گنجور

بخش ۳۰ - در اسرار دل و تفسیر قرآن مجید گوید

دلا قرآن نمودت جان جانان
بگفتت رازها در عین اعیان
دلا واصل ز قرآنی بمانده
بیک ره دست خود از جان فشانده
دلا واصل ز قرآنی و ذرات
که مکشوفست بر توکل آیات
دلا واصل ز قرآنی در آخر
که راز دوست میدانی در آخر
ترا معنی قرآن رخ نموده است
ترا هر لحظه صد پاسخ نموده است
یقین چون بیگمانی از رخ یار
همین میخوان که اینست پاسخ یار
چه گوئی وصف او چون میندانی
وگر قرآن چگونه وصف خوانی
تمامت کاملان راه دیده
که اینجا گاه الحق شاه دیده
چو در قرآن نظر کردند اینجا
بخواندند و خبر کردند اینجا
همه ذرّات را از سر آیات
که در آخر شما را هست در ذات
همه گفتند سر ذات با تو
که اینجا گه یقین خود اوست با تو
ترا اسرار چون حبل الورید است
در این آیینه جانانت بدیده است
در این آیینه نزدیکست دلدار
ولیکن می نهٔ اینجا خبردار
در این آیینه او باتست بنگر
درین منزل یقین راهست بنگر
ابا تو یار اینجا در میانست
ولیکن آشکارا نی نهانست
ابا تو یار تو اینجا ندیده
دمادم گویدت بگشای دیده
ابا تو یار اینجا آشنا شد
توئی بیگانه و او آشنا شد
ندیدی آنچه کام جسم و جان بود
که دلدارت در اینجا گه عیان بود
عیان بد یار ما را در نهانی
گشاد آخر در اینجا در نهانی
دمادم میگشاید بند از بند
اباتست و تو اورا خویش و پیوند
زاو تا تو رهی بسیار خود نیست
دوئی بینی وگرنه ذات یکی است
ز یکی بازدان او را تو درخویش
حجابت صورتست اینجای در پیش
وگرنه هیچ پنهان نیست در تو
یقین پیدا و کل یکیست درتو
ز قرآنی خبردار و ز معنی
ز دنیائی خبردار و زعقبی
همه با تو دلا تو هیچ داری
که این نقش صور پرپیچ داری
چه خواهی کرد با این صورت خود
که او اینجا نماید نیک یابد
از این صورت ترا کی درگشاید
ترامعشوق اینجا کی نماید
درین گرداب صورت دل نماندی
بحسرت پای اندر گل نماندی
ترا ای دل سخن بسیار مانده است
در آخر نقطه در پرگار مانده است
سخن از کشف و اسرار است ای دوست
که تا کلی برون آئی تو از پوست
مرا مقصود اینست آخر کار
که نی نقطه بمانده است ونه پرگار
بجز جانان همه اینجا هبادان
یقین خویشتن اندر فنا دان
بقا اندر فنا دیده است عطار
اگرچه در فنا آید یقین بار
فنا اندر بقا و دید جانان
ترا این درد و آنگه عین درمان
فنا دیدم بقای جاودانی
بقا اندر فنا و زندگانی
فنا جوی آخر کار و بقا یاب
در این عین فنا دید بقا یاب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا قرآن نمودت جان جانان
بگفتت رازها در عین اعیان
هوش مصنوعی: ای دل، قرآن جانان به تو جان می‌دهد و اسرار را در چهره حقیقت به تو می‌گوید.
دلا واصل ز قرآنی بمانده
بیک ره دست خود از جان فشانده
هوش مصنوعی: ای دل، تو با دستیابی به معانی قرآنی، در کمال قرب به خدا قرار گرفته‌ای و جان خود را برای رسیدن به این هدف فدای عشق کرده‌ای.
دلا واصل ز قرآنی و ذرات
که مکشوفست بر توکل آیات
هوش مصنوعی: ای دل، تو به حقیقت آیات قرآن رسیدهای و حقایق که بر تو درباره توکل آشکار شده، برایت نمایان است.
دلا واصل ز قرآنی در آخر
که راز دوست میدانی در آخر
هوش مصنوعی: ای دل، در انتها به حقیقتی پی می‌بری که از قرآن فراگرفته‌ای و آن این است که راز دوست را می‌دانی.
ترا معنی قرآن رخ نموده است
ترا هر لحظه صد پاسخ نموده است
هوش مصنوعی: تو با معنا و مفاهیم قرآن آشنا شده‌ای و در هر لحظه پاسخ‌ها و دلیل‌های زیادی در دل تو شکل می‌گیرد.
یقین چون بیگمانی از رخ یار
همین میخوان که اینست پاسخ یار
هوش مصنوعی: حقیقت و اطمینان به اندازه‌ای از چهره دوست روشن است که همین صحبت می‌کند که این پاسخ اوست.
چه گوئی وصف او چون میندانی
وگر قرآن چگونه وصف خوانی
هوش مصنوعی: چه بگویم درباره‌ او وقتی که نمی‌شناسی‌اش؟ و چطور می‌توانی قرآن را توصیف کنی وقتی خودت از معانی‌اش آگاه نیستی؟
تمامت کاملان راه دیده
که اینجا گاه الحق شاه دیده
هوش مصنوعی: تمامی کاملان و اهل معرفت اینجا را دیده‌اند و این مکان، حقیقتاً درگاه و محل ظهور شاهانه است.
چو در قرآن نظر کردند اینجا
بخواندند و خبر کردند اینجا
هوش مصنوعی: وقتی در قرآن نگاه کردند، اینجا خواندند و خبر دادند.
همه ذرّات را از سر آیات
که در آخر شما را هست در ذات
هوش مصنوعی: تمام ذرات عالم از نشانه‌هایی تشکیل شده‌اند که در نهایت به حقیقت وجود شما اشاره می‌کنند.
همه گفتند سر ذات با تو
که اینجا گه یقین خود اوست با تو
هوش مصنوعی: همه گفتند که در ذات و ماهیت، خود آن حقیقتی که در اینجا هست، همراه توست.
ترا اسرار چون حبل الورید است
در این آیینه جانانت بدیده است
هوش مصنوعی: سر را تو از دل خود خوب می‌شناسی؛ زیرا آینه جانت، رازهای تو را به وضوح نشان می‌دهد.
در این آیینه نزدیکست دلدار
ولیکن می نهٔ اینجا خبردار
هوش مصنوعی: در این آینه، دلبر نزدیک به نظر می‌رسد، اما در واقع اینجا خبری از او نیست و تنها خیالی است.
در این آیینه او باتست بنگر
درین منزل یقین راهست بنگر
هوش مصنوعی: در این آینه خودت را ببین، در این مکان یقینا راهی وجود دارد، به آن دقت کن.
ابا تو یار اینجا در میانست
ولیکن آشکارا نی نهانست
هوش مصنوعی: در اینجا دوستان و همراهان وجود دارند، اما آنها به وضوح دیده نمی‌شوند و در واقع در خفا هستند.
ابا تو یار تو اینجا ندیده
دمادم گویدت بگشای دیده
هوش مصنوعی: دوست من در اینجا حضور ندارد و هر لحظه به تو می‌گوید چشمانت را باز کن.
ابا تو یار اینجا آشنا شد
توئی بیگانه و او آشنا شد
هوش مصنوعی: با تو، یار من در اینجا به آشنایی رسید، در حالی که تو برای او غریبه‌ای و او برای تو آشنا شده است.
ندیدی آنچه کام جسم و جان بود
که دلدارت در اینجا گه عیان بود
هوش مصنوعی: آیا تا به حال آنچه که موجب خوشحالی جسم و روح می‌شود را ندیده‌ای؟ زیرا محبوبت در اینجا به وضوح حضور دارد.
عیان بد یار ما را در نهانی
گشاد آخر در اینجا در نهانی
هوش مصنوعی: آشکار شدن دوست ما در خفا باعث شد که در نهایت، در اینجا نیز در خفا، رازها فاش شود.
دمادم میگشاید بند از بند
اباتست و تو اورا خویش و پیوند
هوش مصنوعی: هر لحظه، در حال گشودن زنجیرها و آزادی از محدودیت‌هاست و تو او را به خانواده و ارتباطات نزدیک خود مربوط می‌سازیش.
زاو تا تو رهی بسیار خود نیست
دوئی بینی وگرنه ذات یکی است
هوش مصنوعی: تا زمانی که در مسیری هستی، راهی نیست که دو چیز را ببینی. اگر غیر از این باشد، ذات حقیقت یکی است.
ز یکی بازدان او را تو درخویش
حجابت صورتست اینجای در پیش
هوش مصنوعی: از یک دیگر او را به خود بازگردان، چرا که حجاب تو در اینجا، صورت اوست.
وگرنه هیچ پنهان نیست در تو
یقین پیدا و کل یکیست درتو
هوش مصنوعی: اگر درونی نداشته باشی که پنهان باشد، در تو همه‌چیز واضح است و در نهایت همه چیز به یک حقیقت واحد برمی‌گردد.
ز قرآنی خبردار و ز معنی
ز دنیائی خبردار و زعقبی
هوش مصنوعی: از قرآن آگاه شو و به معانی آن توجه کن، از دنیا و چگونگی آن اطلاع پیدا کن و همچنین از زندگی پس از مرگ نیز مطلع باش.
همه با تو دلا تو هیچ داری
که این نقش صور پرپیچ داری
هوش مصنوعی: همه به تو توجه دارند، اما تو چیزی در چنته نداری که این ظاهر پیچیده و زیبا را به نمایش می‌گذاری.
چه خواهی کرد با این صورت خود
که او اینجا نماید نیک یابد
هوش مصنوعی: چه کار می‌خواهی با چهره‌ات بکنی وقتی او اینجا می‌آید و تو را زیبا می‌بیند؟
از این صورت ترا کی درگشاید
ترامعشوق اینجا کی نماید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از این چهره چه کسی می‌تواند پرده بردارد و عشق در این مکان چگونه می‌تواند خود را نشان دهد. به عبارت دیگر، شاعر از دشواری‌ها و موانع شناخت عشق و زیبایی سخن می‌گوید.
درین گرداب صورت دل نماندی
بحسرت پای اندر گل نماندی
هوش مصنوعی: در این پیچ و تاب زندگی، دیگر نشانه‌ای از دل باقی نمانده است و تو نیز با حسرت در گلی که در آن گیر کرده‌ای، نمانده‌ای.
ترا ای دل سخن بسیار مانده است
در آخر نقطه در پرگار مانده است
هوش مصنوعی: ای دل، تو سخنان زیادی برای گفتن داری، اما همه‌چیز در نقطه‌ای ثابت و بی‌تحرک مانده است.
سخن از کشف و اسرار است ای دوست
که تا کلی برون آئی تو از پوست
هوش مصنوعی: ای دوست، سخن از رازها و دانسته‌های عمیق است، و این که تا زمانی که تو از قید و بندهای ظاهری و دنیوی رها نشوی، به این اسرار پی نخواهی برد.
مرا مقصود اینست آخر کار
که نی نقطه بمانده است ونه پرگار
هوش مصنوعی: من در اینجا به دنبال هدف نهایی‌ام هستم، جایی که نه نشانه‌ای از ایستایی باقی مانده و نه راهنمایی برای ادامه مسیر.
بجز جانان همه اینجا هبادان
یقین خویشتن اندر فنا دان
هوش مصنوعی: غیر از محبوب، همه کسانی که اینجا هستند، یقیناً درگیر دوستی‌های ناپایدار و بی‌ارزش‌اند. آنها باید بدانند که در نهایت همه چیز به فنا می‌رود و هیچ‌چیز جز عشق واقعی پایدار نیست.
بقا اندر فنا دیده است عطار
اگرچه در فنا آید یقین بار
هوش مصنوعی: عطار مشاهده کرده است که در وجود فانی نیز بقا و حیات وجود دارد، هرچند که در نهایت به فنا می‌رسیم و این حقیقتی است که قطعا پذیرفته‌شده است.
فنا اندر بقا و دید جانان
ترا این درد و آنگه عین درمان
هوش مصنوعی: در حضور جاودانگی، آگاهی واقعی تو را به درد می‌آورد و سپس همان آگاهی می‌شود داروی این درد.
فنا دیدم بقای جاودانی
بقا اندر فنا و زندگانی
هوش مصنوعی: من در نابودی، دائمی بودن را مشاهده کردم؛ وجود دائمی در درون نابودی و زندگی.
فنا جوی آخر کار و بقا یاب
در این عین فنا دید بقا یاب
هوش مصنوعی: در نهایت، به دنبال نابودی نرو، بلکه در این نابودی بقا را جستجو کن و برافراشته شو.