بخش ۵۹ - در دعا کردن آدم در حضرت حق مر فرزندان را و شفیع آوردن پیغامبر علیه السّلام
چنین گفت ای خدای حی رحمان
کریم و قادر و دانا و سبحان
خداوند جهان و جان تو باشی
حکیم و قادر و دیّان تو باشی
بحق ذات پاکت یا الهی
که تو دانای حالی و تو شاهی
بحق این محمد کآدم اینجا
بکن بخشایشی این لحظه او را
بحق این محمد خاتم تو
بیامرزی بفضلت آدم تو
بیامرزی گناه جمله را پاک
که پیدا کردهٔ ما را تو از خاک
بفضلت جمله فرزندانم ای جان
باحمد بخشی ای غفّار سبحان
خطاب آمد که آدم خوش دعائی
بکردی اندر اینجا خوش صلائی
خوشی صلوات دادی مردعایت
قبول آمد برم این دم دعایت
بیامرزم در آخر من گناهت
بهرجائی ترا بیشک پناهت
ولی آدم ز من بشنو یکی راز
اگر خواهی که باشی جمله اعزاز
همه زان تو است و من تراام
نمودم عزت و عین لقاام
همه زان تو و تو زان مائی
کنون بر جزو و بر کل پادشائی
نظر کن جمله را زان تو کردم
همه درحکم و فرمان تو کردم
ولی این یک شجر اینجا تو منگر
وگرنه بفکنم در عین آذر
تو این گندم مخور تا میتوانی
که مر ما را در این راز نهانی
بود تو آن نمیدانی تو بشنو
ابر اسرار ما آدم تو بگرو
مخور این گندم وآزاد میباش
درون جنّتم دلشاد میباش
مخور این گندم و راز نهان بین
مرا پیوسته تو عین العیان بین
مخور این گندم و باقی بخور تو
همی فرمان شیطان را مبر تو
مخور این گندم و گفتم ترا بین
بجز ما را مبین و شاد بنشین
کنون ای جبرئیل این تخت بردار
بصنع ما تو اندر زیر پردار
بهر جائی که میخواهد دل او
همی بر با مرادش حاصل او
کنم زیرا که من پروردگارم
بفضل خود ورا نیکو بدارم
اگر فرمان برد ما را بتحقیق
دهم من بیشتر آن لحظه توفیق
ایا جبریل او را هرچه خواهد
بده اینجا نیفزود و نکاهد
بحالی جبرئیلش تخت برداشت
ز عزّت آدم اینجا سر برافراشت
بخش ۵۸ - درخواست کردن آدم از حضرت حق نشان خاتم النبّیین علیه السّلام را: خطابی کرد آدم کای دل و جانبخش ۶۰ - بر پرگرفتن جبرئیل(ع)آدم علیه السّلام را و تقریر کردن جنّات عدن: بهرجایی روان کز عشق میشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین گفت ای خدای حی رحمان
کریم و قادر و دانا و سبحان
هوش مصنوعی: ای خدای مهربان و بخشنده، تو قادر و دانا و پاکی.
خداوند جهان و جان تو باشی
حکیم و قادر و دیّان تو باشی
هوش مصنوعی: خداوندی که جهان و جان تو را آفریده، باید حکیم و توانا و قاضی باشد.
بحق ذات پاکت یا الهی
که تو دانای حالی و تو شاهی
هوش مصنوعی: ای خداوند پاک، با تمام وجود به حق تو سوگند میخورم که تو از حال ما باخبری و تو فرمانروای حقیقی هستی.
بحق این محمد کآدم اینجا
بکن بخشایشی این لحظه او را
هوش مصنوعی: به خاطر این محمد، که آدم را در اینجا خلق کرده است، در این لحظه او را مورد بخشش قرار بده.
بحق این محمد خاتم تو
بیامرزی بفضلت آدم تو
هوش مصنوعی: به درستی که محمد، آخرین پیامبر است، به او رحمت فرست. به خاطر فضل و بخشش تو، آدم نیز مورد رحمت قرار میگیرد.
بیامرزی گناه جمله را پاک
که پیدا کردهٔ ما را تو از خاک
هوش مصنوعی: لطفاً گناهان همه ما را ببخش، زیرا تو ما را از خاک آفریدهای و حالا به تو بازگشتهایم.
بفضلت جمله فرزندانم ای جان
باحمد بخشی ای غفّار سبحان
هوش مصنوعی: به لطف و رحمت تو، تمام فرزندانم را شایسته و با برکت میدانی، ای بخشنده و ای بخشایشگر، تو پاک و منزّه هستی.
خطاب آمد که آدم خوش دعائی
بکردی اندر اینجا خوش صلائی
هوش مصنوعی: پیامی به انسان میرسد که تو در اینجا با دعاهای خوب و نیکو، مورد توجه و محبت قرار گرفتهای.
خوشی صلوات دادی مردعایت
قبول آمد برم این دم دعایت
هوش مصنوعی: خوشی با صلوات تو به من رسید و دعایت را در این لحظه پذیرفتم.
بیامرزم در آخر من گناهت
بهرجائی ترا بیشک پناهت
هوش مصنوعی: در پایان به خاطر گناهانت تو را میبخشم، زیرا به یقین پناهت خواهم بود.
ولی آدم ز من بشنو یکی راز
اگر خواهی که باشی جمله اعزاز
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در میان مردم عزیز و محترم باشی، از من یک راز را بشنو.
همه زان تو است و من تراام
نمودم عزت و عین لقاام
هوش مصنوعی: همه این نعمتها و برکتها از توست و من به خاطر تو به عزت و دیدار تو دست یافتم.
همه زان تو و تو زان مائی
کنون بر جزو و بر کل پادشائی
هوش مصنوعی: همه چیز به خاطر توست و تو هم وابسته به ما هستی، حالا که اینگونه است، بر کل و جزئیات حکومت کن.
نظر کن جمله را زان تو کردم
همه درحکم و فرمان تو کردم
هوش مصنوعی: به آنچه تو میخواهی، توجه کن؛ چون همه چیز را بر اساس خواسته و دستور تو تنظیم کردهام.
ولی این یک شجر اینجا تو منگر
وگرنه بفکنم در عین آذر
هوش مصنوعی: اما به این درخت نگاه نکن، چون اگر چنین کنی، در آتش میافکنمت.
تو این گندم مخور تا میتوانی
که مر ما را در این راز نهانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که شما نباید تا جایی که میتوانید، این گندم را بخورید، زیرا در این موضوع پنهانی حقیقتی وجود دارد که ما از آن باخبر هستیم.
بود تو آن نمیدانی تو بشنو
ابر اسرار ما آدم تو بگرو
هوش مصنوعی: تو نمیدانی چه رازهایی در وجود تو نهفته است، اما به یاد داشته باش که ما به عنوان انسانها مثل ابرهایی هستیم که اسرار بسیاری در دل دارند.
مخور این گندم وآزاد میباش
درون جنّتم دلشاد میباش
هوش مصنوعی: غذای تلخ و ناپسند را نخور و آزاد و رها باش، در دل خود شاد و خوشحال باش.
مخور این گندم و راز نهان بین
مرا پیوسته تو عین العیان بین
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که به ظواهر و چیزهای آشکار توجه نکن، بلکه در درون هر چیزی یک راز و حقیقت نهفته وجود دارد که باید آن را کشف کنی. من به تو یادآوری میکنم که این حقیقت همیشه در معرض دید نیست و باید به عمق موضوع نگاه کنی.
مخور این گندم و باقی بخور تو
همی فرمان شیطان را مبر تو
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که از این خوراک (گندم) نخور و به خوردن چیزهای دیگر ادامه بده، و در واقع به تو میگوید که فرامین شیطان را رعایت نکن.
مخور این گندم و گفتم ترا بین
بجز ما را مبین و شاد بنشین
هوش مصنوعی: این گندم را نخور و به جز من کسی را نبین، و در آرامش باش و خوش بگذران.
کنون ای جبرئیل این تخت بردار
بصنع ما تو اندر زیر پردار
هوش مصنوعی: اکنون ای جبرئیل، این تخت را از جای خود بردار و به هنر ما زیر این پرده بیاور.
بهر جائی که میخواهد دل او
همی بر با مرادش حاصل او
هوش مصنوعی: هر جا که دلش میخواهد و آرزوهایش برایش محقق میشود.
کنم زیرا که من پروردگارم
بفضل خود ورا نیکو بدارم
هوش مصنوعی: من به خاطر رحمت و لطف خود، او را نیکو میسازم و پرورش میدهم، زیرا من پروردگار او هستم.
اگر فرمان برد ما را بتحقیق
دهم من بیشتر آن لحظه توفیق
هوش مصنوعی: اگر به ما گوش فرا دهید، هر آینه من در آن لحظه موفقیت بیشتری را به شما نشان خواهم داد.
ایا جبریل او را هرچه خواهد
بده اینجا نیفزود و نکاهد
هوش مصنوعی: آیا جبرئیل میتواند هر چه بخواهد به او بدهد، اما در اینجا هیچ چیزی بر او افزوده یا از او کاسته نمیشود؟
بحالی جبرئیلش تخت برداشت
ز عزّت آدم اینجا سر برافراشت
هوش مصنوعی: جبرئیل به سبب عظمت آدم، تخت خود را برداشت و در اینجا به او اعتبار و احترام بخشید.