گنجور

بخش ۵۶ - اسرارگفتن منصور با شیخ کبیر در اعیان

بگو شیخ کبیر کار دیده
که تقوی داری ای برگزیده
ترا بگزیدهام از بینیازی
که کار آخرت اینجا بسازی
بتقوی راه کن در سوی ما تو
مبین در هیچ بد در کوی ما تو
بتقوی باش دایم عین مولا
نظر میکن تو اندر سوی مولا
هر آنکو کار ما امروز سازد
حقیقت ذات ما او را نوازد
بجز نیکی مکن در دهر خونخوار
که دنیا بدسکال است ای وفادار
وفاداری تو ای شیخ یگانه
مرا کن دستگیری در زمانه
تو میدانم که هم شیخ کبیری
مرا کن اندر اینجا دستگیری
وصال شیخ اگر بیدست گیرد
مرا اینجایگه که دست گیرد؟
بحق آنکه یارانیم اینجا
حقیقت بیوفایانیم اینجا
تو بامن من ابا تو در میانه
نموده روی در دید زمانه
زمانه بگذرد صورت نماند
ولیکن ذات منصورت نماند
تو با منصور اینجا آشنائی
که قطبی در کبیری و خدائی
توئی قطب و منم خورشید عالم
که خورشیدی ز من جاوید عالم
توئی قطب ملایک در زمین تو
که خورشید مکانی در مکین تو
نداند قدر تو جز ذات منصور
فدای تست مر ذرات منصور
بخواهم رفت ودیگر باز آمد
دمادم صاحب این راز آمد
بخواهم رفت از این صورت برون من
دهم ذرات کلی رهنمون من
چو هستم رهنمون جمله ذرات
از آنم نحن اقرب عین آیات
جمالم آفتاب هر جهانست
همه ذراتم اینجاگه عیان است
چو کل شیئی در جمعم نموداست
همه ذراتم اینجا در سجود است
طلب کردند در آن مسکن خویش
حجاب جملگی رفته است از پیش
حجاب از پیش اینجا برگرفتم
نمود ذات را رهبر گرفتم
مرا علم حقایق نور ذاتست
بیان شرعم از ذات و صفاتست
همه گویا بمن در اصل بنگر
میان شرح من در وصل بنگر
چه به ازوصل ما شیخا درونت
نظر میکن که هستم رهنمونت
چه به از وصل شیخا در دل و جان
نظر میکن که هستم راز پنهان
حقیقت راز میگویم ترا باز
وصال ما نگر اینجا سرافراز
خدائی کن که تو شیخ کبیری
که امروزم حقیقت دستگیری
خدائی تو اندر بندگی دوست
دمی منگر ز معنی در سوی پوست
خدائی کن ایا شیخ وفادار
در اینجا خویشتن را پای میدار
تو از شیراز امروزت که آورد
ترا اینجای از بهر چه آورد
بدان آورده است امروز اینجا
که تا گردانمت پیروز اینجا
توئی پیروز در کون و مکان یار
حقیقت فارغ از دیدار اغیار
در اینجا سرّ تفسیرم بیابد
کسی باید که تقریرم بیابد
حقیقت کل اللهام پدیدار
در اینجا گاه بیشک برسر دار
حقیقت قل هوالله است بودم
از آن اینجا کنی دایم سجودم
سجود خود کنم در عشق دایم
که ذاتم هست در اسرار قایم
منم در شوق دایم قایم الذات
که یکی قل هواللهم ز آیات
نه من از کس نه از من کس بزاده است
یقین ذات من اینجا بازداده است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگو شیخ کبیر کار دیده
که تقوی داری ای برگزیده
هوش مصنوعی: بگو ای شیخ بزرگ، به من بگو که تو با تجربه‌ای و می‌دانی که باید تقوا داشته باشی، ای کسی که برگزیده‌ای.
ترا بگزیدهام از بینیازی
که کار آخرت اینجا بسازی
هوش مصنوعی: من تو را برگزیده‌ام چون که می‌خواهم با بی‌نیازی، کار نیک آخرت را در این دنیا بسازم.
بتقوی راه کن در سوی ما تو
مبین در هیچ بد در کوی ما تو
هوش مصنوعی: به طور کلی، این بیت به افرادی که به دنبال رستگاری و خوشبختی هستند توصیه می‌کند که از راه پاک و درست به ما نزدیک شوند و به هیچ چیز بدی در این مسیر اهمیت ندهند. در واقع، اشاره به این دارد که با نیت خالص و روی خوش به سمت ما بیایند و از منفی‌ها دوری کنند.
بتقوی باش دایم عین مولا
نظر میکن تو اندر سوی مولا
هوش مصنوعی: همیشه با تقوا باش، چون خداوند دائماً به تو توجه دارد و تو را در نظر می‌گیرد.
هر آنکو کار ما امروز سازد
حقیقت ذات ما او را نوازد
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز به ما کمک کند و کاری برای ما انجام دهد، حقیقت وجود او را مورد محبت و احترام قرار می‌دهیم.
بجز نیکی مکن در دهر خونخوار
که دنیا بدسکال است ای وفادار
هوش مصنوعی: در میان این دنیا که پر از ظلم و فساد است، تنها کار خوب انجام بده و به هیچ چیز دیگری فکر نکن. ای انسان وفادار، هوشیار باش.
وفاداری تو ای شیخ یگانه
مرا کن دستگیری در زمانه
هوش مصنوعی: ای شیخ تنها، وفاداری تو مرا در این روزگار یاری کن.
تو میدانم که هم شیخ کبیری
مرا کن اندر اینجا دستگیری
هوش مصنوعی: می‌دانم که تو، ای شیخ بزرگ، در این مکان می‌توانی به من کمک کنی.
وصال شیخ اگر بیدست گیرد
مرا اینجایگه که دست گیرد؟
هوش مصنوعی: اگر شیخ من را در وصال خود بگیرد، پس در اینجا چه کسی دست مرا خواهد گرفت؟
بحق آنکه یارانیم اینجا
حقیقت بیوفایانیم اینجا
هوش مصنوعی: به راستی که ما در اینجا دوستان یکدیگر هستیم و در حقیقت، به وفاداری‌ها و بی‌وفایی‌ها اهمیت می‌دهیم.
تو بامن من ابا تو در میانه
نموده روی در دید زمانه
هوش مصنوعی: تو با من هستی و من در میانه، با دیدی که زمانه به من نشان می‌دهد، رویت را در میان می‌گذارم.
زمانه بگذرد صورت نماند
ولیکن ذات منصورت نماند
هوش مصنوعی: زمان به مرور زمان تغییر می‌کند و ظاهر چیزها از بین می‌رود، اما حقیقت و ماهیت واقعی آنچه که محبوب است، همیشه باقی می‌ماند.
تو با منصور اینجا آشنائی
که قطبی در کبیری و خدائی
هوش مصنوعی: تو در اینجا با منصور آشنا هستی، همان طور که قطب در دایره‌ای بزرگ و خداییست.
توئی قطب و منم خورشید عالم
که خورشیدی ز من جاوید عالم
هوش مصنوعی: تو محور و مرکز کل عالم هستی هستی و من نیز همانند خورشید درخشان، روشنایی و زندگی را از تو می‌گیرم و به شکل جاودان ادامه می‌دهم.
توئی قطب ملایک در زمین تو
که خورشید مکانی در مکین تو
هوش مصنوعی: تو آقای فرشتگان در این دنیا هستی، مانند خورشید که در مکان خودش می‌درخشد.
نداند قدر تو جز ذات منصور
فدای تست مر ذرات منصور
هوش مصنوعی: فقط خداست که ارزش تو را می‌داند و تو فدای ذرات وجود او هستی.
بخواهم رفت ودیگر باز آمد
دمادم صاحب این راز آمد
هوش مصنوعی: می‌خواهم بروم و دیگر برنگردم، ولی هر لحظه کسی که این راز را دارد، می‌آید.
بخواهم رفت از این صورت برون من
دهم ذرات کلی رهنمون من
هوش مصنوعی: می‌خواهم از این ظاهر و شکل بیرون بروم و به خدای بزرگ راهنمایی‌ام کن.
چو هستم رهنمون جمله ذرات
از آنم نحن اقرب عین آیات
هوش مصنوعی: چون من وجود دارم، همه ذرات نیز از من هستند. به همین خاطر به حقیقت نزدیک‌تر شده‌ام.
جمالم آفتاب هر جهانست
همه ذراتم اینجاگه عیان است
هوش مصنوعی: زیبایی من همانند خورشید است که در هر جهانی وجود دارد و همه ذرات وجودم به وضوح در اینجا نمایان است.
چو کل شیئی در جمعم نموداست
همه ذراتم اینجا در سجود است
هوش مصنوعی: هر چیزی در جهان، در کنار هم قرار گرفته و به من معنا می‌دهد. تمام وجودم در اینجا به عبادت و تسلیم مشغول است.
طلب کردند در آن مسکن خویش
حجاب جملگی رفته است از پیش
هوش مصنوعی: در آن مکان، همه حجاب‌ها برطرف شده و همه چیز به وضوح دیده می‌شود.
حجاب از پیش اینجا برگرفتم
نمود ذات را رهبر گرفتم
هوش مصنوعی: من حجاب را کنار زدم و حقیقت را دیدم و به دنبال راهنمایی برای هدایت خودم رفتم.
مرا علم حقایق نور ذاتست
بیان شرعم از ذات و صفاتست
هوش مصنوعی: علم حقایق برای من مانند نوری است که از ذات خداوند می‌تابد و بیان من نیز از ذات و ویژگی‌های او سرچشمه می‌گیرد.
همه گویا بمن در اصل بنگر
میان شرح من در وصل بنگر
هوش مصنوعی: همه انگار به من نگاه کنند، در حقیقت به اصل و جوهر وجود من توجه داشته باشید، و در توصیف من در حالت وصال و پیوند نیز دقت کنید.
چه به ازوصل ما شیخا درونت
نظر میکن که هستم رهنمونت
هوش مصنوعی: چه بهتر از این که درونتو را به من نشان دهی، زیرا من راهنمای تو هستم.
چه به از وصل شیخا در دل و جان
نظر میکن که هستم راز پنهان
هوش مصنوعی: بهترین چیز از نظر من، ارتباط و نزدیکی با محبوب است. در دل و جانم به این موضوع فکر می‌کنم که من خودم را به عنوان یک راز پنهان می‌شناسم.
حقیقت راز میگویم ترا باز
وصال ما نگر اینجا سرافراز
هوش مصنوعی: من به تو حقیقتی را می‌گویم؛ دوباره به ملاقات ما نگاه کن و ببین که چگونه سرافراز و شادابیم.
خدائی کن که تو شیخ کبیری
که امروزم حقیقت دستگیری
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو که در مقام شیخ کبیر هستی، امروزه حقیقت را در دستانت داری و می‌توانی به دیگران کمک کنی.
خدائی تو اندر بندگی دوست
دمی منگر ز معنی در سوی پوست
هوش مصنوعی: خدایی تو در خدمت دوست، هرگز از ظاهر به جزئیات نگاه نکن.
خدائی کن ایا شیخ وفادار
در اینجا خویشتن را پای میدار
هوش مصنوعی: ای شیخ وفادار، در این مکان خدایی کن و لحظه‌ای خودت را متوقف کن.
تو از شیراز امروزت که آورد
ترا اینجای از بهر چه آورد
هوش مصنوعی: تو که از شهر شیراز به این‌جا آمده‌ای، به چه دلیلی و به چه قصدی آمده‌ای؟
بدان آورده است امروز اینجا
که تا گردانمت پیروز اینجا
هوش مصنوعی: امروز اینجا آمده‌ام تا تو را پیروز و موفق کنم.
توئی پیروز در کون و مکان یار
حقیقت فارغ از دیدار اغیار
هوش مصنوعی: تو در تمام جهان و در هر مکان پیروز هستی و رفیق حقیقی هستی که از دیدن دیگران آزاد و بی‌نیاز هستی.
در اینجا سرّ تفسیرم بیابد
کسی باید که تقریرم بیابد
هوش مصنوعی: در اینجا راز توضیح من بر کسی روشن می‌شود که توانایی درک آن را داشته باشد.
حقیقت کل اللهام پدیدار
در اینجا گاه بیشک برسر دار
هوش مصنوعی: حقیقت کل خداوند در اینجا آشکار می‌شود و گاهی اوقات این حقیقت به شکل جدی و آشکاری در معرض دید قرار می‌گیرد.
حقیقت قل هوالله است بودم
از آن اینجا کنی دایم سجودم
هوش مصنوعی: حقیقت این است که خداوند یکی است و من به خاطر این حقیقت همیشه در حال تسلیم و عبادت او هستم.
سجود خود کنم در عشق دایم
که ذاتم هست در اسرار قایم
هوش مصنوعی: من در عشق همیشگی‌ام سر تسلیم فرود می‌آورم، چرا که وجود من در رازهای عمیق آن نهفته است.
منم در شوق دایم قایم الذات
که یکی قل هواللهم ز آیات
هوش مصنوعی: من همیشه در شوق و عشق به وجودی پنهان و بی‌نهایت هستم که یکی از نشانه‌های او، جمله "بگو خداوند است" است.
نه من از کس نه از من کس بزاده است
یقین ذات من اینجا بازداده است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از من نیامده و من هم از کسی نیامده‌ام، به‌طور یقین، ذات من در اینجا تجلی یافته است.