گنجور

بخش ۷۰ - در عریانی و بی روئی آدم علیه السّلام گوید و ملامت کردن حضرت جبرئیل علیه السلام مر او را در خوردن گندم فرماید

بحالی جبرئیل آمد ز داور
بگفت آدم نمود خویش بنگر
ببین تا بر سرت اکنون چه آمد
ندیدی کین بلایت از که آمد
نگفتم مر ترا گندم مخور تو
همی فرمان دیو انجام مبر تو
بگفتم مر تو را فرمان نبردی
به قول دیو مر گندم بخوردی
ز فعل زشت شیطان در بلائی
چنین استاده رسوا مبتلائی
نبردی هیچ فرمان خداوند
فتادی این چنین مجروح در بند
کسی هرگز کند آنچه تو کردی
که مر فرمان زخود راه ببردی
ز نافرمانی اکنون دور ماندی
بماتم در میان سور ماندی
زنافرمانی اکنون خوار گشتی
تو و حوّا چنین غمخوار گشتی
کنون این درد را درمان نباشد
که کار حق چنین آسان نباشد
چو خود کردی و خود خوردی سرانجام
بشد ننگ و بشد یکبارگی نام
ملایک درتو حیرانند جمله
ز اندوه تو گریانند جمله
تمام حوریان از بهرت آدم
در اینجا خون دل افشان دم دم
زمین و آسمانها در خروشست
ز بهرت جمله چون دیگی بجوشست
ترا از ره ببرد و دادگندم
فکندت ناگهان اینجایگه گم
ترا از ره ببرد آن زشت مکّار
کند شیطان بعالم این چنین کار
ترا بد خصم آدم نفس و شیطان
ترا افکنده از ره او بدینسان
ترا بُد دشمن و شد دوست اینجا
وطن کرده درون پوست اینجا
ترا او دشمن است و خوار کردست
چنین اینجایگه افگار کردست
ترا از ره ببرد و قول او گوش
بکردی و شُدَت حق کل فراموش
بقول او خودت بر باد دادی
تو قول حق زجان دادی ندادی
ز قول اوگنهکاری در این دم
ز من بشنو درست اکنون تو آدم
ز قول او گنهکاری گنهکار
بقول حق سزاواری سزاوار
ز قول او خود اندر چه فکندی
که تاحیران و زار و مستمندی
ز قول او چنین رسوائی آدم
چنین حیران دل و شیدائی آدم
ستاده آدم اندر نزد جبریل
سیه رخ مانده او از سرّ تاویل
شده از دست کار و گشته افگار
فرومانده ضعیف و خوار وبی یار

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحالی جبرئیل آمد ز داور
بگفت آدم نمود خویش بنگر
هوش مصنوعی: به حالت جبرئیل، فرشته وحی، پیام از خداوند رسید و به آدم گفت که به خود نگاه کن و خود را بشناس.
ببین تا بر سرت اکنون چه آمد
ندیدی کین بلایت از که آمد
هوش مصنوعی: ببین چه بلایی بر سرت آمده که متوجه نشدی این مصیبت از کجا به سراغت آمده است.
نگفتم مر ترا گندم مخور تو
همی فرمان دیو انجام مبر تو
هوش مصنوعی: به تو گفتم که گندم نخور، تو هم کار خلاف را انجام نده.
بگفتم مر تو را فرمان نبردی
به قول دیو مر گندم بخوردی
هوش مصنوعی: گفتم که به حرف من گوش ندهی، همچون دیوانه‌ای عمل کردی و به جای درست کار کردن، به کار نادرست مشغول شدی.
ز فعل زشت شیطان در بلائی
چنین استاده رسوا مبتلائی
هوش مصنوعی: از کارهای زشت شیطان، چنین مصیبت و رسوایی به وجود آمده است.
نبردی هیچ فرمان خداوند
فتادی این چنین مجروح در بند
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به جنگ و نبردی است که با فرمان الهی آغاز شده و نتیجه‌اش به حالتی زخمی و گرفتار ختم شده است. این قافیه نشان می‌دهد که حتی در شرایط سخت و دشوار، اراده و خواست خداوند در پس‌زمینه قرار دارد.
کسی هرگز کند آنچه تو کردی
که مر فرمان زخود راه ببردی
هوش مصنوعی: هیچ کس هرگز نخواهد توانست آن چیزی را که تو انجام دادی، انجام دهد؛ زیرا تو به دست خود راه را پیدا کردی و پیش رفتی.
ز نافرمانی اکنون دور ماندی
بماتم در میان سور ماندی
هوش مصنوعی: به خاطر نافرمانی، اکنون از ما دور شده‌ای و در حالی که همه در شادی و جشن هستند، تو در غم و اندوه به سر می‌بری.
زنافرمانی اکنون خوار گشتی
تو و حوّا چنین غمخوار گشتی
هوش مصنوعی: اکنون که به نافرمانی پرداخته‌ای، زشت و بی‌ارزش شده‌ای و حوا نیز به خاطر تو در اندوه و نگرانی به سر می‌برد.
کنون این درد را درمان نباشد
که کار حق چنین آسان نباشد
هوش مصنوعی: اکنون برای این درد چاره‌ای نیست، زیرا کار حق به این سادگی نمی‌تواند باشد.
چو خود کردی و خود خوردی سرانجام
بشد ننگ و بشد یکبارگی نام
هوش مصنوعی: وقتی که خودخواهی و خودخواهی خود را به اوج رساندی، در پایان باعث شد که ننگ و رسوایی بر تو سایه افکند و یکباره باعث از دست رفتن شهرتت شد.
ملایک درتو حیرانند جمله
ز اندوه تو گریانند جمله
هوش مصنوعی: فرشتگان به خاطر اندوه تو شگفت‌زده و نگران‌اند و همگی از حال تو گریه می‌کنند.
تمام حوریان از بهرت آدم
در اینجا خون دل افشان دم دم
هوش مصنوعی: تمام حوریان به خاطر زیبایی تو در اینجا به اندازۀ هر لحظه، اشک و آه می‌ریزند.
زمین و آسمانها در خروشست
ز بهرت جمله چون دیگی بجوشست
هوش مصنوعی: زمین و آسمان در حال تلاطم و جنب و جوش هستند، مانند دیگی که به دلیل پر بودن از آب در حال جوشیدن است.
ترا از ره ببرد و دادگندم
فکندت ناگهان اینجایگه گم
هوش مصنوعی: تو را از مسیرت منحرف کرد و ناگهان در این مکان به حالت گم و گشته درآورد.
ترا از ره ببرد آن زشت مکّار
کند شیطان بعالم این چنین کار
هوش مصنوعی: تو را به راهی منحرف می‌کند، آن خبیث و مکار، شیطان که در این دنیا چنین کارهایی را انجام می‌دهد.
ترا بد خصم آدم نفس و شیطان
ترا افکنده از ره او بدینسان
هوش مصنوعی: تو دشمنان بدی داری؛ نفس و شیطان، که تو را از راه درست منحرف کرده‌اند و به این حال و روز تو انداخته‌اند.
ترا بُد دشمن و شد دوست اینجا
وطن کرده درون پوست اینجا
هوش مصنوعی: تو که زمانی دشمن من بودی، اکنون به دوستی تبدیل شده‌ای و در دل و جانم، همچون وطن، جا گرفته‌ای.
ترا او دشمن است و خوار کردست
چنین اینجایگه افگار کردست
هوش مصنوعی: او تو را دشمن خود می‌داند و به این صورت به تو بی‌احترامی کرده و در این مکان تو را دچار ناراحتی و ذهن مشغولی کرده است.
ترا از ره ببرد و قول او گوش
بکردی و شُدَت حق کل فراموش
هوش مصنوعی: تو به خواسته و وعده‌ای که به تو داده شده بود، گوش دادی و از مسیر خود منحرف شدی، در نتیجه همه‌چیز را فراموش کردی.
بقول او خودت بر باد دادی
تو قول حق زجان دادی ندادی
هوش مصنوعی: تو به قول خودت اهمیت ندادای و آنچه را که باید به خدا بدهی، نادیده گرفتی.
ز قول اوگنهکاری در این دم
ز من بشنو درست اکنون تو آدم
هوش مصنوعی: از قول کسی قابل اعتماد در این لحظه با دقت بشنو که تو در حال حاضر انسان هستی.
ز قول او گنهکاری گنهکار
بقول حق سزاواری سزاوار
هوش مصنوعی: از سخن او، گناهکار حق دارد که گناهکار باشد و بر اساس حقیقت، سزاوار است که به کیفر خود برسد.
ز قول او خود اندر چه فکندی
که تاحیران و زار و مستمندی
هوش مصنوعی: از سخن او چه بر سر خود آورده‌ای که اکنون حیرت‌زده و ناچار و بی‌چاره‌ام.
ز قول او چنین رسوائی آدم
چنین حیران دل و شیدائی آدم
هوش مصنوعی: از گفته‌های او، این فاجعه رخ داد که آدم را دچار حیرت و شیدایی کرد.
ستاده آدم اندر نزد جبریل
سیه رخ مانده او از سرّ تاویل
هوش مصنوعی: آدم در برابر جبریل ایستاده و جبریل با چهره‌ای سیاه و غمگین مانده است، او از راز تفسیر و تأویل حیران و متعجب است.
شده از دست کار و گشته افگار
فرومانده ضعیف و خوار وبی یار
هوش مصنوعی: از کار و تلاش خسته شده و ناامید است، در حالی که ضعیف و بی‌پناهنی، احساس حقارت و ناتوانی می‌کند.