بخش ۴۵ - سخن گفتن شیخ جنید و شیخ کبیر در کار منصور
جنید راهبر سلطان عشاق
که آمد در حقیقت بیشکی طاق
بر شیخ کبیر استاده بُد او
همه دیده بر اوبنهاده بود او
چنان در ذوق بود از سر جانان
ولی استاده بد در عشق پنهان
از اول تا بآخر بر سردار
جنید پاک از بودش خبردار
خبر بودش ازو در حضرت شاه
وی استاده پیش خورشید درگاه
یقین چون شیخ معنی دید اینجا
که کل میگفت از توحید اینجا
بپرسیدش ز سرّ و راز منصور
سوی شیخ کبیر آن شاه مشهور
چنین گفتا که ای شیخ جهان بین
درین حالت کنون صاحبقران بین
عجب مردی که چون او من ندیدم
چنین مردی و نه ازکس شنیدم
عجب رازیست امروز آشکارا
بگو تا چیست با من سر تو یارا
چگونه بینی اور ا بر سر دار
اناالحق میزند هر دم ز گفتار
ز زندان تا بدینجا آوردیم
بسوی دار او را برکشیدم
قصاص شرع راندیمش حقیقت
که تا یک دم زند اندر شریعت
چنان آویخته اینجای مطلق
دم کل میزند اندر اناالحق
دم کل میزند اینجا چو ما او
حقیقت بس بلند این گفت دین گو
اناالحق میزند با پیر معنی
چگونه این زمان تدبیر معنی
حقیقت آنچه گوئی آن کنم من
مرا ای شیخ دین بی گوی روشن
شریعت عالیست اینجا حقیقت
نگنجد هیچ در عین شریعت
شریعت غالب آمد نزد عشاق
فکنده دمدمه در کل آفاق
قدم از شرع این بیرون نهاده است
ندانم سر این تا چون فتاده است
برون از شرع میگوید سخن باز
بچشم جان نموده است این یقین باز
سخن اینجا بلند آورد دمدم
که من دمدم یقین هستم زآدم
سخن کین گفت این دم در ره شرع
حقیقت دانم اینجا ز آن سخن فرع
حقیقت کافر است این مرد اینجا
که پیدا شد حقیقت شور و غوغا
دگر کردیم اینجا گاه بردار
مگر باشد ز سرّ ما خبردار
دو دست او در اینجا گه ببریم
که او خر مهره است و ما چو درّیم
بباید دست او اینجا بریدن
نباید این سخن از وی شنیدن
زبانش هم بباید کرد بیرون
که تا خامش شود چون مانده درخون
چه میگوئی حقیقت شیخ عالم
بگو تا چون کنیم از شرع این دم
بخش ۴۴ - در اسرار گفتن منصور بر سر دار: چو منصورم حقیقت عین نورمبخش ۴۶ - جواب دادن شیخ کبیر مر شیخ جنید (قس) را: جوابش داد شیخ جمله عشاق
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جنید راهبر سلطان عشاق
که آمد در حقیقت بیشکی طاق
هوش مصنوعی: جنید، پیشوای سلطان عاشقان، به حقیقت در آید که او فراتر از همه است.
بر شیخ کبیر استاده بُد او
همه دیده بر اوبنهاده بود او
هوش مصنوعی: آن مرد بزرگ و با احترام نشسته بود و همه نگاهها به او دوخته شده بود.
چنان در ذوق بود از سر جانان
ولی استاده بد در عشق پنهان
هوش مصنوعی: او به قدری در عشق یار به وجد آمده که حتی در پنهان هم به عشق و حال میپردازد.
از اول تا بآخر بر سردار
جنید پاک از بودش خبردار
هوش مصنوعی: از ابتدا تا انتها، او در مورد سردار جنید پاک آگاهی و خبر دارد.
خبر بودش ازو در حضرت شاه
وی استاده پیش خورشید درگاه
هوش مصنوعی: خبر او به شاه رسید و او در محضر شاه ایستاده بود، همچون خورشید در درگاه.
یقین چون شیخ معنی دید اینجا
که کل میگفت از توحید اینجا
هوش مصنوعی: وقتی که یقین و یقیندار در این مکان معنا و مفهوم را مشاهده کرد، متوجه شد که همه چیز در اینجا به وحدت و یکپارچگی اشاره دارد.
بپرسیدش ز سرّ و راز منصور
سوی شیخ کبیر آن شاه مشهور
هوش مصنوعی: از او درباره راز و رموز منصور پرسیدند، به سوی آن شیخ بزرگ و معروف.
چنین گفتا که ای شیخ جهان بین
درین حالت کنون صاحبقران بین
هوش مصنوعی: ببین ای شیخ بینا که در این وضعیت حالا چه کسانی بر این جهان فرمانروایی میکنند.
عجب مردی که چون او من ندیدم
چنین مردی و نه ازکس شنیدم
هوش مصنوعی: واقعاً چه مرد شگفتانگیزی است! من هرگز مانند او را ندیدهام و هیچکس دیگر هم اینگونه مردی را توصیف نکرده است.
عجب رازیست امروز آشکارا
بگو تا چیست با من سر تو یارا
هوش مصنوعی: امروز راز عجیبی وجود دارد، بگو این راز چیست که با تو در میان بگذارم.
چگونه بینی اور ا بر سر دار
اناالحق میزند هر دم ز گفتار
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی او را ببینی که بر سر دار است و هر لحظه از گفتهاش حق را فریاد میزند؟
ز زندان تا بدینجا آوردیم
بسوی دار او را برکشیدم
هوش مصنوعی: از زندان تا به اینجا تلاش کردیم و او را به سمت دار بردم.
قصاص شرع راندیمش حقیقت
که تا یک دم زند اندر شریعت
هوش مصنوعی: قصاص شرع را به حقیقت پیوند دادیم تا لحظهای در قوانین دینی قرار گیرد.
چنان آویخته اینجای مطلق
دم کل میزند اندر اناالحق
هوش مصنوعی: این جمله به موضوعی مربوط میشود که در آن شخص یا موجودی به شدت به حقیقتی بزرگ و بینهایت متصل است و این اتصال باعث میشود تا الهاماتی از آن حقیقت جاری شود. به عبارت دیگر، گویا وجود او به گونهای است که با منبع اصلی وجود در ارتباط است و این ارتباط به او امکان میدهد تا درک عمیقتری از حقیقت پیدا کند.
دم کل میزند اینجا چو ما او
حقیقت بس بلند این گفت دین گو
هوش مصنوعی: در این جا، به نظر میرسد که همه چیز به شیوایی و شادی در حال جریان است. آنچه حقیقتی عمیق و بزرگ میباشد، در این گفتگو بیان میشود. هر ماجرایی که در این مکان رخ میدهد، به نوعی نشاندهنده عمق و راستی است.
اناالحق میزند با پیر معنی
چگونه این زمان تدبیر معنی
هوش مصنوعی: حق در حال فریاد زدن است و با دانایی که در پیری به دست آمده، به ما میآموزد که در این زمان چگونه باید به درستی مدیریت و معنی را درک کنیم.
حقیقت آنچه گوئی آن کنم من
مرا ای شیخ دین بی گوی روشن
هوش مصنوعی: ای شیخ دین، هر آنچه که بگویی، من همان را انجام میدهم.
شریعت عالیست اینجا حقیقت
نگنجد هیچ در عین شریعت
هوش مصنوعی: اینجا شریعت بسیار باارزش و مهم است و نمیتوان حقیقت را به طور کامل در قالب قوانین و اصول شریعت گنجاند. در واقع، حقیقت فراتر از آن است که به سادگی در چهارچوبهای تعیینشده قابل تعریف باشد.
شریعت غالب آمد نزد عشاق
فکنده دمدمه در کل آفاق
هوش مصنوعی: آیین و قوانین دین به دنیای عشق وارد شده و در همهجا خبر از آن پخش شده است.
قدم از شرع این بیرون نهاده است
ندانم سر این تا چون فتاده است
هوش مصنوعی: شخص از اصول دینی و قوانین آن خارج شده و نمیداند که دلیل این کارش چیست و چگونه به این وضعیت رسیده است.
برون از شرع میگوید سخن باز
بچشم جان نموده است این یقین باز
هوش مصنوعی: خارج از چارچوبهای دینی صحبت میکند، اما این کلام با بصیرت و درک عمیق از حقیقت درون انسان است.
سخن اینجا بلند آورد دمدم
که من دمدم یقین هستم زآدم
هوش مصنوعی: سخن اینجا به صدا بلند میشود و در حالی که به آرامی میآید، نشان میدهد که من به وجود خودم و انسان بودنم مطمئن هستم.
سخن کین گفت این دم در ره شرع
حقیقت دانم اینجا ز آن سخن فرع
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در این لحظه، تنها به بیان یک موضوع حقیقی و مرتبط با اصول و قوانین درست پرداخته میشود، و آنچه گفته میشود فقط یک شاخه یا جنبه از حقیقت است.
حقیقت کافر است این مرد اینجا
که پیدا شد حقیقت شور و غوغا
هوش مصنوعی: این مرد، که به وضوح در اینجا حضور دارد، واقعیت را انکار میکند و به نظر میرسد که حقیقت او را بسیار نگران و مضطرب کرده است.
دگر کردیم اینجا گاه بردار
مگر باشد ز سرّ ما خبردار
هوش مصنوعی: ما در اینجا مکان دیگری را انتخاب کردیم تا شاید کسی از رازهای ما باخبر شود.
دو دست او در اینجا گه ببریم
که او خر مهره است و ما چو درّیم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به تفسیر این بیت بپردازیم، میتوان گفت که شاعر به تضاد بین خود و دیگری اشاره میکند. او خود را به درّ (جواهر باارزش) تشبیه میکند و دیگری را به خر مهره، که به دلیلی کمارزشتر به نظر میآید. در واقع، شاعر به نادرستی ارزشگذاریها و تفاوتها در قضاوتها اشاره میکند و بیان میکند که در بعضی مواقع، ممکن است دست به تغییر و اصلاح بزنیم، ولی در نهایت ارزش واقعی خود را میداند و به آن افتخار میکند.
بباید دست او اینجا بریدن
نباید این سخن از وی شنیدن
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که او اینجا دستش را ببرد، نباید به این حرف او توجه کرد یا به آن گوش داد.
زبانش هم بباید کرد بیرون
که تا خامش شود چون مانده درخون
هوش مصنوعی: باید زبانش را بیرون آورد تا خاموش شود، مانند کسی که در خون مانده است.
چه میگوئی حقیقت شیخ عالم
بگو تا چون کنیم از شرع این دم
هوش مصنوعی: چه میگویی؟ حقیقت را بگو، ای شیخ عالم، تا ما چگونه از این لحظه به قوانین شرع عمل کنیم؟

عطار