گنجور

بخش ۵ - در نعت سیّد المرسلین علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیّات فرماید

به بالا مصطفی سرو روانست
رخش مانند ماه آسمانست
وجود مصطفی از نور پاکست
ز لطف حق نبیّ اللّه نه خاکست
زمین و آسمان او را طفیل است
مَلَک با آدم و جنّش زخیل است
محمّد بر همه عالم رسولست
رسول سرور و صاحب قبولست
هنز آدم میان آب و گل بود
که او شاه جهان و جان ودل بود
دو گیسویش برنگ مشک اذفر
دو چشم نرگسینش زهره پیکر
لب و دندان او گوهر فشانست
میان جمله او سرّ عیانست
نمود او نمود کردگار است
که در اسرار کل او پایدار است
چه گویم من ثنای او خدا گفت
که نور اوست با نور خدا جفت
حقیقت در شریعت رهنما اوست
بگویم راست دیدار خدا اوست
حقیقت نور پاک ذات یزدان
که آمد فاش کرده سرّ اعیان
ز هر منزل که او سوی دگر شد
اگرچه پخته بُد او پختهتر شد
چو خود حق یافت خود را بیشکی دید
شب معراج او جمله یکی دید
یکی بود او نمود هر دو عالم
بیامد تا بعبداللّه ز آدم
بدش تعظیم سرّ لامکانی
از آن دید او چنین صاحب قرانی
زهی صاحب قران کُرهٔ خاک
بصورت رفته بر بالای افلاک
حقیقت حق توئی اینجا بدیده
توئی از انبیا اینجاگزیده
تو گفتستی نمود من ز آنی
حقیقت واصلان دانندگانی
ترا زیبد که ختم انبیائی
که در هر دو جهان تو پیشوائی
طفیل خندهٔ تو آفتابست
ز چشمت قطرهٔ عین سحاب است
توئی شاه و همه آفاق خیلاند
توئی اصل و همه عالم طفیلاند
تو آغازندهٔ از آفرینش
تو هستی دیدهها را نور بینش
زهی شرعت گرفته قاف تا قاف
فکنده زلزله در نون و در کاف
زهی شرعت فکنده کفر از دین
ندیده هیچکس این عزّ و تمکین
زهی شرعت ورای هفت افلاک
تو کردستی بحکمت زهر، تریاک
زهی شرعت بگرد چرخ بسته
سر زُنّار بتها برشکسته
زهی شرعت نموده روی در دل
گشاده رازهای سرّ مشکل
کجا همچون تو دیگر باز بیند
طلبکار تو مر اهل یقینند
کجا همچون تو باشد رهنمائی
درون قلعهٔ دل درگشائی
تمامت سالکان از جان غلامند
تمامت پختگان اینجای خامند
تمامت خاکِ درگاهِ تو باشند
همه بهرِ تو در راهِ تو باشند
بصورت برتر ازکون و مکانی
تمامت واصلان را جانِ جانی
توئی جانان برِ اسرار بینان
ترا دانند حق صاحب یقینان
ترا شد کائنات اینجا چو ارزن
مرا اسرار کل شد از تو روشن
محمّد صادق القول و امین است
جهان را رحمةٌ للعالمین است
تو هستی ذات پاک و عین رحمت
توئی پیوسته اندر عین قربت
تو دیدستی شبِ معراج حق تو
از آن بردی بحق اینجا سبق تو
تو خورشیدی و جمله ذرّهٔ تو
فلک اینجایگه گم کردهٔ تو
فلک شد خرقه پوش خانقاهت
سرگردانست اندر عین راهت
چو دارد چون تو شاهی چون نگردد
که بر یاد تو بر گردون بگردد
مه از شوق رخت هر ماه بگداخت
سپر از خجلت رویت بینداخت
ز شوقت آفتاب از ذوق گردانست
کواکب نیز سرگردان و حیرانست
ز رویت ذرّهٔ دریافت خورشید
از آن اندر فلک لرزانست چون بید
تو کردی دعوت دینها سراسر
تو داری پنج وقت اللّه اکبر
تمامت دینها را برفکندی
تو بیخ کفر از عالم بکندی
همه درتو شده چون قطرهٔ گم
کجا پیدا شود در قطره قُلزُم
همه جانها فدای روی تو باد
تو دادی در حقیقت جملگی داد
همه از بهر روی تو فدااند
شده حیران ز بهر یک ندا اند
بتو دادند یکسر جمله امّید
چنین مگذار ما را تا بجاوید
تو داری هرچه هست اینجا بدیدار
تمام جانها مهرت خریدار
چو جانانی ترا از جان گزیدم
چو جانانی به جز جانت ندیدم
توئی جانان و جان را کرده اینجا
ز پیدا نیست پنهان کرده اینجا
تو پیدائی و هم پنهان همیشه
تو هم جانی و هم جانان همیشه
حبیب اللهی و حق را تو دیدی
از آن مغز حقیقت برگزیدی
حبیب اللّهی و حق را توئی دوست
توئی مغز و همه آفاق چون پوست
توئی اللّه را محبوب بیشک
نموداری ز حق در جمله حق یک
یکی دیدی تو خود اللّه در ذات
از آن دادت تمامی عینِ آیات
چو حق بیواسطه در خویش دیدی
چنان کز پس ندیدی بیش دیدی
درون خویش دیدی ذاتِ اللّه
یکی اندر صفاتِ قل هواللّه
توئی ذات و صفاتت هست صورت
کجا گردد بگردِ تو کدورت
سزد ای دل که معراجش بخوانی
به الفاظِ زبان دُرها چکانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بالا مصطفی سرو روانست
رخش مانند ماه آسمانست
هوش مصنوعی: مصطفی مانند درختی بلند و زیباست و چهره‌اش همچون ماه در آسمان درخشان و روشن است.
وجود مصطفی از نور پاکست
ز لطف حق نبیّ اللّه نه خاکست
هوش مصنوعی: وجود پیامبر اسلام، همچون نوری پاک و زلال است که از رحمت و لطف خداوند نشأت گرفته و ریشه‌اش در خاک نیست.
زمین و آسمان او را طفیل است
مَلَک با آدم و جنّش زخیل است
هوش مصنوعی: زمین و آسمان، وجود او را به صورت غیرمستقیم می‌شناسند و هر یک از مخلوقات، از جمله فرشتگان و موجودات دیگر، به او وابسته‌اند.
محمّد بر همه عالم رسولست
رسول سرور و صاحب قبولست
هوش مصنوعی: محمد پیام‌آور خداوند برای همه مردم است. او رهبر و صاحب مقام والایی است که همگان او را می‌پذیرند.
هنز آدم میان آب و گل بود
که او شاه جهان و جان ودل بود
هوش مصنوعی: آدم در ابتدا از آب و گل ساخته شد و این حقیقت نشان‌دهنده‌ی عظمت و ارزش او به عنوان بزرگ‌ترین موجودات و صاحب جان و دل در جهان است.
دو گیسویش برنگ مشک اذفر
دو چشم نرگسینش زهره پیکر
هوش مصنوعی: دو گیسوی او به رنگ سیاه و خوشبوست و چشم‌هایش مانند گل نرگس زیبایی خاصی دارند.
لب و دندان او گوهر فشانست
میان جمله او سرّ عیانست
هوش مصنوعی: لب و دندان او همچون جواهر می‌درخشند و در میان همه چیز، رازی روشن و آشکار به حساب می‌آید.
نمود او نمود کردگار است
که در اسرار کل او پایدار است
هوش مصنوعی: ظاهر او نشانه‌ای از وجود خداوند است که در عمیق‌ترین رازها و جهان هستی ثابت و پابرجا است.
چه گویم من ثنای او خدا گفت
که نور اوست با نور خدا جفت
هوش مصنوعی: من چه بگویم از ستایش او؟ خداوند فرمود که او همچون نوری است که با نور خدا ترکیب شده است.
حقیقت در شریعت رهنما اوست
بگویم راست دیدار خدا اوست
هوش مصنوعی: حقیقت در قوانین دینی راهنمایی می‌کند و می‌توان گفت که ملاقات با خداوند، حقیقتاً اوست.
حقیقت نور پاک ذات یزدان
که آمد فاش کرده سرّ اعیان
هوش مصنوعی: حقیقت، نور خالص و زلالی از وجود خداوند است که وجود حقیقی اشیاء را روشن کرده و اسرار آن‌ها را برای ما نمایان می‌سازد.
ز هر منزل که او سوی دگر شد
اگرچه پخته بُد او پختهتر شد
هوش مصنوعی: از هر جایی که او به سمت دیگری رفت، هرچند که قبلاً کامل شده بود، باز هم کامل‌تر شد.
چو خود حق یافت خود را بیشکی دید
شب معراج او جمله یکی دید
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به حقیقت وجود خودش پی می‌برد، در آن لحظه از خود و هویتش فاصله می‌گیرد و در شب معراج، همه‌چیز را یک‌پارچه و واحد می‌بیند.
یکی بود او نمود هر دو عالم
بیامد تا بعبداللّه ز آدم
هوش مصنوعی: یک نفر وجود داشت که تجلی‌کننده‌ی تمامی جهانیان بود و به دنیا آمد تا بندگی خداوند را از آدم آغاز کند.
بدش تعظیم سرّ لامکانی
از آن دید او چنین صاحب قرانی
هوش مصنوعی: او به خاطر درک عمیقش از معنای وجود و هستی، به پدیده‌های غیرقابل وصف احترام می‌گذارد و از دیدگاه او، این ویژگی او را به شخصیتی برجسته و ممتاز تبدیل کرده است.
زهی صاحب قران کُرهٔ خاک
بصورت رفته بر بالای افلاک
هوش مصنوعی: چه نیکو کسی که قرآن را در دست دارد و در زمین زندگی می‌کند، اما مانند ستاره‌ای در آسمان درخشان و بلندمرتبه است.
حقیقت حق توئی اینجا بدیده
توئی از انبیا اینجاگزیده
هوش مصنوعی: تو حقیقتی و در اینجا وجود تو دیده می‌شود، تو از میان پیامبران در این مکان انتخاب شده‌ای.
تو گفتستی نمود من ز آنی
حقیقت واصلان دانندگانی
هوش مصنوعی: تو گفتی که من حقیقت را نمی‌دانم، اما کسانی که به عمق حقیقت رسیده‌اند، از آن آگاهند.
ترا زیبد که ختم انبیائی
که در هر دو جهان تو پیشوائی
هوش مصنوعی: شایسته است که تو، که پیشوای همه پیامبران هستی، در دو جهان مقام و جایگاه ویژه‌ای داشته باشی.
طفیل خندهٔ تو آفتابست
ز چشمت قطرهٔ عین سحاب است
هوش مصنوعی: خندهٔ تو مانند آفتاب است و اشک چشمانت مانند قطره‌های باران.
توئی شاه و همه آفاق خیلاند
توئی اصل و همه عالم طفیلاند
هوش مصنوعی: تو خود فرمانروایی و همه‌ی دنیا زیر سایه‌ی تو هستند؛ تو زمینه‌ساز هستی و تمام موجودات دیگر به تو وابسته‌اند.
تو آغازندهٔ از آفرینش
تو هستی دیدهها را نور بینش
هوش مصنوعی: تو نوری هستی که به چشم‌ها بینش می‌بخشد و از آفرینش تو سرچشمه می‌گیرد.
زهی شرعت گرفته قاف تا قاف
فکنده زلزله در نون و در کاف
هوش مصنوعی: به چه زیبایی قاف به قاف در این جا و آن جا در حال جنبش و تحرک است و زلزله‌ای که در نون و کاف ایجاد شده، نشانه‌ای از دگرگونی و تحولی عمیق است.
زهی شرعت فکنده کفر از دین
ندیده هیچکس این عزّ و تمکین
هوش مصنوعی: چقدر خوشا به حال آن کسی که به خاطر این حقیقت بزرگ، توانسته است کفر و نفاق را از دین کنار بزند و هیچ‌کس نتوانسته است به چنین عزت و قدرتی دست یابد.
زهی شرعت ورای هفت افلاک
تو کردستی بحکمت زهر، تریاک
هوش مصنوعی: به یقین، تو قوانین و دستورات بالاتر از هفت آسمان را با حکمت و دانش خود به وجود آورده‌ای، همان‌طور که زهر را به تریاک تبدیل کرده‌ای.
زهی شرعت بگرد چرخ بسته
سر زُنّار بتها برشکسته
هوش مصنوعی: به به، چه فخر و افتخاری که این چرخ زمان، بندهای زنجیرگونه بت‌ها را پاره کرده و به دور خود می‌چرخد.
زهی شرعت نموده روی در دل
گشاده رازهای سرّ مشکل
هوش مصنوعی: ای کاش که چهره‌ات مدخل ورود به دل‌ها و گشایش‌گر رازهای دشوار باشد.
کجا همچون تو دیگر باز بیند
طلبکار تو مر اهل یقینند
هوش مصنوعی: کجا می‌توان کسی را پیدا کرد که مانند تو باشد؟ که کسی دیگر مثل تو وجود داشته باشد که همیشه در پی طلب و نیاز از دیگران باشد، در حالی که اهل یقین و ایمان هستند.
کجا همچون تو باشد رهنمائی
درون قلعهٔ دل درگشائی
هوش مصنوعی: کجا می‌توان مانند تو راهنمایی پیدا کرد که درهای دل را بگشاید؟
تمامت سالکان از جان غلامند
تمامت پختگان اینجای خامند
هوش مصنوعی: تمامی مسیرشناسان و عارفان واقعی، با جان و دل در خدمت عشق و حقیقت هستند؛ اما بسیاری از کسانی که ادعای کمال و دانایی دارند، در اصل هنوز در مرحله ناپختگی و خامی به سر می‌برند.
تمامت خاکِ درگاهِ تو باشند
همه بهرِ تو در راهِ تو باشند
هوش مصنوعی: همه‌ی خاک‌های درگاه تو باید به خاطر تو باشند و در مسیر تو حرکت کنند.
بصورت برتر ازکون و مکانی
تمامت واصلان را جانِ جانی
هوش مصنوعی: در این عالم یعنی در میان همه موجودات، تو وجودی برتر و والاتر هستی که روح همه واصلان به تو وابسته است.
توئی جانان برِ اسرار بینان
ترا دانند حق صاحب یقینان
هوش مصنوعی: تو ای معشوق، به رازهای درونی آگاه هستی و تنها کسانی که به حقیقت ایمان دارند، تو را درک می‌کنند.
ترا شد کائنات اینجا چو ارزن
مرا اسرار کل شد از تو روشن
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که وجود تو به اندازه‌ی ذره‌ای از کائنات است، اما اسرار بزرگ و عمیق دنیا از تو و وجودت برای من روشن و آشکار شده است.
محمّد صادق القول و امین است
جهان را رحمةٌ للعالمین است
هوش مصنوعی: محمد، راستگو و مورد اعتماد است و برای جهانیان رحمتی است.
تو هستی ذات پاک و عین رحمت
توئی پیوسته اندر عین قربت
هوش مصنوعی: تو ذات شریف و پاکی و نماد رحمت هستی که همیشه در نزدیکی و نزدیک‌تر به من قرار داری.
تو دیدستی شبِ معراج حق تو
از آن بردی بحق اینجا سبق تو
هوش مصنوعی: تو در شب معراج حق را مشاهده کردی و به حق، اینجا برتری و پیشتازی تو را نشان می‌دهد.
تو خورشیدی و جمله ذرّهٔ تو
فلک اینجایگه گم کردهٔ تو
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و همهٔ ذرات موجود در این مکان گم شدهٔ تو هستند.
فلک شد خرقه پوش خانقاهت
سرگردانست اندر عین راهت
هوش مصنوعی: آسمان همچون پوشش خانقاهی تو شده و سرگردان در مسیر تو است.
چو دارد چون تو شاهی چون نگردد
که بر یاد تو بر گردون بگردد
هوش مصنوعی: وقتی تو چنین شاهی را داری، چگونه می‌شود که نام تو بر آسمان به گردش در نیاید؟
مه از شوق رخت هر ماه بگداخت
سپر از خجلت رویت بینداخت
هوش مصنوعی: ماه به خاطر عشق به چهره‌ات، هر بار از شدت شوق در حال ذوب شدن است و از شرم وجود تو، سپر خود را کنار می‌زند.
ز شوقت آفتاب از ذوق گردانست
کواکب نیز سرگردان و حیرانست
هوش مصنوعی: از عشق تو، آفتاب از شوق می‌چرخد و حتی ستاره‌ها نیز سرگشته و متحیر شده‌اند.
ز رویت ذرّهٔ دریافت خورشید
از آن اندر فلک لرزانست چون بید
هوش مصنوعی: از چهره‌ی تو، ذره‌ای از نور خورشید در آسمان می‌درخشد و باعث می‌شود که آسمان مانند درخت بید بلرزد.
تو کردی دعوت دینها سراسر
تو داری پنج وقت اللّه اکبر
هوش مصنوعی: تو به جمع‌آوری دعوت‌های دینی مشغول هستی و در تمام این اوقات، در دل خود به یاد خداوند و بزرگ‌ترین تسبیح او هستی.
تمامت دینها را برفکندی
تو بیخ کفر از عالم بکندی
هوش مصنوعی: تمام دین‌ها را از بین بردی و ریشه‌ی کفر را از جهان بر کندی.
همه درتو شده چون قطرهٔ گم
کجا پیدا شود در قطره قُلزُم
هوش مصنوعی: همه چیز در وجود تو به مانند قطره‌ای گم شده است و نمی‌تواند در قطره‌ای از قُلزُم پیدا شود.
همه جانها فدای روی تو باد
تو دادی در حقیقت جملگی داد
هوش مصنوعی: همه جان‌ها آماده فدای چهره تو هستند، زیرا تو در واقع همه چیز را به آنان بخشیده‌ای.
همه از بهر روی تو فدااند
شده حیران ز بهر یک ندا اند
هوش مصنوعی: همه برای خوشحالی و جذابیت تو جانشان را فدای تو کرده‌اند و به خاطر یک صدا و ندا، در حیرت و شگفتی به سر می‌برند.
بتو دادند یکسر جمله امّید
چنین مگذار ما را تا بجاوید
هوش مصنوعی: به تو تمام آرزوهایم را سپردم، پس ما را به حال خود رها نکن تا از بین برویم.
تو داری هرچه هست اینجا بدیدار
تمام جانها مهرت خریدار
هوش مصنوعی: تو در اینجا همه چیز را به نمایش گذاشته‌ای و تمام جانی‌ها برای عشق تو آماده‌اند.
چو جانانی ترا از جان گزیدم
چو جانانی به جز جانت ندیدم
هوش مصنوعی: وقتی که جان تو را از جان خود برگزیدم، دیگر هیچ چیز جز تو برای من اهمیت نداشت.
توئی جانان و جان را کرده اینجا
ز پیدا نیست پنهان کرده اینجا
هوش مصنوعی: تو ای معشوق، جان من را در این مکان به روشنی به نمایش گذاشته‌ای و به هیچ‌کس دیگر پنهان نیستی.
تو پیدائی و هم پنهان همیشه
تو هم جانی و هم جانان همیشه
هوش مصنوعی: تو همیشه در دسترس و در خفا هستی، همیشه هم روح و هم محبوبی.
حبیب اللهی و حق را تو دیدی
از آن مغز حقیقت برگزیدی
هوش مصنوعی: تو به حقیقت خداوند نزدیک شده‌ای و از آن جوهر واقعی انتخاب کرده‌ای.
حبیب اللّهی و حق را توئی دوست
توئی مغز و همه آفاق چون پوست
هوش مصنوعی: تو محبوب خدا هستی و حق نیز دوستی توست. تو جوهر و اصل هستی و همه جهان در مقایسه با تو، همچون پوسته‌ای به دور یک مغز هستند.
توئی اللّه را محبوب بیشک
نموداری ز حق در جمله حق یک
هوش مصنوعی: تو به‌راستی محبوب خداوند هستی و از حقیقت در میان همه حقایق یکی را نمایان کرده‌ای.
یکی دیدی تو خود اللّه در ذات
از آن دادت تمامی عینِ آیات
هوش مصنوعی: یک نفر تو را دید که خداوند در ذات خود به تو تمامی نشانه‌ها و آیاتش را عطا کرده است.
چو حق بیواسطه در خویش دیدی
چنان کز پس ندیدی بیش دیدی
هوش مصنوعی: زمانی که حق را در وجود خود به صورت مستقیم مشاهده کردی، دیگر نیازی به هیچ واسطه‌ای برای دیدن آن نخواهی داشت.
درون خویش دیدی ذاتِ اللّه
یکی اندر صفاتِ قل هواللّه
هوش مصنوعی: در وجود خود، حقیقت خداوند را مشاهده کردی که در صفاتش یکی است. بگویید خداوند یکی است.
توئی ذات و صفاتت هست صورت
کجا گردد بگردِ تو کدورت
هوش مصنوعی: تو خود ذات و صفات هستی، پس چطور می‌تواند دلی به دور از تو باشد؟
سزد ای دل که معراجش بخوانی
به الفاظِ زبان دُرها چکانی
هوش مصنوعی: می‌توانی با زیبایی و الفاظ شگفت‌انگیز، عشق و احساسات درونی خود را به دل خود بگویی و بیان کنی.