بخش ۱۳ - در پرداختن این داستان
الا ای جوهر قدسی کجایی
نه در عرش و نه در کرسی کجایی
نه در کونین و نه در عالمینی
که سرگردان بین الاصبعینی
گرت نقدست دنیی دین توداری
یکی دلدار برسیمین توداری
پس آن جامی که گویم این سخن دان
تو آن می بیخودی خویشتن دان
چو کار افتاده و محرم تو باشی
اگر دل گویمت آنهم تو باشی
اگر من شعر سازم جامهٔ راز
تو مرد راز شو جامه بینداز
کنون گر تو چنین کردی که گفتم
فشانم بر تو هر درّی که سفتم
رفیقی داشتم کو حاصلی داشت
بجان در کار من بسته دلی داشت
مرا گفتا چو خسرونامه امروز
فروغ خسروی دارد دلفروز
اگرچه قصهایی بس دلنوازست
چگویم قصه کوته بس درازست
اگر موجز کنی این داستان را
نماند هیچ خار آن بوستان را
چو اندر راز قشر و مغز باشد
همه روغن گزینی نغز باشد
دگر توحید و نعت و پند و امثال
که خسرونامه را بود اوّل حال
چو در اسرار نامه گفتهیی باز
دو موضع کردهیی یک چیز آغاز
اگرچه اوستادانی که هستند
ره توحید و نعت و پند جستند
ولیک اندک سخن گفتند از آن دست
نهانی نیست میبین تا چنان هست
ترا دادست این قوّت خداوند
که در توحید و نعتت نیست مانند
اگر توحیدی و نعتی بگویی
جزای آن ترابس این نکویی
چو او در حق این قصّه نکو گفت
چنان کردم همی القصّه کو گفت
برون کردم از آنجا انتخابی
برآوردم ز یک یک فصل بابی
خدا را نعت و توحیدی بگفتم
ز هر در دُرّ حکمت نیز سُفتم
اگرچیزی ترازش رازیان داشت
بگردانیدم از طرزی که آن داشت
سخن بعضی که چون زر نامور شد
در آتش بُردمش تا آب زر شد
مصیبت نامه کاندوه جهانست
الهی نامه کاسرار عیانست
بداروخانه کردم هر دو آغاز
چگویم زود رستم زین و آن باز
بداروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبضم مینمودند
میان آن همه گفت و شنیدم
سخن را به ازین نوعی ندیدم
اگر عیبی بود، گر عیب پوشی
چو تحسین نکنیم باری خموشی
مصیبت نامه زاد رهروانست
الهی نامه گنج خسروانست
جهان معرفت اسرار نامهست
بهشت اهل دل مختار نامهست
مقامات طیور امّا چنانست
که مرغ عشق را معراج جانست
چو خسرونامه را طرزی عجیبست
ز طرز او که و مه را نصیبست
کنون بشنو سخن تا راز گویم
ز مغز قصّه، معنی بازگویم
که در هر نقطه صد معنی نهانست
ولی در چشم صاحبدل عیانست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا ای جوهر قدسی کجایی
نه در عرش و نه در کرسی کجایی
هوش مصنوعی: ای نیروی مقدس، تو کجایی؟ نه در آسمانها و نه در تخت سلطنت، تو کجایی؟
نه در کونین و نه در عالمینی
که سرگردان بین الاصبعینی
هوش مصنوعی: نه در این دنیا و نه در عالم دیگر، من در میان دو انگشت سرگردانم.
گرت نقدست دنیی دین توداری
یکی دلدار برسیمین توداری
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دنیای دین و ایمان هستی، یکی از محبوبان را به دل خود راه بده.
پس آن جامی که گویم این سخن دان
تو آن می بیخودی خویشتن دان
هوش مصنوعی: بنابراین آن جامی که دربارهاش صحبت میکنم، در واقع همان شرابی است که تو را به حالتی از سرخوشی و بیخودی میبرد.
چو کار افتاده و محرم تو باشی
اگر دل گویمت آنهم تو باشی
هوش مصنوعی: وقتی که کار به مرحلهای رسیده و تو همراه من هستی، اگر دل به تو بگویید، آن دل هم متعلق به تو خواهد بود.
اگر من شعر سازم جامهٔ راز
تو مرد راز شو جامه بینداز
هوش مصنوعی: اگر من شعری سرایم، تو به عنوان راز من، خود را کنار بگذار و به کناری برو.
کنون گر تو چنین کردی که گفتم
فشانم بر تو هر درّی که سفتم
هوش مصنوعی: اگر تو حالا همانطور که گفتم عمل کنی، هر چیزی ارزشمند و گرانبهایی که دارم را در اختیارت قرار میدهم.
رفیقی داشتم کو حاصلی داشت
بجان در کار من بسته دلی داشت
هوش مصنوعی: دوستی داشتم که بسیار نیکو بود و برای من جانش را به خطر انداخت. او در کار من تمام وجودش را صرف کرد و دل بزرگی داشت.
مرا گفتا چو خسرونامه امروز
فروغ خسروی دارد دلفروز
هوش مصنوعی: مرا گفت که امروز مانند روزگار شاهان، درخشش و روشنی خاصی دارد که دلها را شاد میکند.
اگرچه قصهایی بس دلنوازست
چگویم قصه کوته بس درازست
هوش مصنوعی: هرچند داستانی که دارم بسیار دلنشین و جذاب است، اما باید بگویم که اگر بخواهم آن را بگویم، خیلی طولانی خواهد شد.
اگر موجز کنی این داستان را
نماند هیچ خار آن بوستان را
هوش مصنوعی: اگر بخواهی این داستان را به شکل خلاصهای تعریف کنی، دیگر هیچ زشتی از آن باغ باقی نخواهد ماند.
چو اندر راز قشر و مغز باشد
همه روغن گزینی نغز باشد
هوش مصنوعی: وقتی که درکش و فهم عمیقی از امور داشته باشی، بهترین و باکیفیتترین انتخابها برایت ممکن میشود.
دگر توحید و نعت و پند و امثال
که خسرونامه را بود اوّل حال
هوش مصنوعی: این متن اشاره به موضوعاتی چون وحدت، توصیف و نصیحت دارد و بیان میکند که در ابتدا، این مفاهیم اهمیت ویژهای دارند و پایه و اساس بسیاری از مباحث هستند.
چو در اسرار نامه گفتهیی باز
دو موضع کردهیی یک چیز آغاز
هوش مصنوعی: وقتی در نامهای از اسرار صحبت شده، به دو حالت اشاره کردهای و در واقع یک موضوع را شروع کردهای.
اگرچه اوستادانی که هستند
ره توحید و نعت و پند جستند
هوش مصنوعی: اگرچه استادانی وجود دارند که به دنبال مسیر یکتاپرستی و نیکیها و پندها هستند،
ولیک اندک سخن گفتند از آن دست
نهانی نیست میبین تا چنان هست
هوش مصنوعی: اما آنان به طور محدود دربارهٔ آن موضوع پنهان صحبت کردند. ببین که آیا چنین چیزی وجود دارد.
ترا دادست این قوّت خداوند
که در توحید و نعتت نیست مانند
هوش مصنوعی: این قدرتی که در وجود تو وجود دارد، هدیهای از جانب خداوند است و در مورد یگانگی و توصیف تو، مانند آن پیدا نمیشود.
اگر توحیدی و نعتی بگویی
جزای آن ترابس این نکویی
هوش مصنوعی: اگر تو توحید و فضایل پیامبر را با کلامی زیبا بیان کنی، پاداش بزرگ و نیکی خواهی داشت.
چو او در حق این قصّه نکو گفت
چنان کردم همی القصّه کو گفت
هوش مصنوعی: وقتی او دربارهی این داستان به خوبی صحبت کرد، من نیز به همان شیوه آن را بیان کردم.
برون کردم از آنجا انتخابی
برآوردم ز یک یک فصل بابی
هوش مصنوعی: من از میان آنجا بیرون آمدم و از هر یک از فصلها، یک بخش را انتخاب کردم.
خدا را نعت و توحیدی بگفتم
ز هر در دُرّ حکمت نیز سُفتم
هوش مصنوعی: من به ستایش و توحید خداوند پرداختم و از هر طرف، در گوهرهای حکمت نیز بحث و گفتگو کردم.
اگرچیزی ترازش رازیان داشت
بگردانیدم از طرزی که آن داشت
هوش مصنوعی: اگر چیزی برایت ارزش و گنجینهای داشت، آن را به شیوهای که همان ارزش را برایت حفظ کند، جابجا میکردم.
سخن بعضی که چون زر نامور شد
در آتش بُردمش تا آب زر شد
هوش مصنوعی: برخی از سخنان که ارزش و اعتبار زیادی دارند، مانند طلا میباشند. من این سخنان را در آزمون سختی قرار دادم تا بشناسم کدامیک واقعا با ارزشترند.
مصیبت نامه کاندوه جهانست
الهی نامه کاسرار عیانست
هوش مصنوعی: زندگی پر از سختیها و دردهاست و در عین حال، رازهای نهفته بسیاری نیز در آن وجود دارد که به وضوح قابل مشاهده هستند.
بداروخانه کردم هر دو آغاز
چگویم زود رستم زین و آن باز
هوش مصنوعی: من در خانهام را باز کردم و هر دو شروع را به پا داشتم، بگویم که رستم از این و آن به سرعت بازمیگردد.
بداروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبضم مینمودند
هوش مصنوعی: در یک بیمارستان یا درمانگاه، پانصد نفر حضور داشتند که هر روز وضعیت سلامتی بیماران را بررسی میکردند.
میان آن همه گفت و شنیدم
سخن را به ازین نوعی ندیدم
هوش مصنوعی: در میان تمام صحبتها و گفتگوهایی که شنیدم، هیچ کلامی به این شکل و نوع برایم نرسیده است.
اگر عیبی بود، گر عیب پوشی
چو تحسین نکنیم باری خموشی
هوش مصنوعی: اگر عیبی وجود داشته باشد و تو آن را بپوشانی، در این صورت اگر تحسین نکنیم، بهتر است که سکوت کنیم.
مصیبت نامه زاد رهروانست
الهی نامه گنج خسروانست
هوش مصنوعی: متن به اهمیت مصیبتها و مشکلاتی که راهجویان در زندگی با آنها مواجه میشوند اشاره دارد و بیان میکند که این مشکلات به نوعی میتوانند به عنوان یک کارنامه یا سند الٰهی در نظر گرفته شوند. همچنین، به گنجینهای که از تجربیات و داناییهای پادشاهان و افراد بزرگ به جا مانده، اشاره دارد. به نوعی، این متن ارزش تجارب تلخ و شیرین در زندگی را نشان میدهد.
جهان معرفت اسرار نامهست
بهشت اهل دل مختار نامهست
هوش مصنوعی: جهان پر از دانش و آگاهی است و اسرار زندگی در آن نهفته است. بهشت واقعی برای کسانی که دلهای پاک و انتخابگر دارند، در این عالم یافت میشود.
مقامات طیور امّا چنانست
که مرغ عشق را معراج جانست
هوش مصنوعی: مرغان در درجات و مقاماتی قرار دارند، ولی برای مرغ عشق، اوج و بالندگی روحش در دسترس است.
چو خسرونامه را طرزی عجیبست
ز طرز او که و مه را نصیبست
هوش مصنوعی: کتاب خسرونامه دارای سبکی بینظیر است که به خاطر ویژگیهای خاص آن، به گونهای متفاوت و زیبا به تصویر کشیده شده است.
کنون بشنو سخن تا راز گویم
ز مغز قصّه، معنی بازگویم
هوش مصنوعی: الان به سخن من گوش کن تا راز را برایت بگوییم و از عمق داستان، معنی آن را باز کنم.
که در هر نقطه صد معنی نهانست
ولی در چشم صاحبدل عیانست
هوش مصنوعی: در هر نقطهای معانی و مفاهیم زیادی پنهان وجود دارد، اما فقط کسانی که دلهای روشن دارند، میتوانند آنها را ببینند و درک کنند.