گنجور

بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی می‬نماید و بیگانه آشنا نمی‬شود

بود شیخی عابد و بس پارسا
بود او مشهور از اهل صفا
داده اور ا معرفت یزدان پاک
غیر حق را رفته بود از جان پاک
نام او را با تو گویم ای رفیق
خوانده‌اندش اولیای حق شقیق
بود او در عصر هارون الرّشید
شرع احمد را نهان از خلق دید
رفت روزی نزد هارون در خلا
تا بگوید سرّ اسرار خدا
در خلاف و آشکارا و نهان
آنچه دیده بود خود گوید عیان
چون بدید او را خلیفه عذر خواست
گفت هستی در زمانه مرد راست
زاهدی مثلت ندانم در جهان
نیست زهد تو به پیش من نهان
شیخ با او گفت زاهد نیستم
من به زهد خویش عابد نیستم
زاهد است آنکو قناعت باشدش
زهد هم از دید طاعت باشدش
من به ترک دید دنیا کرده‌ام
آخرت را جسته پیدا کرده‌ام
زاهد دنیا تویی ای ملک بین
زآنکه داری ملک دنیا در نگین
خود به این دنیا قناعت کرده‌ای
آبروی آخرت را برده‌ای
من به هردو کی قناعت میکنم
وصل او خواهم که طاعت می‌کنم
چونکه هارون این سخن بشنید از او
آه سردی خوش برآورد از گلو
گفت پس ای شیخ پندی ده مرا
تا شوم دل سرد از این محنت سرا
شیخ گفتا حق ترا با خویش خواند
بعد از آن بر جای صدّیقان نشاند
تا بیاری صدق بر گفتار حق
از کلام مصطفی خوانی ورق
هرچه حق فرموده باشد آن کنی
غیر حق را در جهان ویران کنی
دیگر آنکه عدل کن تو در جهان
گو تو داری از علوم دین نشان
ورنه عمر خویش ضایع میکنی
خویش را از خلد مانع میکنی
دیگر آنکه جای حیدر جای تست
مسند عزّت به زیر پای تست
بود علم و فضل در ذات علی
خود حیا و جود ظاهر ز آن ولی
او دل از شرع نبی پر نور کرد
وز شجاعت کفر را مقهور کرد
حق تعالی ذوالفقارش چون بداد
وهم او در جان بی دینان فتاد
شرع احمد را رواج از تیغ داد
پیش تیغ او خوارج سر نهاد
تو مخالف را چو آن شه منع کن
اصل ایشان را بکن از بیخ و بن
داد مظلومان ز ظالم واستان
غیر را محرم مکن در این و آن
خلق عالم شادمان از عدل تو
بر جمیع پادشاهان فضل تو
ورنه باشی حاکمی غافل به دهر
عاقبت ظلمت بگیرد شهر شهر
حق تعالی سرنگون اندازدت
خود چه میدانی که چون اندازدت
تو طریق عدل را بنیاد کن
عالمی از عدل خود آباد کن
رو تو بنیادی بمان از عدل خویش
رو فرست اسباب عقبایت ز پیش
رو تو راهی ساز همچون راه حج
زآنکه بنیادی ندارد خشت و کج
رو تو راهی ساز از علم طریق
گر تو هستی با من مسکین رفیق
رو تو راهی ساز از شرع نبی
تا ببینی روز روشن در شبی
رو تو با ارباب دین همّت بدار
زآنکه این دنیا نباشد پایدار
رو به پیش موسی کاظم به حلم
زآنکه او باشد به معنی کان علم
رو به پیش موسی کاظم به حرف
جان خود را در ره او ساز صرف
رو به پیش موسی کاظم که او
هست نقد احمد و حیدر نکو
رو به پیش موسی کاظم ببین
در جمالش نوری از حق‌الیقین
رو بر موسیّ کاظم عذر خواه
زآنکه تو منصور را کردی تباه
تو به پیش کاظم از منصور پرس
حالت مستان حق از طور پرس
رو تو از آل نبی همّت طلب
زآنکه ایشانند در دنیا سبب
رو تو کفر خویش ار خود دور کن
در محبّت جان خود پرنور کن
رو به فریاد دل درویش رس
تا شود راضی خداوند از تو بس
رو حذر از آه مسکینان حذر
ورنه افتی تو به دنیا در به در
رو حذر از آه خلقان خدای
ورنه آویزند در نارت ز پای
رو حذر از سوز مسکین الحذر
تا نیاویزندت از دنیا به سر
رو مکن ظلم و ز خود ظلمت مران
زآنکه ظالم نیست گردد در جهان
تو به درویشان تکبّر کفر دان
زآنکه ایشانند شاه و شه نشان
رو تو پند من به جان خود نشان
تا دهندت خود به معنیها نشان
تو کناره گیر از راه بدان
ریز در آتش علوم جاهلان
رو کناره کن از این مشتی حمار
زآنکه فضل و علم ایشان شد فشار
رو ببین‌شان در قطار نحو صرف
خود ندانند علم معنی نیم حرف
رو تو پندم را میان جان نشان
این همه معنی کلام حق بدان
پندهای من به معنی گوش کن
لب ز ذکر غیر حق خاموش کن
چون که هارون این سخنها را شنید
نعره‌ای زد گفت با خود کای رشید
در جهان این تخم را کی کاشتی
حیف اوقاتی که ضایع داشتی
حیف اوقات تو و حالات تو
بر بساط نرد حق شه مات تو
حیف رفتی از جهان نادیده سیر
حکمها راندی نکردی هیچ خیر
حیف کردی کُشتی این منصور را
گوش کردی حرف اهل زور را
ظلم کردی بر چنان سلطان دین
گوش کردی گفت این مشتی لعین
از چنین حالت بسی بیدل شد او
از سرشک دیده اندر گل شد او
بعد از آن نزدیک کاظم شد به شب
گفت از من هرچه می‌خواهی طلب
من در این مدّت ز تو غافل بُدم
بلکه خود در علم دین جاهل بُدم
من ترا دانم خلیفه از یقین
زآنکه هستی نقد خیرالمرسلین
من ترا دانم امام هر انام
زآنکه داری شربت کوثر به جام
من ترا دانم ولیّ حق یقین
زآنکه با تو همره‌ست اسرار دین
من ترا دانم به معنی پیشوا
زآنکه هستی در هدایت مقتدا
مردمان جمله به قصد تو بُدند
دشمن منصور بهر تو شدند
زآنکه منصور از محبّان تو بود
بود او را پیش درگاهت سجود
پنج سال است اینکه غیبت می‌کنند
بر سر منصور خود بدعت زنند
پیش من گویند هر شب تا سحر
پیش کاظم می‌نهد حلاج سر
دیگر آنکه چون برون آید به پیش
سر نهد بر آستان صد بار بیش
روی و موی خود بمالد بر زمین
سجده باید کرد حق را این چنین
من به ایشان گفتم این خود باک نیست
این خلاف شرع و از ادراک نیست
من شنیدم یک سخن از باب خویش
گفته‌ام صد بار با اصحاب خویش
گفت در ایّام صادق روز عید
شیخ بسطامی به پیش او دوید
چند جا برآستانش سر نهاد
این حکایت از پدر دارم به یاد
من چه گویم خود به حلاّج این زمان
زآنکه این کردند مردان در جهان
صدق او از آستان او بجو
زآنکه بوده آستانش آبرو
من ندارم کار با حلاج هیچ
گر توداری مردکی پوچی و گیج
بود این معنی میان ما و خلق
بعد از آن می‌زد اناالحق زیر دلق
از فقیهان مجمعی حاضر بُدند
بر حدیث و قول او ناظر بُدند
جمله فتواها به خونش داشتند
خود ز خون او گلستان کاشتند
اندر این معنی گناه من نبود
از چنین کشتن نیامد هیچ سود
من به عذر استاده‌ام در پیش تو
خود نکردم من به معنی این نکو
از سر این جرم شاها درگذار
عفو فرما بر من مسکین زار
پس زبان بگشاد آن سلطان دین
گفت در باطن توئی با من به کین
لیک این دم عفو کردم جرم تو
ز آنکه این اقرار می‌باشد نکو
بعد از این با اهل دین دمساز باش
اهل دل را همچو من همراز باش
گفت با هارون که بین منصور را
گشته او در پیش حقّ محو لقا
دید هارونش به کنجی دم زده
او به پیش شاه خود محرم شده
نعره زد هارون و رفت از خویشتن
گفت موسااش بیا بنگر به من
پیش ما درویش باشد پادشاه
پیش ما دلریش باشد در پناه
پیش ما مرهم بود دلریش را
پیش ما خود کس بود بیخویش را
پیش ما نبود عذاب و کینه‌ای
پیش ما کینه مدان در سینه‌ای
پیش ما باشد معانی در بیان
پیش ما باشد نهانی در عیان
پیش ما انعام باشد صد هزار
پیش ما اکرام باشد بیشمار
پیش ما باشد ملایک صبح و شام
پیش ما باشد معانی کلام
پیش ما باشد همه اسرار غیب
پیش ما باشد همه انوار غیب
پیش ما باشد کتاب انبیا
پیش ما باشد مقام اولیا
پیش ما شد تاج شاهان سرنگون
پیش ما باشد همه شیران زبون
پیش ما باشد همه اسرار حقّ
پیش ما باشد همه دیدار حقّ
پیش ما باشد زمین و آسمان
پیش ما باشد همه رفتار جان
پیش ما باشد دلی پر خون بسی
پیش ما باشد ز کاف و نون بسی
پیش ما باشد همه اسرار عشق
پیش ما باشد همه گفتار عشق
پیش ما باشد به معنی شیخ و شاب
پیش ما باشد عذاب و هم عقاب
پیش ما باشد صلاح پارسا
پیش ما باشد مقامِ التجا
پیش ما باشد جحیم و خلد هم
پیش ما باشد معانی جام و جم
پیش ما جوهر چه باشد در جهان
پیش ما آن آشکار او نهان
پیش ما باشد شراب کوثری
پیش ما باشد طریق رهبری
پیش ما باشد مقامات ولی
پیش ما باشد کرامات ولی
پیش ما باشد ریاضتهای عشق
پیش ما باشد فراغتهای عشق
پیش ما باشد ملایک صف زده
پیش ما باشند حوران کف زده
پیش ما باشد کرام‌الکاتبین
پیش ما جا کرده جبریل امین
چونکه هارون این معانی را شنید
پیش آن شه خویش را بی‌خویش دید
چشم خود را بر زمین او دوخته
هستی خود را به پیشش سوخته
خود ز چشم او همه خون می‌چکید
زآنکه او منصور را کرده شهید
او به پیش شاه از خود رفته بود
زآنکه با منصور او بد کرده بود
بعد از آن گفتا که یا خیرالامم
در دو عالم بوده‌ای تو محترم
یک توقّع دارم از تو یا امام
آنکه از این بنده مستان انتقام
دیگری آنکه بگو منصور را
تا کند روحش دگر با من صفا
من همی ترسم که ویرانم کند
بی نجاح و نسل و بیجانم کند
من همی ترسم که از تختم کشند
بر سر دار بلا سختم کشند
یا امام دین بده امّید من
رحم کن بر محنت جاوید من
پس امام آنگه نظر بر وی فکند
گفت او افکنده بودت در کمند
این زمان گشتی خلاص از بند او
عاقبت خواهی شدن خرسند او
گر به اخلاص آوری رویی به ما
در عذاب آخر نگردی مبتلا
ور همیشه تو به کین باشی چنین
مرتد روی زمینی در یقین
گر شوی پیوند ما در رشته‌ای
بعد از این پیدا کنی سررشته‌ای
رشتهٔ ما از معانی تافته است
زانجهت سرّ لدنّی یافته است
رشتهٔ ما کارگاه انس و جان
بافته دان پیش بازار جهان
رشتهٔ ما سلسله در سلسله است
رشتهٔ ما قافله در قافله است
رشتهٔ ما این جهان و آن جهان
رشتهٔ ما کارگاه لامکان
رشتهٔ ما آدم و نوح است و هود
رشتهٔ ما نسل ابراهیم بود
رشتهٔ ما رشتهٔ جانها شده
بعد از آن در قرب او ادنا شده
رشتهٔ ما بارگاه اولیاست
رشتهٔ ما در مقام قل کفی است
رشتهٔ ما از نبیّ‌الله بود
از ولایش جان و دل آگاه بود
رشتهٔ ما رشته‌ای ز الله بود
زآن درون ما ز حق آگاه بود
رشتهٔ ما گیر و آنگه خوش برو
تا بیابی خود حیات خویش نو
رشتهٔ ما را محبّان داشتند
در میان جان جانان کاشتند
رشتهٔ ما دان صراط مستقیم
پیش ما آن رشته می‌باشد مقیم
رشتهٔ ما دان ردای صالحان
رشتهٔ ما خرقهٔ کروّبیان
رشتهٔ ما جامهٔ آدم شده
رشتهٔ ما تار و پود دم شده
رشتهٔ ما با علی پیوند شد
رشتهٔ ما با ولی در بند شد
رشتهٔ ما دان حسن آنگه حسین
رشتهٔ ما دان علی آن نور عین
رشتهٔ ما باقر و صادق بود
آنکه او در ملک دین حاذق بود
رشتهٔ ما داده عالم را نظام
ختم این رشته به مهدی شد تمام
گر تو میخواهی که گردی رستگار
در ولایتهای ما تو شک میار
زآنکه ما هستیم بی روی و ریا
نخل باغ مصطفی و مرتضی
هرکه با ما نیک شد نیکو شود
در میان حور عین دلجو شود
وآنکه با ما از حسد گردید بد
مالک دوزخ سوی خویشش کشد
گفت هارون یا امام‌المتّقین
چند جانم را بسوزی این چنین
بستم آخر با شما زآنگونه عهد
که کنم در دوستی بسیار جهد
در حق تو قول دشمن نشنوم
خصم را از بیخ و از بن برکنم
گفت امامش گر چنین باشی مقیم
ایمنی از محنت قعر جحیم
ور به قول خصم خواهی کرد بیم
کی دهندت جا به جنات‌النعیم
من گرفتم بر تو حجت این زمان
گر شنودی هستی آخر در امان
ور به قول دیگران کردی تو کار
در سقر باشد مقامت پایدار
از می دنیا نگردی مست تو
دین و دنیا را مده از دست تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود شیخی عابد و بس پارسا
بود او مشهور از اهل صفا
هوش مصنوعی: یک شیخ عابدی وجود داشت که بسیار پارسا و پاکدامن بود و در میان اهل فضائل معروف بود.
داده اور ا معرفت یزدان پاک
غیر حق را رفته بود از جان پاک
هوش مصنوعی: آن شخص با شناختی که از خداوند پاک داشت، از وجود حقایق دیگر جدا شده بود و به همین دلیل روحش از هر چیزی غیر از حق رفته بود.
نام او را با تو گویم ای رفیق
خوانده‌اندش اولیای حق شقیق
هوش مصنوعی: ای رفیق، نام او را برایت می‌گویم. او را اولیای حق شقیق نامیده‌اند.
بود او در عصر هارون الرّشید
شرع احمد را نهان از خلق دید
هوش مصنوعی: در زمان هارون الرشید، او (نوجوانی یا کسی) دین و قوانین پیامبر احمد را از مردم پنهان می‌دید.
رفت روزی نزد هارون در خلا
تا بگوید سرّ اسرار خدا
هوش مصنوعی: روزی شخصی به نزد هارون الرشید، خلیفه معروف اسلامی، رفت تا رازی از رازهای خدا را برای او بگوید.
در خلاف و آشکارا و نهان
آنچه دیده بود خود گوید عیان
هوش مصنوعی: در روش‌های مختلف و به صورت واضح و پنهان، آنچه که خود مشاهده کرده است را به روشنی بیان می‌کند.
چون بدید او را خلیفه عذر خواست
گفت هستی در زمانه مرد راست
هوش مصنوعی: وقتی خلیفه او را دید، عذرخواهی کرد و گفت که در این زمان، تنها مردی راستین وجود دارد.
زاهدی مثلت ندانم در جهان
نیست زهد تو به پیش من نهان
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی مثل تو را نمی‌شناسم، زهد و دینداری تو برای من پنهان است.
شیخ با او گفت زاهد نیستم
من به زهد خویش عابد نیستم
هوش مصنوعی: شیخ به او گفت: من زاهد نیستم، به خاطر زهد خودم، و عابد هم نیستم به خاطر عبادتم.
زاهد است آنکو قناعت باشدش
زهد هم از دید طاعت باشدش
هوش مصنوعی: مرد زاهد کسی است که به قناعت و اکتفا به داشته‌هایش راضی باشد، و زهد او تنها به خاطر اطاعت از خداوند است.
من به ترک دید دنیا کرده‌ام
آخرت را جسته پیدا کرده‌ام
هوش مصنوعی: من از دنیا دست کشیده‌ام و به دنبال آخرت هستم و آن را یافته‌ام.
زاهد دنیا تویی ای ملک بین
زآنکه داری ملک دنیا در نگین
هوش مصنوعی: ای زاهد دنیا، تو که خود را پادشاه می‌پنداری، نگاه کن به اینکه چه چیزی در دست داری؛ این دنیا فقط یک زینت است که در انگشتری قرار دارد.
خود به این دنیا قناعت کرده‌ای
آبروی آخرت را برده‌ای
هوش مصنوعی: به دنیا دل سپرده‌ای و برای لذت‌های آن، اعتبار و آبروی خود را در آخرت از دست داده‌ای.
من به هردو کی قناعت میکنم
وصل او خواهم که طاعت می‌کنم
هوش مصنوعی: من به عاشقانه‌های هردو دنیا راضی‌ام، زیرا به عشق او خدمت می‌کنم.
چونکه هارون این سخن بشنید از او
آه سردی خوش برآورد از گلو
هوش مصنوعی: وقتی هارون این حرف را از او شنید، آهی عمیق و دردناک از دل برآورد.
گفت پس ای شیخ پندی ده مرا
تا شوم دل سرد از این محنت سرا
هوش مصنوعی: پس به او گفتم ای شیخ، نصیحتی کن تا از این درد و رنجی که دارم، دلخور و بی‌خیال شوم.
شیخ گفتا حق ترا با خویش خواند
بعد از آن بر جای صدّیقان نشاند
هوش مصنوعی: یک عالم دینی گفت: خداوند تو را به خود نزدیک کرد و سپس تو را در مقام افرادی راستین و صدق نشاند.
تا بیاری صدق بر گفتار حق
از کلام مصطفی خوانی ورق
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی راستگویی و صداقت را در سخنان حق بگنجانی، باید از کلام پیامبر (مصطفی) بهره‌برداری کنی و آن را مرور کنی.
هرچه حق فرموده باشد آن کنی
غیر حق را در جهان ویران کنی
هوش مصنوعی: هر چیزی که خداوند دستور داده باشد، انجام بده و هر چیزی که در این دنیا بر خلاف آن باشد را نابود کن.
دیگر آنکه عدل کن تو در جهان
گو تو داری از علوم دین نشان
هوش مصنوعی: به دیگر سخن، اگر می‌خواهی در جهان انصاف و عدالت را رعایت کنی، باید نشان دهنده‌ی دانش و آگاهی از اصول دین باشی.
ورنه عمر خویش ضایع میکنی
خویش را از خلد مانع میکنی
هوش مصنوعی: اگر به درستی فکر نکنی و به انتخاب‌های نادرست بپردازی، عمر خود را تلف می‌کنی و از رسیدن به خوشبختی و آرامش واقعی دور می‌شوی.
دیگر آنکه جای حیدر جای تست
مسند عزّت به زیر پای تست
هوش مصنوعی: دیگر اینکه جایگاه حیدر، همان جایگاه توست و مسند بزرگی و افتخار زیر پای تو قرار دارد.
بود علم و فضل در ذات علی
خود حیا و جود ظاهر ز آن ولی
هوش مصنوعی: علی دارای علم و فضیلت است و در وجود او صفات نیکو همچون حیا و بخشش به وضوح نمایان است.
او دل از شرع نبی پر نور کرد
وز شجاعت کفر را مقهور کرد
هوش مصنوعی: او دلش را به نور تعالیم پیامبر روشن کرد و با شجاعت، کفر و نفاق را شکست داد.
حق تعالی ذوالفقارش چون بداد
وهم او در جان بی دینان فتاد
هوش مصنوعی: خداوند با قدرت و اقتدار خود، استواری و عظمت خود را به دنیا نشان داد و این موضوع برای افراد کافر و بی‌ایمان نیز در دل‌شان تأثیر گذاشت.
شرع احمد را رواج از تیغ داد
پیش تیغ او خوارج سر نهاد
هوش مصنوعی: احکام و قوانین دین پیامبر اسلام با قدرت و شجاعت از سوی او به پیشرفت رسید و در مقابل دشمنان و معاندان، حتی سرسخت‌ترین مخالفان نتوانستند در برابر آن ایستادگی کنند.
تو مخالف را چو آن شه منع کن
اصل ایشان را بکن از بیخ و بن
هوش مصنوعی: تو باید با مخالفان به شدت برخورد کنی و ریشه‌های آن‌ها را از بین ببری.
داد مظلومان ز ظالم واستان
غیر را محرم مکن در این و آن
هوش مصنوعی: به مظلومان کمک کن و از ظالم حمایت نکن. هیچکس را در این امور بی‌خبر و بی‌دفاع نگذار.
خلق عالم شادمان از عدل تو
بر جمیع پادشاهان فضل تو
هوش مصنوعی: مخلوقات جهان به خاطر انصاف و عدالت تو شاد و خوشحال هستند و همه پادشاهان به خاطر نعمت و برکت تو مورد احترام و فضیلت قرار می‌گیرند.
ورنه باشی حاکمی غافل به دهر
عاقبت ظلمت بگیرد شهر شهر
هوش مصنوعی: اگر تو حاکمی نادان و غافل از زمان خود باشی، در نهایت ظلم و ستم تو بر سر شهر و مردم مصیبت خواهد آورد.
حق تعالی سرنگون اندازدت
خود چه میدانی که چون اندازدت
هوش مصنوعی: خداوند می‌تواند تو را به زمین بیفکند، ولی خودت چه می‌دانی که این سقوط چگونه خواهد بود؟
تو طریق عدل را بنیاد کن
عالمی از عدل خود آباد کن
هوش مصنوعی: راه عدالت را پایه‌گذاری کن و جهانی را با عدلت آباد ساز.
رو تو بنیادی بمان از عدل خویش
رو فرست اسباب عقبایت ز پیش
هوش مصنوعی: شما باید بر اساس انصاف و عدالت خود، پایه‌گذار کارهایتان باشید و زمینه‌های موفقیت را از قبل فراهم کنید.
رو تو راهی ساز همچون راه حج
زآنکه بنیادی ندارد خشت و کج
هوش مصنوعی: به روشنی و درستی مسیر خود را مشخص کن، مانند راهی که به سمت حج می‌رود. زیرا این راه بر پایهٔ محکم و درست بنا نشده و کج و نادرست است.
رو تو راهی ساز از علم طریق
گر تو هستی با من مسکین رفیق
هوش مصنوعی: اگر تو با من، که در رنج و سختی هستم، دوستی، پس به من راهی نشان بده تا از علم و دانش بهره‌مند شوم.
رو تو راهی ساز از شرع نبی
تا ببینی روز روشن در شبی
هوش مصنوعی: از قوانین پیامبر راهی بساز تا در شب تار، روز روشن را ببینی.
رو تو با ارباب دین همّت بدار
زآنکه این دنیا نباشد پایدار
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که برای به دست آوردن رضایت و قرب الهی تلاش کن، زیرا این دنیا جای ثابتی نیست و به زودی از بین می‌رود.
رو به پیش موسی کاظم به حلم
زآنکه او باشد به معنی کان علم
هوش مصنوعی: به سوی موسی کاظم با صبوری و آرامش برو، زیرا او به معنای واقعی دانش و آگاهی را درک می‌کند.
رو به پیش موسی کاظم به حرف
جان خود را در ره او ساز صرف
هوش مصنوعی: با روی آوردن به موسی کاظم، با دل و جان خود را در مسیر او بگذار.
رو به پیش موسی کاظم که او
هست نقد احمد و حیدر نکو
هوش مصنوعی: به سوی موسی کاظم برو که او حقیقت واقعی احمد و علی نیکو است.
رو به پیش موسی کاظم ببین
در جمالش نوری از حق‌الیقین
هوش مصنوعی: به جلو نگاه کن و زیبایی موسی کاظم را ببین که در چهره‌اش نوری از یقین و حقیقت می‌درخشد.
رو بر موسیّ کاظم عذر خواه
زآنکه تو منصور را کردی تباه
هوش مصنوعی: بر روی موسی کاظم عذرخواهی کن، زیرا تو منصور را به ورطه نابودی کشاندی.
تو به پیش کاظم از منصور پرس
حالت مستان حق از طور پرس
هوش مصنوعی: به پیش کاظم برو و از منصور حال و روزت را بپرس، و از طور که در آن مقام بلند حق قرار دارد نیز بخوان.
رو تو از آل نبی همّت طلب
زآنکه ایشانند در دنیا سبب
هوش مصنوعی: از تو بخواهند که از خاندان پیامبر پشتیبانی و تلاش کنی، زیرا این خاندان در دنیا عامل‌های مهمی هستند.
رو تو کفر خویش ار خود دور کن
در محبّت جان خود پرنور کن
هوش مصنوعی: اگر کفر و نادانی خود را از خود دور کنی، در عشق و محبت جان خود را روشن و زنده خواهی کرد.
رو به فریاد دل درویش رس
تا شود راضی خداوند از تو بس
هوش مصنوعی: به فریاد دل درویش پاسخ بده تا خداوند از تو راضی شود.
رو حذر از آه مسکینان حذر
ورنه افتی تو به دنیا در به در
هوش مصنوعی: مواظب باش که احساسات و آه دل شکستگان را نادیده نگیری، زیرا در این صورت ممکن است خودت در گمراهی و سردرگمی این دنیا گرفتار شوی.
رو حذر از آه خلقان خدای
ورنه آویزند در نارت ز پای
هوش مصنوعی: خود را از ناراحتی و درد دل مردم حفظ کن، چون در غیر این صورت، ممکن است مشکلات و دردهای آن‌ها به خودت نیز منتقل شود و تو را درگیر کند.
رو حذر از سوز مسکین الحذر
تا نیاویزندت از دنیا به سر
هوش مصنوعی: از آتش بی‌پناهی در امان باش، زیرا ممکن است به‌طور ناگهانی تو را از جهان بازدارد.
رو مکن ظلم و ز خود ظلمت مران
زآنکه ظالم نیست گردد در جهان
هوش مصنوعی: به کسی ظلم نکن و خودت را در تاریکی نبر، زیرا که در دنیا هیچ ظالمی نخواهد ماند.
تو به درویشان تکبّر کفر دان
زآنکه ایشانند شاه و شه نشان
هوش مصنوعی: به تو می‌گوید که اگر بر درویشان و فقرا متکبر باشی، در واقع به کفر خودت اشاره کرده‌ای؛ زیرا آن‌ها در حقیقت دارای مقام و شرفی هستند که تو از آن بی‌اطلاع هستی.
رو تو پند من به جان خود نشان
تا دهندت خود به معنیها نشان
هوش مصنوعی: به من نشان بده که چطور می‌توانم به خودم پی ببرم، تا بتوانی به عمق معانی برسید.
تو کناره گیر از راه بدان
ریز در آتش علوم جاهلان
هوش مصنوعی: از دانش نادانان فاصله بگیر و در آتش علم آنها درگیر نشو.
رو کناره کن از این مشتی حمار
زآنکه فضل و علم ایشان شد فشار
هوش مصنوعی: به کنار این گروه بی‌فایده و نادان برو، زیرا دانش و فضیلت آنان بر تو سنگینی می‌کند و باعث فشار روحی می‌شود.
رو ببین‌شان در قطار نحو صرف
خود ندانند علم معنی نیم حرف
هوش مصنوعی: آنان را در صفی ببین که در قواعد زبان نمی‌دانند و فقط با ظاهر کلمات درگیرند و عمق معنی را درک نمی‌کنند.
رو تو پندم را میان جان نشان
این همه معنی کلام حق بدان
هوش مصنوعی: من از تو می‌خواهم که در دل و جان خود این همه معنی و حقیقت کلام حق را درک کنی و به آن توجه کنی.
پندهای من به معنی گوش کن
لب ز ذکر غیر حق خاموش کن
هوش مصنوعی: به نصیحت‌های من توجه کن و از صحبت کردن درباره چیزهای بی‌ارزش پرهیز کن.
چون که هارون این سخنها را شنید
نعره‌ای زد گفت با خود کای رشید
هوش مصنوعی: هارون وقتی این حرف‌ها را شنید، فریادی کشید و با خودش گفت: ای مرد شجاع!
در جهان این تخم را کی کاشتی
حیف اوقاتی که ضایع داشتی
هوش مصنوعی: در این جهان، چه زمانی این دانه را کاشتی؟ افسوس به وقت‌هایی که بیهوده گذرانده‌ای.
حیف اوقات تو و حالات تو
بر بساط نرد حق شه مات تو
هوش مصنوعی: زمان و شرایط تو در این بازی، تنها به باخت و مات شدن بدل شده است.
حیف رفتی از جهان نادیده سیر
حکمها راندی نکردی هیچ خیر
هوش مصنوعی: افسوس که از این دنیا رفتی، در حالی که نظر و قضاوت‌های عادلانه‌ای کردی و هیچ کار خوبی انجام ندادی.
حیف کردی کُشتی این منصور را
گوش کردی حرف اهل زور را
هوش مصنوعی: متن به ما می‌گوید که حیف است که این منصور را از بین بردی و به حرف‌های کسانی گوش دادی که قدرت دارند و می‌توانند به تو آسیب برسانند.
ظلم کردی بر چنان سلطان دین
گوش کردی گفت این مشتی لعین
هوش مصنوعی: تو بر آن سلطان دین ظلم کردی و به حرف‌های آن لعین گوش دادی.
از چنین حالت بسی بیدل شد او
از سرشک دیده اندر گل شد او
هوش مصنوعی: انسان از احساسات عمیق و اشک‌هایی که می‌ریزد، دچار حالت و تغییرات درونی می‌شود و ممکن است به نوعی در زندگی خود غرق شود. این تجربه‌های عاطفی او را به نقطه‌ای می‌رساند که نمی‌تواند خود را از آن رسیدن به حالت دلشکستگی نجات دهد.
بعد از آن نزدیک کاظم شد به شب
گفت از من هرچه می‌خواهی طلب
هوش مصنوعی: بعد از آن، در شب به کاظم نزدیک شد و گفت: هر چیزی که از من می‌خواهی، بخواه.
من در این مدّت ز تو غافل بُدم
بلکه خود در علم دین جاهل بُدم
هوش مصنوعی: در این مدت که از تو دور بودم، به واقع خودم نسبت به علم دین بی‌اطلاع بودم.
من ترا دانم خلیفه از یقین
زآنکه هستی نقد خیرالمرسلین
هوش مصنوعی: من تو را به خوبی می‌شناسم و می‌دانم که تو جانشین و نماینده‌ای از حقیقت هستی، زیرا وجود تو، اثری روشن و واضح از بهترین پیامبران است.
من ترا دانم امام هر انام
زآنکه داری شربت کوثر به جام
هوش مصنوعی: من تو را امام و پیشوای تمام مخلوقات می‌شناسم؛ زیرا که تو جامی از شربت کوثر را در دست داری.
من ترا دانم ولیّ حق یقین
زآنکه با تو همره‌ست اسرار دین
هوش مصنوعی: من تو را می‌شناسم، اما به راستی می‌دانم که حقایق و اسرار دین تنها با تو همراه است.
من ترا دانم به معنی پیشوا
زآنکه هستی در هدایت مقتدا
هوش مصنوعی: تو را می‌شناسم به عنوان رهبری راهنما، زیرا که وجودت، پیشوای هدایت است.
مردمان جمله به قصد تو بُدند
دشمن منصور بهر تو شدند
هوش مصنوعی: تمام مردم به خاطر تو به سمت تو آمده‌اند و حتی دشمنان منصور نیز به خاطر تو نسبت به او دشمنی کردند.
زآنکه منصور از محبّان تو بود
بود او را پیش درگاهت سجود
هوش مصنوعی: چون منصور یکی از دوستداران تو بود، در پیشگاه تو به سجده رفت.
پنج سال است اینکه غیبت می‌کنند
بر سر منصور خود بدعت زنند
هوش مصنوعی: پنج سال است که در مورد منصور خود غیبت می‌کنند و بر او اتهاماتی می‌زنند که نوآوری و بدعت به شمار می‌آید.
پیش من گویند هر شب تا سحر
پیش کاظم می‌نهد حلاج سر
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح، کسانی در حضور من می‌گویند که حلاج، سرش را پیش کاظم می‌گذارد.
دیگر آنکه چون برون آید به پیش
سر نهد بر آستان صد بار بیش
هوش مصنوعی: وقتی او بیرون می‌آید، با احترام و فروتنی به درگاه می‌آید و چندین بار بیشتر از گذشته تعظیم می‌کند.
روی و موی خود بمالد بر زمین
سجده باید کرد حق را این چنین
هوش مصنوعی: انسان باید تواضع و خضوع خود را به نمایش بگذارد و در برابر حقیقت و خداوند به بندگی و سجده بپردازد، حتی با تمام زیبایی‌ها و زینت‌هایش.
من به ایشان گفتم این خود باک نیست
این خلاف شرع و از ادراک نیست
هوش مصنوعی: من به آنها گفتم که نگران نباشید؛ این کار خلاف قوانین مذهبی نیست و به فهم و درک ما لطمه نمی‌زند.
من شنیدم یک سخن از باب خویش
گفته‌ام صد بار با اصحاب خویش
هوش مصنوعی: من یک حرفی از پدرم شنیدم و آن را بارها با دوستانم در میان گذاشته‌ام.
گفت در ایّام صادق روز عید
شیخ بسطامی به پیش او دوید
هوش مصنوعی: در روز عید، شیخ بسطامی به سمت شخصی دیگر رفت.
چند جا برآستانش سر نهاد
این حکایت از پدر دارم به یاد
هوش مصنوعی: چندین بار به درگاه او سر فرود آورده‌ام و این داستان را از پدرم به یاد دارم.
من چه گویم خود به حلاّج این زمان
زآنکه این کردند مردان در جهان
هوش مصنوعی: من چه بگویم به حلاّج در این زمان، وقتی که مردان در دنیا چنین کارهایی کرده‌اند؟
صدق او از آستان او بجو
زآنکه بوده آستانش آبرو
هوش مصنوعی: صداقت او را از درگاه او بپرس، زیرا آن درگاه نشانه‌ی افتخار و عزت اوست.
من ندارم کار با حلاج هیچ
گر توداری مردکی پوچی و گیج
هوش مصنوعی: من هیچ‌گونه ارتباطی با حلاج ندارم، اگر تو هم مردی باشی که بی‌هدف و سردرگم هستی.
بود این معنی میان ما و خلق
بعد از آن می‌زد اناالحق زیر دلق
هوش مصنوعی: این معنا بین ما و مردم بود، سپس او با صدای بلند حق را اعلام کرد، در حالی که پوشش ما را بر دوش داشت.
از فقیهان مجمعی حاضر بُدند
بر حدیث و قول او ناظر بُدند
هوش مصنوعی: جمعی از فقها در آنجا حضور داشتند و به سخنان او گوش می‌دادند و نظارت می‌کردند.
جمله فتواها به خونش داشتند
خود ز خون او گلستان کاشتند
هوش مصنوعی: همه فتواها نسبت به او به خونش ختم شد و از خون او باغی پر از گل و زندگی به وجود آوردند.
اندر این معنی گناه من نبود
از چنین کشتن نیامد هیچ سود
هوش مصنوعی: در این موضوع تقصیر من نیست؛ از این نوع کشتن هیچ فایده‌ای به دست نیامد.
من به عذر استاده‌ام در پیش تو
خود نکردم من به معنی این نکو
هوش مصنوعی: من به خاطر تو در برابر تو عذرخواهی کردم، اما خودم به خوبی می‌دانم که این کارم چه معنی دارد.
از سر این جرم شاها درگذار
عفو فرما بر من مسکین زار
هوش مصنوعی: ای پادشاه، از خطای من بگذر و بر من، که ناتوان و بیچاره‌ام، رحمت کن.
پس زبان بگشاد آن سلطان دین
گفت در باطن توئی با من به کین
هوش مصنوعی: سلطان دین گفت: "اکنون حقیقت را بیان می‌کنم. در درون تو، حس دشمنی نسبت به من وجود دارد."
لیک این دم عفو کردم جرم تو
ز آنکه این اقرار می‌باشد نکو
هوش مصنوعی: اما اکنون که این لحظه پیش آمده، من به خاطر تو از گناهت گذشتم؛ چرا که این اعتراف تو زیباست و ارزشمند.
بعد از این با اهل دین دمساز باش
اهل دل را همچو من همراز باش
هوش مصنوعی: از این پس با افرادی که اهل دین و معنویت هستند، ارتباط برقرار کن و با کسانی که دلشان پر از عشق و معرفت است، همفکری و همدلی داشته باش.
گفت با هارون که بین منصور را
گشته او در پیش حقّ محو لقا
هوش مصنوعی: به هارون گفت که ببین منصور چگونه در برابر حق و حقیقت، محو و مجذوب شده است.
دید هارونش به کنجی دم زده
او به پیش شاه خود محرم شده
هوش مصنوعی: هارون به یک گوشه نگاه کرده و در آنجا سکوت کرده است، در حالی که او به عنوان یک شخص خاص و نزدیک به شاه خود به حساب آمده است.
نعره زد هارون و رفت از خویشتن
گفت موسااش بیا بنگر به من
هوش مصنوعی: هارون به شدت فریاد زد و از خود بی‌خود شد و گفت، ای موسی، بیا و به من نگاه کن.
پیش ما درویش باشد پادشاه
پیش ما دلریش باشد در پناه
هوش مصنوعی: در کنار ما، فردی بی‌پول ممکن است مقام و اعتبار بالایی داشته باشد، و برعکس، کسی که از دل شیر برخوردار است نیز می‌تواند در آرامش و امنیت زندگی کند.
پیش ما مرهم بود دلریش را
پیش ما خود کس بود بیخویش را
هوش مصنوعی: دلربا پیش ما آسایش‌دهنده‌ای بود، و به خاطر ما کسی را خود واقعی‌اش نبود.
پیش ما نبود عذاب و کینه‌ای
پیش ما کینه مدان در سینه‌ای
هوش مصنوعی: در نزد ما عذابی وجود نداشت و کینه‌ای احساس نمی‌شد. پس به ما کینه‌ای را نسبت نده، چرا که در دل ما چیزی جز محبت نیست.
پیش ما باشد معانی در بیان
پیش ما باشد نهانی در عیان
هوش مصنوعی: معانی و مفهوم‌ها در نزد ما واضح و روشن است، اما در همان حال، چیزهای پنهان و نامشخص نیز در ظاهر قابل مشاهده‌اند.
پیش ما انعام باشد صد هزار
پیش ما اکرام باشد بیشمار
هوش مصنوعی: در نزد ما، نعمت‌ها فراوان و بی‌شمار است و برای ما احترام و ارزش قائل می‌شوند.
پیش ما باشد ملایک صبح و شام
پیش ما باشد معانی کلام
هوش مصنوعی: ملایکه در صبح و شام به ما نزدیک‌اند و معانی کلمات نیز در نزدیک ما هستند.
پیش ما باشد همه اسرار غیب
پیش ما باشد همه انوار غیب
هوش مصنوعی: همه رازهای پنهان و ناشناخته در نزد ما قرار دارد و نورهای الهی نیز نزد ماست.
پیش ما باشد کتاب انبیا
پیش ما باشد مقام اولیا
هوش مصنوعی: کتاب پیامبران در دست ماست و مقام اولیا نیز نزد ما قرار دارد.
پیش ما شد تاج شاهان سرنگون
پیش ما باشد همه شیران زبون
هوش مصنوعی: در حضور ما، تاج و مقام پادشاهان به زیر افتاده و همه شیران بزرگ، در برابر ما ناتوان و خاموش هستند.
پیش ما باشد همه اسرار حقّ
پیش ما باشد همه دیدار حقّ
هوش مصنوعی: در نزد ما تمام رازهای الهی و حقیقت‌ها وجود دارد و ما آن‌ها را مشاهده می‌کنیم.
پیش ما باشد زمین و آسمان
پیش ما باشد همه رفتار جان
هوش مصنوعی: در کنار ما، زمین و آسمان حضور دارند و تمامی حرکت‌ها و احساسات جان نیز در نظر ماست.
پیش ما باشد دلی پر خون بسی
پیش ما باشد ز کاف و نون بسی
هوش مصنوعی: دل‌هایی سرشار از درد و اندوه در نزد ما وجود دارد و بسیاری از مسائل و مشکلات مختلف نیز در اینجا مشاهده می‌شود.
پیش ما باشد همه اسرار عشق
پیش ما باشد همه گفتار عشق
هوش مصنوعی: همه رازهای عشق نزد ماست و تمامی سخنان عشق نیز در اختیار ما قرار دارد.
پیش ما باشد به معنی شیخ و شاب
پیش ما باشد عذاب و هم عقاب
هوش مصنوعی: اگر شخصی در نزد ما باشد، هم می‌تواند به شیخی دانا و بزرگ تبدیل شود و هم می‌تواند عذابی سخت و مجازات را تجربه کند.
پیش ما باشد صلاح پارسا
پیش ما باشد مقامِ التجا
هوش مصنوعی: در نزد ما، نیکوکاران و پارسایان دارای صلاحیت هستند و در کنار ما، مکان امنی برای پناهندگان وجود دارد.
پیش ما باشد جحیم و خلد هم
پیش ما باشد معانی جام و جم
هوش مصنوعی: در نزد ما، جهنم و بهشت هر دو وجود دارند، و این معانی همانند جام و جم برای ما قابل درک است.
پیش ما جوهر چه باشد در جهان
پیش ما آن آشکار او نهان
هوش مصنوعی: در حضور ما، هر چیزی که در جهان وجود دارد، به وضوح نمایان می‌شود؛ در حالی که آنچه در مخفی است، جلوه‌گری نمی‌تواند کرد.
پیش ما باشد شراب کوثری
پیش ما باشد طریق رهبری
هوش مصنوعی: شراب کوثر در دست ماست و راه هدایت نیز در اختیار ماست.
پیش ما باشد مقامات ولی
پیش ما باشد کرامات ولی
هوش مصنوعی: در نزد ما فضائل و مقام‌های عالی وجود دارد، اما آثار و نشانه‌های شگفت‌انگیز و کرامات نیز در دسترس ماست.
پیش ما باشد ریاضتهای عشق
پیش ما باشد فراغتهای عشق
هوش مصنوعی: درد و زحمت‌های عشق پیش ماست و همچنین آرامش‌های عشق نیز در دسترس ماست.
پیش ما باشد ملایک صف زده
پیش ما باشند حوران کف زده
هوش مصنوعی: فرشتگان در جلو ما صف کشیده‌اند و حوریان با شادی در کنار ما هستند.
پیش ما باشد کرام‌الکاتبین
پیش ما جا کرده جبریل امین
هوش مصنوعی: در نزد ما نویسندگان محترم و فرشتگان پرهیزکار حضور دارند.
چونکه هارون این معانی را شنید
پیش آن شه خویش را بی‌خویش دید
هوش مصنوعی: هنگامی که هارون این مفاهیم را شنید، خود را در حضور آن پادشاه چنان بی‌خود و گمشده احساس کرد.
چشم خود را بر زمین او دوخته
هستی خود را به پیشش سوخته
هوش مصنوعی: تو نگاهت را به زمین او دوخته‌ای و خودت را فدای او کرده‌ای.
خود ز چشم او همه خون می‌چکید
زآنکه او منصور را کرده شهید
هوش مصنوعی: از چشمان او همه چیز به شدت می‌ریخت و ناراحت‌کننده بود، زیرا او منصور را کشته بود.
او به پیش شاه از خود رفته بود
زآنکه با منصور او بد کرده بود
هوش مصنوعی: او به خاطر بدی‌ای که با منصور کرده بود، از خود بی‌خبر و نگران به حضور شاه رفته بود.
بعد از آن گفتا که یا خیرالامم
در دو عالم بوده‌ای تو محترم
هوش مصنوعی: سپس گفت که ای بهترین امت، تو در دو جهان مورد احترام بوده‌ای.
یک توقّع دارم از تو یا امام
آنکه از این بنده مستان انتقام
هوش مصنوعی: من از تو ای امام یک انتظار دارم، این که از این بنده‌ی سرمست انتقام بگیری.
دیگری آنکه بگو منصور را
تا کند روحش دگر با من صفا
هوش مصنوعی: دیگری از من بخواهد که منصور را یاد کنم تا روحش با من آرامش یابد.
من همی ترسم که ویرانم کند
بی نجاح و نسل و بیجانم کند
هوش مصنوعی: من نگرانم که به خاطر نداشتن موفقیت و نسل، حال و روزم خراب شود و دچار نابودی شوم.
من همی ترسم که از تختم کشند
بر سر دار بلا سختم کشند
هوش مصنوعی: من نگرانم که از خواب بیدارم کنند و مرا به شدت به دردسر بیندازند.
یا امام دین بده امّید من
رحم کن بر محنت جاوید من
هوش مصنوعی: ای امام، دین مرا به من بده و امیدم را برآورده کن، بر رنجی که همیشه با من است رحم کن.
پس امام آنگه نظر بر وی فکند
گفت او افکنده بودت در کمند
هوش مصنوعی: امام به او نگاهی کرد و گفت: تو در دام عشق او افتاده بودی.
این زمان گشتی خلاص از بند او
عاقبت خواهی شدن خرسند او
هوش مصنوعی: این زمان از قید او رها شده‌ای و در نهایت به خوشحالی او خواهی رسید.
گر به اخلاص آوری رویی به ما
در عذاب آخر نگردی مبتلا
هوش مصنوعی: اگر با نیت پاک و صادقانه به ما روی بیاوری، در روز قیامت به بلا و عذاب دچار نخواهی شد.
ور همیشه تو به کین باشی چنین
مرتد روی زمینی در یقین
هوش مصنوعی: اگر همیشه با کینه و دشمنی زندگی کنی، در حقیقت تو در زمین مانند یک انسان بی‌مذهب و منحرف خواهی بود.
گر شوی پیوند ما در رشته‌ای
بعد از این پیدا کنی سررشته‌ای
هوش مصنوعی: اگر پیوند ما در رشته‌ای باشد، بعد از این می‌توانی ریشه و سرنخی از آن پیدا کنی.
رشتهٔ ما از معانی تافته است
زانجهت سرّ لدنّی یافته است
هوش مصنوعی: پیوند ما از مفاهیم عمیق تشکیل شده و به همین دلیل به دانش خاصی دست یافته‌ایم.
رشتهٔ ما کارگاه انس و جان
بافته دان پیش بازار جهان
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما در کارگاهی از محبت و احساسات بافته شده است و ما در این بازار دنیا، با آگاهی و دانایی حرکت می‌کنیم.
رشتهٔ ما سلسله در سلسله است
رشتهٔ ما قافله در قافله است
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما جزئی از یک مجموعه بزرگتر است و همانند کاروانی است که در میان دیگر کاروان‌ها حرکت می‌کند.
رشتهٔ ما این جهان و آن جهان
رشتهٔ ما کارگاه لامکان
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما، به معنای پیوند ما، در این دنیا و دنیای دیگر را نشان می‌دهد. این ارتباط و پیوند در کارگاهی است که فراتر از مکان و زمان قرار دارد.
رشتهٔ ما آدم و نوح است و هود
رشتهٔ ما نسل ابراهیم بود
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما به آدم و نوح متصل است و هود نیز در این رشته قرار دارد، در حالی که نسل ما از ابراهیم نشأت می‌گیرد.
رشتهٔ ما رشتهٔ جانها شده
بعد از آن در قرب او ادنا شده
هوش مصنوعی: رشتهٔ اتصال ما به یکدیگر همچون رشته‌های جان‌ها گشته است، و پس از آن در نزد او، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار گرفته‌ایم.
رشتهٔ ما بارگاه اولیاست
رشتهٔ ما در مقام قل کفی است
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما به مقامی بلند و با ارزش وابسته است، و در حقیقت به اندازه‌ای از اطمینان و قدرت رسیده‌ایم که دیگر نیاز به دلیل آوردن نیست.
رشتهٔ ما از نبیّ‌الله بود
از ولایش جان و دل آگاه بود
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما به پیامبر خدا وابسته است و از عشق و معرفت او، جان و دل ما پر است.
رشتهٔ ما رشته‌ای ز الله بود
زآن درون ما ز حق آگاه بود
هوش مصنوعی: رشتهٔ زندگی ما از خداوند منشأ گرفته و در دل‌های ما از حقیقت آگاهی وجود دارد.
رشتهٔ ما گیر و آنگه خوش برو
تا بیابی خود حیات خویش نو
هوش مصنوعی: پیوند ما محکم است، پس به راه خود ادامه بده تا دوباره زندگی جدیدی را پیدا کنی.
رشتهٔ ما را محبّان داشتند
در میان جان جانان کاشتند
هوش مصنوعی: عاشقان ما را در زندگی خود قرار دادند و در قلب معشوق، عشق ما را نشانه‌گذاری کردند.
رشتهٔ ما دان صراط مستقیم
پیش ما آن رشته می‌باشد مقیم
هوش مصنوعی: در این شعر گفته شده است که دانش و آگاهی ما مانند راهی درست و مستقیم است که جلوی ما قرار دارد و همیشه در دسترس ماست. این رشته (دانش) باعث می‌شود که در مسیر صحیح زندگی پیش برویم.
رشتهٔ ما دان ردای صالحان
رشتهٔ ما خرقهٔ کروّبیان
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما به دانش و اندیشهٔ نیکان و صالحان مربوط است و لباس ما، نشانهٔ برتری و نزدیکی به مقام فرشتگان است.
رشتهٔ ما جامهٔ آدم شده
رشتهٔ ما تار و پود دم شده
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما به لباس انسان تبدیل شده و در واقع، بافت و اساس وجود ما به نفس و جان آدمی گره خورده است.
رشتهٔ ما با علی پیوند شد
رشتهٔ ما با ولی در بند شد
هوش مصنوعی: رابطهٔ ما به علی متصل شد و ارتباط ما با ولی به شکل محکمی برقرار گردید.
رشتهٔ ما دان حسن آنگه حسین
رشتهٔ ما دان علی آن نور عین
هوش مصنوعی: رشته‌ی وجود ما با زیبایی محبوب گره خورده است، و این محبوب همان حسین است. همچنین، این رشته به علی مربوط می‌شود که نور حقیقی است.
رشتهٔ ما باقر و صادق بود
آنکه او در ملک دین حاذق بود
هوش مصنوعی: رشتهٔ ما به باقر و صادق متصل است، زیرا آن‌ها در دین دانش و تخصص زیادی داشتند.
رشتهٔ ما داده عالم را نظام
ختم این رشته به مهدی شد تمام
هوش مصنوعی: انسان‌ها و موجودات دنیا به وسیلهٔ یک رشتهٔ خاص به هم متصل هستند که جهان را منظم می‌کند. پایان و تکمیل این اتصال به ظهور مهدی مرتبط است.
گر تو میخواهی که گردی رستگار
در ولایتهای ما تو شک میار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در سرزمین‌های ما موفق و رستگار باشی، نباید شک و تردید به دل راه بدهی.
زآنکه ما هستیم بی روی و ریا
نخل باغ مصطفی و مرتضی
هوش مصنوعی: ما با شجاعت و صداقت در میان هستیم، همچون درختان نخل در باغ مصطفی و مرتضی، بدون هیچ گونه تظاهر و فریب.
هرکه با ما نیک شد نیکو شود
در میان حور عین دلجو شود
هوش مصنوعی: هر کسی که با ما خوب و مهربان باشد، در بهشت و در بین حورهای بهشتی نیز خوشحال و راضی خواهد بود.
وآنکه با ما از حسد گردید بد
مالک دوزخ سوی خویشش کشد
هوش مصنوعی: کسی که از حسد به ما آسیب رساند، در نهایت به عذاب خود گرفتار خواهد شد و به جهنم خواهد رفت.
گفت هارون یا امام‌المتّقین
چند جانم را بسوزی این چنین
هوش مصنوعی: هارون، ای پیشوای پرهیزگاران، تا چه زمانی با این کارها جان من را به آتش خواهی کشید؟
بستم آخر با شما زآنگونه عهد
که کنم در دوستی بسیار جهد
هوش مصنوعی: من در پایان با شما پیمانی بستم که برای دوستی تلاش زیادی خواهم کرد.
در حق تو قول دشمن نشنوم
خصم را از بیخ و از بن برکنم
هوش مصنوعی: برای تو هرگز از دشمن قولی نمی‌پذیرم و هر خصمت را از ریشه و اساس نابود می‌کنم.
گفت امامش گر چنین باشی مقیم
ایمنی از محنت قعر جحیم
هوش مصنوعی: امام به او گفت که اگر به این شکل در زندگی خود ثابت قدم باشی، از رنج و عذابی که در عمق جهنم وجود دارد، در امان خواهی بود.
ور به قول خصم خواهی کرد بیم
کی دهندت جا به جنات‌النعیم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به سخنان دشمن گوش کنی، چرا باید از آن‌ها بترسی که به تو جا و مکانی در بهشت‌های نعمت ندهند؟
من گرفتم بر تو حجت این زمان
گر شنودی هستی آخر در امان
هوش مصنوعی: من به تو دلیل و برهانی آورده‌ام؛ اگر این را بشنوی، پس در امان خواهی بود.
ور به قول دیگران کردی تو کار
در سقر باشد مقامت پایدار
هوش مصنوعی: اگر به سخنان دیگران گوش دهی و به انجام کارهای نادرست بپردازی، در عذاب و سختی قرار خواهی گرفت و مقام و جایگاهت پایدار نخواهد بود.
از می دنیا نگردی مست تو
دین و دنیا را مده از دست تو
هوش مصنوعی: از شراب دنیا آرامش پیدا نکن، که تو نباید دین و دنیای خود را از دست بدهی.