بخش ۶۴ - در بلای عشق کشیدن و لقای دوست دیدن فرماید
بلای عشق قربت برکشیدم
که تادر عاقبت رویت بدیدم
بلای عشق قربت دارم و دل
بماندستم چو مرغ نیم بسمل
بلای عشق قربت در نهادم
نهادی و من اینجا داد دادم
بلای عشق و قربت میکشم من
درون آتشم با تو خوشم من
بلای عشق قربت دیدهام من
بلای تو زجان بگزیدهام من
بلای عشق و قربت یافتم من
در اینجا گاه دولت یافتم من
بلای عشق و قربت در وجودم
خود اینجا من عیان بود بودم
بلای عشق قربت گشت پیدا
مرا اینجا بکلّی کرد یکتا
بلای عشق قربت جمله مردان
کشیدند و بدیدند جان جانان
بلای عشق قربت یار باشد
پس انگه دیدن دلدار باشد
بلای عشق قربت یافت آدم
شد از جنّت برون تا عین آندم
بلای عشق قربت در دل او یافت
بسوی لامکان آنگاه بشتافت
بلای قرب خوش هم عشق خوشتر
یکایک نزد عاشق هست خوشتر
بلای دوست کش تادوست بینی
حقیقت مغز جانت پوست بینی
بلای قرب جانان خوش بلائیست
اگر پوشد کسی او را عطائی است
بلاکش تا لقا آید پدیدار
بده جان تا خدا آید پدیدار
بلاکش ای ندیده هیچ اینجا
بمانده چو مغاری پیچ اینجا
گره داری نهادت اینچنین است
ولکین جانت اینجا پیش بین است
تو جان را رهنما کن تا بدانی
عیانت را خدا کن تا بدانی
خدا از خود ببین و خود مبین تو
که تا گردی بکل عین الیقین تو
خدا امروز با تست وندیدی
عیان امروز اندر دید دیدی
بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت: چنین دیدم من اندر لوح اسراربخش ۶۵ - در طلب دوست و اعیان کل و گنج حققی یافتن و اسرار امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وجهه در جاة گفتن فرماید: طلب کن گر بدیدی تو در اینجا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بلای عشق قربت برکشیدم
که تادر عاقبت رویت بدیدم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و دوریات مشکلی را بر دوش گرفتم تا در نهایت بتوانم چهرهات را ببینم.
بلای عشق قربت دارم و دل
بماندستم چو مرغ نیم بسمل
هوش مصنوعی: من در عشق به تو دچار سختی و زحمت هستم و دلم مانند پرندهای است که نیمهجان مانده و نمیتواند از جایش پرواز کند.
بلای عشق قربت در نهادم
نهادی و من اینجا داد دادم
هوش مصنوعی: عشق تو بر من سختی و درد زیادی آورد و من در اینجا فقط فریاد سر دادم.
بلای عشق و قربت میکشم من
درون آتشم با تو خوشم من
هوش مصنوعی: من در آتش عشق و نزدیکی تو در عذابم، اما با تو خوشحالم.
بلای عشق قربت دیدهام من
بلای تو زجان بگزیدهام من
هوش مصنوعی: من درد و رنج عشق تو را تجربه کردهام و از جان خود برای تو گذشتهام.
بلای عشق و قربت یافتم من
در اینجا گاه دولت یافتم من
هوش مصنوعی: در اینجا، من به راحتی به مصیبت عشق و نزدیکی رسیدم و در همین مکان نعمت و خوشبختی را تجربه کردم.
بلای عشق و قربت در وجودم
خود اینجا من عیان بود بودم
هوش مصنوعی: عشق و نزدیکی به محبوب باعث شده که درد و رنجی در وجودم حس کنم که از قبل هم در من وجود داشت و الان آشکار شده است.
بلای عشق قربت گشت پیدا
مرا اینجا بکلّی کرد یکتا
هوش مصنوعی: عشق به من نشان داد که در اینجا تنها و بیهمتا شدهام.
بلای عشق قربت جمله مردان
کشیدند و بدیدند جان جانان
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق، سختیها و مصائب زیادی را تحمل کردند و در این راه، به یاد محبوب خود جان خود را فدای او کردند.
بلای عشق قربت یار باشد
پس انگه دیدن دلدار باشد
هوش مصنوعی: محبت و عشق به معشوق، گاهی به نوعی سختی و درد تبدیل میشود و در حقیقت، هنگامی که معشوق را میبینی، دل و جانت از این عشق سرشار میشود.
بلای عشق قربت یافت آدم
شد از جنّت برون تا عین آندم
هوش مصنوعی: عشق موجب شد که آدم از بهشت دور شود و به یک بلای سخت گرفتار گردد.
بلای عشق قربت در دل او یافت
بسوی لامکان آنگاه بشتافت
هوش مصنوعی: عشق به معشوق در دل او آتش میزند و او را به سوی مکانهایی فراتر از این دنیا میکشاند.
بلای قرب خوش هم عشق خوشتر
یکایک نزد عاشق هست خوشتر
هوش مصنوعی: عشق و دلدادگی میتواند بسیار دردناک باشد، اما در عین حال لذتی عمیق و زیبا ارائه میدهد. هر یک از جلوههای عاشقی برای عاشق دلنشینتر از دیگری است و در این سفر احساسات، همه لحظات ارزشمند و خوشایند به شمار میآیند.
بلای دوست کش تادوست بینی
حقیقت مغز جانت پوست بینی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی حقیقت دوست را درک کنی و به عمق وجود او پی ببری، باید سختیها و مشکلاتی را که در این مسیر پیش میآید، با جان و دل تحمل کنی. در این صورت، میتوانی به ماهیت واقعی او پیبری و از ظاهر به باطن بروی.
بلای قرب جانان خوش بلائیست
اگر پوشد کسی او را عطائی است
هوش مصنوعی: دوست داشتن معشوق، درد و رنجی است که اگر کسی آن را تحمل کند، به او پاداشی بزرگ خواهد رسید.
بلاکش تا لقا آید پدیدار
بده جان تا خدا آید پدیدار
هوش مصنوعی: با جدایی و مشکلاتی که تا زمان ملاقات با تو پیش میآید، خود را فدای عشق کن تا هنگامی که خداوند به عنوان حقیقت و نور در زندگیات نمایان شود.
بلاکش ای ندیده هیچ اینجا
بمانده چو مغاری پیچ اینجا
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ چیز را ندیدهای، مانند سنگی در اینجا باقی ماندهای و در پیچ و خمها سردرگم هستی.
گره داری نهادت اینچنین است
ولکین جانت اینجا پیش بین است
هوش مصنوعی: اگرچه شخصیت و بنیاد وجودی تو به این شکل است، اما روح و جانت در اینجا به چیز دیگری مشغول است.
تو جان را رهنما کن تا بدانی
عیانت را خدا کن تا بدانی
هوش مصنوعی: به خودت روح و جهت بده تا به حقیقت وجودت آگاه شوی. با خداوند توجه کن تا بفهمی چیست.
خدا از خود ببین و خود مبین تو
که تا گردی بکل عین الیقین تو
هوش مصنوعی: خدا را در وجود خود مشاهده کن و تنها به خودت نظر نداشته باش، زیرا که تا زمانی که خود را بشناسی، به حقیقت و یقین واقعی نخواهی رسید.
خدا امروز با تست وندیدی
عیان امروز اندر دید دیدی
هوش مصنوعی: امروز خداوند با توست و تو با چشمانت میتوانی او را ببینی.