گنجور

بخش ۳ - در اثبات عین الیقین فرماید

زهی دیدار من دیدار یکتا
منم پنهان ز عشق خویش و پیدا
زهی دیدار من در اوّل کار
نموده در حقیقت عین پرگار
زهی دیدار من جانِ کل نموده
در آخر راز من کلّی فزوده
زهی وصف ثنایت برتر از جان
منم صورت منم تحقیق جانان
زهی دیدار من در جزو و در کل
نموده خویشتن هم رنج و هم ذل
کسی هرگز ثنائم چون تواند
که ایمن از خودی خود بمانده
کسی هرگز ثنای من کجا گفت
چو من باشم حقیقت گفت و آشفت
کسی هرگز ثنای من نگوید
اگر گوید منم از من بگوید
منم آن جوهر پیدا نموده
که این دریای پر غوغا نموده
منم آن جوهر اسرار پیدا
که بنمایم در این بازار خود را
منم آن جوهر راز حقیقت
که بنمودم عیان سر طریقت
منم توحید خود گویان و جوهر
نموده از نمود چرخ و اختر
منم آن جوهر توحید بیچون
که آوردم همه در هفت گردون
منم آن جوهر لاء زمانین
که باشد پیش چشمم ذره کونین
منم آن جوهر دیدار جمله
که بنمایم ز خود اسرار جمله
منم آن جوهر اعزاز گردون
که پیدا مانده و پنهان و بیچون
منم آن گوهر افلاک و انجم
که بنمایم ره حکمت بمردم
منم آن جوهر بیحدّ و غایت
که بنمایم کسان را در هدایت
چو بیچونم ز خود توحید گویم
که جز دیدار خود چیزی نجویم
همه دید منست ارباز دانی
چرا چندین ز ما حیران بمانی
منم گویای خویش و سرّ اسرار
که میگوید در این گفتار عطّار
منم عطّار او را رخ نموده
ابا او رازها گفت و شنوده
نمودم راز خود او را ز آغاز
دگر در پرده خواهم بردنش باز
بسی با او عیان و راز گفتم
حقیقت مر ورا گفت و شنفتم
بر آن سرّی که او اینجا نمودست
ز ذات ما ورا گفت و شنودست
کنون حیران ما اندر جلالست
چو ما گوئیم نطقش گنگ و لالست
چو ماگفتیم هم ما بازگوئیم
نمودِ راز ما ز آغاز گوئیم
کنون حیران خود ماندست عطّار
منم گویندهٔ این سرّ و گفتار
به عون خود وِرا دادم وصالش
برون آوردم از رنج و وبالش
چو او جز ما دگر غیری ندیدست
همه من گفتم و او در شنیدست
عنان را بازکش از راه اسرار
که هرکس نیست خود آگاه اسرار
که میداند که این اسرار چونست
که حق میگوید وحق رهنمونست
کنون عطّار ما با هوشت آریم
کنم گویا ز پس خاموشت آریم
چو گنج راز دادیمت نهانی
ببخشم جوهرت تا برنشانی
چو در بیرون و در جانت عیانیم
همت ما در زبان جوهر نشانیم
چو کردی ذات ما را در عیان فاش
ندیدی غیر ما این جا تو ما باش
منم اوّل منم در آخر کار
بفضل خود ترا بخشم بیکبار
چو من باشم بیامرزم تمامت
بجنّتشان رسانم در قیامت
حقیقت فاش گردانم حقیقت
ترا عطّار سازم در شریعت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی دیدار من دیدار یکتا
منم پنهان ز عشق خویش و پیدا
هوش مصنوعی: چه خوشا دیدار من، که تنها دیداری است خاص و یگانه. من از عشق خود به دورم و در عین حال وجودم را نمایان می‌سازم.
زهی دیدار من در اوّل کار
نموده در حقیقت عین پرگار
هوش مصنوعی: بسیار خوشا به حال من که در آغاز کار، آنچه را که واقعاً وجود دارد، به خوبی مشاهده کرده‌ام.
زهی دیدار من جانِ کل نموده
در آخر راز من کلّی فزوده
هوش مصنوعی: خوشا به حال من که در دیدار تو، تمام وجودم را فدای عشق کرده‌ام و در پایان، راز من به طور کلی افزایش یافته است.
زهی وصف ثنایت برتر از جان
منم صورت منم تحقیق جانان
هوش مصنوعی: حمد و ستایش تو برای من از جانم ارزشمندتر است، من تنها یک شکل ظاهری هستم و حقیقت وجودم تویی.
زهی دیدار من در جزو و در کل
نموده خویشتن هم رنج و هم ذل
هوش مصنوعی: به به! چه دیداری! من در جزئیات و کلیات زندگی‌ام، خود را هم در رنج و هم در ذلت دیده‌ام.
کسی هرگز ثنائم چون تواند
که ایمن از خودی خود بمانده
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند شکرگزاری کند و از خود محافظت نماید، مگر اینکه در درون خود به آرامش و امنیت رسیده باشد.
کسی هرگز ثنای من کجا گفت
چو من باشم حقیقت گفت و آشفت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس هرگز به بزرگی من در مدح و ستایش نمی‌پردازد، زیرا من خودم حقیقت را بیان کرده‌ام و این کار، آشفته‌ام کرده است.
کسی هرگز ثنای من نگوید
اگر گوید منم از من بگوید
هوش مصنوعی: هیچ‌کس هرگز در مورد من نیکی نمی‌گوید، اگر هم کسی بخواهد بگوید، باید در واقع از خودم صحبت کند.
منم آن جوهر پیدا نموده
که این دریای پر غوغا نموده
هوش مصنوعی: من آن ماده‌ای هستم که توانسته‌ام در دل این دریای پر از هیاهو و آشفتگی، خود را نمایان کنم.
منم آن جوهر اسرار پیدا
که بنمایم در این بازار خود را
هوش مصنوعی: من همان جوهری هستم که رازهایم را در این بازار به نمایش می‌گذارم.
منم آن جوهر راز حقیقت
که بنمودم عیان سر طریقت
هوش مصنوعی: من آن حقیقتی هستم که به وضوح مسیر واقعیات را نشان می‌دهم.
منم توحید خود گویان و جوهر
نموده از نمود چرخ و اختر
هوش مصنوعی: من خود را در توحید و یگانگی معرفی می‌کنم و از ظاهر چرخ و ستارگان جوهر و حقیقت را استخراج کرده‌ام.
منم آن جوهر توحید بیچون
که آوردم همه در هفت گردون
هوش مصنوعی: من همان حقیقت بی‌مانند توحید هستم که همه چیز را در هفت آسمان به وجود آورده‌ام.
منم آن جوهر لاء زمانین
که باشد پیش چشمم ذره کونین
هوش مصنوعی: من آننی هستم که در زمان و مکان پیش روی من، ذرات جهان را می‌بینم و درک می‌کنم.
منم آن جوهر دیدار جمله
که بنمایم ز خود اسرار جمله
هوش مصنوعی: من آن ماده‌ای هستم که در دیدار همه چیز خود را نشان می‌دهد و از خود، رازهای بسیاری را نمایان می‌کند.
منم آن جوهر اعزاز گردون
که پیدا مانده و پنهان و بیچون
هوش مصنوعی: من همان عنصر ارزشمند و نایاب جهان هستم که در عین حال هم در دسترس است و هم در پس پرده‌ها و بدون شکل و ظاهر مشخص.
منم آن گوهر افلاک و انجم
که بنمایم ره حکمت بمردم
هوش مصنوعی: من همان جوهری هستم که در آسمان‌ها و ستارگان وجود دارد و به مردم راستی و دانایی را نشان می‌دهم.
منم آن جوهر بیحدّ و غایت
که بنمایم کسان را در هدایت
هوش مصنوعی: من آن حقیقتی هستم که بی‌پایان و بدون محدودیت است و به دیگران کمک می‌کنم تا راه درست را پیدا کنند.
چو بیچونم ز خود توحید گویم
که جز دیدار خود چیزی نجویم
هوش مصنوعی: وقتی که از خودم خالی باشم و به وحدت برسم، تنها چیزی که می‌خواهم دیدار تو است و هیچ چیز دیگری نمی‌طلبم.
همه دید منست ارباز دانی
چرا چندین ز ما حیران بمانی
هوش مصنوعی: همه چیز در عالم تحت نظر من است. آیا می‌دانی چرا همچنان از ما شگفت‌زده و متعجب می‌مانی؟
منم گویای خویش و سرّ اسرار
که میگوید در این گفتار عطّار
هوش مصنوعی: من خودم را بازگو می‌کنم و اسرار درونم را با شما در میان می‌گذارم، همان‌طور که عطّار در سخنانش بیان می‌کند.
منم عطّار او را رخ نموده
ابا او رازها گفت و شنوده
هوش مصنوعی: من عطّار او هستم، که به او روی آورده‌ام و رازهایش را با او گفته و شنیده‌ام.
نمودم راز خود او را ز آغاز
دگر در پرده خواهم بردنش باز
هوش مصنوعی: من از ابتدا راز خود را به او نشان دادم، اما اکنون قصد دارم دوباره او را در پرده ابهام نگه دارم.
بسی با او عیان و راز گفتم
حقیقت مر ورا گفت و شنفتم
هوش مصنوعی: من بارها با او درباره مسائل آشکار و پنهان صحبت کردم و او حقیقت را برایم بیان کرد و من نیز شنیدم.
بر آن سرّی که او اینجا نمودست
ز ذات ما ورا گفت و شنودست
هوش مصنوعی: آن راز و حقیقتی که او در اینجا نشان داده، از ذات ما فراتر است و فقط گفت و گو درباره‌اش کافی نیست.
کنون حیران ما اندر جلالست
چو ما گوئیم نطقش گنگ و لالست
هوش مصنوعی: اکنون ما در شگفتی و حیرت هستیم، چرا که وقتی راجع به جلال او صحبت می‌کنیم، احساس می‌کنیم که کلام ما نمی‌تواند به درستی آن را بیان کند.
چو ماگفتیم هم ما بازگوئیم
نمودِ راز ما ز آغاز گوئیم
هوش مصنوعی: وقتی ما چیزی را گفتیم، بار دیگر آن را بیان خواهیم کرد. راز ما از ابتدا تا کنون آشکار شده است.
کنون حیران خود ماندست عطّار
منم گویندهٔ این سرّ و گفتار
هوش مصنوعی: اکنون عطّار در شگفتی و حیرت باقی مانده و من، سخنگوی این راز و بیان هستم.
به عون خود وِرا دادم وصالش
برون آوردم از رنج و وبالش
هوش مصنوعی: من به یاری خود به او وعده داده‌ام که از رنج‌ها و مشکلاتش رهایی می‌یابد و به وصالش می‌رسانم.
چو او جز ما دگر غیری ندیدست
همه من گفتم و او در شنیدست
هوش مصنوعی: او جز ما کسی دیگر را ن دیده است، بنابراین هرچه من گفتم، او فقط شنیده است.
عنان را بازکش از راه اسرار
که هرکس نیست خود آگاه اسرار
هوش مصنوعی: بهتر است که در مسیر دانش و فهم خود، از دستاوردهای پنهان و اسرار زندگی به آرامی عبور کنیم. زیرا هر کسی به تنهایی قادر نیست به تمامی رازها پی ببرد.
که میداند که این اسرار چونست
که حق میگوید وحق رهنمونست
هوش مصنوعی: کسی که از این رازها آگاه است، می‌داند که حق چه چیزی را بیان می‌کند و حق خود راهنمایی است.
کنون عطّار ما با هوشت آریم
کنم گویا ز پس خاموشت آریم
هوش مصنوعی: اکنون با هوشمندی عطّار، ما می‌خواهیم تو را بیدار کنیم و نشان دهیم چگونه می‌توانیم از پس لایه‌های پنهان تو برآییم.
چو گنج راز دادیمت نهانی
ببخشم جوهرت تا برنشانی
هوش مصنوعی: وقتی که راز گرانبهایی را به تو سپردم، اکنون به تو اجازه می‌دهم تا ارزش واقعی‌ات را نشان دهی.
چو در بیرون و در جانت عیانیم
همت ما در زبان جوهر نشانیم
هوش مصنوعی: زمانی که در دنیای بیرون و درون خود می‌بینی که ما نمایان هستیم، نشان‌دهنده تلاش ماست که در سخن و کلام به وضوح قابل مشاهده است.
چو کردی ذات ما را در عیان فاش
ندیدی غیر ما این جا تو ما باش
هوش مصنوعی: زمانی که وجود ما را به وضوح مشاهده کردی، هیچکس غیر از ما اینجا را ندیدی و ما همان وجود بودیم.
منم اوّل منم در آخر کار
بفضل خود ترا بخشم بیکبار
هوش مصنوعی: من اولین هستم و آخرین نیز، با لطف خودم یک بار به تو هدیه می‌زنم.
چو من باشم بیامرزم تمامت
بجنّتشان رسانم در قیامت
هوش مصنوعی: اگر من در آن دنیا باشم، تمام شما را به بهشت می‌رسانم و در قیامت شما را آمرزیده می‌دانم.
حقیقت فاش گردانم حقیقت
ترا عطّار سازم در شریعت
هوش مصنوعی: من حقیقت را برای تو روشن می‌کنم و به تو کمک می‌کنم که در راه دین و شریعت به درستی گام برداری.