بخش ۳۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «الدنیا جیفة وطالبها کلاب»
جیفهٔ دنیا چو مردار آمده
طالب آن کلب کردار آمده
بر تو ای نادان شده مردی حرام
چندگردی گرد مرداری مدام
بهر آن دنیا صحیفه باشدت
که همی خواهی که جیفه باشدت
تخم نیکی کار و نیکی کن درو
تا بری از جمله دینداران گرو
شد چو شیر مادرت اینها حلال
رو بترس آخر ز قهر ذوالجلال
من زدنیائی ندارم یک پشیز
میل هم ازوی ندارم هیچ چیز
من کلام حقّ بحقّ دانستهام
نه چو دیگر مردمان بستهام
هر چه حق گوید ز معنی بشنوم
فارغ و آزاد در کویش روم
من ندارم بحث بالا و نشیب
زآنکه دارم گنج سلطانی بجیب
هست دنیا همچو لقمه پیش من
در جهان جان و جانانم وطن
قحبهٔ دنیا که او بس لاده است
مقتدای ما طلاقش داده است
هر که ترک میل دنیائی بداد
دیدهٔ معنی به بینائی گشاد
گر تو چون ما ترک دنیائی کنی
مرد گردی ترک رسوائی کنی
من ز مظهر گویم این اسرار را
رو تو مظهر خوان ودان عطّار را
هست دروی بس عجایب بیشمار
جوهر از دریای مظهر خوش برآر
دانکه هر مصراع او یک گوهر است
پس ز معنیهای قرآن جوهر است
من ز بهرت ره ز جوهر ساختم
وندر آن جوهر بمظهر تاختم
تا رسیدم در ولایتهای عشق
آمد اندر گوش من هیهای عشق
هی هی عشق من از حیدر بود
زآنکه او درعلم احمد در بود
این معانی ختم شد بر شاه من
زآنکه اوباشد چو روحم در بدن
بخش ۳۰ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «ان لحوم بنی فاطمه محرمة علی السباع»: هر که در اصل از نبی دارد مقامبخش ۳۲ - بیان خاتم بخشیدن حضرت امیرمؤمنان (ع) به سائل در بین نماز: دارم از بستان حق گلدستهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جیفهٔ دنیا چو مردار آمده
طالب آن کلب کردار آمده
هوش مصنوعی: دنیا مانند زائدات و چیزهای بیارزش است و افرادی که به دنبال آن هستند، مانند سگانی هستند که به دنبال زبالهها میگردند.
بر تو ای نادان شده مردی حرام
چندگردی گرد مرداری مدام
هوش مصنوعی: ای نادان، تو چطور به مردی تبدیل شدهای که در محفلهای زشت و نامناسب میچرخد و از آنها دور نمیکنی؟
بهر آن دنیا صحیفه باشدت
که همی خواهی که جیفه باشدت
هوش مصنوعی: برای آن دنیا، کتابی برای تو وجود دارد که اگر میخواهی به مقام والایی برسی، باید به آن توجه کنی.
تخم نیکی کار و نیکی کن درو
تا بری از جمله دینداران گرو
هوش مصنوعی: اگر بذر کارهای خوب را بکاری، در نهایت از پیروان دین و ایمان محسوب خواهی شد.
شد چو شیر مادرت اینها حلال
رو بترس آخر ز قهر ذوالجلال
هوش مصنوعی: وقتی که مثل شیر مادر قوی و شجاع شدی و به حلال بودن این امور اطمینان داری، این را فراموش نکن که در نهایت باید از خشم خداوند بزرگ بترسی.
من زدنیائی ندارم یک پشیز
میل هم ازوی ندارم هیچ چیز
هوش مصنوعی: من هیچ تعلقی به دنیا ندارم و حتی یک ذره میل به آنچه که در آن است هم ندارم؛ هیچ چیز برای من مهم نیست.
من کلام حقّ بحقّ دانستهام
نه چو دیگر مردمان بستهام
هوش مصنوعی: من سخن حقیقت را به خوبی میفهمم و مانند دیگران خود را در قید و بند آن نمیبینم.
هر چه حق گوید ز معنی بشنوم
فارغ و آزاد در کویش روم
هوش مصنوعی: هر چه حقیقت بگوید را میشنوم و بیدغدغه حرکت میکنم و به سوی آن میروم.
من ندارم بحث بالا و نشیب
زآنکه دارم گنج سلطانی بجیب
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه ثروت و قدرت عظیمی دارم، سر خود را با مسائل و مشکلات روزمره مشغول نمیکنم.
هست دنیا همچو لقمه پیش من
در جهان جان و جانانم وطن
هوش مصنوعی: دنیا برای من مانند لقمهای است و در این جهان، جان من و محبوب من، وطن من به حساب میآید.
قحبهٔ دنیا که او بس لاده است
مقتدای ما طلاقش داده است
هوش مصنوعی: دنیا که مانند زنی بیوفا است، ما را به دنبال خودش کشانده و از آن جدا شدهایم.
هر که ترک میل دنیائی بداد
دیدهٔ معنی به بینائی گشاد
هوش مصنوعی: هر کس که از تمایلات دنیوی و خواستههای دنیایی بگذرد، چشم باطنش باز میشود و میتواند حقیقت را بهتر ببیند.
گر تو چون ما ترک دنیائی کنی
مرد گردی ترک رسوائی کنی
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند ما از دنیا جدا شوی، مرد میشوی و از رسوایی رهایی مییابی.
من ز مظهر گویم این اسرار را
رو تو مظهر خوان ودان عطّار را
هوش مصنوعی: من از حقیقت این اسرار سخن میگویم، تو خود را به عنوان نشانهای از آن حقیقت بشناس و عطّار را نیز بشناس.
هست دروی بس عجایب بیشمار
جوهر از دریای مظهر خوش برآر
هوش مصنوعی: در دل درویش، شگفتیهای زیادی نهفته است. از دریای وجود او، جوهر زیبایی و نکات مثبت بیرون میآید.
دانکه هر مصراع او یک گوهر است
پس ز معنیهای قرآن جوهر است
هوش مصنوعی: بدان که هر خط شعر او همچون جواهر ارزشمندی است، پس معانی قرآن نیز چون جوهری گرانبهاست.
من ز بهرت ره ز جوهر ساختم
وندر آن جوهر بمظهر تاختم
هوش مصنوعی: من از خوبی و زیبایی تو راهی برای خود باز کردم و در آن زیبایی به تجلی و ظهور رسیدم.
تا رسیدم در ولایتهای عشق
آمد اندر گوش من هیهای عشق
هوش مصنوعی: وقتی به سرزمینهای عشق رسیدم، در گوشم صدای عشق به گوش میرسید.
هی هی عشق من از حیدر بود
زآنکه او درعلم احمد در بود
هوش مصنوعی: عشق من از حیدر است، زیرا او در علم و دانش به مرتبهای بود که پیامبر احمد در آن مقام قرار داشت.
این معانی ختم شد بر شاه من
زآنکه اوباشد چو روحم در بدن
هوش مصنوعی: این مفاهیم به پایان میرسد، زیرا شاه من همانند روح من در بدن من است.