بخش ۱۸ - سلام الله یا غالب یا علی بن ابیطالب
چون محمد این ندا از حق شنید
گفت هستی نور حق از عین دید
ای تو را حق در کلام خویشتن
خوانده صد جایت بنام خویشتن
ای ز تو ایوان شرع افروخته
جمله بدعتها ز قهرت سوخته
ای ز تو راه طریقت آشکار
وی ز تو نور حقیقت آشکار
راه تو هر کس نرفت ایمان نبرد
کور بود و در ره شیطان بمرد
ای تو از مهر حقیقت نور نور
پیش تو روشن شده احوال صور
ای ز تو روشن شده روی زمین
رهنمای اولیای راه بین
در حقیقت واصل اندر راه حق
از تو در عالم نبرده کس سبق
هر که او با سرّ تو همراز شد
در میان عاشقان ممتاز شد
هر که در راهت نباشد سر براه
هست ملعون و مقلّد روسیاه
هر که او از دین تو برگشته شد
در ره معنیّ ما سرگشته شد
هر که او از پیرویت عار داشت
در گلستان شریعت خار کاشت
این معانی را نگویم من چنین
گفت احمد آن نبیّ المرسلین
یا نبیّ المرسلین عطّار را
زنده دل کن وانما اسرار را
تا شود او راه بین شرع تو
در زمین جان کند او زرع تو
هست عطّار از ضعیفی رشتهای
در میان خاک و خون آغشتهای
هست عطّار اندر این ره خاک راه
از تو میجوید ز بیدینان پناه
هست عطار این زمان بیخویش و کس
خود تو را دارد بهر دو کون و بس
یا أمیرالمؤمنین دستم بگیر
ز آنکه سلطان جهانی ای امیر
یا أمیرالمؤمنین جانم بسوخت
در میان کفر و ایمانم بسوخت
با چنین جمعی منافق چون کنم
غیر مهر تو ز دل بیرون کنم
یا امیر این قوم بیره گشتهاند
از طریق افتاده در چه گشتهاند
یا علی این جمع مردود آمدند
بر طریق قوم نمرود آمدند
یا امیر این قوم سرگردان شدند
همچو قوم لوط بس بیجان شدند
یا امیر این قوم که مینگروند
از پی مردار چون سگ میروند
یا امیر از دست اینان چون کنم
خود قبای صبر را بیرون کنم
دیگرم صبری نماند از جورشان
ظلمها پیدا شده در دورشان
قاضی و مفتی و اهل احتساب
مکرها ورزند جمله بیحساب
زینهار ای راهرو زیشان گریز
تا نیابی هول روز رستخیز
جمله بگذارند اصل و فرع را
حیله پندارند ایشان شرع را
یا علی زین خلق یارانت چو من
پیش تو ماندند آخر هفده تن
دیگر از اصحاب وقوم روزگار
از دمشق و کوفه بد پانصد هزار
از مقام مکّه تا اقصای روم
وز بلاد مصر تا سرحدّ فوم
پس خراسانست و ترکستان زمین
پس بلاد ترک تا سرحدّ چین
ازولایت تا ولایت مردمان
بود در شرع محمّد آن زمان
جملگی باطور ایشان گشتهاند
از امیرمؤمنان برگشتهاند
رفتهاند ایشان زشهر دین بدر
میر خوددانند گر را با مگر
بعد بهمان دین ایشان شد درست
با فلان کز نسل بی ایمان برست
همچو شمر نابکار و چون یزید
آید از حقّ لعن بر وی برمزید
پورنادان پورعاصی بیعتی است
پس فلان بن فلان لعنتی است
جملگی گفتند چون بهمان بُد او
در طریق کفر با ایمان بد او
خط بهمان دارد اندر دست او
گر باو بیعت کنیم آید نکو
چون خلیفه بود عثمان در جهان
خوانده ذوالنورین خلق او را عیان
پور بوسفیان پس از وی خوب بود
در امیری چون از او منسوب بود
این جماعت جملگی از ره شدند
سوی او رفتند پس ابله شدند
وین زمان هم مردمان آگه شدند
بر طریق جدّ خود بیره شدند
میروند این جمله تا دار جزا
رو بایشان باش گر داری روا
خلق عالم ره بکوری رفتهاند
راه شرع احمدی بنهفتهاند
همچو من در شرع و در دینش بکوش
تا بیایی از همه مستی بهوش
این همه تصنیف بین از عالمان
آنچه حق بوده نکردندی عیان
من عیان و آشکارا گفتهام
وین همه درها بمظهر سفتهام
من نمیترسم ز کشتن همچو تو
ز آنکه اسرارم علی گفتا بگو
من از او گفتم شه عرفان من
همچو نوری در میان جان من
ای بدنیا دشمنت را چند روز
پرورش دادی بخوردی همچو یوز
گرچه او بر تو بسی زینت فروخت
عاقبت دنیا بچشمش میخ دوخت
ای پسر از قوم خود بیزار شو
بازگرد از غفلت و بیدار شو
رو تو گفت مصطفی را گوش کن
جام از ساقی کوثر نوش کن
نی محمّد گفت باب علم اوست
انّما در شأن حیدر خود نکوست
تو زغفلت گشتهای دنیاپرست
هر کرا غفلت نباشداو برست
این کتبها غفلت آرد این بدان
روز غفلت دور شو مظهر بخوان
تا تو را روشن شود اسرار دین
وین نماز و روزهات گردد یقین
گر تورا عمر دو صد باشد بسال
وندران عمرت بخوانی قیل و قال
ور تو در روزه شوی عمری دراز
ور بشب دایم گذاری تو نماز
بی ولای او نیابی هیچ نور
رو سیه باشی تو اندر روز صور
پیرو شرع محمّد باش چست
در طریق شاه مردان رو درست
هست امّیدم بشاه اولیا
ز آنکه هست او تاجدار انّما
همچو او آن را که شاهی باشدش
دردو کون آن را پناهی باشدش
ای ز دین مصطفی بیرون شده
همچو حجّاج لعین ملعون شده
خیز و همچون مؤمنان دیندار شو
وآنگهی در کلبهٔ عطار شو
هست عطار اندراین ره سربلند
ز آنکه هست ابیات شیرینش چو قند
نی شکر دانی چرا شیرین بود
ز آنکه مهر شه در او تعیین بود
کمتر از چوبی نهای در راه عشق
گوش کن معنیّ آن از شاه عشق
تا که گردد روشنت اسرار عشق
بعد از آن گردی تو خود انوار عشق
این مراتب از تو خود ظاهر شده
وین معانی از تو خود باهر شده
لیک باید جسم خود را سوختن
وآنگهی خرقه زعرفان دوختن
رو تو درخرقه خدا را کن طلب
وآنگهی دم درکش و نه لب بلب
ای تو اندر جسم صورت بین شده
بعد از آن هم صحبت سرگین شده
جهد کن خود را بعرفان پاک ساز
تا شوی در ملک عرفان پاکباز
رو درون را پاک ساز از کندگی
تا ترا روشن شود فرخندگی
کندگی مهر پلیدان با شدت
پیروی نفس شیطان با شدت
رو تو از فعل بد شیطان ببر
ریسمان مهر بد کیشان ببر
هیچ میدانی که تو خود کیستی
آمده در دهر بهر چیستی
ظاهر از آثار ذات حق توئی
واندرین عالم صفات حق توئی
هیچ میدانی کزین عالم ترا
جز جفا و جور نبود خود دوا
ترک دنیا کن چو حیدر مردوار
تا شوی واصل بلطف کردگار
هر که او در آتش محنت بسوخت
همچو بوذر جامهای از صدق دوخت
بخش ۱۷ - نقل سخنی از شیخ عبدالله خفیف شیرازی معروف بشیخ کبیر: این سخن نقلست از شیخ کبیربخش ۱۹ - حدیث دیگر در آتش رفتن جناب ابوذر در حضور حضرت مولی الموالی علیه و آله السلام: راویم این نکته را از شیخ دین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون محمد این ندا از حق شنید
گفت هستی نور حق از عین دید
هوش مصنوعی: وقتی محمد این ندا را از منبع حق شنید، گفت که وجود نور حق از ذات خود اوست.
ای تو را حق در کلام خویشتن
خوانده صد جایت بنام خویشتن
هوش مصنوعی: تو را حق در گفتار خود، با صد اسم و عنوان معرفی کرده است.
ای ز تو ایوان شرع افروخته
جمله بدعتها ز قهرت سوخته
هوش مصنوعی: تو که با خشم خود، ایوان دین را روشن کردهای، همه بدعتها را به آتش کشیدهای.
ای ز تو راه طریقت آشکار
وی ز تو نور حقیقت آشکار
هوش مصنوعی: تو راه و روش درست را به ما نشان میدهی و از توست که حقیقت روشن و نمایان میشود.
راه تو هر کس نرفت ایمان نبرد
کور بود و در ره شیطان بمرد
هوش مصنوعی: هر کس که به راه تو نرود و ایمان نیاورد، مردی کور است که در مسیر شیطان به هلاکت میرسد.
ای تو از مهر حقیقت نور نور
پیش تو روشن شده احوال صور
هوش مصنوعی: ای تو که حقیقت و محبت را به نیکی شناختهای، حالتها و اوضاع اطرافت مانند نوری درخشان برایت نمایان شده است.
ای ز تو روشن شده روی زمین
رهنمای اولیای راه بین
هوش مصنوعی: ای کسی که با وجودت زمین نورانی و روشن شده و راهنمای کسانی هستی که در مسیر حقیقت و دانش حرکت میکنند.
در حقیقت واصل اندر راه حق
از تو در عالم نبرده کس سبق
هوش مصنوعی: در واقع، کسی در مسیر حقیقت به اندازه تو پیشرفت نکرده و در این دنیا هیچکس به گرد پای تو نمیرسد.
هر که او با سرّ تو همراز شد
در میان عاشقان ممتاز شد
هوش مصنوعی: هر کس که با راز و اسرار تو آشنا شود، در میان عاشقان، جایگاهی ویژه و ممتاز پیدا میکند.
هر که در راهت نباشد سر براه
هست ملعون و مقلّد روسیاه
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر تو قرار نگیرد و با تو همرا ه نباشد، نفرین شده و شبیه به کسی است که در پلیدی و سیاهی غرق شده است.
هر که او از دین تو برگشته شد
در ره معنیّ ما سرگشته شد
هوش مصنوعی: هر کسی که از راه دین و سلوک شما جدا شود، در جستجوی معنای واقعی خدا و حقیقت گیج و سردرگم خواهد شد.
هر که او از پیرویت عار داشت
در گلستان شریعت خار کاشت
هوش مصنوعی: هر کس که از پیروی تو شرم کند، در فضای پاک دین خود، زخم و بدی به وجود میآورد.
این معانی را نگویم من چنین
گفت احمد آن نبیّ المرسلین
هوش مصنوعی: من این موضوعات را بیان نمیکنم، اما احمد، پیامبر فرستادهشده، چنین گفت.
یا نبیّ المرسلین عطّار را
زنده دل کن وانما اسرار را
هوش مصنوعی: ای پیامبر فرستادهها، دل عطّار را زنده کن و تنها اسرار را به او بگویید.
تا شود او راه بین شرع تو
در زمین جان کند او زرع تو
هوش مصنوعی: برای رسیدن به اهداف و آداب دینیات در این دنیا، او به زحمت و تلاش میپردازد.
هست عطّار از ضعیفی رشتهای
در میان خاک و خون آغشتهای
هوش مصنوعی: عطار به خاطر ضعف خود، رشتهای از وجودش را در دنیای پرآشوب و تلخ زندگی، که پر از چالش و سختی است، نگه داشته است.
هست عطّار اندر این ره خاک راه
از تو میجوید ز بیدینان پناه
هوش مصنوعی: عطاری در این مسیر وجود دارد که خاک را میبیند و از تو راه و پناهی میطلبد، زیرا از بیدینان در جستوجوست.
هست عطار این زمان بیخویش و کس
خود تو را دارد بهر دو کون و بس
هوش مصنوعی: عطار در این زمان، بدون توجه به خود و وضعیتش، تنها به خاطر تو و برای دو جهان تلاش میکند.
یا أمیرالمؤمنین دستم بگیر
ز آنکه سلطان جهانی ای امیر
هوش مصنوعی: ای امیر مؤمنان، دستم را بگیر، زیرا تو سلطان جهانی هستی.
یا أمیرالمؤمنین جانم بسوخت
در میان کفر و ایمانم بسوخت
هوش مصنوعی: ای امیر مؤمنان، جانم در میان دو حالت کفر و ایمان به شدت در حال سوختن و رنج بردن است.
با چنین جمعی منافق چون کنم
غیر مهر تو ز دل بیرون کنم
هوش مصنوعی: در میان این جمعیت، با وجود منافقانی که هستند، چگونه میتوانم جز عشق تو، چیزی را از دل بیرون کنم؟
یا امیر این قوم بیره گشتهاند
از طریق افتاده در چه گشتهاند
هوش مصنوعی: ای فرمانروا، این مردم بدون راه و هدایت گم شدهاند و در وضعیت نامعلوم و سردرگمی به سر میبرند.
یا علی این جمع مردود آمدند
بر طریق قوم نمرود آمدند
هوش مصنوعی: ای علی، این گروه بازگشتهاند و بر راه قوم نمرود قدم گذاشتهاند.
یا امیر این قوم سرگردان شدند
همچو قوم لوط بس بیجان شدند
هوش مصنوعی: ای امیر، این مردم همچون قوم لوط آواره و سردرگم شدند و زندگیشان بیروح و بیمحتوا شده است.
یا امیر این قوم که مینگروند
از پی مردار چون سگ میروند
هوش مصنوعی: ای امیر این مردم که پشت سر مردهها میگردند، مانند سگها رفتار میکنند.
یا امیر از دست اینان چون کنم
خود قبای صبر را بیرون کنم
هوش مصنوعی: ای امیر، از دست این افراد چه کنم؟ دیگر نمیتوانم آنقدر صبر کنم که کمر بند صبرم را باز کنم و به آن پایان دهم.
دیگرم صبری نماند از جورشان
ظلمها پیدا شده در دورشان
هوش مصنوعی: دیگر توانایی صبر کردن برای من باقی نمانده، زیرا ظلم و ستمهایشان به وضوح در اطرافشان دیده میشود.
قاضی و مفتی و اهل احتساب
مکرها ورزند جمله بیحساب
هوش مصنوعی: داور و فقیه و ناظران، همه در دامی میافتند و به خوبی نمیتوانند حساب و کتاب کنند.
زینهار ای راهرو زیشان گریز
تا نیابی هول روز رستخیز
هوش مصنوعی: ای راهرو، از آنها دوری کن و احتیاط کن، تا به هراس روز قیامت نرسی.
جمله بگذارند اصل و فرع را
حیله پندارند ایشان شرع را
هوش مصنوعی: تمامی موارد را به تقلب و فریبکاری میدانند، در حالی که آنها اصول و فروع دین را زیر سؤال میبرند.
یا علی زین خلق یارانت چو من
پیش تو ماندند آخر هفده تن
هوش مصنوعی: ای علی، ای زینت خلق! یارانت که مانند من در پیش تو ماندند، آخر همان هفده نفر هستند.
دیگر از اصحاب وقوم روزگار
از دمشق و کوفه بد پانصد هزار
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این نکته اشاره میکند که از دوستان و همراهانش تنها تعداد کمی باقی ماندهاند و درواقع اشاره به تعدادی از مردم دمشق و کوفه دارد که به تعداد پانصد هزار نفر میرسند. این بیان گرانی و فراق را نشان میدهد و نوعی احساس تنهایی و دلتنگی برای ارتباطات و دوستیهای گذشته را به تصویر میکشد.
از مقام مکّه تا اقصای روم
وز بلاد مصر تا سرحدّ فوم
هوش مصنوعی: از موقعیت مکه تا دورترین نقطه روم و از سرزمین مصر تا مرز فوم.
پس خراسانست و ترکستان زمین
پس بلاد ترک تا سرحدّ چین
هوش مصنوعی: سرزمین خراسان و ترکستان وجود دارد و سرزمینهای ترک تا مرز چین ادامه دارد.
ازولایت تا ولایت مردمان
بود در شرع محمّد آن زمان
هوش مصنوعی: از زمان پیامبر محمد (ص)، حکومت و سرپرستی مردم بر اساس اصول اسلامی و قوانین شرعی انجام میشد.
جملگی باطور ایشان گشتهاند
از امیرمؤمنان برگشتهاند
هوش مصنوعی: همه به راه و روش او در آمدهاند و از راه امیرمؤمنان منحرف شدهاند.
رفتهاند ایشان زشهر دین بدر
میر خوددانند گر را با مگر
هوش مصنوعی: آنها از شهر دین رفتهاند و خود میدانند که چه کسی با آنهاست.
بعد بهمان دین ایشان شد درست
با فلان کز نسل بی ایمان برست
هوش مصنوعی: سپس دین آنان به درستی برقرار شد، زیرا از نسلی که ایمان نداشتند جدا شدند.
همچو شمر نابکار و چون یزید
آید از حقّ لعن بر وی برمزید
هوش مصنوعی: مانند شمر و یزید که از حق دور شدهاند، بر آنها لعنت میفرستیم.
پورنادان پورعاصی بیعتی است
پس فلان بن فلان لعنتی است
هوش مصنوعی: پسر پورنادان، پسر عاصی، با کسی پیمان بسته و به همین خاطر، فلان بن فلان نفر ملعون است.
جملگی گفتند چون بهمان بُد او
در طریق کفر با ایمان بد او
هوش مصنوعی: همه گفتند که او در مسیر کفر، به همان اندازه به ایمان نیز نزدیک است.
خط بهمان دارد اندر دست او
گر باو بیعت کنیم آید نکو
هوش مصنوعی: اگر به او بیعت کنیم، خط او در دست ما خواهد بود و این کار برای ما نیکو خواهد بود.
چون خلیفه بود عثمان در جهان
خوانده ذوالنورین خلق او را عیان
هوش مصنوعی: عثمان، به عنوان خلیفه در جهان شناخته شده است و او را به نام «دارای دو نور» مینامند، زیرا موقعیت و شخصیت او برای مردم آشکار است.
پور بوسفیان پس از وی خوب بود
در امیری چون از او منسوب بود
هوش مصنوعی: پس از او، پسر بوسفیان در مقام امیری خوب و شایسته بود، چون به او نسبت داشت و به او وابسته بود.
این جماعت جملگی از ره شدند
سوی او رفتند پس ابله شدند
هوش مصنوعی: این گروه همه به راه افتادند و به سوی او رفتند، اما در این مسیر نادان شدند.
وین زمان هم مردمان آگه شدند
بر طریق جدّ خود بیره شدند
هوش مصنوعی: در این زمان، مردم نسبت به راه و شیوه جدّ خود آگاه شدند و از آن راستا گمراه شدند.
میروند این جمله تا دار جزا
رو بایشان باش گر داری روا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که به نوعی ناامید یا مایوس هستند، باید برای رفتارها و اعمالشان آماده باشند. اگر تو میخواهی با آنها رو به رو شوی یا با آنها همراهی کنی، باید حقایق و واقعیتها را با دقت در نظر بگیری.
خلق عالم ره بکوری رفتهاند
راه شرع احمدی بنهفتهاند
هوش مصنوعی: مردم دنیا به دام کوری رفتهاند و راه دستورهای پیامبر احمد را پنهان کردهاند.
همچو من در شرع و در دینش بکوش
تا بیایی از همه مستی بهوش
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش در دین و مذهب من، همچون من سعی کن تا از تمامی غفلتها و بیهویتیها آگاه و هوشیار شوی.
این همه تصنیف بین از عالمان
آنچه حق بوده نکردندی عیان
هوش مصنوعی: این همه سرود و شعر که میان مردم است، عالمان چیزی را که حقیقت داشته باشد، به روشنی بیان نکردهاند.
من عیان و آشکارا گفتهام
وین همه درها بمظهر سفتهام
هوش مصنوعی: من به طور واضح و روشن سخن گفتهام و تمام این مشکلات و موانع به خاطر خودم و رفتارم است.
من نمیترسم ز کشتن همچو تو
ز آنکه اسرارم علی گفتا بگو
هوش مصنوعی: من از کشتن تو نمیترسم، زیرا رازهایم را به علی گفتهام.
من از او گفتم شه عرفان من
همچو نوری در میان جان من
هوش مصنوعی: من درباره او صحبت میکنم، کسی که مانند نوری در درون من است و روح من را روشن میکند.
ای بدنیا دشمنت را چند روز
پرورش دادی بخوردی همچو یوز
هوش مصنوعی: ای دنیا، چند روزی دشمن خود را پرورش دادی که همچون یوز زندگی کرد؟
گرچه او بر تو بسی زینت فروخت
عاقبت دنیا بچشمش میخ دوخت
هوش مصنوعی: هرچند او برای تو زیباییها و لذتهای زیادی به نمایش گذاشت، اما در نهایت دنیا او را به تلخی و واقعیات تلخ خود میخرد.
ای پسر از قوم خود بیزار شو
بازگرد از غفلت و بیدار شو
هوش مصنوعی: ای جوان، از قوم و قبیلهات فاصله بگیر و از خواب غفلت بیدار شو.
رو تو گفت مصطفی را گوش کن
جام از ساقی کوثر نوش کن
هوش مصنوعی: به سخنان پیامبر گوش بده و از نوشیدنی بهشتی سیراب شو.
نی محمّد گفت باب علم اوست
انّما در شأن حیدر خود نکوست
هوش مصنوعی: نی میگوید که محمد (ص) دروازه علم است، ولی در حقیقت، مقام حضرت علی (ع) بسیار عالی و بینظیر است.
تو زغفلت گشتهای دنیاپرست
هر کرا غفلت نباشداو برست
هوش مصنوعی: تو به خاطر بیتوجهیات به دنیا و مادیات وابسته شدهای، اما کسانی که هوشیار و بیدار هستند، از این وابستگی دورند و آزادانه زندگی میکنند.
این کتبها غفلت آرد این بدان
روز غفلت دور شو مظهر بخوان
هوش مصنوعی: این کتابها باعث غفلت میشوند؛ این بدان معناست که در روز غفلت، دور شو و به حقیقت و معرفت بپرداز.
تا تو را روشن شود اسرار دین
وین نماز و روزهات گردد یقین
هوش مصنوعی: برای این که اسرار دین برای تو روشن شود و نماز و روزهات به یقین و یقین قلبی بدل گردد.
گر تورا عمر دو صد باشد بسال
وندران عمرت بخوانی قیل و قال
هوش مصنوعی: اگر عمری به طول دویست سال داشته باشی، نمیتوانی بر اساس سالهای گذشتهات زندگی کنی و به سخنپراکنی بپردازی.
ور تو در روزه شوی عمری دراز
ور بشب دایم گذاری تو نماز
هوش مصنوعی: اگر تو روزه داری کنی، زندگیات طولانی خواهد شد و اگر همیشه نماز بخوانی، در شبهایات خیر و برکت بسیاری خواهد بود.
بی ولای او نیابی هیچ نور
رو سیه باشی تو اندر روز صور
هوش مصنوعی: بدون ولایت و راهنمایی او هیچ نوری نخواهی یافت و در روز قیامت، چهرهات تیره و تار خواهد بود.
پیرو شرع محمّد باش چست
در طریق شاه مردان رو درست
هوش مصنوعی: به اصول دین محمدی پایبند باش و با انگیزه و قاطعیت در راه مردان بزرگ و راستین قدم بردار.
هست امّیدم بشاه اولیا
ز آنکه هست او تاجدار انّما
هوش مصنوعی: امید من به شاه اولیا است، زیرا او همانند تاجی بر سر دیگران است.
همچو او آن را که شاهی باشدش
دردو کون آن را پناهی باشدش
هوش مصنوعی: هر کس که مثل او شاهی باشد، در هر دو جهان برایش پناه و آرامشی خواهد بود.
ای ز دین مصطفی بیرون شده
همچو حجّاج لعین ملعون شده
هوش مصنوعی: ای کسی که از دین پیامبر جدا شدهای، مانند حجّاج لعین که نفرین شده است.
خیز و همچون مؤمنان دیندار شو
وآنگهی در کلبهٔ عطار شو
هوش مصنوعی: به پا خیز و مانند دینداران مؤمن باش و سپس به کلبهٔ عطار برو.
هست عطار اندراین ره سربلند
ز آنکه هست ابیات شیرینش چو قند
هوش مصنوعی: عطار در این مسیر از دیگران متفاوت و متمایز است؛ چرا که اشعارش به اندازهی قند شیرین و دلنشین هستند.
نی شکر دانی چرا شیرین بود
ز آنکه مهر شه در او تعیین بود
هوش مصنوعی: نی شیرینیاش را از کجا میگیرد؟ چون مهر و عشق پادشاه در آن وجود دارد.
کمتر از چوبی نهای در راه عشق
گوش کن معنیّ آن از شاه عشق
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، کمتر از چوب هم نباشی، به حرفهای عاشقان گوش بده و از عشق واقعی یاد بگیر.
تا که گردد روشنت اسرار عشق
بعد از آن گردی تو خود انوار عشق
هوش مصنوعی: تا زمانی که رازهای عشق روشن شود، بعد از آن تو خود، نور عشق خواهی بود.
این مراتب از تو خود ظاهر شده
وین معانی از تو خود باهر شده
هوش مصنوعی: این مراحل و مراحل مختلف از تو نشأت گرفته و این معانی و مفاهیم نیز تنها به واسطه تو آشکار شدهاند.
لیک باید جسم خود را سوختن
وآنگهی خرقه زعرفان دوختن
هوش مصنوعی: اما باید جسم خود را بسوزانی و سپس لباس عرفان را بر خود بپوشانی.
رو تو درخرقه خدا را کن طلب
وآنگهی دم درکش و نه لب بلب
هوش مصنوعی: از خدا بخواه که تو را در لباس فقر و زهد قرار دهد، سپس در دل خود را از سخنان بیهوده دور کن و تنها به او بپرداز.
ای تو اندر جسم صورت بین شده
بعد از آن هم صحبت سرگین شده
هوش مصنوعی: تو که در جسم خود به زیبایی ظاهر شدهای، پس از آن، همصحبت با چیزهای ناپسند و بیارزش گشتهای.
جهد کن خود را بعرفان پاک ساز
تا شوی در ملک عرفان پاکباز
هوش مصنوعی: تلاش کن که روح و جان خود را پاک کنی تا در سرزمین شناخت و عرفان، آدمی آزاد و پاک باشی.
رو درون را پاک ساز از کندگی
تا ترا روشن شود فرخندگی
هوش مصنوعی: درون خود را از آلودگیها پاک کن تا روشنایی و نیکی به تو نائل شود.
کندگی مهر پلیدان با شدت
پیروی نفس شیطان با شدت
هوش مصنوعی: دوری از خطرات بدیها و پیوستگی شدید به خواستههای نفس اماره و وسوسههای شیطانی.
رو تو از فعل بد شیطان ببر
ریسمان مهر بد کیشان ببر
هوش مصنوعی: از کارهای ناپسند شیطان دوری کن و ارتباط با افرادی که به بدی مشهورند را قطع کن.
هیچ میدانی که تو خود کیستی
آمده در دهر بهر چیستی
هوش مصنوعی: آیا میدانی که تو کیستی و برای چه در این دنیا پا به عرصه وجود گذاشتهای؟
ظاهر از آثار ذات حق توئی
واندرین عالم صفات حق توئی
هوش مصنوعی: تو جلوهای از حقیقت الهی هستی و در این دنیای پر از ویژگیهای الهی، خودِ تو نمایانگر صفات او هستی.
هیچ میدانی کزین عالم ترا
جز جفا و جور نبود خود دوا
هوش مصنوعی: آیا میدانی که در این دنیا جز ستم و بیعدالتی چیزی نصیبت نشد، و حالا به دنبال درمان آن هستی؟
ترک دنیا کن چو حیدر مردوار
تا شوی واصل بلطف کردگار
هوش مصنوعی: دنیا را همچون علی (ع) رها کن تا به رحمت و لطف خداوند دست یابی.
هر که او در آتش محنت بسوخت
همچو بوذر جامهای از صدق دوخت
هوش مصنوعی: هر کس که در سختیها و معانتا چون بوذر (شخصیت تاریخی) به سوختن و رنج بردن پرداخت، لباسی از راستی و صداقت برای خود بافت.