گنجور

بخش ۴۹ - تشویق نمودن مستعداد بولایت حضرت شاه مردان

چون بدین مصطفی همره شوی
از طریق مرتضی آگه شوی
هرچه گفتار کلام است و حدیث
گوش کن مشنو سخن از هر خبیث
رو توبیعت کن باولاد رسول
تا کند الله ایمانت قبول
هرچه فرمایند میکن تو بجان
تو بجان کن آنچه گویندت عیان
خود ورای رأی ایشان راه نیست
گر روی ره غیر آن جز چاه نیست
چاه چبود چاه خسران چاه ویل
گفتمت حرفی ببینش چون سهیل
آن سهیلی کز یمن بر هر که تافت
از شعاعش بوی دید ور نگ یافت
بوی و رنگ از حبّ آل مصطفی است
هر که دید او سرخ روی دو سراست
هرکرا چیزی بخاطر خوش بود
دفتری سازد که ظاهر خوش بود
رو تو غیر از راستی چیزی مگو
زآنکه باشد این بعالم خود نکو
هر که او دفتر بقلاّبی کشید
عاقبت خود را بخلاّبی کشید
ای برادر خط بقلاّبی بکش
پیش قلّابان فکن این غلّ و غش
عالمی از دست خط گمره شدند
جمع دیگر بر خطوط شه شدند
خطّ شه با خطّ احمد جمع کن
بعد از آن چون نور ایمان شمع کن
هست قلّابی خلاف دین همه
چیست چندین رسم و این آئیین همه
رسم و آئین را گذار و راست باش
باش یک روی و مکن این راز فاش
راست قول مصطفی و مرتضی است
غیر این هر کس که کرد او برنخاست
راه احمد راه حق دان بی‌گزاف
راه دوزخ دان ره اهل خلاف
خط کلام است و حدیث است و ورع
نیست حاصل دیگران را جز جزع
هیچ میدانی که در عالم چه شد
این همه بدعت بعالم از که شد
از کسی کو راه حق پوشید و رفت
آستان دوزخ او بوسید و رفت
رو تو بی‌حکم خدا کاری مکن
خویش را درضدّ چو مرداری مکن
هر که از دین نبی بیزار شد
او نجس گردید چون مردار شد
هرکه او در راه دین تقصیر کرد
خویشتن را درجوانی پیر کرد
هرکه او آید بهمراهی ما
جای او باشد بهشت باصفا
هر که با او یار شد او یار دید
کور شد آنکه ورا اغیار دید
هرچه در عالم بظاهر حاضر است
تو یقین میدان که فانی آخر است
تو بظاهر نیک باش و نیک رو
تا بباطن تو شوی معنی شنو
رو مقام بیخودی راگوشه کن
وآنگهی گفتار ما را توشه کن
غیر ایشان نیست هادی ای عزیز
گر تو بینی ناکسی و بی تمیز
تو کناره گیر از شهر بدان
رو بصحرا آر و خود را وارهان
هست صحرا و ادئی بس با حضور
دیدهٔ اغیار از آنجا مانده دور
هست صحرا جای امن و باصفا
هر که آمد رفت از اهل وفا
هست صحرا آنکه گل روید از او
اهل معنی نکته‌ها گوید از او
غیر را آنجانباشد هیچ راه
خار نبوددر میان آن گیاه
چون برون آیی تو از شهر بدن
اندر آن صحرا روی بی‌خویشتن
بوی حبّ مرتضی مستت کند
در بهشت عدن پابستت کند
خانه و شهر بدن ویران کنی
همچو گل جا در میان جان کنی
رو تو نیکو باش و هرجا باش باش
زآنکه این معنی نباشد بی‌بلاش
رو بلای آسمانی را بخر
تا که یابی از بلای او ثمر
گر بلا ازوی بود نیکو بود
خود بلای تو همه از تو بود
هر بلا کز وی بیاید خوش بود
بر سر تو خود بلای تو بود
رو مکن با اهل حق جنگ و نزاع
گر کنی حشر تو باشد باسباع
حیف باشد خود که شیطان در جهان
خود تووسواسی شوی با این و آن
رو تو از وسواس شیطان دور باش
تا ببینی با نبی در یک قباش
گر بصورت دردومظهر جلوه کرد
مظهر ما در دو عالم هست فرد
هست بینا آنکه راه حق رود
کور گردد آنکه اوبردق رود
رو بحجّت کار کن با شاه حق
زآنکه اعمی را نباشد راه حق
راه حق از معصیت گردد خراب
من زجور تو دلی دارم کباب
ساختی یک خانه را هفتاد در
سر بسر ازدین احمد بیخبر
باب یک دانم بگفت مصطفی
مصطفا گفتا علیٌ بابها
خود برآ از باب او درعلم حق
تا بری از جمله صدّیقان سبق
رو ازین در تو بشهر مصطفا
تا ببینی جنّت و فردوس را
چونکه جنّت خواستی با حق گرو
رو تو فتّاح علیم از حق شنو
ز آنکه حق دانا ز سرّ خلق شد
در درون جبّه و هر دلق شد
من درون جبّه دیدم شاه را
از درون یابم بسویش راه را
گر بدین و مذهبش تونگروی
در حقیقت مرتد و ملعون شوی
مذهب غیر از دلت بیرون دوان
در دلت نهری ز ایمان کن روان
مذهب شه را بدان و راه جو
تا که باشد علم شرع تو نکو
من براه اهل ملّت رفته‌ام
بر همه اطوار سنّت رفته‌ام
سنّت پیغمبر و ملّت یکیست
راه حیدر را در این خود کی شکیست
هست مهر شاه مردانب ر دلم
قرنها این بُد سرشته در گلم
تا که گفت آنشاه من با من سخن
عیب من در این سخنها تو مکن
آنچه او گفته است من خود آن کنم
غیر دینش را همه ویران کنم
تو زدین او بکن یک خانه‌ای
واندر آنجا جای ده جانانه‌ای
مایهٔ تو گنج حبّ او بود
در دو عالم مایهٔ نیکو بود
گنج و مایهٔ حبّ او باشد ترا
چون نداری گنج گردی بینوا
خانهٔ تو خانهٔ شیطان بود
پیش تو دیو لعین رحمان بود
جامده در خانه بغض و کینه را
تیره از ظلمت مساز آئینه را
هرکه بر دین شه مردان برفت
از جهان میدان که با ایمان برفت
خانهٔ دل را ز غیرت پاک کن
وآنگهی رو جان دشمن چاک کن
جان دشمن چاک کردم زین سخن
زآنکه دشمن را نباشد بیخ و بن
من سخن ازدانش او گفته‌ام
وز عطایش درّ معنی سفته‌ام
ور نه از عطّار کی آید سخن
این معانی را بدان و فهم کن
در درون خود آتش شوقش بود
در میان جان من ذوقش بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون بدین مصطفی همره شوی
از طریق مرتضی آگه شوی
هوش مصنوعی: وقتی که با پیامبر همراه شوی، به راه علی (علیه‌السلام) آشنا خواهی شد.
هرچه گفتار کلام است و حدیث
گوش کن مشنو سخن از هر خبیث
هوش مصنوعی: هر چه صحبت و گفتاری وجود دارد، به آن گوش فرا بده، اما از حرف‌های افراد بدخواه دوری کن و آن‌ها را نشنو.
رو توبیعت کن باولاد رسول
تا کند الله ایمانت قبول
هوش مصنوعی: به دیگران نشان بده که به فرزندان پیامبر احترام می‌گذاری، تا خداوند ایمان تو را بپذیرد.
هرچه فرمایند میکن تو بجان
تو بجان کن آنچه گویندت عیان
هوش مصنوعی: هرچه به تو می‌گویند، با تمام وجود انجام بده و آن را به وضوح باور کن.
خود ورای رأی ایشان راه نیست
گر روی ره غیر آن جز چاه نیست
هوش مصنوعی: اگر به نظر دیگران توجه کنی، راهی برای خود نمی‌یابی؛ اگر بخواهی از راه آنان بروی، تنها به چاه خواهی افتاد.
چاه چبود چاه خسران چاه ویل
گفتمت حرفی ببینش چون سهیل
هوش مصنوعی: چاه خسران و چاه ویل نشان‌دهنده‌ی عواقب منفی و مشکلاتی هستند که می‌توانند انسان را گرفتار کنند. من به تو چیزی گفتم، پس آن را با دقت بررسی کن تا نتایج خوبی را همچون ستاره‌ی سهیل، که یکی از درخشان‌ترین ستاره‌هاست، ببینی.
آن سهیلی کز یمن بر هر که تافت
از شعاعش بوی دید ور نگ یافت
هوش مصنوعی: آن سهیلی که از یمن بر همه تابید، بویی را پخش کرد که هر کس آن را احساس کرد، عاشق شد و در عشقش غرق شد.
بوی و رنگ از حبّ آل مصطفی است
هر که دید او سرخ روی دو سراست
هوش مصنوعی: عطر و جلوه‌ای که از محبت اهل بیت پیامبر به مشام می‌رسد، نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های خاص آن‌هاست. هر کس آن‌ها را ببیند، متوجه زیبایی و شادابی فوق‌العاده‌ای می‌شود که فراتر از دنیای مادی است.
هرکرا چیزی بخاطر خوش بود
دفتری سازد که ظاهر خوش بود
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی را برای خوشحالی خود می‌سازد، دفتری ایجاد می‌کند که ظاهری زیبا و جذاب داشته باشد.
رو تو غیر از راستی چیزی مگو
زآنکه باشد این بعالم خود نکو
هوش مصنوعی: فقط حقیقت را بگو و چیزی جز آن نگو، زیرا این بهترین راه در دنیا است.
هر که او دفتر بقلاّبی کشید
عاقبت خود را بخلاّبی کشید
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد در کارهای دیگران دخالت کند و سرنوشت خودش را به اداره دیگران بسپارد، در نهایت به سرنوشتی نامطلوب دچار خواهد شد.
ای برادر خط بقلاّبی بکش
پیش قلّابان فکن این غلّ و غش
هوش مصنوعی: ای برادر، دست به کار شو و خط خوبی بکش تا اینکه با هنرمندی در این بازی، نیرنگ را کنار بگذاری.
عالمی از دست خط گمره شدند
جمع دیگر بر خطوط شه شدند
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به دلیل خطای خود و تبلیغات نادرست، به اشتباه افتاده و دور از حقیقت شدند، در حالی که گروهی دیگر به راه درست و اصالت دست یافتند و به مقام و منزلت بالا رسیدند.
خطّ شه با خطّ احمد جمع کن
بعد از آن چون نور ایمان شمع کن
هوش مصنوعی: اگر نوشته‌های پیامبر (شه) را با نوشته‌های امام علی (احمد) ترکیب کنی، پس از آن می‌توانی مانند شعله‌ی شمعی روشن و نورانی از ایمان استفاده کنی.
هست قلّابی خلاف دین همه
چیست چندین رسم و این آئیین همه
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این دارد که بسیاری از سنت‌ها و آداب و رسوم موجود در جامعه ممکن است با اصول دین مغایرت داشته باشند و به نوعی انتقادی به این وضعیت وارد می‌کند. به عبارتی دیگر، سوال می‌کند که این رسوم و آئین‌ها چه ارتباطی به دین دارند و آیا واقعاً از اصول مذهبی الهام گرفته‌اند یا نه.
رسم و آئین را گذار و راست باش
باش یک روی و مکن این راز فاش
هوش مصنوعی: آداب و رسوم را کنار بگذار و صادق و یکدل باش. راز خود را افشا نکن.
راست قول مصطفی و مرتضی است
غیر این هر کس که کرد او برنخاست
هوش مصنوعی: گفته‌های پیامبر و علی درست است و هر کسی غیر از آن‌ها، اگر چیزی بگوید یا انجام دهد، به درستی نخواهد رسید.
راه احمد راه حق دان بی‌گزاف
راه دوزخ دان ره اهل خلاف
هوش مصنوعی: راه احمد را به عنوان مسیر حقیقت بشناس و بدون دلیل نپندار که راه دوزخ، راه کسانی است که با حقایق مخالفند.
خط کلام است و حدیث است و ورع
نیست حاصل دیگران را جز جزع
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که تنها نوشتن و صحبت کردن کافی نیست و نمی‌تواند جایگزین حیا و پرهیزگاری واقعی شود. در واقع، آنچه از دیگران به دست می‌آوریم، صرفاً دردی برای ماست و نمی‌تواند به ما کمک کند.
هیچ میدانی که در عالم چه شد
این همه بدعت بعالم از که شد
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی در دنیا چه اتفاقی افتاده است که این همه تغییر و نوآوری به وجود آمده و از سوی چه کسانی ایجاد شده است؟
از کسی کو راه حق پوشید و رفت
آستان دوزخ او بوسید و رفت
هوش مصنوعی: کسی که راه درست را ترک کرد و به سوی گمراهی رفت، در نهایت به آتش جهنم خواهد رسید و کسانی که به او نزدیک شوند، به او احترامی نخواهند گذاشت و او را رها خواهند کرد.
رو تو بی‌حکم خدا کاری مکن
خویش را درضدّ چو مرداری مکن
هوش مصنوعی: حرفی نزن که خارج از خواست خدا باشد و عملی انجام نده که باعث ضرر خودت شود.
هر که از دین نبی بیزار شد
او نجس گردید چون مردار شد
هوش مصنوعی: هر کسی که از دین پیامبر فاصله بگیرد، مانند مرده‌ای نجس و بی‌ارزش می‌شود.
هرکه او در راه دین تقصیر کرد
خویشتن را درجوانی پیر کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در راه دین کوتاهی کند، در واقع خود را در جوانی به سالخوردگی می‌کشاند.
هرکه او آید بهمراهی ما
جای او باشد بهشت باصفا
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما ملحق شود، در کنار ما بهشتی زیبا و دلنشین خواهد داشت.
هر که با او یار شد او یار دید
کور شد آنکه ورا اغیار دید
هوش مصنوعی: هر کسی که با او دوست شد، فقط او را همراه خود دید. اما کسی که دیگری را در کنار او ببیند، دچار بیراهه می‌شود و حقیقت را نمی‌تواند ببینید.
هرچه در عالم بظاهر حاضر است
تو یقین میدان که فانی آخر است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا به نظر می‌رسد و موجود است، مطمئن باش که در نهایت زوال و نابودی دارد.
تو بظاهر نیک باش و نیک رو
تا بباطن تو شوی معنی شنو
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و نیکو داشته باش و در دل نیز نیکویی را حس کن تا عمق معنا و حقیقت را درک کنی.
رو مقام بیخودی راگوشه کن
وآنگهی گفتار ما را توشه کن
هوش مصنوعی: خودت را از مقام و جایگاه مادی دور کن و سپس از حرف‌های ما به عنوان وسیله‌ای برای پیشرفت و تربیت خود استفاده کن.
غیر ایشان نیست هادی ای عزیز
گر تو بینی ناکسی و بی تمیز
هوش مصنوعی: ای عزیز، اگر تو به جز آنها کسی را در هدایت نمی‌بینی، یعنی که خودت بی‌جا و ناتوانی.
تو کناره گیر از شهر بدان
رو بصحرا آر و خود را وارهان
هوش مصنوعی: از شهر دوری کن و به بیابان برو و خودت را نجات بده.
هست صحرا و ادئی بس با حضور
دیدهٔ اغیار از آنجا مانده دور
هوش مصنوعی: در این دنیا مکان‌های وسیع و زیبا وجود دارد، اما وقتی که دیگران در آنجا حضور دارند، انسان احساس دوری و جدایی می‌کند.
هست صحرا جای امن و باصفا
هر که آمد رفت از اهل وفا
هوش مصنوعی: صحرا محلی امن و زیباست برای کسانی که از اهل وفا هستند و به آنجا می‌آیند و می‌روند.
هست صحرا آنکه گل روید از او
اهل معنی نکته‌ها گوید از او
هوش مصنوعی: صحرا به جایی اشاره دارد که گل‌ها از آن رشد می‌کنند. اهل معنویت و دانایی می‌توانند از این موضوع نکته‌های عمیقی را بیان کنند.
غیر را آنجانباشد هیچ راه
خار نبوددر میان آن گیاه
هوش مصنوعی: در آنجا که گیاهان وجود دارند، هیچ راهی برای ورود غیرمجاز یا غریبه‌ها وجود ندارد و همه چیز در امنیت و آرامش است.
چون برون آیی تو از شهر بدن
اندر آن صحرا روی بی‌خویشتن
هوش مصنوعی: زمانی که از محدودیت‌های جسمانی خود بیرون بیایی و به دنیای وسیع و بی‌مرز قدم بگذاری، در آنجا خود واقعی‌ات را بدون هیچ وابستگی خواهید یافت.
بوی حبّ مرتضی مستت کند
در بهشت عدن پابستت کند
هوش مصنوعی: عطر عشق علی تو را در بهشت ابدي محصور می‌کند.
خانه و شهر بدن ویران کنی
همچو گل جا در میان جان کنی
هوش مصنوعی: با ویران کردن خانه و شهر وجود، می‌توانی به مانند گلی جایی در دل و جان انسان بگذاری.
رو تو نیکو باش و هرجا باش باش
زآنکه این معنی نباشد بی‌بلاش
هوش مصنوعی: با خوبی رفتار کن و در هر مکانی که هستی، درخشان و باطراوت باش، زیرا این کیفیت بدون داشتن نیرویی درونی ممکن نیست.
رو بلای آسمانی را بخر
تا که یابی از بلای او ثمر
هوش مصنوعی: اگر از مشکلات و چالش‌های زندگی با آگاهی و تدبیر برخورد کنی، می‌توانی از آن‌ها نتیجه‌های مثبتی بگیری و به موفقیت‌های بیشتری دست یابی.
گر بلا ازوی بود نیکو بود
خود بلای تو همه از تو بود
هوش مصنوعی: اگر از او بلایی باشد، نیکوست؛ زیرا تمام مشکلات و بلایای تو ناشی از خود توست.
هر بلا کز وی بیاید خوش بود
بر سر تو خود بلای تو بود
هوش مصنوعی: هر مشکلی که از او به تو برسد، خوشایند است، چون آن مشکل در واقع از خود تو نشأت می‌گیرد.
رو مکن با اهل حق جنگ و نزاع
گر کنی حشر تو باشد باسباع
هوش مصنوعی: با اهل حق درگیر نشو و با آن‌ها جنگ نکن، زیرا اگر این کار را بکنی، در آخرت مانند درندگی هستی.
حیف باشد خود که شیطان در جهان
خود تووسواسی شوی با این و آن
هوش مصنوعی: این ننگ است که به دلیل وسواس و شکاکی به شیطان اجازه دهیم که در زندگی‌مان دخالت کند و ما را به تردید بیندازد.
رو تو از وسواس شیطان دور باش
تا ببینی با نبی در یک قباش
هوش مصنوعی: از افکار وسواس‌گونه و شیطانی دور بمان تا بتوانی با پیامبران در یک مرام و هدف قرار بگیری.
گر بصورت دردومظهر جلوه کرد
مظهر ما در دو عالم هست فرد
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا جلوه‌گری به شکل درد و رنج باشد، اما در واقع مظهر ما در این دو جهان، فرد و یکتا است.
هست بینا آنکه راه حق رود
کور گردد آنکه اوبردق رود
هوش مصنوعی: نابینایی در پی کردن راه‌های نادرست است و تنها کسی که به جستجوی حقیقت و راه درست می‌پردازد، آگاه و بیناست.
رو بحجّت کار کن با شاه حق
زآنکه اعمی را نباشد راه حق
هوش مصنوعی: با حقیقت و ولایت الهی همراهی کن و تلاش کن، زیرا افرادی که بینا نیستند و از حقیقت فاصله دارند، نمی‌توانند به راه درست دست یابند.
راه حق از معصیت گردد خراب
من زجور تو دلی دارم کباب
هوش مصنوعی: راه درست به خاطر گناه و اشتباهات از بین می‌رود و من به خاطر سختی‌هایی که از سوی تو تحمل می‌کنم، دلم آتش گرفته است.
ساختی یک خانه را هفتاد در
سر بسر ازدین احمد بیخبر
هوش مصنوعی: خانه‌ای ساخته‌ای که در آن هفتاد در وجود دارد، اما از دین احمد بی‌خبر هستی.
باب یک دانم بگفت مصطفی
مصطفا گفتا علیٌ بابها
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پیامبر اسلام، محمد (ص)، در مورد علی (ع) می‌گوید که او دروازه‌ای برای ورود به دانش و معرفت است. به عبارت دیگر، علی (ع) محور و راهنمایی برای دسترسی به فهم عمیق‌تر دین و علم به شمار می‌رود.
خود برآ از باب او درعلم حق
تا بری از جمله صدّیقان سبق
هوش مصنوعی: از درگاه او علم حقی را بیاموز تا از میان سایر راستگویان پیشی بگیری.
رو ازین در تو بشهر مصطفا
تا ببینی جنّت و فردوس را
هوش مصنوعی: از این در به شهر پیامبر برو تا به بهشت و فردوس پیوندی.
چونکه جنّت خواستی با حق گرو
رو تو فتّاح علیم از حق شنو
هوش مصنوعی: اگر به بهشت علاقه‌مندی، به سوی خداوند روی و از او بشنو که حکمت و علمش بی‌نهایت است.
ز آنکه حق دانا ز سرّ خلق شد
در درون جبّه و هر دلق شد
هوش مصنوعی: زیرا که خداوند برای آگاهی از رازهای مخلوقات، در دل لباس و ظاهری که بر دوش دارد، حضور دارد.
من درون جبّه دیدم شاه را
از درون یابم بسویش راه را
هوش مصنوعی: درون لباس روحانی، دیدم که شاه در حالتی خاص قرار دارد و از درون خودم راهی به سوی او پیدا کردم.
گر بدین و مذهبش تونگروی
در حقیقت مرتد و ملعون شوی
هوش مصنوعی: اگر به این عقیده و مذهب پایبند باشی، درواقع از دین خارج و ملعون خواهی شد.
مذهب غیر از دلت بیرون دوان
در دلت نهری ز ایمان کن روان
هوش مصنوعی: ایمان را از مذهب جدا نکن و به جای اینکه فقط به ظواهر دین توجه کنی، درونت را پر از ایمان و معنویت کن.
مذهب شه را بدان و راه جو
تا که باشد علم شرع تو نکو
هوش مصنوعی: مذهب و دین پادشاه را بشناس و راه درست را دنبال کن تا علم و دانش شرع تو به خوبی باشد.
من براه اهل ملّت رفته‌ام
بر همه اطوار سنّت رفته‌ام
هوش مصنوعی: من طبق روش و سیره‌ی اهل دین و ملت پیش رفته‌ام و به همه‌ی شیوه‌های سنتی عمل کرده‌ام.
سنّت پیغمبر و ملّت یکیست
راه حیدر را در این خود کی شکیست
هوش مصنوعی: سنت پیامبر و روش ملت یکی است. در این مورد که راه حیدر (امیرالمؤمنین علی) چیست، هیچ شکی وجود ندارد.
هست مهر شاه مردانب ر دلم
قرنها این بُد سرشته در گلم
هوش مصنوعی: عشق و محبت شاه به دل من برای قرن‌هاست که در روح و جان من جا گرفته و گویی در وجود من ریشه دوانده است.
تا که گفت آنشاه من با من سخن
عیب من در این سخنها تو مکن
هوش مصنوعی: پس از آنکه آن پادشاه با من صحبت کرد، عیب و ایراد من را در این گفتگوها بیان نکن.
آنچه او گفته است من خود آن کنم
غیر دینش را همه ویران کنم
هوش مصنوعی: من فقط به آنچه او گفته عمل می‌کنم و هر چیزی که با دین او مرتبط نیست را از بین می‌برم.
تو زدین او بکن یک خانه‌ای
واندر آنجا جای ده جانانه‌ای
هوش مصنوعی: تو ضربه‌ای به او زدی و او هم در تلافی به یک مکان پناه برد و در آنجا جایی ویژه و دلنشین برای خود فراهم کرد.
مایهٔ تو گنج حبّ او بود
در دو عالم مایهٔ نیکو بود
هوش مصنوعی: مواد اصلی وجود تو عشق به اوست و این عشق در هر دو جهان، منبعی نیکو و ارزشمند به شمار می‌آید.
گنج و مایهٔ حبّ او باشد ترا
چون نداری گنج گردی بینوا
هوش مصنوعی: اگر تو ثروت و دارایی عشق او را نداشته باشی، در نهایت فقیر و بی‌مقدار خواهی شد.
خانهٔ تو خانهٔ شیطان بود
پیش تو دیو لعین رحمان بود
هوش مصنوعی: خانهٔ تو، مکانی بود که شیطان در آن حضور داشت و در مقابل، دیوانهٔ لعنتی در برابر تو، رحمت و محبت نشان می‌داد.
جامده در خانه بغض و کینه را
تیره از ظلمت مساز آئینه را
هوش مصنوعی: در خانه دلتنگی و کینه، دوری از ظلمت را به وجود نیاور، بلکه به آینه‌ای روشن تبدیلش کن.
هرکه بر دین شه مردان برفت
از جهان میدان که با ایمان برفت
هوش مصنوعی: هر کسی که بر اصول و ارزش‌های دینی پایبند باشد و به شجاعت و ایمان زندگی کند، با عزت و اعتبار از این جهان می‌رود.
خانهٔ دل را ز غیرت پاک کن
وآنگهی رو جان دشمن چاک کن
هوش مصنوعی: دل خود را از حسادت و بی‌احترامی پاک کن، سپس به جان دشمن حمله کن.
جان دشمن چاک کردم زین سخن
زآنکه دشمن را نباشد بیخ و بن
هوش مصنوعی: من به خاطر این حرف، جان دشمن را تکه‌تکه کردم، زیرا دشمن هیچ‌ریشه و پایه‌ای ندارد.
من سخن ازدانش او گفته‌ام
وز عطایش درّ معنی سفته‌ام
هوش مصنوعی: من درباره دانش او صحبت کرده‌ام و از لطف او معنای عمیق و ارزشمندی را به دست آورده‌ام.
ور نه از عطّار کی آید سخن
این معانی را بدان و فهم کن
هوش مصنوعی: اگر از عطّار چیزی نمی‌شنوی، باید خودت به این معانی پی ببری و آن‌ها را درک کنی.
در درون خود آتش شوقش بود
در میان جان من ذوقش بود
هوش مصنوعی: در دل من شوری وجود دارد که از اشتیاق او ناشی می‌شود و این شور و شوق در جانم حس خوبی به وجود می‌آورد.