گنجور

بخش ۴۳ - جواب دادن منصور بایزید را

بدو منصور گفت ای راز دیده
کنون بگشای ای شهباز دیده
ز شرعست این بیان اینجا بگویم
ترا راز نهان اینجا بگویم
حقیقت انبیا این کوست بردار
در اینجا رفت بیشک تا بریار
حقیقت بود عیسی سرافراز
که شد بردارو آنگه شددگر باز
بسوی حضرت بیچون ماهان
بسی اینجا نمودم سرّ و برهان
چو عیسی پایداری کرد با ما
در اینجا گاه آمد فرد با ما
ملامت یافت عیسی از یهودان
که تا شد باز ز اینجا پیش جانان
تو میپرسی که من بدبودم اینجا
ابا او زانکه معبودم در اینجا
نمودی مینمودم در درونش
در اینجا گاه کردم رهنمونش
چو عیسی از وصال ما خبر یافت
بنزد خویش دنیا مختصر یافت
چنان بگذشت عیسی روح کل شد
از آن اینجای با ما عین دل شد
ز جان بگذشت تا دیدار آمد
ابا ما همچنین بردار آمد
چو از دارش فرستادیم جبریل
مر او را بود با ما سرّ انجیل
بسوی حضرت خود راه دادم
مراو را قرب و عزو جاه دادم
حقیقت چون یقین بشناخت ما را
خود اندر راه کل دریافت ما را
کنون عیسی ابر چرخ است چارم
ز شیبش تا به بالا هست طارم
ز شیبش عین بالا هست جنّات
مر او را دادهایم از نفخهٔ ذات
تمامت عین جانانست اینجا
حقیقت در عیان جانست اینجا
ندانی سر این معنی تو بشنو
حقیقت اینست از مولا و حق شو
یقین جانست عیسی شیخ معظم
سوی دنیا رسیده اندر این دم
تو از عیسی و جان اینجاخبر یاب
توئی در چرخ چارم در نظر یاب
چهارت چرخ سوی شیب و بالا
تو اینجا باز مانده در سوی ما
چو عیسی صاحب اسرار ماشد
حقیقت اول اندر دار ما شد
اگرچه بود اینجا پاکباز او
یقین در عشق آمد بی نیاز او
چنانش پاکبازی بود اینجا
که پیشش پاکبازی بود اینجا
چو اندر پاکبازی گشت آگاه
وصال ما در اینجا یافت آن شاه
وصال ما در اینجا یافت تحقیق
ز سوی حضرت ما یافت توفیق
حقیقت بود عیسی صاحب راز
که شد بردار و گفتم با شما باز
چوجان عیسی بیکدم درفکند او
گشاده بیشکی از بند بند او
حقیقت گشت چون من جوهر پاک
بسوی ذات شد از آب و ازخاک
چو در چارم بیک سوزن باستاد
حقیقت بازماند از آتش و باد
درین ره گر بموئی بازمانی
حقیقت ره بذات ما ندانی
کنون عیسی حقیقت بایزید است
که در وی پایدار کل پدید است
تو عیسی سیرتی ای شیخ عالم
نظر کن عین روح الله این دم
تو در چارم بمانی باز مانده
در این عین فنائی باز مانده
تراتا سوزن عیسی فرو بست
از آن ذات تو با آلانه پیوست
اگرچون من برون آیی تو روشن
تو بندی دل در این معنی بسوزن
نمائی هیچ جائی در افق باز
شوی ذات من آنگاهی سرافراز
درین سوزن بماندی شیخ اکنون
کجا بتوان گذشت از هفت گردون
حقیقت من ز عیسی درگذشتم
بساط نیستی اندر گذشتم
در آن عالم که عیسی آن پدید است
در آنجا هفت گردون ناپدید است
در آنجا هیچ نیست وجملگی هست
ولیکن تا شوی اینجایگه پست
در آن عالم قدم زد همچو منصور
از آن از دار کل افتاد او دور
قدم زد آنگهی کون و مکان دید
نمود خود همه پیغمبران دید
در آن حضرت چو دیدم باز اینجا
درون من یکی شد باز اینجا
حقیقت دامگاه لامکان داشت
بمنقار او نمود جان جان داشت
از آن شهباز را پرواز دیدم
نمودخود بجانان باز دیدم
یکی دیدم در آن حضرت طرایق
یقین من بودمش عین حقایق
همه در چنگل شهباز مانده
همه در عشق صاحب راز مانده
چو راز خود مرا شد فاش اینجا
حقیقت من بُدم نقاش اینجا
منم نقاش مر ذاتی که پیداست
حقیقت عین ذراتی که پیداست
همه در دست من گریان و زارند
همه از شوقم اینجا بیقرارند
همه با من سخن گویند اینجا
ز من هم راز من جویند اینجا
نمودم آنچه بنمودم یقینش
از اینجا گه ربودم من یقینش
چو از صورت برونش آوریدم
شود من من در او اینجا پدیدم
حقیقت جهد باید کرد زین راز
که ماند اینجا بیک سوزن یقین باز
بمانی بایزید اینک تو بشناس
منم عیسی تو این مینوش و خوش باش
اگرمانی بیک سوزن بمانده
تو باشی کمتر از یک زن بمانده
حقیقت وزن صاحب شرع آنست
که عین هستی حق جاودانست
حقیقت عین هستی خداوند
نگه میکن که تا چند است در چند
حقیقت آنچه بینی آفرینش
همه پیدا نگر در عین بینش
از اول آسمان بنگر تو درخویش
حقیقت پردهٔ آورده در پیش
دگر عرش و فلک با مهرو با ماه
درون تست و تو خورشید این راه
تو خورشیدی بجان بنگر حقیقت
بما چشمت بود اندر حقیقت
دگر عرشت دل است و دل در اسرار
از این معنی بود اینجا خبردار
توئی چرخ فلک گردان نموده
ز سرّ ذات تو حیران نموده
فلک اینجا توئی تا چند گردی
فلک شاید که گردی در نوردی
ز عرش دل در اینجا گه نظر کن
درون خویش روح الله خبر کن
اگر چه عرش دل آمده درین راه
حقیقت فرش کل آمد درین راه
اگر از عرش اعظم راز جوئی
که عیسی از چهارم باز جوئی
چو عیسی در درون عرش پیداست
حقیقت عکس او بر فرش پیداست
تو عیسی جوی اینجا بازره گرد
که چون عیسی شوی اندر جهان فرد
همه گفتم سخن ای شیخ دانی
توئی چرخ و فلک عرش نهانی
درون تست پیدا گرچه مایم
ترا این رازها بوده است دایم
در این ره همچو عیسی باش آزاد
ز عشق دوست ده هان جمله بر باد
چو عیسی زنده میرای زنده دل پاک
که تا چون خر نمانی در گل و خاک
چو عیسی گر شوی از خویش بیزار
بمانی زنده دل در حضرت یار
بنور عشق گر عیسی به بینی
ز دید او یقین مولا به بینی
ز عیسی گر خبرداری خبردار
ترا چون او بباید رفت ناچار
خریدار جواهر بایزید است
که اسرار خدائی را بدیده است
خریدار است اینجا جوهر ذات
بدو نازان حقیقت جمله ذرات
حقیقت بایزیدم بازمانده
عجایب مانده اندر راز مانده
سؤال کودکانه کردی از من
ترا اسرار گفتم جمله روشن
اگر عیسی صفت آئی تو بردار
کنم بردارت اینجا از نمودار
اگر بردار ما آیی زمانی
ترا بردار بنمایم عیانی
اگر بردار آیی از دل پاک
چو عیسی جان شود در جسم تو پاک
چو عیسی جان شوی در عالم کل
تو باشی در یقین روح الله کل
منم امروز اندر پایداری
چو عیسی زمان در بیقراری
وصال اندر فراقم دست داده
مرا دلدار جام مست داده
چنان از جام معنی مست گشتم
که در ذات خدا پیوست گشتم
مرا دلدار جامی داد امروز
ز دستش خوردم آن جام دلفروز
حقیقت انبیا و اولیایم
ابا روح الله اینجا آشنایم
خدائی دارم اینجا در یقین من
از آنم در دو عالم پیش بین من
از آنم در حقیقت پیشوائی
که دارم در همه عین خدائی
خدائی یافتم اینجا نهانی
دگر اسرار و انوار معانی
اناالحق یافتم از راز خود باز
منم اینجا حقیقت هم سرافراز
سرافرازم میان عاشقان من
خبر دارم حقیقت واصلان من
ز جانان برخورید امروز اینجا
حقیقت رهبرند امروز اینجا
وصال امروز عین الناس دارند
همه در سوی نور ما شتابند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدو منصور گفت ای راز دیده
کنون بگشای ای شهباز دیده
هوش مصنوعی: منصور به شهباز گفت: ای پرنده‌ی تیزبین، اکنون زمان آن رسیده که رازها را بگشایی و خود را نشان دهی.
ز شرعست این بیان اینجا بگویم
ترا راز نهان اینجا بگویم
هوش مصنوعی: اینجا مجبورم به تو از قوانین و اصول مذهبی بگویم و همچنین رازی را که در دل دارم، بیان کنم.
حقیقت انبیا این کوست بردار
در اینجا رفت بیشک تا بریار
هوش مصنوعی: حقیقت پیامبران همین است؛ اینجا را رها کن و به جلو برو، زیرا بی‌تردید به نیکی‌ها و کمک‌ها خواهی رسید.
حقیقت بود عیسی سرافراز
که شد بردارو آنگه شددگر باز
هوش مصنوعی: عیسی(ع) به عنوان یک شخصیت بزرگ و سرافراز معرفی شده است که پس از زمانی مشخص دوباره به میان مردم بازگشته است. این اشاره به مقام و اهمیت او دارد و نشان‌دهنده این است که او همیشه در خاطر مردم باقی می‌ماند.
بسوی حضرت بیچون ماهان
بسی اینجا نمودم سرّ و برهان
هوش مصنوعی: به سوی وجود پاک و بی‌نظیر، در اینجا رازها و دلایلی را آشکار کردم.
چو عیسی پایداری کرد با ما
در اینجا گاه آمد فرد با ما
هوش مصنوعی: مثل عیسی که در سختی‌ها ایستادگی کرد، او هم در این مکان با ما ماند و زمانی خواهد آمد که تنها با ما باشد.
ملامت یافت عیسی از یهودان
که تا شد باز ز اینجا پیش جانان
هوش مصنوعی: عیسی از یهودیان مورد سرزنش قرار گرفت، چرا که به سوی معشوق بازگشت.
تو میپرسی که من بدبودم اینجا
ابا او زانکه معبودم در اینجا
هوش مصنوعی: تو از من می‌پرسیدی که آیا من در اینجا بد بوده‌ام، اما ماجرای اینجا به خاطر محبوبیتم است.
نمودی مینمودم در درونش
در اینجا گاه کردم رهنمونش
هوش مصنوعی: من در درون خودم چیزی را به نمایش می‌گذارم و در این مکان به او راهنمایی می‌کنم.
چو عیسی از وصال ما خبر یافت
بنزد خویش دنیا مختصر یافت
هوش مصنوعی: وقتی عیسی از نزدیک شدن ما به خود آگاه شد، دنیا را برای خود بسیار کوچک و محدود احساس کرد.
چنان بگذشت عیسی روح کل شد
از آن اینجای با ما عین دل شد
هوش مصنوعی: عیسی به گونه‌ای گذشت که روح کلیت به ما پیوست و از آن moment ما همگی به یک دل تبدیل شدیم.
ز جان بگذشت تا دیدار آمد
ابا ما همچنین بردار آمد
هوش مصنوعی: با دل و جان از خود گذشت تا لحظه دیدار فرا رسید، ما نیز مانند او آماده هستیم.
چو از دارش فرستادیم جبریل
مر او را بود با ما سرّ انجیل
هوش مصنوعی: وقتی که ما پیامبر را به سوی آسمان فرستادیم، جبرئیل هم با ما بود و رازهای انجیل را در اختیار داشت.
بسوی حضرت خود راه دادم
مراو را قرب و عزو جاه دادم
هوش مصنوعی: به سوی زادگاه خود راهیابی را انجام دادم و به او مقام و مرتبت بلندی بخشیدم.
حقیقت چون یقین بشناخت ما را
خود اندر راه کل دریافت ما را
هوش مصنوعی: حقیقت وقتی به درستی ما را شناخت، خود او ما را در مسیر اصلی هدایت کرد.
کنون عیسی ابر چرخ است چارم
ز شیبش تا به بالا هست طارم
هوش مصنوعی: الان عیسی، به عنوان یک نماد از آسمان، در چهارمین موقعیت خود قرار دارد و از پایین‌ترین تا بالاترین نقطه، جایگاهش در ابرهای آسمانی مشخص است.
ز شیبش عین بالا هست جنّات
مر او را دادهایم از نفخهٔ ذات
هوش مصنوعی: به خاطر شیبی که دارد، او را به بهشت‌هایی نسبت می‌دهیم که به واسطهٔ وجود خویش به او عطا کرده‌ایم.
تمامت عین جانانست اینجا
حقیقت در عیان جانست اینجا
هوش مصنوعی: تمامی زیبایی‌ها و دلربایی‌ها در این مکان خود را نشان می‌دهند و حقیقت به وضوح آشکار است.
ندانی سر این معنی تو بشنو
حقیقت اینست از مولا و حق شو
هوش مصنوعی: این را نمی‌دانی، اما به این نکته گوش کن که حقیقت این است که از خداوند و حق پیروی کن.
یقین جانست عیسی شیخ معظم
سوی دنیا رسیده اندر این دم
هوش مصنوعی: مطمئناً جان عیسی، که شخصیت بزرگ و مقدسی است، در این لحظه به سوی دنیا رسیده است.
تو از عیسی و جان اینجاخبر یاب
توئی در چرخ چارم در نظر یاب
هوش مصنوعی: خبر از عیسی و جان ببر و در نظر خود ستاره چهارم را ببین.
چهارت چرخ سوی شیب و بالا
تو اینجا باز مانده در سوی ما
هوش مصنوعی: چهارچرخ به سمت پایین و بالا در حرکت است، اما تو اینجا ایستاده‌ای و به سمت ما نگاه می‌کنی.
چو عیسی صاحب اسرار ماشد
حقیقت اول اندر دار ما شد
هوش مصنوعی: همان‌طور که عیسی (علیه‌السلام) به معجزات و رازهایی دست یافت، حقیقت نخستین نیز در وجود ما ظهور کرد.
اگرچه بود اینجا پاکباز او
یقین در عشق آمد بی نیاز او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هرچند شخص در اینجا به نظر می‌رسد که بی‌نیاز و پاکباز است، اما در واقع در عشق به جایی رسیده که به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد.
چنانش پاکبازی بود اینجا
که پیشش پاکبازی بود اینجا
هوش مصنوعی: این فرد به قدری در اینجا چهره‌ای پاک و بی‌نظیر داشت که حتی در برابر او هم رفتارهای پاک و درست را رعایت می‌کردند.
چو اندر پاکبازی گشت آگاه
وصال ما در اینجا یافت آن شاه
هوش مصنوعی: وقتی که در پاکی و صداقت خود آگاه شد، آن پادشاه در اینجا به وصال ما دست یافت.
وصال ما در اینجا یافت تحقیق
ز سوی حضرت ما یافت توفیق
هوش مصنوعی: رسیدن به اتحاد و هم‌نوایی ما در اینجا به حقیقت پیوست و از طرف وجود مقدس ما، موفقیت به دست آورد.
حقیقت بود عیسی صاحب راز
که شد بردار و گفتم با شما باز
هوش مصنوعی: حقیقت این است که عیسی، صاحب علم و اسرار بود. او به طور ناگهانی به نزد من آمد و من با شما صحبت کردم.
چوجان عیسی بیکدم درفکند او
گشاده بیشکی از بند بند او
هوش مصنوعی: وقتی عیسی در یک لحظه قدرت خود را به نمایش گذاشت، او به طوری آزاد از همه قید و بندها بود.
حقیقت گشت چون من جوهر پاک
بسوی ذات شد از آب و ازخاک
هوش مصنوعی: حقیقت وقتی که من به اصل خودم رسیدم، مانند یک جوهر خالص به سمت ذات و وجود واقعی‌ام حرکت کرد، از آب و خاک جدا شد.
چو در چارم بیک سوزن باستاد
حقیقت بازماند از آتش و باد
هوش مصنوعی: زمانی که در چهارچوبی ثابت و محکم قرار گرفتی، حقیقت از آتش و طوفان محفوظ می‌ماند.
درین ره گر بموئی بازمانی
حقیقت ره بذات ما ندانی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر از پا بیفتی و مدتی را بگذرانی، حقیقت را نمی‌توانی در ذات ما بشناسی و درک کنی.
کنون عیسی حقیقت بایزید است
که در وی پایدار کل پدید است
هوش مصنوعی: اکنون حقیقت عیسی، همان بایزید است که در وجود او، همه ابعاد و صفات وجود به وضوح نمایان شده است.
تو عیسی سیرتی ای شیخ عالم
نظر کن عین روح الله این دم
هوش مصنوعی: ای شیخ، تو مانند عیسی هستی از نظر سیرت و رفتار. اکنون نگاهی به روشنی و روح الهی در وجود خود بینداز.
تو در چارم بمانی باز مانده
در این عین فنائی باز مانده
هوش مصنوعی: تو در این حالت باقی می‌مانی، مانند کسی که در جهانی پر از فنا و زوال، هنوز اصرار دارد به وجود خود ادامه دهد.
تراتا سوزن عیسی فرو بست
از آن ذات تو با آلانه پیوست
هوش مصنوعی: با دیدن تو، عیسی مانند سوزنی به هم درآمد و به خاطر ذات تو، با آلانه (دربانان) ارتباط برقرار کرد.
اگرچون من برون آیی تو روشن
تو بندی دل در این معنی بسوزن
هوش مصنوعی: اگر تو هم مثل من از دل بیرون بیایی، و با روشنایی خود، دل‌ها را در این معنا بسوزانی، اثر عمیقی خواهی گذاشت.
نمائی هیچ جائی در افق باز
شوی ذات من آنگاهی سرافراز
هوش مصنوعی: اگر در افق، نشانی از تو پیدا شود، ذات من آن لحظه با افتخار و سربلندی خواهد بود.
درین سوزن بماندی شیخ اکنون
کجا بتوان گذشت از هفت گردون
هوش مصنوعی: در این حالت، ای شیخ، چگونه می‌توانی از هفت آسمان عبور کنی وقتی که در این سوزن گیر کرده‌ای؟
حقیقت من ز عیسی درگذشتم
بساط نیستی اندر گذشتم
هوش مصنوعی: من از حقیقت خود به مرحله‌ای رسیدم که فراتر از وجود و نیستی قرار گرفتم.
در آن عالم که عیسی آن پدید است
در آنجا هفت گردون ناپدید است
هوش مصنوعی: در آن جهانی که عیسی در آنجا وجود دارد، در آنجا دیگر خبری از هفت آسمان نیست.
در آنجا هیچ نیست وجملگی هست
ولیکن تا شوی اینجایگه پست
هوش مصنوعی: در آنجا هیچ چیزی وجود ندارد، اما همه چیز هست. اما برای اینکه به این مرحله پایین بیفتی، باید به آنجا برسی.
در آن عالم قدم زد همچو منصور
از آن از دار کل افتاد او دور
هوش مصنوعی: در آن دنیا، او همانند منصور، با شجاعت و استقامت حرکت کرد، اما از آن موقعیت بلندش به پایین افتاد و به دور رسید.
قدم زد آنگهی کون و مکان دید
نمود خود همه پیغمبران دید
هوش مصنوعی: در آن هنگام که قدم زدم، جهان و زمان را مشاهده کردم و در آنجا همه پیامبران را دیدم.
در آن حضرت چو دیدم باز اینجا
درون من یکی شد باز اینجا
هوش مصنوعی: وقتی او را در آن مقام دیدم، دوباره حس کردم که در درون من یکی شده است و به جای قبلی خود بازگشته‌ام.
حقیقت دامگاه لامکان داشت
بمنقار او نمود جان جان داشت
هوش مصنوعی: در حقیقت، وجود جاودانه و بی‌نهایت به شکل خاصی در انتظار ماست و آنچه برای زندگی‌امان اهمیت دارد، به ما نشان داده می‌شود.
از آن شهباز را پرواز دیدم
نمودخود بجانان باز دیدم
هوش مصنوعی: من پرواز یک شهباز را دیدم و در آن moment، خود را در حال ملاقات با معشوقه‌ام یافتم.
یکی دیدم در آن حضرت طرایق
یقین من بودمش عین حقایق
هوش مصنوعی: من فردی را دیدم که در آن مقام، راه‌های یقین من را به چشم حقیقت می‌دید.
همه در چنگل شهباز مانده
همه در عشق صاحب راز مانده
هوش مصنوعی: همه در تنگنا و سختی گرفتار شده‌اند و هر کس در عشق و دوستی به اسرار و رموزی دست نیافته و یا آن را درک نکرده است.
چو راز خود مرا شد فاش اینجا
حقیقت من بُدم نقاش اینجا
هوش مصنوعی: وقتی که راز درونم برایم آشکار شد، فهمیدم که حقیقت وجود من در اینجا به تصویر کشیده شده است.
منم نقاش مر ذاتی که پیداست
حقیقت عین ذراتی که پیداست
هوش مصنوعی: من هنرمند ذات و ماهیت چیزهایی هستم که مشهود و قابل دیدن هستند.
همه در دست من گریان و زارند
همه از شوقم اینجا بیقرارند
هوش مصنوعی: همه‌ی افرادی که دور و بر من هستند، از شادی و شوق به شدت بی‌تاب و نگرانند.
همه با من سخن گویند اینجا
ز من هم راز من جویند اینجا
هوش مصنوعی: همه در اینجا با من صحبت می‌کنند و از من می‌خواهند تا رازهایم را برایشان فاش کنم.
نمودم آنچه بنمودم یقینش
از اینجا گه ربودم من یقینش
هوش مصنوعی: آنچه را که به نمایش گذاشتم، مطمئنم که از اینجا به دست آوردم.
چو از صورت برونش آوریدم
شود من من در او اینجا پدیدم
هوش مصنوعی: وقتی که او را از ظاهر و شکلش جدا کردم، در واقع وجود واقعی خودم را در او پیدا کردم.
حقیقت جهد باید کرد زین راز
که ماند اینجا بیک سوزن یقین باز
هوش مصنوعی: برای درک حقیقت، باید تلاشی جدی انجام داد، زیرا آنچه در اینجا باقی مانده است، تنها نقطه‌نظری از یقین و شناخت عمیق‌تر است.
بمانی بایزید اینک تو بشناس
منم عیسی تو این مینوش و خوش باش
هوش مصنوعی: اگر تو در اینجا بمانی، بایزید، حالا تو باید مرا بشناسی. من همان عیسی هستم. این شراب را بنوش و خوشحال باش.
اگرمانی بیک سوزن بمانده
تو باشی کمتر از یک زن بمانده
هوش مصنوعی: اگر تو تنها بمانی و هیچ چیز نداشته باشی، ارزش تو کمتر از یک زن تنها خواهد بود.
حقیقت وزن صاحب شرع آنست
که عین هستی حق جاودانست
هوش مصنوعی: حقیقت و واقعیت در نظر شخصی که به قوانین دینی آشناست، این است که وجود و هستی خداوند، ابدی و پایدار است.
حقیقت عین هستی خداوند
نگه میکن که تا چند است در چند
هوش مصنوعی: حقیقت، نشان دهنده وجود خداوند است که به ما می‌آموزد که زندگی در چه چیزی و به چه شیوه‌ای ادامه دارد.
حقیقت آنچه بینی آفرینش
همه پیدا نگر در عین بینش
هوش مصنوعی: همه آنچه که در جهان می‌بینی، حقیقت آفرینش است. بنابراین، با دقت و با دیدی عمیق به آنچه در اطرافت است نگاه کن.
از اول آسمان بنگر تو درخویش
حقیقت پردهٔ آورده در پیش
هوش مصنوعی: از آغاز آسمان به خودت نگاه کن، حقیقتی را می‌بینی که پرده‌ای بر آن افکنده شده است.
دگر عرش و فلک با مهرو با ماه
درون تست و تو خورشید این راه
هوش مصنوعی: دیگر آسمان و ستاره‌ها با عشق و زیبایی در وجود توست و تو در این مسیر، روشنی و درخشش هستی.
تو خورشیدی بجان بنگر حقیقت
بما چشمت بود اندر حقیقت
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی هستی که به جان خود نگاه می‌کنی و حقیقت را درک می‌کنی، چشمت هم در فهم حقیقت به کار می‌آید.
دگر عرشت دل است و دل در اسرار
از این معنی بود اینجا خبردار
هوش مصنوعی: دل انسان به چنان مرتبه‌ای در می‌آید که درک عمیق‌تری از اسرار زندگی پیدا می‌کند و این آگاهی، او را از حقیقت‌های پنهان خبر می‌دهد.
توئی چرخ فلک گردان نموده
ز سرّ ذات تو حیران نموده
هوش مصنوعی: تو مانند چرخ فلک هستی که با حرکت خود، همه چیز را دستخوش حیرت و شگفتی کرده‌ای.
فلک اینجا توئی تا چند گردی
فلک شاید که گردی در نوردی
هوش مصنوعی: آسمان اینجا تویی، پس چرا همچنان در حال چرخش هستی؟ شاید به خاطر این است که در حال گذر و دگرگونی هستی.
ز عرش دل در اینجا گه نظر کن
درون خویش روح الله خبر کن
هوش مصنوعی: از عرش دل به اینجا نگاه کن و درون خودت را بررسی کن، خبر از روح الهی را بگیر.
اگر چه عرش دل آمده درین راه
حقیقت فرش کل آمد درین راه
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قلب آدمی به جایگاه بلندی رسیده، در مسیر حقیقت، همه چیز به سادگی و تواضع فرش شده است.
اگر از عرش اعظم راز جوئی
که عیسی از چهارم باز جوئی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از بالاترین مقام شناخت و حقیقت چیزی بپرسی، بهتر است که از مسیحیت و آموزه‌های او اطلاعات بگیری.
چو عیسی در درون عرش پیداست
حقیقت عکس او بر فرش پیداست
هوش مصنوعی: همچون عیسی که در درون عرش و آسمان‌ها وجود دارد، حقیقت وجود او در زمین و بر روی فرش نیز نمایان است.
تو عیسی جوی اینجا بازره گرد
که چون عیسی شوی اندر جهان فرد
هوش مصنوعی: ای عیسی، در اینجا بگرد و جستجو کن تا شاید مانند عیسی در این دنیا بی‌نظیر شوی.
همه گفتم سخن ای شیخ دانی
توئی چرخ و فلک عرش نهانی
هوش مصنوعی: ای شیخ، من همه حرف‌هایم را به تو گفتم، تو هستی که به خوبی می‌دانی چرخ و فلک و عرش پنهان چیست.
درون تست پیدا گرچه مایم
ترا این رازها بوده است دایم
هوش مصنوعی: در درون تو چیزهایی نهفته است که ما هم آن را می‌دانیم. این اسرار همیشه وجود داشته‌اند.
در این ره همچو عیسی باش آزاد
ز عشق دوست ده هان جمله بر باد
هوش مصنوعی: در این مسیر باید مثل عیسی آزاد از عشق دوست باشی و به همه چیز بی‌توجهی کنی.
چو عیسی زنده میرای زنده دل پاک
که تا چون خر نمانی در گل و خاک
هوش مصنوعی: اگر دلی پاک و زنده داشته باشی، مانند عیسی که زنده است، به سرنوشت کسانی که در دنیای مادی غرق شده‌اند، دچار نمی‌شوی. این دلیلی است برای اینکه از مشکلات و سختی‌های زندگی رها شوی و در زشتی‌ها گرفتار نمانی.
چو عیسی گر شوی از خویش بیزار
بمانی زنده دل در حضرت یار
هوش مصنوعی: اگر مثل عیسی از خودخواهی و منیت دور شوی، در دل زنده و شاداب خواهی ماند و در نزد دوست الهی قرار خواهی گرفت.
بنور عشق گر عیسی به بینی
ز دید او یقین مولا به بینی
هوش مصنوعی: اگر با نور عشق و محبت کسی را ببینی، مانند عیسی، از دیدن او به یقین می‌رسی که او مولا و سرور است.
ز عیسی گر خبرداری خبردار
ترا چون او بباید رفت ناچار
هوش مصنوعی: اگر از عیسی آگاهی پیدا کنی، باید مثل او به سفری بروی که ناگزیر است.
خریدار جواهر بایزید است
که اسرار خدائی را بدیده است
هوش مصنوعی: خریدار جواهر بایزید، کسی است که رازهای الهی را درک کرده است.
خریدار است اینجا جوهر ذات
بدو نازان حقیقت جمله ذرات
هوش مصنوعی: در اینجا، کسی به دنبال ارزش واقعی و عمیق وجود است و در حقیقت، همه چیز را با دقت و نازک‌خواهی بررسی می‌کند.
حقیقت بایزیدم بازمانده
عجایب مانده اندر راز مانده
هوش مصنوعی: حقیقت من بایزید، باقی‌مانده‌ی شگفتی‌هایی است که در راز و رمز باقی مانده‌اند.
سؤال کودکانه کردی از من
ترا اسرار گفتم جمله روشن
هوش مصنوعی: تو سوالات ساده و کودکانه‌ای از من پرسیدی و من هم تمام رازهای خود را به روشنی برایت بازگو کردم.
اگر عیسی صفت آئی تو بردار
کنم بردارت اینجا از نمودار
هوش مصنوعی: اگر تو به ویژگی‌های عیسی بیایی، من هم برات احترام قائلم و تمام و کمال از تو پشتیبانی می‌کنم.
اگر بردار ما آیی زمانی
ترا بردار بنمایم عیانی
هوش مصنوعی: اگر به من نزدیک شوی، زمانی را خواهی دید که جلوه‌ای از خود را به تو نشان می‌دهم.
اگر بردار آیی از دل پاک
چو عیسی جان شود در جسم تو پاک
هوش مصنوعی: اگر از دل پاک و بی‌آلایش خود نیکوکاری را انجام دهی، روح تو مانند عیسی زندگی و نور خواهد یافت و جسم تو نیز از پاکی بهره‌مند خواهد شد.
چو عیسی جان شوی در عالم کل
تو باشی در یقین روح الله کل
هوش مصنوعی: اگر مانند عیسی در جهان روح و جان شوی، در آن صورت به یقین در حکم روح خدا خواهی بود و در همه جا وجود خواهی داشت.
منم امروز اندر پایداری
چو عیسی زمان در بیقراری
هوش مصنوعی: امروز من در حال ایستادگی هستم، مانند عیسی که در زمان بی‌قراری و آشفتگی به ثبات رسیده بود.
وصال اندر فراقم دست داده
مرا دلدار جام مست داده
هوش مصنوعی: در حالتی که از هم دور هستم، معشوق من را در آغوش گرفته و به من نوشیدنی مسکّر و شگفتی بخش داده است.
چنان از جام معنی مست گشتم
که در ذات خدا پیوست گشتم
هوش مصنوعی: چنان غرق در عمق معانی شدم که به حقیقت و وجود خداوند نزدیک شدم و پیوند خوردم.
مرا دلدار جامی داد امروز
ز دستش خوردم آن جام دلفروز
هوش مصنوعی: امروز دلداده‌ام جامی به من داد و من از دست او آن جام زیبا را نوشیدم.
حقیقت انبیا و اولیایم
ابا روح الله اینجا آشنایم
هوش مصنوعی: حقیقت پیامبران و دوستانم در این مکان با روح الله برای من آشناست.
خدائی دارم اینجا در یقین من
از آنم در دو عالم پیش بین من
هوش مصنوعی: من در اینجا خدایی دارم که برای من یقین است و در دو جهان، دیدگاه من از آن نشأت می‌گیرد.
از آنم در حقیقت پیشوائی
که دارم در همه عین خدائی
هوش مصنوعی: من در واقع پیشوایی هستم که در تمامی جهات مانند خداوندی هستم.
خدائی یافتم اینجا نهانی
دگر اسرار و انوار معانی
هوش مصنوعی: در اینجا، من یک حقیقت عمیق و پنهان را کشف کرده‌ام، که دیگر نیازی به رازها و روشنایی‌های معانی ندارد.
اناالحق یافتم از راز خود باز
منم اینجا حقیقت هم سرافراز
هوش مصنوعی: من به حقیقت خود دست یافتم و از راز وجودم آگاه شدم. در اینجا هستم تا به حقیقت افتخار کنم.
سرافرازم میان عاشقان من
خبر دارم حقیقت واصلان من
هوش مصنوعی: من با افتخار در میان عاشقان قرار دارم و از حقیقت و راه یافتگان به شناخت آگاهی دارم.
ز جانان برخورید امروز اینجا
حقیقت رهبرند امروز اینجا
هوش مصنوعی: امروز در اینجا، حقیقت از عشق و معشوق الهام گرفته و رهبری می‌کند.
وصال امروز عین الناس دارند
همه در سوی نور ما شتابند
هوش مصنوعی: امروز همه افراد در تلاشند تا به ما نزدیک شوند و به سوی نور ما حرکت می‌کنند.