بخش ۱۰ - حکایت
که بسیاری طلب کردم نمودار
که باشد تا بدانم سرّ اسرار
در این اندیشه بودم سالها من
بسی معلوم کردم حالها من
طلبکردم درون دل بسی سال
که تا یابم مگر از دیده احوال
درون دل بسی رفتم سرانجام
نظر کردم حقیقت مندر این جام
درون پرده دل راز دیدم
دو آئینه در آنجا باز دیدم
یکی گوهر میان هر دو درحال
نظر کردم بدیدم روی فی الحال
از آن آئینه در آن سوی دیگر
میان هردو پیدا بود گوهر
درون هر یکی یک جوهری بود
که جوهر در دو آئینه یکی بود
یکی جوهر بد از دریای وحدت
که اینجا آمده در عین قربت
چو آن جوهر بدیدم گم شدم من
مثال قطره در قلزم شدم من
در آن جوهر نظر بگماشتم من
نمود او عدم پنداشتم من
سراب از دور همچون آب دیدم
بمردم تشنه چون آنجا رسیدم
یکی را دیدم اینجا جوهر دل
دو تابنده بُد هفت اختر دل
یکی جوهر بُد الاّ آمده باز
گرفته در درون انجام و آغاز
یکی جوهر بُد از دریا گرفته
وجود جمله در غوغا گرفته
یکی جوهر نظر کن لامکانی
ز پیدائی خود اندر نهانی
بخش ۹ - در معانی ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلّا رَأَیْتُ اللّهَ فیهِ فرماید: خدا را یافتم در شرع بیخویشبخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید: الا ای دل چو جوهر باز دیدی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که بسیاری طلب کردم نمودار
که باشد تا بدانم سرّ اسرار
هوش مصنوعی: من به دنبال نشانهها و نشانههایی بودم که با کمک آنها بتوانم رازهای عمیق و پنهان را درک کنم.
در این اندیشه بودم سالها من
بسی معلوم کردم حالها من
هوش مصنوعی: سالها به این فکر بودم و تجربههای زیادی را دربارهٔ حال و احوال خودم بررسی کردم.
طلبکردم درون دل بسی سال
که تا یابم مگر از دیده احوال
هوش مصنوعی: بسیار سالها در دل خود طلب کردم که شاید بتوانم از چشمان دیگران حال و احوال خود را دریابم.
درون دل بسی رفتم سرانجام
نظر کردم حقیقت مندر این جام
هوش مصنوعی: مدت زیادی در دل خود سفر کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که حقیقت وجودم در این جام نهفته است.
درون پرده دل راز دیدم
دو آئینه در آنجا باز دیدم
هوش مصنوعی: در دل خود، رازی را مشاهده کردم و دو آئینه را در آنجا دیدم که نمایان شدند.
یکی گوهر میان هر دو درحال
نظر کردم بدیدم روی فی الحال
هوش مصنوعی: در حالی که به هر دو طرف نگاه میکردم، ناگهان جواهری را دیدم که در حال حاضر در آنجا بود.
از آن آئینه در آن سوی دیگر
میان هردو پیدا بود گوهر
هوش مصنوعی: در آنسوی آئینه، گوهر میان دو طرف کاملاً نمایان بود.
درون هر یکی یک جوهری بود
که جوهر در دو آئینه یکی بود
هوش مصنوعی: در درون هر فردی یک حقیقت یا ذات خاص وجود دارد، که این ذات در دو آئینه به یک شکل و یکسان منعکس میشود.
یکی جوهر بد از دریای وحدت
که اینجا آمده در عین قربت
هوش مصنوعی: یک جوهر نیکو از دریای یگانگی، که در این مکان به خاطر دوری و فاصله آمده است.
چو آن جوهر بدیدم گم شدم من
مثال قطره در قلزم شدم من
هوش مصنوعی: زمانی که آن جوهر را دیدم، مانند قطرهای در دریا ناپدید شدم.
در آن جوهر نظر بگماشتم من
نمود او عدم پنداشتم من
هوش مصنوعی: من در آن نگاه، سیرتی را یافتم که به نظرش وجود نداشت و آن را به حساب عدم گذاشتم.
سراب از دور همچون آب دیدم
بمردم تشنه چون آنجا رسیدم
هوش مصنوعی: از دور، چیزی شبیه آب دیدم و به خاطر تشنگیام خیلی شاد شدم. ولی وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم که فقط سراب است و آبی وجود ندارد.
یکی را دیدم اینجا جوهر دل
دو تابنده بُد هفت اختر دل
هوش مصنوعی: کسی را دیدم که در اینجا، روح و دل او مانند دو نور درخشان بودند و دلش به اندازه هفت ستاره، روشن و تابناک بود.
یکی جوهر بُد الاّ آمده باز
گرفته در درون انجام و آغاز
هوش مصنوعی: یک حقیقتی وجود دارد که از ابتدا تا انتها در وجود ما هست.
یکی جوهر بُد از دریا گرفته
وجود جمله در غوغا گرفته
هوش مصنوعی: یک جوهر از دریا به دست آمده است که وجود همه چیز را در خودش دارد و در حال تکاپو و جنب و جوش است.
یکی جوهر نظر کن لامکانی
ز پیدائی خود اندر نهانی
هوش مصنوعی: به یک چیز ارزشمند و بنیادی دقت کن که از بودن خود در پنهانی و ناپیدا نشأت میگیرد.