بین و نیک دان و نیک شو
هوش مصنوعی: ای برادر، در مسیر دین و شریعت، با دیدی نیک و دانشی درست حرکت کن و خود را نیز به خوبی تطابق بده.
ای برادر دیدی احوال جهان
از بدو نیک جهان ماند نشان
هوش مصنوعی: ای برادر، آیا وضعیت دنیا را از ابتدا تا کنون دیده‌ای؟ در واقع، خوبی و بدی دنیا همواره باقی مانده و نشانی از خود به جا گذاشته است.
ای برادر تو نشان نیک خوان
تا بیابی ازمعانی تو نشان
هوش مصنوعی: برادر، تو باید نشانه‌های خوب را بشناسی تا بتوانی به عمق معانی آنها دست یابی.
من نشان بی نشانی داشتم
پس بامر اوعلم برداشتم
هوش مصنوعی: من نشانه‌ای از بی‌نشان بودن داشتم، پس به فرمان او دانشی را کسب کردم.
هر که او اسرار حق را فاش کرد
کفر آمد در درون و جاش کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که اسرار الهی را فاش کند، در دل او کفر و بی‌دینی جای می‌گیرد.
هر که خود بی امر او کاری کند
خویشتن را مرده برداری کند
هوش مصنوعی: هر کسی بدون اجازه و فرمان او، کاری انجام دهد، در واقع خودش را به هلاکت می‌اندازد.
من بحکم او کنم اسرار فاش
گفت او تخم معانی را بپاش
هوش مصنوعی: من در پیروی از او رازها را افشا می‌کنم، او به من یاد داده که چگونه معانی عمیق را بپرورانم.
تاشود سبز و ببار آید ازو
میوهٔ حبّ علی در جان نکو
هوش مصنوعی: برای اینکه عشق علی در دل انسان شکوفا شود و ثمر بدهد، نیاز است که دل مثل درختی سبز و پر بار باشد.
من ندانم مدح او را خود تمام
حق تعالی گفت وصفش درکلام
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که چگونه می‌توان او را ستایش کرد، چرا که خود خداوند در کلامش به وصف او پرداخته است.
همچو منصورش هزاران باده نوش
همچو طیفورش هزاران خرقه پوش
هوش مصنوعی: همچون منصور، هزاران بار شراب نوشید و مانند طایفور، هزاران لباس پوشید.
ای جهانی همچو عطّارت اسیر
جمله خلقان راتو باشی دستگیر
هوش مصنوعی: ای جهانی همچون عطار، تو نیز به خاطر تمام مخلوقات خود دستگیر و اسیر هستی.
یا امیرالمؤمنین لطف آن تست
خلق عالم جمله در فرمان تست
هوش مصنوعی: ای امیرالمؤمنین، لطف توست که همه مخلوقات در فرمان تو هستند.
یا علی این خاکدان ظلمت گرفت
لیک قهاریت راحکمت گرفت
هوش مصنوعی: ای علی، این دنیای خاکی در تاریکی فرو رفته است، اما حکمت تو بر قهاریت و قدرتت حاکم است.
قهر آن تو و رحمت آن تست
جملهٔ انس و ملک حیران تست
هوش مصنوعی: قهر تو و رحمت تو باعث شگفتی همهٔ انسان‌ها و فرشتگان شده است.
هرچه خواهی آن کنی حاکم توئی
بر همه معلومها عالم توئی
هوش مصنوعی: هر چه بخواهی می‌توانی انجام دهی؛ تو حاکم بر تمام دانسته‌ها و عالم بر همه چیز هستی.
من ندارم طاقت ظلم سگان
نیست گردان جمله را از این جهان
هوش مصنوعی: من دیگر طاقت ظلم و ستم این افراد را ندارم و از این دنیا می‌خواهم که همه را دور کند.
آتش ظلم بدان سوزد دلم
بوی آن آتش برآید از گلم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ستمی که دیده، به شدت می‌سوزد و این آتشِ سوزان، بویی را از گل من منتشر می‌کند.
دفع این آتش مگر مهدی کند
خلق را خوش از نکو مهدی کند
هوش مصنوعی: تنها مهدی می‌تواند این آتش را خاموش کند و انسان‌ها را با نیکی خوشحال سازد.
دفع این آتش بآب رحمت است
هرکرا بینم خراب از رحمت است
هوش مصنوعی: کسی که در آتش درد و مشکلات می‌سوزد، فقط با آب رحمت می‌توان او را نجات داد. هر کسی را که در حال و روز بد و ناهنجار می‌بینم، نشانه‌ای از رحمت و لطف الهی است.
یا مگر این سوز سوز اولیاست
یا مگر این دشت دشت کربلاست
هوش مصنوعی: شاید این عذاب و دل‌تنگی مربوط به اولیای خدا باشد، یا اینکه این زمین و این فضا مشابه دشت کربلاست.
یا مگر این قوم بر حق نیستند
زان بخون اهل معنی بیستند
هوش مصنوعی: آیا ممکن است این مردم بر حق باشند، به خاطر خون کسانی که به معنای عمیق‌تر زندگی پی برده‌اند؟
یا مگر این قوم گمراه آمدند
قعر دوزخ را هوا خواه آمدند
هوش مصنوعی: این گروه گمراه به دنبال جایی هستند که در عمق جهنم قرار دارد و خواهان آن شده‌اند.
هرکه از سرّ خدا انکار داشت
مستمندان خدا را خوار داشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقایق پنهان الهی شک و تردید داشته باشد، به طور غیرمستقیم به بی‌ارزشی و حقارت مستمندان و نیازمندان خدا نیز می‌پردازد.
گر هزاران گنج دارد ور سپاه
هست جایش دوزخ و رویش سیاه
هوش مصنوعی: اگرچه کسی دارای ثروت و قدرت زیادی باشد، اما در نهایت اگر اعمالش نیکو نباشد، سرنوشتی تاریک و عذاب‌آور در انتظار اوست.
هیچ میدانی که این عالم ز کیست
تار و پود رشتهٔ آدم ز کیست
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که این دنیا و همه چیز در آن از چه کسی به وجود آمده است و ساختار وجود انسان از کیست؟
تو در این عالم ادب را پیش گیر
خاطر خلقان مرنجان ای امیر
هوش مصنوعی: در این دنیا، ادب و آداب را رعایت کن و نگذار که دل مردم آزرده شود، ای فرمانروا.
این امیران جهان را عدل نیست
وین بزرگان زمان را بذل نیست
هوش مصنوعی: این حاکمان و بزرگان دنیا از عدالت برخوردار نیستند و در تقسیم امکانات و منابع نیز دست و دلبازی ندارند.
حاکمان این زمان ناحق کنند
در بر خود جامها ابلق کنند
هوش مصنوعی: حاکمان این روزها به ناحق عمل می‌کنند و در دست خود جام‌هایی پر از نیرنگ و فریب دارند.
بعد از آن افتند درچاه عدم
می‌روند آن جمله در راه عدم
هوش مصنوعی: بعد از این، به درون چاه نیستی سقوط می‌کنند و همه آن‌ها در مسیر عدم حرکت می‌کنند.
هر که او در راه ناحق زد قدم
بر سرش آید عذاب بیش و کم
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر نادرست قدم بردارد، عذاب و کیفرهایی به سراغش می‌آید، کم و زیاد.
هیچکس از ظلم برخوردار نیست
ظلم را با دین و ایمان کار نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از ظلم بی‌نصیب نمی‌ماند و ظلم به هیچ‌وجه به دین و ایمان ارتباطی ندارد.
هیچ دیدی تو که بر آل رسول
ظلمها کردند قومی ناقبول
هوش مصنوعی: آیا تاکنون شاهد بوده‌ای که گروهی بر خاندان پیامبر ستم کنند و این ظلم‌ها را نپذیرند؟
بر تو گر ظلمی رود صبر آر پیش
تا بخواند مرتضایت پیش خویش
هوش مصنوعی: اگر بر تو ظلمی وارد شود، صبر کن تا آن را تحمل کنی و به امیدی باش که روزی مرتضی (علی) را در محضر خداوند می‌بینی.
ای برادر از بدی پرهیز کن
تیغ بر فرق لعینان تیز کن
هوش مصنوعی: ای برادر، از کارهای بد دوری کن و مثل تیغ بر دشمنان ظلمت و بدی تیز و آماده باش.
مرتضی دیدی که سرها چون گرفت
صدهزاران جان بدهر افزون گرفت
هوش مصنوعی: مرتضی، آیا دیدی که چگونه سرها بالاتر رفتند و جان‌های بسیار زیادی در این دنیا افزایش یافتند؟
تیغ او تشنه است ازخون بدان
بدمکن ای یار تو همچون بدان
هوش مصنوعی: تیغ او برای خونریزی آماده است، پس ای یار، تو مانند او نباش.
تیغ او تشنه است برخون سگان
بدمکن با یار و دست از بدفشان
هوش مصنوعی: تیغ او که برای نبرد و دشمنی آماده است، به خون سگ‌ها نیاز دارد. با همراه خود، از کارهای زشت و ناپسند دوری کن.
زآنکه تیغش حاضر است و کور تو
تو یدالله را نمی‌دانی نکو
هوش مصنوعی: چون تیغ او آماده و بران است و تو نادانی، نمی‌دانی که خداوند چطور قدرت دارد.
تیغ او بر تو روان خواهد شدن
از تو عمر و دین وجان خواهد شدن
هوش مصنوعی: تیغ او به سمت تو خواهد آمد و در نتیجه، عمر و دین و جان تو تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
ذوالفقارش راست قدرت از الاه
تیغ او باشد فقیران را پناه
هوش مصنوعی: شمشیر ذوالفقار از قدرت الهی برخوردار است و برای فقیران و نیازمندان، پناه و آسایشی به حساب می‌آید.
صد هزاران سر رود درکوی او
جز محمّد نیست کس پهلوی او
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که در جستجوی حقیقت و هدایت معنوی، افرادی که در راه او قدم می‌زنند، بسیار زیادند، اما در نهایت، هیچ‌کس به اندازه محمد (ص) در این مسیر اهمیت ندارد و او را نمی‌توان با کسی دیگر مقایسه کرد.
هرکه از تیغش رود سوی جحیم
ماند اندر دوزخ سوزان مقیم
هوش مصنوعی: هر کسی که با شمشیرش به سمت جهنم برود، در آن آتش سوزان جاودانه خواهد ماند.
مصطفی او را شفاعت خواه نیست
زآنکه او از سرّ حق آگاه نیست
هوش مصنوعی: مصطفی نمی‌تواند به او شفاعت کند، زیرا او از حقیقت و اسرار آگاه نیست.
هست آگاهی به پیش سالکان
هرکه سالک نیست او را مرده دان
هوش مصنوعی: آگاهی و توجه به مسیر، نشان‌دهنده زندگی و پیشرفت است. هر کس که در این راه گام برنمی‌دارد و به دنبال رشد نیست، در واقع بی‌فایده و مرده به شمار می‌رود.
من ترا خسرو گرفتم یاعمید
یا چو کیکاوس وقتی یا رشید
هوش مصنوعی: من تو را همچون خسرو یا عمید، یا مانند کیکاووس و رشید به دست آورده‌ام.
یا فریدون وسکندر درجهان
یا چو دارابی و هوشنگ زمان
هوش مصنوعی: شما یا مانند فریدون و اسکندر در دنیا برجسته هستید، یا مانند داراب و هوشنگ در زمان.
یا چو طهمورث و ضحاک ای پسر
یا چو رستم پهلوان پر جگر
هوش مصنوعی: ای پسر، یا مانند طهمورث و ضحاک که از شخصیت‌های بزرگ و افسانه‌ای هستند، زندگی کن یا مانند رستم، پهلوانی دلیر و شجاع.
یا تو چون بهرام یا همچون قباد
یا تو چون نوشیروان با عدل وداد
هوش مصنوعی: تو یا مانند بهرامی، یا همچون قباد، یا مانند نوشیروان با انصاف و عدل هستی.
یا چو محمودی و عالم زآن تست
یا زمین هند در فرمان تست
هوش مصنوعی: یا مانند محمودی؛ عالمی از تو تاثیر می‌گیرد، یا مانند زمین هند، تحت فرمان تو قرار دارد.
یا چو شاپوری و چون بهرام گور
عاقبت افتی تو اندر دام گور
هوش مصنوعی: شاید مانند شاپور و بهرام گور به مقام و شهرت برسی، اما در پایان، سرنوشتت به دام مرگ خواهد افتاد.
حال تو چون باشداندر گور تنگ
فکر فرما گر تو داری نام وننگ
هوش مصنوعی: حالت را در گور تنگ تصور کن و ببین که چه حسی به تو دست می‌دهد. اگر به نام و ننگ اهمیت می‌دهی، به این فکر کن که در این وضعیت چه احساسی خواهی داشت.
لشکر و خیل و حشم با گنج زر
هیچ سودی می ندارد ای پسر
هوش مصنوعی: ای پسر، داشتن سپاه و ثروت زیاد هیچ فایده‌ای ندارد.
گر تو خواهی شاهی دنیا و دین
عدل کن راضی مشو با ظلم و کین
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در دنیا و آخرت به قدرت و مقام برسی، باید عدالت را رعایت کنی و از ظلم و کینه‌توزی دوری کنی. از این‌که با ناعدالتی و دشمنی راضی باشی خالی از اهمیت است.
تا توانی عدل کن کز غم رهی
وز عذاب دوزخ سوزان جهی
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانی عدالت را رعایت کن، زیرا این کار تو را از درد و رنج نجات می‌دهد و از آتش عذاب دوزخ دور می‌کند.
جهد کن تا مرهم دلها شوی
از نکوئی درجهان یکتا شوی
هوش مصنوعی: تلاش کن تا با نیکی کردن، دل‌های مردم را تسکین دهی و در این دنیا مورد توجه قرار بگیری.
حکم تودایم بهر درویش نیست
مدّت تو بانگ گاوی بیش نیست
هوش مصنوعی: حکم دائم و همیشگی برای درویش‌ها وجود ندارد، زمان تو فقط صدای یک گاو را دارد.
هست این عالم به پیش عرش او
همچو خشخاشی درون فرش او
هوش مصنوعی: این جهان در برابر مقام خداوند مانند دانه‌ای خشخاش در میان فرش اوست.
خود چه باشی تو ازین خشخاش هیچ
هیچ گشته ابله و نادان و گیج
هوش مصنوعی: تو چه چیزی هستی، مثل یک دانه خشخاش، هیچ ارزش و اهمیت نداری. فقط ابله، نادان و گیج شده‌ای.
او کشد جور و شود آسوده حال
تا بمانی در عذاب لایزال
هوش مصنوعی: او به دور از درد و رنج زندگی می‌کند، در حالی که تو همچنان در عذابی بی‌پایان به سر می‌بری.
این معانی را بجوهر گفته‌ام
درّ اسرارش به مظهر سفته‌ام
هوش مصنوعی: من این مفاهیم را با زبانی عمیق بیان کرده‌ام، و رازهای پنهانش را به شکل جدیدی نمایان کرده‌ام.
گر بخوانی تو بجان درگوش کن
یا چو جام کوثرش خود نوش کن
هوش مصنوعی: اگر تو بخوانی، با جان و دل گوش بده، یا مانند جام کوثر، خودت آن را بچش.
ختم کن عطّار مستی تا بکی
نوش کن از خمّ معنی جام می
هوش مصنوعی: عطار، حال خمار را به پایان برسان و تا چه زمانی از معنای عمیق وجود بی‌خبر بمانی، زودتر از می‌خانه بنوش.

حاشیه ها

1391/10/23 01:12
ناشناس

دفع این آتش به آب رحمت است
هرکه را بینم خراب رحمت است
این درست است ولی دمت گنجور آمده:
هرکه را بینم خراب" از "رحمت است
لفظ " از " اضافه است

1391/10/23 01:12
نرگس

دفع این آتش مگر مهدی کند
خلق را خوش از نکو عهدی کند
در متن گنجور "نکو عهدی " را اشتباها نکو مهدی نوشته اید