گنجور

بخش ۵۴ - در بیان روح و جسم و نقصان نفس، و گرفتاری روح باو و رهائی یافتن ببرکت متابعت شاه اولیا

روح تو شهباز علوی آمده است
او شهنشاه سماوی آمده است
خرمگس نفس است و بس دنیاپرست
او کند دایم بمرداری نشست
تو بروح خویشتن بنگر که چیست
بعد از آن در معنیش بنگر که کیست
دشمن بسیار دارد روح تو
لیک از او دایم بود مفتوح تو
نفس دشمن کور سازد روح شاد
تا روی در عالم معنی چو باد
دشمن روحت همی بخل است و آز
ز آن کی از کاهلی دایم نماز
دایما نفس تو باشد همچو سگ
آهوان حرص را گیرد بتک
خود بکذّابی برآوردی تو نام
تا بزیر جبّه بنهادی تو دام
دیگر آنکه غافلی از یاد حق
بهر یک دینار کردی صد عرق
از عرق در مرگ رو اندیشه کن
در معانیها عبادت پیشه کن
نفس تو چون غافلت سازد ز حق
دایما باشی تو اندر واق ووق
بهر مال و گنج داری رنج و درد
خیز و افشان دامن خود را ز گرد
کرد شیطان یک گنه توصد کنی
هرچه گوید او تو آن را رد کنی
دیگر آنکه علم باطل ورد تست
صد چو شیطان هر طرف شاگرد تست
سینه‌ات از حیله و شر پر بود
در خیالت آنکه آن پر در بود
رو صدف پر درّ معنی کن چو من
تا شوی فارغ ز شرّ اهرمن
دیگرت وسواس ونخوت در سراست
این چنین شیوه ترا کی درخور است
دید تو باشد جدا اندر جهان
ز آنکه منصب داری و خرج گران
گردبدعت گرد برگردت گرفت
ورد باطل کردی و دردت گرفت
هست جسمت حقّهٔ پرریم و خون
وقت خوردن میشوی تو سرنگون
هست اجسامت پر از اخلاط و درد
اندر این آلودگی خفتی و مرد
اندرین دنیا مکن زنهار خواب
زآنکه در معنی نباشد این صواب
گر چو حیوان تو بخوردن راضیی
من زتو بیزارم ار خود قاضیی
قاضی شرع محمّد نیستی
زآنکه اندر شرع احمد نیستی
در شریعت رد نه بینی همچو او
گر ز معنی تو خبرداری و بو
رو ازینها بگذر و مقصود بین
در میان جان خود معبود بین
رو تو این قطره بدریا وصل ساز
زانکه این معنی بدانند اهل راز
جسم خود را پاک گردان همچو روح
خویش را انداز در کشتی نوح
رو تو غیر حق ز جسمت دور کن
بعد از آنی خانه‌ات پر نور کن
غیر بیرون کن که حق آید درون
گشت نفست در سوی الله رهنمون
در درون خانه دارم راز حق
برده‌ام از جملهٔ خلقان سبق
من سبق از پیش خود کی خوانده‌ام
بر زبان من غیر او کی رانده‌ام
من سبق از مرتضی دارم بگوش
لیک دارد آن سبق صد پرده پوش
هست از آن یک پرده پیش جبرئیل
در درون پرده اسرار جلیل
آسمان شد پردهٔ انوار او
این زمین یک گردی از اسرار او
غیر او خود نیست با عطّار هیچ
تو بیا بر نام من این نامه پیچ
غیر او در دل ندارم مهر کس
مصطفی باشد گواهم این نفس
غیر مدح او نگویم مدح کس
زآنکه مدح او خدا گفته‌ست بس
هست عطّار این زمان بس مستمند
سینه مجروح و فقیر و دردمند
ای تو را ملک معانی در نگین
جملهٔ کرُوبیانت خوشه چین
ای تو را معبود محرم داشته
در میان جان آدم داشته
هست اسرارم بمعنی بود بود
در همه جا مظهر انسان نمود
جوهر ذاتم ترا انسان کند
در معانی همچو در غلطان کند
جوهرذاتم عیان اندر عیان
مظهر من هم نهان اندر نهان
مظهر و جوهر براهت آورد
بلکه خود نزدیک شاهت آورد
خواهم از فضلت خدایا رحمتی
کن بلطف خویش بر ما رحمتی
خوان انعام تو باشد در خورم
سرّ سودای تو باشد در سرم
ای خداوندا بحقّ انبیاء
حقّ قرب و حقّ قدر اولیاء
کاین سخن را کن زنا محرم نهان
زآنکه می‌بینم در حق را عیان
حق عیانشد پیش ارباب کمال
حق نهان شد پیش جمع قیل و قال
حق عیان دان پیش ره بینان عشق
هست ظاهر نزد محبوبان عشق
حق عیان دان پیش جمعی اهل درد
خیز و راه غیر حق را در نورد
حق عیاندان پیش درویشان دین
گه شده پیدا بآن و گه باین
حق عیان دان در وجود اهل دل
تو شدی از فعل نفس خود خجل
فعل نفس تو ترا تیره کند
بر جمیع فعلها خیره کند
دارم از علم لدّنی نقطه‌ای
هر دو عالم پیش او خود ذرّه‌ای
هان که مقصودت ازان حاصل بکن
تا بیابی جان معنی در سخن
من سخن گویم چو درّ شاهوار
بهر تو آوردم و کردم نثار
من سخن در ذات یزدان رانده‌ام
بعد ازآن مظهر به انسان خوانده‌ام
من سخن دارم نگویم پیش کس
ز آنکه تو واقف نه‌ای از کیش کس
کیش ترسائی به است از دین تو
زآنکه ازنفس است کفر آئین تو
کردهٔ هفتاد فرقه دینت را
از نبی شرمی بدار ای بی‌حیا
رو طریق آل احمد دار دوست
راه ایشان تو یقین دان راه اوست
راه را دان از نبی و ازولی
تو باین ره رو گریز از کاهلی
کاهلی از جاهلی باشد ترا
جاهلی کفر جلی باشد ترا
من ترا راهی نمایم راه راست
وآنگهی گویم که راه حق کجاست
من ترادر راه حق رهبر کنم
آگهت از دین پیغمبر کنم
من ترا در راه حق خندان کنم
خارجی را همچو سگ گریان کنم
من ترا راهی نمایم همچو نور
تا کنی در عالم معنی ظهور
من ترا راهی نمایم از کلام
انّما برخوان اگر داری نظام
من ترا راهی نمایم از یقین
گر تو هستی مؤمن و بس پاک دین
من ترا راهی نمایم از رسول
تو هم از عطّار کن این ره قبول
من ترا راهی نمایم همچو روح
تا روی در کشتی احمد چو نوح
من ترا راهی نمایم گر روی
واندرین ره کن بمعنی دل قوی
من ترا راهی نمایم در علوم
بعد من هم عارفی گوید بروم
من ترا راهی نمایم از الست
گر نباشد اعتقادات تو پست
من ترا راهی نمایم از ولی
سر بنه در راه او گر مقبلی
من ترا راهی نمایم در ظهور
تا تو بینی عکس رخسارش چو نور
من ترا راهی نمایم در علن
تا تو بینی شاه خود در خویشتن
من ترا راهی نمایم عشق گفت
آشکارا هین بکن سرّنهفت
من ترا راهی نمایم از کرم
غیر این ره خود بعالم نسپرم
من ترا راهی نمایم از کمال
گر تو باشی فاضل و عابد بحال
من ترا راهی نمایم همچو روز
اوّلش عشقست و آخر دردوسوز
من ترا راهی نمایم فکر کن
رو تو یاری گیر و با اوذکر کن
من ترا راهی نمایم از خدا
لیک باید که تو باشی پارسا
من ترا راهی نمایم از علیم
تو بر آن ره رو بجنّات النعیم
من ترا راهی نمایم خود بدهر
کاندرو بینی هزاران شهر شهر
این چنین ره سالکان سر کرده‌اند
پی از آن در ملک معنی برده‌اند
این چنین ره را نبیّ الله دید
این حقیقت را همه از حق شنید
مصطفی ره را بفرزندان نمود
راه ایشان گیر و حق را کن سجود
راه ایشان گیر تا حق بین شوی
ورنه اندر گور بی تلقین شوی
راه ایشان گیر و دینت ترک کن
از محبّان باش و کینت ترک کن
راه ایشان گیر تا ایمن شوی
در ره معنی همه باطن شوی
راه ایشان گیر و درجنّت درای
زانکه جنّت باشد ایشان را سرای
راه ایشان گیر و با سلمان نشین
زانکه سلمان بوده اندر عین دین
گر روی این ره بمنزلها رسی
ورنه کی در معنی دلها رسی
گر روی این ره مسلمان گویمت
فیض بار از نور ایمان گویمت
گر روی این راه تو نامی شوی
ورنه چون شیطان ببدنامی شوی
گر روی این ره تو دنیائی مبین
ورنه رو بنشین و رسوائی مبین
گر روی این ره نبی همراه تست
مصطفی و آل او آگاه تست
گر روی این ره شوی واقف ز خویش
در درون خویش می‌بینی تو کیش
گر روی این ره مثال جان شوی
ورنه در ملک جهان بیجان شوی
گر روی این ره معانی دان شوی
خود درون جوهرت انسان شوی
گر روی این ره خدا راضی ز تو
مصطفی و مرتضی راضی ز تو
گر روی این ره نظام الدین شوی
یا شوی حلاج و هم حق بین شوی
گر روی این ره شود روشن دلت
نعرهٔ مستان برآید از کلت
گر روی این ره عبادت پیشه کن
رو زنااهلان دین اندیشه کن
گر روی این ره یکی همراه گیر
بعد از آن رو دامن آن شاه گیر
گر روی این ره چو ابراهیم رو
یا چو اسمعیل کن جانت گرو
گر روی این ره چو من دانی همه
هم تو علم معرفت خوانی همه
گر روی این ره به اسراری رسی
خود بکنج خانهٔ یاری رسی
گر روی این ره سفر باید سفر
تا تو بینی در جهان هر خیر و شر
گر روی این ره تو همّت دار پیش
رو طلب کن جوهر ذاتم ز خویش
گر روی این ره بمظهر کن نظر
تا نیفتد در وجود تو خطر
گر روی این ره خطر ناید زبد
خود همه افعال بد آید ز بد
گر روی این ره ببُر از خلق هم
تا نگردی پیش ایشان متّهم
گر روی این ره بحق واصل شوی
ورنه چون دیوار شوره گل شوی
گر روی این ره دلت روشن شود
بعد از آن چشم توهم گلشن شود
گر روی این ره محبّت بایدت
وز دل عطّار همّت بایدت
گر روی این ره دامن آن شاه گیر
بعد از آن دست یکی همراه گیر
گر روی این ره ز سر باید گذشت
از مراد خویش برباید گذشت
گر روی این ره تو ما را یادکن
روح ما را از دعائی شاد کن
گر روی این ره باو باید نشست
وآنگهی از غیر او باید گسست
گر روی این ره دلت غمگین مدار
زانکه گیرندت بمعنی در کنار
گر روی این ره بخلقان کن کرم
وآنگهی بیرون کن از ذاتت ستم
گر روی این ره مجو آزار خلق
رو بمعنی کن نظر در زیر دلق
گر روی این ره نهان کن سرّ من
تا نگویندت بدیها در سخن
گر روی این ره برو آسوده شو
وآنگهی بر از ملایک تو گرو
گر روی این ره تو فرد فرد شو
در میان اهل دل یک مرد شو
گر روی این ره ز زن باید گذشت
بلکه از صندوق تن باید گذشت
گر روی این ره تو دنیائی بریز
بعد از آن از أهل دنیا کن گریز
گر روی این ره ز راه خود گذر
راه حق را خدادان بی خطر
گر روی این ره تو خورده دان شوی
در معانی موسی عمران شوی
گر روی این راه منزل گویمت
اوّلا از کعبهٔ دل گویمت
گر روی این راه شفقت کن بخلق
تا دهندت جامهٔ شاهی نه دلق
گر روی این راه باید همرهمی
تا نماید اندرین راهت رهی
گر روی این راه با یاران بهم
من ترا خرگاه در کرسی زنم
گر روی این راه بی یاران مرو
تانیفتی در درون چاه و کو
گر روی این راه ویاری نبودت
مظهر و جوهر بکن تو همرهت
گر روی این راه بی رهبر مرو
ور روی میبایدت صد جان نو
گر روی این راه با عطّار باش
بحر لطف و مظهر انوار باش
رو تو این راه و مرو دنبال کس
زانکه هفتادند در معنی و بس
رو تو این راه و رضا ده برقضا
تا دهندت در معانیها عطا
رو تو این راه و بپا در کوی او
تا ببینی در معانی روی او
رو تو این راه و مرو با گمرهان
زانکه هستند همچو حیوان بی‌زبان
رو تو این راه و محمّد (ص)را بدان
زانکه او هست رهنمای انس و جان
رو تو این راه و درین ره شاه بین
بعد از آنی نور إلاّ الله بین
رو تو این راه و بدانش اصل خویش
زانکه بر حق باشی و باوصل خویش
رو تو این راه و علی را دان امام
تا که گردد دین و اسلامت تمام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روح تو شهباز علوی آمده است
او شهنشاه سماوی آمده است
هوش مصنوعی: روح تو همانند پرنده‌ای شاهین‌صفت از نسل علی (ع) آمده است و تو از مقام بلند و آسمانی برخوردار هستی.
خرمگس نفس است و بس دنیاپرست
او کند دایم بمرداری نشست
هوش مصنوعی: خرمگس نماد فردی است که تنها به خوشی‌ها و لذایذ دنیوی فکر می‌کند و تمام تلاشش صرف این می‌شود که بی‌وقفه به دنبال پر کردن اوقات خود از طریق مادیات باشد. او به هیچ چیز دیگر اهمیت نمی‌دهد و در این راه بی‌وقفه به زندگی خود ادامه می‌دهد، بدون اینکه به عمق معنای زندگی فکر کند.
تو بروح خویشتن بنگر که چیست
بعد از آن در معنیش بنگر که کیست
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین درونت چه حالتی دارد و سپس به عمق وجودت بپرداز تا بفهمی که چه کسی هستی.
دشمن بسیار دارد روح تو
لیک از او دایم بود مفتوح تو
هوش مصنوعی: روح تو با دشمنان زیادی مواجه است، اما همیشه در برابر آن‌ها باز و پذیرای خودت باقی می‌مانی.
نفس دشمن کور سازد روح شاد
تا روی در عالم معنی چو باد
هوش مصنوعی: نفس دشمن می‌تواند شادی روح را نابود کند، تا آنجا که در دنیای معنا همچون باد بی‌صدا و ناپیدا شویم.
دشمن روحت همی بخل است و آز
ز آن کی از کاهلی دایم نماز
هوش مصنوعی: دشمن واقعی تو همان بخل و آز است، زیرا از سستی و تنبلی دائماً دوری نمی‌کنی و به عبادت و نماز نمی‌پردازی.
دایما نفس تو باشد همچو سگ
آهوان حرص را گیرد بتک
هوش مصنوعی: همواره نفس تو مانند سگی مراقب آهوها باشد و حرص و طمع را در کام خود بگیرد.
خود بکذّابی برآوردی تو نام
تا بزیر جبّه بنهادی تو دام
هوش مصنوعی: تو خود را به عنوان شخصیتی بزرگ و مهم نشان دادی، اما در واقع در زیر نقاب خود، دام‌های فریبنده‌ای پنهان کردی.
دیگر آنکه غافلی از یاد حق
بهر یک دینار کردی صد عرق
هوش مصنوعی: اینکه به یاد خدا نیستی و فقط به خاطر پول می‌کوشی، کار نادرستی است.
از عرق در مرگ رو اندیشه کن
در معانیها عبادت پیشه کن
هوش مصنوعی: به فکر مرگ و عواقب آن باش و در معانی و مفاهیم عمیقتر زندگی، تلاش کن تا به عبادت و بندگی بپردازی.
نفس تو چون غافلت سازد ز حق
دایما باشی تو اندر واق ووق
هوش مصنوعی: اگر نفس تو از یاد حق غافل کند، همیشه در حال تردید و شک خواهی بود.
بهر مال و گنج داری رنج و درد
خیز و افشان دامن خود را ز گرد
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن wealth و ثروت، زحمات و دردها را تحمل کن و با افتخار دامن خود را از خاک و شکست‌ها پاک کن.
کرد شیطان یک گنه توصد کنی
هرچه گوید او تو آن را رد کنی
هوش مصنوعی: شیطان یک خطا را انجام می‌دهد، اما تو باید هرچه او بگوید را نپذیری و رد کنی.
دیگر آنکه علم باطل ورد تست
صد چو شیطان هر طرف شاگرد تست
هوش مصنوعی: علمی که باطل و بی‌فایده است، مانند ورد و ذکر تو می‌باشد و تو را در هر جا شبیه به شیطان، به سوی خود جذب می‌کند.
سینه‌ات از حیله و شر پر بود
در خیالت آنکه آن پر در بود
هوش مصنوعی: دل تو پر از نیرنگ و فریب بود و در خیال تو، آن که به او عشق می‌ورزیدی، قلبش پر از محبت و صداقت بود.
رو صدف پر درّ معنی کن چو من
تا شوی فارغ ز شرّ اهرمن
هوش مصنوعی: مثل من معنای زیبا و گرانبها را در دل صدف بگذار تا از شر و آزار دلسردکننده رهایی یابی.
دیگرت وسواس ونخوت در سراست
این چنین شیوه ترا کی درخور است
هوش مصنوعی: دیگر این وسواس و خودبزرگ‌بینی در تو مناسب نیست. این‌گونه رفتار کردن با تو سازگار نیست.
دید تو باشد جدا اندر جهان
ز آنکه منصب داری و خرج گران
هوش مصنوعی: نگاه تو در این دنیا، متفاوت است از کسانی که تنها به خاطر مقام و هزینه‌های زیاد خودشان اهمیت دارند.
گردبدعت گرد برگردت گرفت
ورد باطل کردی و دردت گرفت
هوش مصنوعی: دل تو را در دام افکار باطل گرفتار کرده و تو را دور خود می‌چرخاند. این افکار نادرست، تو را خسته و آزرده خاطر کرده است.
هست جسمت حقّهٔ پرریم و خون
وقت خوردن میشوی تو سرنگون
هوش مصنوعی: بدنت همچون شیء‌ای از پنبه است و در زمان غذا خوردن، تو به حالت سرنگونی در می‌آیی.
هست اجسامت پر از اخلاط و درد
اندر این آلودگی خفتی و مرد
هوش مصنوعی: بدن تو پر از مواد زائد و درد است و در این آلودگی، خوابیده و حالتی مرده داری.
اندرین دنیا مکن زنهار خواب
زآنکه در معنی نباشد این صواب
هوش مصنوعی: در این دنیا، مراقب باش خواب غفلت را نبینی، زیرا در درک واقعیات، این کار صحیح نیست.
گر چو حیوان تو بخوردن راضیی
من زتو بیزارم ار خود قاضیی
هوش مصنوعی: اگر تو مانند حیوانات تنها به خوردن و لذت‌جویی راضی هستی، من از تو بیزارم حتی اگر خودت قاضی باشی.
قاضی شرع محمّد نیستی
زآنکه اندر شرع احمد نیستی
هوش مصنوعی: تو قاضی دین محمد نیستی، زیرا در اصل و اساس دین احمد (پیامبر اسلام) قرار نداری.
در شریعت رد نه بینی همچو او
گر ز معنی تو خبرداری و بو
هوش مصنوعی: اگر در دین و شریعت به معنای واقعی آن توجه کنی، همچون او (آن کسی که شعور و درک عمیق دارد) نمی‌توانی آن را رد کنی. پس اگر به عمق معنی پی ببری و بویی از آن بگیری، این مسئله برایت روشن خواهد شد.
رو ازینها بگذر و مقصود بین
در میان جان خود معبود بین
هوش مصنوعی: از این ظواهر و مشکلات بگذر و به حقیقتی که در دل خود داری توجه کن. در وجودت به معبود و هدف اصلی نگاهی عمیق‌تر داشته باش.
رو تو این قطره بدریا وصل ساز
زانکه این معنی بدانند اهل راز
هوش مصنوعی: این قطره را به دریا متصل کن؛ چون تنها اهل فهم و درک می‌توانند این مفهوم را درک کنند.
جسم خود را پاک گردان همچو روح
خویش را انداز در کشتی نوح
هوش مصنوعی: جسمت را مثل روح خود پاک و آراسته کن و آن را در مسیری امن قرار بده، همان‌طور که روح را در کشتی امن نوح نگه داشتی.
رو تو غیر حق ز جسمت دور کن
بعد از آنی خانه‌ات پر نور کن
هوش مصنوعی: ابتدا خودت را از هر چیزی جز حق دور کن، سپس خانه‌ات را با نور پر کن.
غیر بیرون کن که حق آید درون
گشت نفست در سوی الله رهنمون
هوش مصنوعی: خود را از آنچه که خارج از توست، خالی کن تا حقیقت در درونت پیدا شود. نفس تو به سوی خدا هدایت خواهد شد.
در درون خانه دارم راز حق
برده‌ام از جملهٔ خلقان سبق
هوش مصنوعی: در دل خانه‌ام رازی از حقیقت دارم که از میان مردم برتر است.
من سبق از پیش خود کی خوانده‌ام
بر زبان من غیر او کی رانده‌ام
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز او به من الهام نکرده و من چیزی از خودم نگفته‌ام.
من سبق از مرتضی دارم بگوش
لیک دارد آن سبق صد پرده پوش
هوش مصنوعی: من از مرتضی جلوتر هستم و این را به گوش همه می‌رسانم، اما آن پیشی گرفتن من دارای رازها و اسراری است که پنهان مانده‌اند.
هست از آن یک پرده پیش جبرئیل
در درون پرده اسرار جلیل
هوش مصنوعی: در درون پرده‌ای، اسراری بزرگ و والا وجود دارد که فقط جبرئیل می‌تواند آن را ببیند و درکش کند. این پرده مکانی برای رازهای الهی است.
آسمان شد پردهٔ انوار او
این زمین یک گردی از اسرار او
هوش مصنوعی: آسمان به عنوان نمایشی از روشنایی و زیبایی اوست و زمین تنها یک حلقه از رمز و رازهای وجود او به حساب می‌آید.
غیر او خود نیست با عطّار هیچ
تو بیا بر نام من این نامه پیچ
هوش مصنوعی: جز او هیچ کس در زندگی ارزش ندارد. تو بیا و نامه‌ام را به نام من بپیچ تا به دست او برسانی.
غیر او در دل ندارم مهر کس
مصطفی باشد گواهم این نفس
هوش مصنوعی: من به جز او هیچ‌کس را در دل خود دوست ندارم، و این نفس من، گواهی می‌دهد که او مصطفی است.
غیر مدح او نگویم مدح کس
زآنکه مدح او خدا گفته‌ست بس
هوش مصنوعی: من هیچ‌کس را جز او ستایش نمی‌کنم، زیرا خداوند خود او را ستایش کرده است و این کافی است.
هست عطّار این زمان بس مستمند
سینه مجروح و فقیر و دردمند
هوش مصنوعی: عطار در این دوره، انسانی بسیار نیازمند است که دلbroken و فقیر و پر از درد می‌باشد.
ای تو را ملک معانی در نگین
جملهٔ کرُوبیانت خوشه چین
هوش مصنوعی: تو که بی‌نهایت معناها را در خود داری و همچون خوشه‌چینی که از میوه‌های زیبا و گرانبها بهره می‌برد، در درخشش خاصی قرار داری.
ای تو را معبود محرم داشته
در میان جان آدم داشته
هوش مصنوعی: ای تو که معبود را در دل آدمی قرار داده‌ای و او را به راز و محرمیت خود آشنا ساخته‌ای.
هست اسرارم بمعنی بود بود
در همه جا مظهر انسان نمود
هوش مصنوعی: من در درون خود رازهایی دارم که به معنای وجود من است و در تمامی مکان‌ها، تجلی انسان را به نمایش می‌گذارد.
جوهر ذاتم ترا انسان کند
در معانی همچو در غلطان کند
هوش مصنوعی: سرشت من طوری است که تو را به انسانی برتر تبدیل می‌کند، مانند اینکه معنای یک گنجینه را در خود جای دهد.
جوهرذاتم عیان اندر عیان
مظهر من هم نهان اندر نهان
هوش مصنوعی: ذات من به وضوح مشخص است، در حالی که جلوه من در عمق پنهان است.
مظهر و جوهر براهت آورد
بلکه خود نزدیک شاهت آورد
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که چیزی که به روشنی و زیبایی اشاره دارد، در واقع خود را به نزد شاه می‌برد. در اینجا، "مظهر و جوهر براهت" به نوعی نمایش زیبایی و جذابیت اشاره دارد و نشان می‌دهد که این ویژگی‌ها توجه شاه را جلب می‌کنند.
خواهم از فضلت خدایا رحمتی
کن بلطف خویش بر ما رحمتی
هوش مصنوعی: ای خدا، از بزرگواری‌ات می‌خواهم که به ما لطف کنی و رحمتی نازل کنی.
خوان انعام تو باشد در خورم
سرّ سودای تو باشد در سرم
هوش مصنوعی: خوان نعمت تو برای من است و راز عشق تو در دل من جا دارد.
ای خداوندا بحقّ انبیاء
حقّ قرب و حقّ قدر اولیاء
هوش مصنوعی: ای خداوند، به حق انبیاء و به حق شخصیت‌های بزرگ و مقدس، به ما مقام و فضیلت عطا کن.
کاین سخن را کن زنا محرم نهان
زآنکه می‌بینم در حق را عیان
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این گفتار را بدون هیچ پرده‌پوشی بیان کن، زیرا من حقایق را به وضوح می‌بینم.
حق عیانشد پیش ارباب کمال
حق نهان شد پیش جمع قیل و قال
هوش مصنوعی: حقیقت برای کسانی که به حقیقت و کمال رسیده‌اند، واضح و آشکار می‌شود، اما در میان افرادی که فقط به بحث و جدل‌های بی‌پایه مشغول‌اند، حقیقت پنهان و ناپیداست.
حق عیان دان پیش ره بینان عشق
هست ظاهر نزد محبوبان عشق
هوش مصنوعی: حق را باید در حضور عشق شناخت، زیرا برای عاشقان، حقیقت به وضوح نمایان می‌شود.
حق عیان دان پیش جمعی اهل درد
خیز و راه غیر حق را در نورد
هوش مصنوعی: حق را به وضوح بشناس و در میان افرادی که درد و رنج را درک می‌کنند، بر خیز و راهی غیر از حقیقت را پشت سر بگذار.
حق عیاندان پیش درویشان دین
گه شده پیدا بآن و گه باین
هوش مصنوعی: حق و حقیقت در نزد عارفان و درویشان گاهی به وضوح نمایان می‌شود و گاهی نیز در خفا و پنهان باقی می‌ماند.
حق عیان دان در وجود اهل دل
تو شدی از فعل نفس خود خجل
هوش مصنوعی: حقیقت واضح و روشن در وجود کسانی که دل پاک دارند، به وضوح آشکار شده است. تو اما از کارها و رفتار خودت شرمنده‌ای.
فعل نفس تو ترا تیره کند
بر جمیع فعلها خیره کند
هوش مصنوعی: عمل نفس تو باعث می‌شود که همه کارهایت تحت تأثیر قرار گیرد و دچار سردرگمی شوی.
دارم از علم لدّنی نقطه‌ای
هر دو عالم پیش او خود ذرّه‌ای
هوش مصنوعی: من از دانش باطنی و الهی چیزی دارم که در برابر آن، تمام عظمت‌های دو عالم فقط مثل یک ذره به نظر می‌رسند.
هان که مقصودت ازان حاصل بکن
تا بیابی جان معنی در سخن
هوش مصنوعی: به خودت بیا و به دنبال هدفی که داری بگرد تا بتوانی در کلام، حقیقت و عمق زندگی را پیدا کنی.
من سخن گویم چو درّ شاهوار
بهر تو آوردم و کردم نثار
هوش مصنوعی: من سخن می‌گویم مانند مرواریدهای گرانبها که برای تو آورده‌ام و آن‌ها را فدای تو کردم.
من سخن در ذات یزدان رانده‌ام
بعد ازآن مظهر به انسان خوانده‌ام
هوش مصنوعی: من گفتگویی را به خدا نسبت داده‌ام و بعد از آن، انسان را به عنوان نمود آن سخن معرفی کرده‌ام.
من سخن دارم نگویم پیش کس
ز آنکه تو واقف نه‌ای از کیش کس
هوش مصنوعی: من حرفی دارم که نمی‌توانم پیش هر کسی بگویم، زیرا تو از حال و هوای آن شخص آگاه نیستی.
کیش ترسائی به است از دین تو
زآنکه ازنفس است کفر آئین تو
هوش مصنوعی: کیش ترسایی بهتر از دین تو است، زیرا کفر تو ناشی از نفس خودت است.
کردهٔ هفتاد فرقه دینت را
از نبی شرمی بدار ای بی‌حیا
هوش مصنوعی: می‌گوید: از اینکه دین خود را به هفتاد فرقه تقسیم کرده‌ای، باید خجالت بکشی؛ ای بی‌شرم.
رو طریق آل احمد دار دوست
راه ایشان تو یقین دان راه اوست
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی به دوست، یقین داشته باش که راهی که آنان پیموده‌اند، همان راه درست و حقیقی است.
راه را دان از نبی و ازولی
تو باین ره رو گریز از کاهلی
هوش مصنوعی: روش زندگی و مسیر درست را از پیامبر و اولیای الهی یاد بگیر و در این راه حرکت کن، از تنبلی و سستی دوری کن.
کاهلی از جاهلی باشد ترا
جاهلی کفر جلی باشد ترا
هوش مصنوعی: تنبلی تو نشانه‌ی نادانی است و نادانی می‌تواند به کفر آشکار تو منجر شود.
من ترا راهی نمایم راه راست
وآنگهی گویم که راه حق کجاست
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم و سپس به تو می‌گویم که مسیر درست کدام است.
من ترادر راه حق رهبر کنم
آگهت از دین پیغمبر کنم
هوش مصنوعی: من تو را در مسیر درست راهنمایی می‌کنم و آگاهی‌ات را از دین پیامبر افزایش می‌دهم.
من ترا در راه حق خندان کنم
خارجی را همچو سگ گریان کنم
هوش مصنوعی: من تو را در مسیر درست خوشحال می‌کنم و دشمنان را مثل سگی گریان می‌سازم.
من ترا راهی نمایم همچو نور
تا کنی در عالم معنی ظهور
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم مانند نوری که به تو کمک می‌کند تا در جهان معانی و مفاهیم به اوج ظهور برسی.
من ترا راهی نمایم از کلام
انّما برخوان اگر داری نظام
هوش مصنوعی: من به تو مسیری نشان می‌دهم، اگر می‌خواهی، با کلمات انّما بخوان.
من ترا راهی نمایم از یقین
گر تو هستی مؤمن و بس پاک دین
هوش مصنوعی: من راهی به تو نشان می‌دهم که به یقین می‌رسد، اگر تو مؤمن واقعی و با ایمان باشید.
من ترا راهی نمایم از رسول
تو هم از عطّار کن این ره قبول
هوش مصنوعی: من به تو مسیری را نشان می‌دهم که هم از طریق پیامبر تو باشد و هم از طریق عطّار، این مسیر را بپذیر.
من ترا راهی نمایم همچو روح
تا روی در کشتی احمد چو نوح
هوش مصنوعی: من تو را راهنمایی می‌کنم، مانند روح، تا به کشتی احمد مثل کشتی نوح برسی.
من ترا راهی نمایم گر روی
واندرین ره کن بمعنی دل قوی
هوش مصنوعی: من تو را راهی نشان می‌دهم، اگر با اراده و پشتکار قدم برداری.
من ترا راهی نمایم در علوم
بعد من هم عارفی گوید بروم
هوش مصنوعی: من تو را در مسیر دانش راهنمایی می‌کنم و از تجربیاتم بهره‌مند خواهی شد، حتی اگر شخصی دیگری بگوید که باید بروم.
من ترا راهی نمایم از الست
گر نباشد اعتقادات تو پست
هوش مصنوعی: من به تو راهی را نشان می‌دهم از عالم الست، به شرطی که اعتقاداتت پایین و بی‌ارزش نباشد.
من ترا راهی نمایم از ولی
سر بنه در راه او گر مقبلی
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم؛ اگر در مسیر او قدم بگذاری، سر خود را در راه او بگذار.
من ترا راهی نمایم در ظهور
تا تو بینی عکس رخسارش چو نور
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم که بتوانی چهره‌اش را همچون نوری درخشان ببینی.
من ترا راهی نمایم در علن
تا تو بینی شاه خود در خویشتن
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم تا در برابر دیگران، توانایی و عظمت واقعی خود را بشناسی و به درون خودت نگاه کنی.
من ترا راهی نمایم عشق گفت
آشکارا هین بکن سرّنهفت
هوش مصنوعی: من به تو راهی را نمایان می‌کنم، عشق گفت: به وضوح توجه کن و راز نهان را بگشا.
من ترا راهی نمایم از کرم
غیر این ره خود بعالم نسپرم
هوش مصنوعی: من به تو مسیر خوبی را نشان می‌دهم، چون به جز این راه، نمی‌توانم خود را به دنیای دیگری بسپارم.
من ترا راهی نمایم از کمال
گر تو باشی فاضل و عابد بحال
هوش مصنوعی: اگر تو انسانی عالم و عبادت‌گزار باشی، من راهی را به تو نشان می‌دهم که به کمال می‌رسد.
من ترا راهی نمایم همچو روز
اوّلش عشقست و آخر دردوسوز
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم که مانند روز نخست، مملو از عشق است و در نهایت، به درد و رنج می‌انجامد.
من ترا راهی نمایم فکر کن
رو تو یاری گیر و با اوذکر کن
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم، تو فقط فکر کن و از او کمک بگیر و با ذکر یادش کن.
من ترا راهی نمایم از خدا
لیک باید که تو باشی پارسا
هوش مصنوعی: من راهی به تو نشان می‌دهم که به سوی خداست، اما تو باید شخصی پاک و نیکوکار باشی.
من ترا راهی نمایم از علیم
تو بر آن ره رو بجنّات النعیم
هوش مصنوعی: من تو را به راهی هدایت می‌کنم که بر اساس دانش و حکمت توست، و در این مسیر به باغ‌های نعمت‌های الهی خواهی رسید.
من ترا راهی نمایم خود بدهر
کاندرو بینی هزاران شهر شهر
هوش مصنوعی: من به تو راهی نشان می‌دهم، ولی خودت باید قدم برداری تا هزاران شهر را ببینی.
این چنین ره سالکان سر کرده‌اند
پی از آن در ملک معنی برده‌اند
هوش مصنوعی: سالکان، با چنین روش‌هایی که در پیش گرفته‌اند، به مقصدی رسیده‌اند و در نتیجه، به دنیای معنا و مفهوم وارد شده‌اند.
این چنین ره را نبیّ الله دید
این حقیقت را همه از حق شنید
هوش مصنوعی: خداوند در این راه، پیامبری را مشاهده کرد که این حقیقت را از ذات حق دریافت کرده است.
مصطفی ره را بفرزندان نمود
راه ایشان گیر و حق را کن سجود
هوش مصنوعی: پیامبر (مصطفی) مسیر را برای فرزندانش روشن کرد. بنابراین، از این مسیر پیروی کن و حق را بپرست.
راه ایشان گیر تا حق بین شوی
ورنه اندر گور بی تلقین شوی
هوش مصنوعی: برای اینکه به حقیقت و درک عمیق برسی، لازم است که به راه و روش آن‌ها پایبند باشی؛ وگرنه، بعد از مرگ در تاریکی و بی‌خبری باقی خواهی ماند.
راه ایشان گیر و دینت ترک کن
از محبّان باش و کینت ترک کن
هوش مصنوعی: در زندگی خود، مسیر افرادی را انتخاب کن که محبت و دوستی را در نظر دارند و از دشمنی و کینه‌ورزی دوری کن. به جای اینکه به مسائل دینی و تعصباتی که ممکن است منجر به اختلاف شوند، توجه کنی، برای دوستی و محبت ارزش قائل شو.
راه ایشان گیر تا ایمن شوی
در ره معنی همه باطن شوی
هوش مصنوعی: راه آن‌ها را بگیر تا در مسیر درست حرکت کنی و از خطرات دور بمانی. بدین وسیله می‌توانی به عمق و باطن مسائل پی ببری.
راه ایشان گیر و درجنّت درای
زانکه جنّت باشد ایشان را سرای
هوش مصنوعی: در راه آن‌ها قدم بگذار و به بهشت برس، زیرا بهشت منزلگاه آن‌هاست.
راه ایشان گیر و با سلمان نشین
زانکه سلمان بوده اندر عین دین
هوش مصنوعی: به دنبال راه و روش کسانی باش که به حقانیت نزدیک‌ترند و با سلمان همراه شو، زیرا سلمان در قلب دین و ایمان قرار دارد.
گر روی این ره بمنزلها رسی
ورنه کی در معنی دلها رسی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر به مقاصد و منزل‌ها برسی، خوب است؛ و اگر نه، هرگز به عمق معنی دل‌ها نخواهی رسید.
گر روی این ره مسلمان گویمت
فیض بار از نور ایمان گویمت
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر قدم بگذاری، به تو برکت و روشنی ایمان را هدیه می‌دهم.
گر روی این راه تو نامی شوی
ورنه چون شیطان ببدنامی شوی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر قدم بگذاری و معروف شوی، خوب است، اما اگر به سمت بد بروی مانند شیطان بدنام خواهی شد.
گر روی این ره تو دنیائی مبین
ورنه رو بنشین و رسوائی مبین
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر پیش بروی، دنیای بزرگی را خواهی دید، اما اگر به عقب برگردی و بی‌عمل بمانی، فقط شرمندگی نصیبت خواهد شد.
گر روی این ره نبی همراه تست
مصطفی و آل او آگاه تست
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر قدم برداری، پیامبر و خاندان او در کنار تو هستند و از آنچه انجام می‌دهی آگاهند.
گر روی این ره شوی واقف ز خویش
در درون خویش می‌بینی تو کیش
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر قدم بگذاری و به شناختی درباره خودت دست یابی، در درون خود متوجه می‌شوی که چه نوع باورهایی داری.
گر روی این ره مثال جان شوی
ورنه در ملک جهان بیجان شوی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر مانند جان زنده شوی، وگرنه در دنیا بی‌جان و خالی خواهی ماند.
گر روی این ره معانی دان شوی
خود درون جوهرت انسان شوی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر به معانی واقعی آگاه شوی، در درون خود به جوهر انسانی‌ات پی می‌بری.
گر روی این ره خدا راضی ز تو
مصطفی و مرتضی راضی ز تو
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر، خدا از تو راضی باشد، پیامبر و علی نیز از تو خشنود خواهند بود.
گر روی این ره نظام الدین شوی
یا شوی حلاج و هم حق بین شوی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر پیرو نظام الدین باشی یا به مقام حلاج برسی، در هر صورت به درک حقیقت نائل خواهی شد.
گر روی این ره شود روشن دلت
نعرهٔ مستان برآید از کلت
هوش مصنوعی: اگر این مسیر برایت روشن شود، دل تو از شادی فریاد خواهد زد و به وجد خواهد آمد.
گر روی این ره عبادت پیشه کن
رو زنااهلان دین اندیشه کن
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عبادت و بندگی حرکت می‌کنی، به دقت به افکار کسانی که از دین دور هستند، توجه کن.
گر روی این ره یکی همراه گیر
بعد از آن رو دامن آن شاه گیر
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر، یکی را همراه خود کن، سپس به دنبال دامن آن پادشاه برو.
گر روی این ره چو ابراهیم رو
یا چو اسمعیل کن جانت گرو
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر مانند ابراهیم قدم برداری یا مانند اسماعیل باشی، جانت را فدای هدف خود کن.
گر روی این ره چو من دانی همه
هم تو علم معرفت خوانی همه
هوش مصنوعی: اگر تو نیز مانند من در این مسیر قدم بگذاری، همه چیز را به درستی خواهی شناخت و همه چیز برای تو روشن خواهد شد.
گر روی این ره به اسراری رسی
خود بکنج خانهٔ یاری رسی
هوش مصنوعی: اگر به این راه بروی و به حقایق عمیق دست یابی، خود را به کنج خانهٔ دوست برسان.
گر روی این ره سفر باید سفر
تا تو بینی در جهان هر خیر و شر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در این مسیر قدم بگذاری، باید سفر کنی تا در دنیا همه خوبی‌ها و بدی‌ها را ببینی.
گر روی این ره تو همّت دار پیش
رو طلب کن جوهر ذاتم ز خویش
هوش مصنوعی: اگر بر روی این راه اراده و کوشش داشته باشی، جلو برو و جوهر وجود خود را از درون خود جست‌وجو کن.
گر روی این ره بمظهر کن نظر
تا نیفتد در وجود تو خطر
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر با دقت نگاه کنی، تا خطری متوجه وجودت نشود.
گر روی این ره خطر ناید زبد
خود همه افعال بد آید ز بد
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر خطر نباشد، تمام کارهای بد از بدی خود انسان ناشی می‌شود.
گر روی این ره ببُر از خلق هم
تا نگردی پیش ایشان متّهم
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر پیش بروی و از دید مردم دور بمانی، هرگز متهم نخواهی شد.
گر روی این ره بحق واصل شوی
ورنه چون دیوار شوره گل شوی
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و درستی قدم بگذاری، به مقصد می‌رسی، اما اگر بی‌هدف و بی‌شناخت حرکت کنی، همچون دیواری که در اثر نمناک شدن، پوسیده و خراب می‌شود، فرومی‌پاشی.
گر روی این ره دلت روشن شود
بعد از آن چشم توهم گلشن شود
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر دل تو روشن شود، بعد از آن چشمانت نیز مانند باغی پر از گل خواهد شد.
گر روی این ره محبّت بایدت
وز دل عطّار همّت بایدت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بر سر این راه عشق قدم بگذاری، باید از دل و جان خود تلاش کنی.
گر روی این ره دامن آن شاه گیر
بعد از آن دست یکی همراه گیر
هوش مصنوعی: اگر بر این مسیر حرکت کنی، دامن آن پادشاه را بگیر و سپس دست یکی از همراهانت را بگیر.
گر روی این ره ز سر باید گذشت
از مراد خویش برباید گذشت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در این مسیر قدم برداری، باید از خودت و خواسته‌هایت دل بکنی و عبور کنی.
گر روی این ره تو ما را یادکن
روح ما را از دعائی شاد کن
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر به یاد ما باشی، روح ما را با دعایت شاد کن.
گر روی این ره باو باید نشست
وآنگهی از غیر او باید گسست
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی راهی را در پیش بگیری، باید به او اطمینان کنی و از دیگران جدا شوی.
گر روی این ره دلت غمگین مدار
زانکه گیرندت بمعنی در کنار
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر حرکت می‌کنی، ناراحت نباش، زیرا در پایان راه به آرامش و رضایت خواهی رسید.
گر روی این ره بخلقان کن کرم
وآنگهی بیرون کن از ذاتت ستم
هوش مصنوعی: اگر بر روی این راه از بخشندگان کرم و generosity نشان دهی و سپس ظلم را از وجودت دور کنی.
گر روی این ره مجو آزار خلق
رو بمعنی کن نظر در زیر دلق
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر حرکت می‌کنی، به آزار دیگران فکر نکن و به معنای واقعی زندگی نگاه کن، حتی اگر زیر لباس‌هایت چیزهایی پنهان باشد.
گر روی این ره نهان کن سرّ من
تا نگویندت بدیها در سخن
هوش مصنوعی: اگر راز من را در این مسیر مخفی کنی، تا در سخن بدی‌هایت را نگویند.
گر روی این ره برو آسوده شو
وآنگهی بر از ملایک تو گرو
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر قدم برداری، با آرامش خاطر پیش برو و سپس در کنار فرشتگان قرار خواهی گرفت.
گر روی این ره تو فرد فرد شو
در میان اهل دل یک مرد شو
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر گام بگذاری، به جای اینکه فقط به ظواهر توجه کنی، لازم است که در دل اهل معرفت و حقیقت، شخصیتی واقعی و یکپارچه باشی.
گر روی این ره ز زن باید گذشت
بلکه از صندوق تن باید گذشت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به حقیقتی عمیق‌تر دست‌یابی، باید از ظاهر و ظواهر دنیای مادی عبور کنی و به باطن و حقیقت وجودی خود توجه کنی.
گر روی این ره تو دنیائی بریز
بعد از آن از أهل دنیا کن گریز
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر به دنیایی دست یابی، پس از آن از اهل دنیا فاصله بگیر.
گر روی این ره ز راه خود گذر
راه حق را خدادان بی خطر
هوش مصنوعی: اگر از مسیر خود در این راه بگذری، خداوند در انتخاب مسیر درست به تو کمک می‌کند و این کار بی‌خطر خواهد بود.
گر روی این ره تو خورده دان شوی
در معانی موسی عمران شوی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر گام برداری و بر معانی و مفاهیم تسلط پیدا کنی، به مقام و عظمت موسی بن عمران دست خواهی یافت.
گر روی این راه منزل گویمت
اوّلا از کعبهٔ دل گویمت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در این مسیر گام برداری، نخستین چیزی که می‌گویم این است که به دل خود مراجعه کن.
گر روی این راه شفقت کن بخلق
تا دهندت جامهٔ شاهی نه دلق
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر مهربانی و لطف به مردم داشته باشی، مردم هم برایت لباس سلطنتی خواهند داد و نه لباسی که شایسته نیست.
گر روی این راه باید همرهمی
تا نماید اندرین راهت رهی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در این مسیر قدم بگذاری، باید همراهی کنی تا در این راه، راهی برایت نمایان شود.
گر روی این راه با یاران بهم
من ترا خرگاه در کرسی زنم
هوش مصنوعی: اگر تو بر این مسیر با دوستانت بیایی، من تو را در جایگاهی بالا قرار می‌دهم.
گر روی این راه بی یاران مرو
تانیفتی در درون چاه و کو
هوش مصنوعی: اگر بدون یاران و دوستان به این راه بروی، به زودی در دل چاه و تاریکی گرفتار خواهی شد.
گر روی این راه ویاری نبودت
مظهر و جوهر بکن تو همرهت
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر کمکی نیست، خودت به عنوان مظهر و جوهر، همراهم باش.
گر روی این راه بی رهبر مرو
ور روی میبایدت صد جان نو
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر بدون راهنما قدم بگذاری، نرو، زیرا اگر بخواهی بروی، باید جان‌های بسیاری را فدای آن کنی.
گر روی این راه با عطّار باش
بحر لطف و مظهر انوار باش
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر با عطار همراه شوی، همچون دریا از لطف الهی و نشانه‌های نورانی خواهی بود.
رو تو این راه و مرو دنبال کس
زانکه هفتادند در معنی و بس
هوش مصنوعی: در این مسیر به دنبال هیچ‌کس نرو، زیرا که در این زمینه، معانی بسیار زیادی وجود دارد.
رو تو این راه و رضا ده برقضا
تا دهندت در معانیها عطا
هوش مصنوعی: در این مسیر، با خواست و اراده خود پیش برو تا هدایت و علم به تو عطا شود.
رو تو این راه و بپا در کوی او
تا ببینی در معانی روی او
هوش مصنوعی: در این مسیر با احتیاط قدم بزن و در کوی محبوب خود حواس جمع باش تا زیبایی‌ها و معنای واقعی او را ببینی.
رو تو این راه و مرو با گمرهان
زانکه هستند همچو حیوان بی‌زبان
هوش مصنوعی: در راهی که تو در آن گام می‌گذاری، با افراد گمراه همراه نشو، چون آن‌ها همانند حیوانات بی‌زبان هستند.
رو تو این راه و محمّد (ص)را بدان
زانکه او هست رهنمای انس و جان
هوش مصنوعی: در این مسیر، به راهنمایی محمد (ص) توجه کن، زیرا او هدایتگر دل و جان انسان‌هاست.
رو تو این راه و درین ره شاه بین
بعد از آنی نور إلاّ الله بین
هوش مصنوعی: در این مسیر، بعد از تو تنها نور الهی را می‌توان مشاهده کرد.
رو تو این راه و بدانش اصل خویش
زانکه بر حق باشی و باوصل خویش
هوش مصنوعی: در این مسیر، بر شناخت حقیقی خود توجه کن، زیرا با حق بودن و ارتباط با آن، به حقیقت پی می‌وری.
رو تو این راه و علی را دان امام
تا که گردد دین و اسلامت تمام
هوش مصنوعی: در این مسیر، به علی به عنوان امام خود ایمان داشته باش تا دین و اسلامت به کمال برسد.