بخش ۶۰ - اسرارگفتن عبدالسلام درحضور منصور
سؤالی کرد از عبدالسلامم
کزین معنی جوابی ده تمامم
چه خواهد کرد این در ملک بغداد
که افتادست این مربودش آباد
مرا برگوی حال این یگانه
چه خواهد کرد در عین زمانه
اناالحق میزند مانند ما او
چه نامت اندر اینجا آشنارو
ولیکن ما نهانی راز گفتیم
نه با هر کس معانی باز گفتیم
عوام امروز میبینی یقین تو
در اینجاگاه پیر پیش بین تو
همه درگفت و گوی ما شده باز
چه باید کرد اینجا گو مرا باز
نه حرف عام این مرحرف خاصست
که میگوید کجا او زین خلاصست
کشند او را بزاری اندر اینجا
کنند او را عجب خواری درینجا
هزاران خواری آمد برتن او
نمیگردد چنین از گفت و از گو
اناالحق میزند مانند موسی
بسوی طور در دیدار مولی
اناالحق میزند مانند فرعون
خدائی میکند با فروباعون
اناالحق میزند مانند عشاق
خروشی افکند در روی آفاق
هنوز این مرد ناپخته است گوئی
بمیزان عقل ناسخت است گوئی
ندارد عقل ای نه مرد این پیر
چه باید کرد اکنون عین تدبیر
ندارد عقل افتاده است بیرون
بریزیدش خلایق جملگی خون
ندارد عقل از آن نادان راهست
فتاده این زمان درعین جاه است
ز دانائی نگوید هیچکس این
نمیبیند کسی این کفر بادین
حقیقت کفر کی با دین بگنجد
مر این عاقل بیک موئی نسنجد
سخن از کفر میراند نه از دین
ندارد گفتن او هیچ تمکین
حقیقت این زمانش پاره پاره
کنند اینجایگه دیگر چه چاره
بخش ۵۹ - جواب دادن جنید شیخ کبیر را درنموداری منصور: جُنیدش گفت ای خورشید آفاقبخش ۶۱ - اسرار گفتن عبدالسلام با شیخ جنید از حقیقت منصور: ورا عبدالسلام آنگه چنین گفت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سؤالی کرد از عبدالسلامم
کزین معنی جوابی ده تمامم
هوش مصنوعی: از من سوالی کرد که دربارهی معنای خاصی بود و خواست که به طور کامل پاسخ دهم.
چه خواهد کرد این در ملک بغداد
که افتادست این مربودش آباد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به وضعیت نامناسب و نابسامان بغداد اشاره میکند و میپرسد که چگونه ممکن است در این سرزمین که شرایطش خراب است، کسی بتواند از آن بهرهمند شود یا آیندهای روشن داشته باشد. به نوعی، اشاره به بیثمری و ناامیدی در برابر مشکلات است.
مرا برگوی حال این یگانه
چه خواهد کرد در عین زمانه
هوش مصنوعی: از من بپرس که این فرد بینظیر در این دوران چه کاری با من خواهد کرد.
اناالحق میزند مانند ما او
چه نامت اندر اینجا آشنارو
هوش مصنوعی: او با صدای حق میزند، مانند ما. اینجا نام آشنایی برایت ندارد.
ولیکن ما نهانی راز گفتیم
نه با هر کس معانی باز گفتیم
هوش مصنوعی: اما ما رازهایی را که در دل داشتیم، با هر کسی در میان نگذاشتیم و تنها با افرادی خاص به بیان معانی آن پرداختهایم.
عوام امروز میبینی یقین تو
در اینجاگاه پیر پیش بین تو
هوش مصنوعی: امروز مردم را میبینی که یقیناً در این مکان، پیر حکیم و دانایی وجود دارد که به آینده نگاه میکند.
همه درگفت و گوی ما شده باز
چه باید کرد اینجا گو مرا باز
هوش مصنوعی: در تمام گفتوگوهای ما، دوباره موضوعی به میان آمده است که باید دربارهاش تصمیم بگیریم. در اینجا از تو میخواهم که دوباره به من بگویی چه باید کرد.
نه حرف عام این مرحرف خاصست
که میگوید کجا او زین خلاصست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه گفته میشود، یک پیام ویژه و خاص است و نباید آن را به هر کسی تلقی کرد. این پیام به یک فرد خاص اشاره دارد و به هیچ وجه نمیتوان آن را عمومی دانست. در واقع، نویسنده میگوید که این سخن فقط برای گروهی خاص است و باید به دقت به آن توجه شود.
کشند او را بزاری اندر اینجا
کنند او را عجب خواری درینجا
هوش مصنوعی: اگر او را به زاری وادار کنند و در اینجا بگذارند، در این مکان با خفت و ذلت روبهرو خواهد شد.
هزاران خواری آمد برتن او
نمیگردد چنین از گفت و از گو
هوش مصنوعی: او با وجود هزاران سختی و ذلت که بر او وارد شده، از گفتهها و سخنانی که دربارهاش میشود، به هیچ وجه متأثر نمیشود.
اناالحق میزند مانند موسی
بسوی طور در دیدار مولی
هوش مصنوعی: من به حقیقت میزنم، همچون موسی به سوی کوه طور در دیدار با پروردگار.
اناالحق میزند مانند فرعون
خدائی میکند با فروباعون
هوش مصنوعی: من حقیقت را میگویم و مانند فرعون بر خود بزرگ بینی میکنم و با بندگانم مانند خدایان رفتار میکنم.
اناالحق میزند مانند عشاق
خروشی افکند در روی آفاق
هوش مصنوعی: خداوند به یاد میآورد که عشق و حقیقت به مانند صدایی بلند و رسایی است که در سراسر جهان طنینانداز میشود.
هنوز این مرد ناپخته است گوئی
بمیزان عقل ناسخت است گوئی
هوش مصنوعی: این مرد هنوز به بلوغ فکری نرسیده و به نظر میرسد که درک درستی از عقل و خرد ندارد.
ندارد عقل ای نه مرد این پیر
چه باید کرد اکنون عین تدبیر
هوش مصنوعی: عقل را چه کار، حالا که این مرد پیر وجود دارد، باید چه اقداماتی انجام داد؟ اکنون زمان فکر کردن و تدبیر است.
ندارد عقل افتاده است بیرون
بریزیدش خلایق جملگی خون
هوش مصنوعی: عقل از کار افتاده و به زمین ریخته شده است؛ پس بگذارید همه مردم خون گریه کنند.
ندارد عقل از آن نادان راهست
فتاده این زمان درعین جاه است
هوش مصنوعی: عقل فرد نادان نمیداند که در این زمان، در حالتی از نادانی و بیخود بودن به سر میبرد.
ز دانائی نگوید هیچکس این
نمیبیند کسی این کفر بادین
هوش مصنوعی: هیچ کس از دانایی سخن نمیگوید و کسی نمیبیند که این نوع کفر به چه معنایی است.
حقیقت کفر کی با دین بگنجد
مر این عاقل بیک موئی نسنجد
هوش مصنوعی: حقیقت کفر هیچگاه با دین نمیتواند جمع شود. این فرد عاقل حتی با یک مو هم نمیتواند این را نسنجد و درک کند.
سخن از کفر میراند نه از دین
ندارد گفتن او هیچ تمکین
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که او درباره کفر صحبت میکند و نه دین، و هیچ احترامی به سخنانش ندارد.
حقیقت این زمانش پاره پاره
کنند اینجایگه دیگر چه چاره
هوش مصنوعی: حقیقت این زمان را تکهتکه میکنند. در اینجا دیگر چه راه حلی وجود دارد؟

عطار