بخش ۳۹ - در سلوک شریعت ورزیدن و از حقیقت متمتع شدن فرماید
چو راه شرع بسپاری خدائی
تو و او هر دو یکی بی جدائی
چو قطره سوی این دریا شود زود
عیان قطره در دریا یکی بود
شریعت قطرهٔ تو بحر دارد
کسی شاید که این را پاس دارد
که در عین شریعت دوست بیند
حقیقت مغز را در پوست بیند
ره شرع محمد(ص) هست آسان
از او باشد منافق خود هراسان
ره شرع محمد(ص) رو بحق رس
که جز او مینبینی نیز تو کس
ره شرع محمد (ص) کن که دلدار
نماید رخ ترا اینجای اظهار
زمانی شرع را از خود مکن دور
که تا تو دم زنی مانند منصور
در این دریا ممان و بگذر از وی
مکن سستی بیک دو جام پر می
اگر خمخانهها را نوش داری
سزد گر خویشتن با هوش داری
مکن بد مستی اندر روی دریا
مشو بیخود درون بحر و دریا
چو راهی می ندانی همچو وی تو
مخور مانند وی این جام می تو
بقدر خویشتن باید زدن لاف
که گنجشکی نداند رفت در قاف
گلیم عجز در سرکش ز حیرت
چو باران بر رخ افشان اشک حسرت
که نشناسد به جز حق را حق ای دوست
چه برخیزد از این مشتی رگ و پوست
اگر موری ز عالم با عدم شد
بعالم در چه افزود و چه کم شد
خدا را جز خدا یک دوست کس نیست
که درخورد خدا هم اوست کس نیست
توهم درخورد خود میگوی اسرار
که هر کس را نباشد این چنین کار
بمردن اوفتد زینگونه شیوه
کجا این سر بداند مرد لیوه
ره حق راه مردانست دریاب
اگر تو میتوانی زود بشتاب
ره حق صادقان دریافتندش
سوی آن کل یقین بشتافتندش
ره حق عاشقان دیدند درخود
رها کردند بیشک نیک یا بد
ره حق در شریعت میتوان یافت
نه در عین طبیعت میتوان یافت
ره حق شرع دان و بگذر از فرع
که نور جان شود تابنده در شرع
ره حق چون شریعت مینماید
ره شیطان طبیعت مینماید
ز شیطان بگذر و رحمان طلب کن
ز جانت بگذر و جانان طلب کن
بجز جانان مبین ای دوست زنهار
که او دیدست دید او نگهدار
درون بحر جان ران کشتی تن
نگه کن طفل ره منصور روشن
که باتو اندر این دریاست گویان
زمانی زو نهٔ اینجا تو پویان
تو گر منصور معنی باز بینی
مر او را صاحب این راز بینی
گشاید مشکلت ای پیر صورت
رود از طبع و از جانت نفورت
نمود مشکلت اینجا گشاید
ره تحقیق او اینجا نماید
ولیکن همچو او در عین دریا
ندانی رفت تو ای پیر شیدا
چو جان تست پیر و حق جوانست
بهر کسوت که میخواهد عیان است
کجا او را شناسی اندرین بحر
که تریاک تو آمد جملگی زهر
اگر بود وجودت پاک داری
حقیقت زهر را تریاک داری
حقیقت زهر کن تریاک معنی
که تا اینجا تو باشی پاک معنی
دمی غایب مشو در هیچ حالی
که تا هر لحظه یابی تو کمالی
دمی غائب مشو از دیدن جان
که تا بنماید اینجا روی جانان
زیارت غائبی و اوست حاضر
ترا اندر دل و جان اوست ناظر
زیارت غائبی و او ترا دید
نمودتست اندر گفت و اشنید
چو یارت گم شود در عین دریا
کجا می باز بینی روی او را
مگر وقتی که اندر دار باشی
ز ذُلّ خویش برخوردار باشی
نمیدانی تو یک حرفی ز اسرار
چگویم با تو من از سّر آن دار
که وصف آن نمیآید چنین راست
مگر بینی تو در عین یقین راست
بیان یار آسانست پیشت
از آن مرهم نیابد جان ریشت
بیان یار بی شرح و بیانست
کسی داند که آنجا جان جانست
ز گم کرده اگر آگه نباشی
میان عاقلان ابله تو باشی
ز گم کرده اگر یابی خبر باز
ترا پیدا کند انجام و آغاز
ز گمکرده دمی باز آی و او بین
بهر چیزی که میبینی نکو بین
ترا دلدار اینجا بایدت جست
مشو اندر طلب عنّین و شو چست
برو دلدار اینجا جوی و او بین
بدّی او زجان و دل نکو بین
از این دریا اگر او را بجوئی
تو با اوئی و اندر گفتگوئی
بخش ۳۸ - پسر در اثبات شرع به پیر دانا گوید: کنون ای پیر خواهم رفت دریاببخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید: چو منصور این حقیقت راست برگفت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو راه شرع بسپاری خدائی
تو و او هر دو یکی بی جدائی
هوش مصنوعی: وقتی که مسیر درست و مطابق با قوانین الهی را انتخاب کنی، در آن صورت تو و خدا در یک مسیر هستید و هیچ فاصلهای بین شما نیست.
چو قطره سوی این دریا شود زود
عیان قطره در دریا یکی بود
هوش مصنوعی: زمانی که یک قطره به سوی این دریا برود، به زودی مشخص میشود که آن قطره در دریا گم شده و یکی از آن دریا شده است.
شریعت قطرهٔ تو بحر دارد
کسی شاید که این را پاس دارد
هوش مصنوعی: شریعت مانند یک قطره است که در دریای وسیع است؛ ممکن است کسی بتواند ارزش و اهمیت این موضوع را درک کند و به آن اهمیت بدهد.
که در عین شریعت دوست بیند
حقیقت مغز را در پوست بیند
هوش مصنوعی: شخصی که به اصول و قوانین دین پایبند است، میتواند با دیدی عمیقتر حقیقت را در ظواهر امور ببیند و از ظاهر به باطن پی ببرد.
ره شرع محمد(ص) هست آسان
از او باشد منافق خود هراسان
هوش مصنوعی: راه دین محمد(ص) برای مؤمنان آسان است، اما برای منافقان همواره ترس و نگرانی وجود دارد.
ره شرع محمد(ص) رو بحق رس
که جز او مینبینی نیز تو کس
هوش مصنوعی: به راه دین و روش پیامبر محمد (ص) قدم بگذار و به حق به آن پایبند باش، زیرا هیچ کسی غیر از او را نخواهی دید.
ره شرع محمد (ص) کن که دلدار
نماید رخ ترا اینجای اظهار
هوش مصنوعی: به راه دین و مذهب پیامبر محمد (ص) قدم بگذار، زیرا او باعث میشود که محبوبات چهرهات را در این مکان نشان دهد.
زمانی شرع را از خود مکن دور
که تا تو دم زنی مانند منصور
هوش مصنوعی: در لحظهای که صحبت میکنی، از اصول و قوانین دور نشو، زیرا با گفتار خود میتوانی به اندازهی منصور تأثیر بگذاری.
در این دریا ممان و بگذر از وی
مکن سستی بیک دو جام پر می
هوش مصنوعی: در این دریا نگرانی را کنار بگذار و با قدرت و اعتماد از آن عبور کن، بدون اینکه تردیدی به دل راه دهی. یک یا دو لیوان پر از شراب بنوش و به راه ادامه بده.
اگر خمخانهها را نوش داری
سزد گر خویشتن با هوش داری
هوش مصنوعی: اگر مکانهایی که پایخی از شراب در آنها وجود دارد، همیشه پر از نوشیدنی عالی است، خوب است که خودت را با عقل و درایت هدایت کنی.
مکن بد مستی اندر روی دریا
مشو بیخود درون بحر و دریا
هوش مصنوعی: در کنار دریا، خود را به حال مستی نرسان؛ در عمق دریا و اقیانوس غرق نشو.
چو راهی می ندانی همچو وی تو
مخور مانند وی این جام می تو
هوش مصنوعی: اگر راهی نمیشناسی، مانند او نخور این جام می.
بقدر خویشتن باید زدن لاف
که گنجشکی نداند رفت در قاف
هوش مصنوعی: انسان باید به اندازه توانایی و ارزش خود صحبت کند و به خود نبالد، زیرا ممکن است در واقعیت چیزهایی را نداشته باشد که از آنها سخن میگوید، مانند اینکه یک گنجشک نمیتواند به پرواز در قاف، که نماد پرندگانی بزرگتر و قویتر است، فکر کند.
گلیم عجز در سرکش ز حیرت
چو باران بر رخ افشان اشک حسرت
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان میکند که وقتی در برابر مشکلات و ناتوانیها احساس درماندگی میکند، مانند بارانی که بر چهره میبارد، اشکهای حسرت روی صورتش جاری میشود. این توصیف نشاندهندهی حالتی از اندوه و ناامیدی است که انسان را در مواجهه با چالشها به گریه میاندازد.
که نشناسد به جز حق را حق ای دوست
چه برخیزد از این مشتی رگ و پوست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، اگر کسی جز حقیقت را نشناسد و درک نکند، هیچ چیز از این بدن مادی و پوستهاش برنمیخیزد.
اگر موری ز عالم با عدم شد
بعالم در چه افزود و چه کم شد
هوش مصنوعی: اگر موجودی در دنیای عدم به وجود آید، دنیا چگونه تغییر خواهد کرد؟ آیا چیزی به آن اضافه میشود یا کم میشود؟
خدا را جز خدا یک دوست کس نیست
که درخورد خدا هم اوست کس نیست
هوش مصنوعی: هیچ دوستی جز خدا وجود ندارد و اوست که شایستگی دوستی با خود را دارد.
توهم درخورد خود میگوی اسرار
که هر کس را نباشد این چنین کار
هوش مصنوعی: تو با تصور اینکه خودت را میشناسی و میدانی، به رازها و حقایق اشاره میکنی، در حالی که هر کسی توانایی درک چنین مسائلی را ندارد.
بمردن اوفتد زینگونه شیوه
کجا این سر بداند مرد لیوه
هوش مصنوعی: وقتی که آدمی در چنین وضعیتی بیفتد، دیگر کسی سر از کار او در نمیآورد و نمیتواند بفهمد چه بر سر او آمده است.
ره حق راه مردانست دریاب
اگر تو میتوانی زود بشتاب
هوش مصنوعی: راه راست، مسیری است که مخصوص مردان جدی و با اراده است. اگر توانایی داری، زودتر اقدام کن و به این مسیر بپیوند.
ره حق صادقان دریافتندش
سوی آن کل یقین بشتافتندش
هوش مصنوعی: راستگویان مسیر حقیقت را شناختند و به سوی آن حقیقت کامل شتاب کردند.
ره حق عاشقان دیدند درخود
رها کردند بیشک نیک یا بد
هوش مصنوعی: عاشقان راه حقیقت را پیدا کردند و از خودخواهی و تعلقات رها شدند، زیرا در این مسیر هر چه که به دست آورند، خوب یا بد، قابل اهمیت نیست.
ره حق در شریعت میتوان یافت
نه در عین طبیعت میتوان یافت
هوش مصنوعی: راه حقیقت را میتوان در دستورات دینی و شریعت پیدا کرد، نه در دنیای مادی و طبیعت.
ره حق شرع دان و بگذر از فرع
که نور جان شود تابنده در شرع
هوش مصنوعی: راه حق را به عنوان اصل و اساس بشناس و از جزئیات بیاهمیت عبور کن؛ زیرا در این صورت نور جانت در چارچوب دین درخشان خواهد شد.
ره حق چون شریعت مینماید
ره شیطان طبیعت مینماید
هوش مصنوعی: راه حق مانند یک قانون و شریعت مشخص است، در حالی که راه شیطان بر اساس تمایلات و خواستههای طبیعی انسان شکل میگیرد.
ز شیطان بگذر و رحمان طلب کن
ز جانت بگذر و جانان طلب کن
هوش مصنوعی: از وسوسههای شیطانی بگذر و به سمت رحمت خدا برو؛ از خودت بگذر و به محبت معشوق دست یاب.
بجز جانان مبین ای دوست زنهار
که او دیدست دید او نگهدار
هوش مصنوعی: ای دوست، به جز محبوب، به هیچ چیزی نگاه نکن، زیرا او همه چیز را دیده و نگهداری کرده است.
درون بحر جان ران کشتی تن
نگه کن طفل ره منصور روشن
هوش مصنوعی: در عمق وجودت، مانند یک کشتی در دریا، توجهت را به جسمت معطوف کن و به نور حقیقتی که چون راهی برای توست، نگاه کن.
که باتو اندر این دریاست گویان
زمانی زو نهٔ اینجا تو پویان
هوش مصنوعی: با تو در این دریا هستم، و از آن میگویم که زمانی اینجا نیستی و در حال حرکت هستی.
تو گر منصور معنی باز بینی
مر او را صاحب این راز بینی
هوش مصنوعی: اگر به عمق معنا توجه کنی، میبینی که او کسی است که رازهای زیادی را در خود دارد.
گشاید مشکلت ای پیر صورت
رود از طبع و از جانت نفورت
هوش مصنوعی: ای پیر، مشکل تو حل میشود و زیباییات از طبع و روح تو جلوهگر میشود.
نمود مشکلت اینجا گشاید
ره تحقیق او اینجا نماید
هوش مصنوعی: مشکل تو در اینجا حل میشود و راه تحقیق و بررسی این موضوع نیز در همین مکان ظاهر خواهد شد.
ولیکن همچو او در عین دریا
ندانی رفت تو ای پیر شیدا
هوش مصنوعی: اما تو نمیتوانی مانند او به عمق دریا بروی، ای پیر شیدا.
چو جان تست پیر و حق جوانست
بهر کسوت که میخواهد عیان است
هوش مصنوعی: وجود انسان، مانند جان، با گذر زمان تنها پیر میشود، ولی حقیقت و حق، همیشه جوان و تازه است. بسته به خواسته هر فرد، این حقیقت برای او قابل درک و مشاهده است.
کجا او را شناسی اندرین بحر
که تریاک تو آمد جملگی زهر
هوش مصنوعی: چطور میتوانی او را در این دریا بشناسی، وقتی که همه چیز تو را به زهر و مشکل میکشاند؟
اگر بود وجودت پاک داری
حقیقت زهر را تریاک داری
هوش مصنوعی: اگر وجودت پاک و خالص باشد، حقیقتاً میتوانی زهر را به تریاک تبدیل کنی.
حقیقت زهر کن تریاک معنی
که تا اینجا تو باشی پاک معنی
هوش مصنوعی: حقیقتی که تلخ و سوزان است، مانند زهر میماند و معنای تریاک نیز به همین شکل است. تا زمانی که تو در اینجا هستی، پاکی و درستی وجود دارد.
دمی غایب مشو در هیچ حالی
که تا هر لحظه یابی تو کمالی
هوش مصنوعی: هرگز در هیچ زمانی غایب نشو، زیرا در هر لحظه ممکن است به کمال و شایستگیای دست پیدا کنی.
دمی غائب مشو از دیدن جان
که تا بنماید اینجا روی جانان
هوش مصنوعی: لحظهای از دیدن معشوق غافل نشو، زیرا او به زودی خود را نمایان میسازد.
زیارت غائبی و اوست حاضر
ترا اندر دل و جان اوست ناظر
هوش مصنوعی: به زیارت کسی میروی که در دل و جانت همیشه حاضر است و نظارهگر وجود توست.
زیارت غائبی و او ترا دید
نمودتست اندر گفت و اشنید
هوش مصنوعی: به دیدار کسی رفتهای که از تو دور است و او در این ملاقات تو را مشاهده کرده و با تو صحبت میکند و سخنانت را میشنود.
چو یارت گم شود در عین دریا
کجا می باز بینی روی او را
هوش مصنوعی: اگر محبوبت در عمق دریا گم شود، چگونه میتوانی چهرهاش را ببینی؟
مگر وقتی که اندر دار باشی
ز ذُلّ خویش برخوردار باشی
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که در قید و بند و محدودیت باشی، میتوانی از تحقیر و خواری خود بهرهمند شوی.
نمیدانی تو یک حرفی ز اسرار
چگویم با تو من از سّر آن دار
هوش مصنوعی: تو نمیدانی، اما من قصد دارم یک راز را به تو بگویم درباره آن موضوعی که در دل دارم.
که وصف آن نمیآید چنین راست
مگر بینی تو در عین یقین راست
هوش مصنوعی: تنها با دیدن حقیقت و یقین کامل، میتوان به درستی و زیبایی وصفی که دربارهاش صحبت میشود، پی برد.
بیان یار آسانست پیشت
از آن مرهم نیابد جان ریشت
هوش مصنوعی: گفتن از معشوق برای تو آسان است، زیرا در دل زخمی که داری، تسکینی پیدا نمیکنی.
بیان یار بی شرح و بیانست
کسی داند که آنجا جان جانست
هوش مصنوعی: فقط کسی که به عمق محبت و عشق آگاه است، میداند که در کنار معشوق، تمامی معانی و زیباییها وجود دارد.
ز گم کرده اگر آگه نباشی
میان عاقلان ابله تو باشی
هوش مصنوعی: اگر از گمشدهای اطلاعی نداشته باشی، در میان انسانهای باهوش، به مانند احمقها به نظر میرسی.
ز گم کرده اگر یابی خبر باز
ترا پیدا کند انجام و آغاز
هوش مصنوعی: اگر از کسانی که گم شدهاند، خبری به دست آوری، آن خبر میتواند تو را به سرنوشت و سرآغاز آنها راهنمایی کند.
ز گمکرده دمی باز آی و او بین
بهر چیزی که میبینی نکو بین
هوش مصنوعی: لحظهای به خود آی و دوباره به اطراف نگاه کن؛ برای هر چیزی که میبینی، با نیکنگری بنگر.
ترا دلدار اینجا بایدت جست
مشو اندر طلب عنّین و شو چست
هوش مصنوعی: بهتر است در جستجوی محبوب خود در اینجا حاضر باشی و بیجهت به دنبال چهرههای بیروح و بیاعتبار نباشی.
برو دلدار اینجا جوی و او بین
بدّی او زجان و دل نکو بین
هوش مصنوعی: برو و عشق خود را پیدا کن و ببین که او چگونه در میان خوبیها و بدیها، جان و دلش را نمایش میدهد.
از این دریا اگر او را بجوئی
تو با اوئی و اندر گفتگوئی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی او را در این دریا پیدا کنی، به حقیقت، خودت او هستی و در حال گفتوگو با اویی.