گنجور

بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست

اگر خود پرده برگیردزرویش
تو خودبینی و او در گفت وگویش
اگر خود پرده بردارد ز رخسار
وجود خود به بینی بیشکی یار
اگر خود پرده برگیرد تمامت
مر این معنی ابا خاص است و عامت
همه دیدار جانانست در کل
که وی در پرده پنهانست در کل
چو او در پرده باشد خود که بینی
تو او را بین اگر صاحب یقینی
چو او در پرده باشد پس که باشد
بجز او در نظر شاها که باشد
همه دلها ز عشق او پر از خون
که تا کی آید او از پرده بیرون
همه دلها از این حسرت کبابست
کسی کاین یافت اندر بحر بابست
هر آنکو روی جانان دید امروز
یقین شد بیشکی در دید پیروز
سخن از مغز جان میگویم ای شیخ
همه ازجان جان میگویم ای شیخ
اگر این باز دانستی چومائی
من و تو چون یکیم اندر خدائی
جدائی نیست اما فرق اینست
که منصور این زمان مر شاه بین است
بکل شد شاه منصور اندرین راز
بمعنی پرده از رخسار شد باز
زوصلش آنچنان پیداست جانان
که اصل صورت او گشت پنهان
چو اصل صورت او از خدا بُد
هم اندر خود اناالحق گو خدا بُد
همان بودی که اول بود از یار
هم از آن بود شد کلّی پدیدار
هم از آن بود کلی گشت نابود
چو شد آن بود کلی گشت معبود
مرا معبود میبایست دیدم
به معنی حقیقی در رسیدم
مرا معبود میبایست در دید
بدیدم در درون از عین توحید
ز توحیدم چو معبودم عیان است
ز معبودم همه شرح و بیانست
حقیقت هر که چون من یار بیند
یکی اندر یکی اسرار بیند
یقین من کنون عین الیقین است
نمود عشق جانان این چنین است
درین توحید کل شیخانظر کن
همه ذرات خود زیر و زبر کن
ازین وعظی که گفتت ذات منصور
از آن مر فهم کن آیات منصور
درین آیاتها کز لامکانست
نظر میکن که شرح جان جانست
درین آیاتها اینجا خبر یاب
حقیقت جملگی اندر نظر یاب
درین آیاتها بنگر نهانی
ز هر آیاتها شرح و بیانی
فروخوان و بگو با مرد دیندار
که تاگردد چو ما او صاحب اسرار
نهان و آشکارا دیدهام من
نهان از بود کل بگزیدهام من
نهان بگزیدهام اینجا حقیقت
که پیدائی بُدم عین طبیعت
نهان بیشک خدا بود اندر اینجا
که در پیدا رخ او بنمود اینجا
نهان بیشک خدا بُد کس ندانست
نمود بود خود را او بدانست
نمودن بانمود اینجا حقیقت
بدین صورت نهان پیدا حقیقت
نه منصورست او ذاتست بنگر
اناالحق گوی ذراتست بنگر
کنون اینجا حقیقت شد تمامی
کنون پخته شد شیخا ز خامی
ز خامی پخته شو شیخا کنون تو
حقیقت پخته باش و رهنمون تو
ز خامی پختهٔ در کل اسرار
کنون شیخا یکی بینی ز اسرار
ز خامی پختهٔ و نور ذاتی
چه غم داری چو با منصور ذاتی
ز یکرنگی ترا مقصود باشد
ز یک ذاتی ترا معبود باشد
ز یکرنگی رسی در مسکن خویش
ببینی جملگی را بیشکی بیش
ز یکرنگی همه مردان رسیدند
بمنزلگاه و روی یار دیدند
ز یکرنگی زدند اینجایگه دم
نمود جان جان دیدند دمدم
ز یکرنگی رخ جانان خود را
شدند و گم شدند اندر احد را
ز یکرنگی در اینجاگاه جانند
درون بود کل ذات عیانند
ز یکرنگی در اینجا راز بین تو
همان یکرنگی خود بازبین تو
ز یکرنگی خود اندر نشانند
که تا باشد حقائق را ندانند
ز یکرنگی خود داری خبر تو
در آن یکرنگی خود کن نظر تو
ز یکرنگی خود آگاه شو باز
چو اوّل اندر اینجا شاه شو باز
ز یکرنگی بسی اسرار گویند
در این معنی حقیقت یار جویند
ز یکرنگی بسی اینجا زدم دم
ولی کی باز بیند بیشک آن دم
که در لاقربت الّا به بیند
پس آنگه حضرت والا به بیند
اگر یکرنگ خواهی شد درین راه
در آخر شاه خواهی بُد در این راه
اگر یکرنگ خواهی شد چو مردان
بجز لامنگر و اسرار لادان
اگر یکرنگ خواهی شد به لاتو
ز اول بایدت شد کل فنا تو
اگر یکرنگ خواهی شد چو منصور
مبین ظلمت حقیقت این همه نور
اگر یکرنگ خواهی شد تو در ذات
حقیقت محو گردان در یکی ذات
اگر یکرنگ گردی ذات بینی
که کل ذاتی و آنگه راز بینی
اگر یکرنگ گردی بیچه و چون
برت موئی نماید هفت گردون
اگر یکرنگ گردی ذات باشی
تو جان جملهٔ ذرات باشی
دو بینی تو هم اینجا نموده است
نمیدانی کت اینجاگه چه بوده است
دو بینی میکنی زان در بلائی
کجاهرگز رسی در روشنائی
دو بینی میکنی ز آن ماندهٔ باز
خدائی کردهٔ ز انجام و آغاز
دو بینی میکنی اندر بلایت
دمادم مینماید او لقایت
ز تو یک لحظه جانان نیست خالی
ولیکن این چنین افتاده خالی
ز تو یک لحظه جانان نیست فارغ
چه گویم چون نهٔ اینجای بالغ
ز تو یک لحظه جانان نیست بی دید
نمیبینی تو او در عین توحید
گناه آفتاب اینجایگه نیست
ولیکن کور را دیدار ره نیست
رهی بس ناخوش است و منزلی خوش
ولیکن راه بر کور است ناخوش
چو نفس کور اینجا ره نبیند
بمنزل کی رسد کو شه ببیند
چو نفس کور اینجا شد گرفتار
بمنزل کی ببیند او رخ یار
چونفس کور اینجا بازمانده است
یقین در حرص و اندر آزماندست
چو نفس کور را بینا کند شاه
بیابد او بمنزل چون کند راه
همه مقصود ما نفس است اینجا
کزین کوری شود اینجای بینا
همه مقصود ما نفس است غدار
که تا گردد زخواب جهل بیدار
همه مقصود ما نفس است بیشک
کزین عین دوئی بیند همه یک
همه مقصود ما اینست ای شیخ
که جان اینجای یک بین است ای شیخ
اگر شد نفس بینا اندرین سر
نمود باطن او را هست ظاهر
اگر شد نفس بینا سالک آید
پس آنگه هر دو وصل او گشاید
اگر شد نفس بینا در شریعت
بیابد بیشکی پیر حقیقت
اگر شد نفس بینا همچو عشاق
اباجان گردد او اینجایگه طاق
اگر شد نفس بینا در یکی است
بداند گر خداهم بیشکی است
اگر شد نفس بینا گشت واصل
شود مقصود او کلی بحاصل
اگر شد نفس بینا در لقایش
یکی بیند نمود جان بجایش
اگر شد نفس بینا ذات گردد
حقیقت ذات اوذرات گردد
حقیقت ره کند در منزل خویش
به بیند ذات بیشک واصل خویش
اگرچه او بمنزلگه رسیده است
همین جا کو جمال شاه دیده است
هنوز از سرّ کل او نیست آگه
عیانی صورتی دیده است نی شه
بوقتی سر کل باید چو من باز
که گردد محو در انجام و آغاز
بوقتی سرّ کل بیند درونش
که مر منصور آید رهنمونش
بوقتی سر کل بیند حقیقت
که خود را پاک آرد در شریعت
ز بهر صورت اینجا گفتگوی است
که صورت این چنین در جست و جویست
ز بهر صورت اینجا جمله درشور
بوند و میرود یک یک سوی نور
گرفتاری جان در صورت افتاد
مر این معنی ابا منصورت افتاد
چو منصور است شیخا اصل دیده
درین صورت ز جانان وصل دیده
بیان ما همه در صورت و جانست
همی آید دمادم راز پنهانست
نه چندان گفت خواهم تا بآخر
شود جانان ترا اینجای ظاهر
نچندان گفت خواهم من در اسرار
که تا گردد ترا جانان پدیدار
بگویم دمبدم تا رهبری تو
تو پردهٔ راه جانان بنگری تو
جمال او درین پرده حقیقت
که اینجا است گم کرده حقیقت
حقیقت شیخ بینا کن دل و جان
که جان و دل درین نفس است پنهان
مدان ذاتی که جز جان دید در دل
کجا بیجان و دل گردند واصل
اگر بی جان و دل واصل نگردی
تو را هرگز نباشد دید مردی
اگر بیجان و دل اینجا نباشی
یکی اندر یکی یکتا نباشی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر خود پرده برگیردزرویش
تو خودبینی و او در گفت وگویش
هوش مصنوعی: اگر او خود را از پرده‌ پنهانی بیرون بیاورد، تو خود را خواهید دید و در مکالمه‌اش متوجه‌اش خواهی شد.
اگر خود پرده بردارد ز رخسار
وجود خود به بینی بیشکی یار
هوش مصنوعی: اگر خود فرد از رازهای وجودش پرده بردارد و چهره‌اش را نشان دهد، آن‌گاه بیش از هر چیزی می‌توانی زیبایی و جذابیتش را ببینی.
اگر خود پرده برگیرد تمامت
مر این معنی ابا خاص است و عامت
هوش مصنوعی: اگر خودت پرده را کنار بزنی، تمام این معنی برای تو خاص و برای دیگران عام خواهد بود.
همه دیدار جانانست در کل
که وی در پرده پنهانست در کل
هوش مصنوعی: تمامی ملاقات‌ها با محبوب در حقیقت به این نکته اشاره دارد که او در پس پرده‌ای از راز و پنهان‌کاری قرار دارد.
چو او در پرده باشد خود که بینی
تو او را بین اگر صاحب یقینی
هوش مصنوعی: وقتی او در پشت پرده باشد، تو چگونه می‌توانی او را ببینی؟ تنها کسی که یقین دارد می‌تواند او را درک کند.
چو او در پرده باشد پس که باشد
بجز او در نظر شاها که باشد
هوش مصنوعی: وقتی او در پس پرده است، پس دیگری در نظر چه کسی می‌تواند باشد؟
همه دلها ز عشق او پر از خون
که تا کی آید او از پرده بیرون
هوش مصنوعی: دل‌های همه از عشق او پر از غم و درد است و این سوال پیش می‌آید که چقدر باید منتظر بمانیم تا او از پشت پرده ظاهر شود.
همه دلها از این حسرت کبابست
کسی کاین یافت اندر بحر بابست
هوش مصنوعی: همه دل‌ها به خاطر این حسرت در آتش‌اند، اما کسی که این گنج را پیدا کرده، در عمق دریاهای معنای زندگی غرق شده است.
هر آنکو روی جانان دید امروز
یقین شد بیشکی در دید پیروز
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز چهره محبوبش را ببیند، به یقین می‌فهمد که در این دیدار، پیروزی به دست آورده است.
سخن از مغز جان میگویم ای شیخ
همه ازجان جان میگویم ای شیخ
هوش مصنوعی: ای شیخ، من از عمق وجود خودم صحبت می‌کنم و همه کلام من از روح و قلبم نشأت می‌گیرد.
اگر این باز دانستی چومائی
من و تو چون یکیم اندر خدائی
هوش مصنوعی: اگر این را بفهمی، می‌بینی که من و تو در حقیقت یکی هستیم در وجود الهی.
جدائی نیست اما فرق اینست
که منصور این زمان مر شاه بین است
هوش مصنوعی: جدایی وجود ندارد، اما تفاوت در این است که در حال حاضر منصور در مقام پادشاه دیده می‌شود.
بکل شد شاه منصور اندرین راز
بمعنی پرده از رخسار شد باز
هوش مصنوعی: شاه منصور به طور کامل راز را فاش کرد، به طوری که پرده از چهره‌اش برداشته شده است.
زوصلش آنچنان پیداست جانان
که اصل صورت او گشت پنهان
هوش مصنوعی: وجود محبوب آن‌قدر واضح و آشکار است که حقیقت و ماهیت واقعی او به نوعی در پس پرده‌ای پنهان شده است.
چو اصل صورت او از خدا بُد
هم اندر خود اناالحق گو خدا بُد
هوش مصنوعی: چون اصل وجود او از خداست، در درونش هم همین معنای خدایی وجود دارد.
همان بودی که اول بود از یار
هم از آن بود شد کلّی پدیدار
هوش مصنوعی: این فرد همان کسی است که در آغاز وجود داشته و از یار نیز متعلق به او بوده است؛ اکنون، به‌طور کامل و آشکار در وجود او نمایان شده است.
هم از آن بود کلی گشت نابود
چو شد آن بود کلی گشت معبود
هوش مصنوعی: به دنبال این هستیم که وقتی چیزی به کمال و اصل خود می‌رسد، از بین می‌رود. به عبارتی، کیفیت و وجود آن چنان در اوج است که به تدریج از دست می‌رود و به نوعی به نقطه‌ای می‌رسد که نمی‌توان آن را دوباره یافت.
مرا معبود میبایست دیدم
به معنی حقیقی در رسیدم
هوش مصنوعی: من باید معبود واقعی‌ام را ببینم و به درک حقیقی از او برسم.
مرا معبود میبایست در دید
بدیدم در درون از عین توحید
هوش مصنوعی: می‌بایست معبود را در نظر ببینم، اما در واقعیت، او را در عمق وحدت و یگانگی خودم مشاهده کردم.
ز توحیدم چو معبودم عیان است
ز معبودم همه شرح و بیانست
هوش مصنوعی: از آنجایی که در دل من فقط توحید و یکتاپرستی وجود دارد، روشن است که معبود من چه کسی است و همه چیز درباره او گفتنی است.
حقیقت هر که چون من یار بیند
یکی اندر یکی اسرار بیند
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند من یاری ببیند، در دل او رازهایی پنهان نهفته است که به هم پیوسته‌اند.
یقین من کنون عین الیقین است
نمود عشق جانان این چنین است
هوش مصنوعی: اکنون من به یقین رسیده‌ام و این یقین کاملاً واضح و روشن است؛ نشانه عشق محبوب به این شکل است.
درین توحید کل شیخانظر کن
همه ذرات خود زیر و زبر کن
هوش مصنوعی: در این وحدت، به همه چیز نگاه کن و هر ذره‌ای از خود را به دقت بررسی کن.
ازین وعظی که گفتت ذات منصور
از آن مر فهم کن آیات منصور
هوش مصنوعی: از سخنرانی‌ای که گفتی، فهمی درست از حقیقت منصور بگیر و نشانه‌های آن را درک کن.
درین آیاتها کز لامکانست
نظر میکن که شرح جان جانست
هوش مصنوعی: در این نشانه‌ها که فراتر از مکان و زمان است، نگاه کن که تفسیر و توضیح جان جان‌هاست.
درین آیاتها اینجا خبر یاب
حقیقت جملگی اندر نظر یاب
هوش مصنوعی: در این آیات، حقیقت را بیاب و همه چیز را در نظر داشته باش.
درین آیاتها بنگر نهانی
ز هر آیاتها شرح و بیانی
هوش مصنوعی: به این نشانه‌ها توجه کن که در آن‌ها هم یک راز نهفته است و هم توضیحات و بیان‌های پنهان.
فروخوان و بگو با مرد دیندار
که تاگردد چو ما او صاحب اسرار
هوش مصنوعی: به مرد باایمان بگو که همچون ما به رازهای معنوی دست یابد و به شناخت عمیق‌تر نائل شود.
نهان و آشکارا دیدهام من
نهان از بود کل بگزیدهام من
هوش مصنوعی: من در درون و بیرون واقعیت‌ها را دیده‌ام و از همه‌ی آنها فقط به وجود خودم توجه کرده‌ام.
نهان بگزیدهام اینجا حقیقت
که پیدائی بُدم عین طبیعت
هوش مصنوعی: در اینجا حقیقت را پنهان کرده‌ام، زیرا وجود من همانند طبیعت است که به وضوح دیده می‌شود.
نهان بیشک خدا بود اندر اینجا
که در پیدا رخ او بنمود اینجا
هوش مصنوعی: در این مکان، حقیقت الهی به خوبی پنهان است و زمانی که چهره آن روشن شد، واضح است که او در اینجا حضور دارد.
نهان بیشک خدا بُد کس ندانست
نمود بود خود را او بدانست
هوش مصنوعی: خداوند به طور پنهانی وجود دارد و هیچ‌کس از او آگاه نیست، اما خود او به خوبی از وجود و ماهیت خود اطلاع دارد.
نمودن بانمود اینجا حقیقت
بدین صورت نهان پیدا حقیقت
هوش مصنوعی: در اینجا، ظاهر چیزها به گونه‌ای نشان داده می‌شود که حقیقت واقعی در پسِ آن پنهان است.
نه منصورست او ذاتست بنگر
اناالحق گوی ذراتست بنگر
هوش مصنوعی: او نه تنها منصور است، بلکه خود او هستی است. به ذرات عالم بنگر و ببین که گوینده حق همو است.
کنون اینجا حقیقت شد تمامی
کنون پخته شد شیخا ز خامی
هوش مصنوعی: اکنون حقیقت در اینجا بروز پیدا کرده و به کمال رسیده است، دیگر از خامی خارج شده و به پختگی دست یافته‌ای.
ز خامی پخته شو شیخا کنون تو
حقیقت پخته باش و رهنمون تو
هوش مصنوعی: از ناپختگی بیرون بیا و اکنون به سطحی بالاتر برس، باید حقیقت را درک کنی و دیگران را راهنمایی کنی.
ز خامی پختهٔ در کل اسرار
کنون شیخا یکی بینی ز اسرار
هوش مصنوعی: از خامی به پختگی رسیده، اکنون ای شیخ، یکی از اسرار را ببین.
ز خامی پختهٔ و نور ذاتی
چه غم داری چو با منصور ذاتی
هوش مصنوعی: اگر نادانی و خام هستی، نگران نباش، زیرا با وجود ذات حقیقی خود، به درک و روشنی دست پیدا می‌کنی.
ز یکرنگی ترا مقصود باشد
ز یک ذاتی ترا معبود باشد
هوش مصنوعی: از یکنواختی تو هدفی وجود دارد، و از یک ذات تو را پرستش می‌کنند.
ز یکرنگی رسی در مسکن خویش
ببینی جملگی را بیشکی بیش
هوش مصنوعی: اگر به یکرنگی و صداقت دست پیدا کنی، در خانه‌ات می‌توانی همه را بدون تردید و با اطمینان ببینی.
ز یکرنگی همه مردان رسیدند
بمنزلگاه و روی یار دیدند
هوش مصنوعی: از صداقت و یکرنگی، همه مردان به مقصد رسیدند و چهره‌ی معشوق را مشاهده کردند.
ز یکرنگی زدند اینجایگه دم
نمود جان جان دیدند دمدم
هوش مصنوعی: از یکنواختی و یکرنگی، اینجا نفس کشید و جان‌ها در لحظه‌ی تازه‌ای الهام گرفتند.
ز یکرنگی رخ جانان خود را
شدند و گم شدند اندر احد را
هوش مصنوعی: از یکسانی و یکنواختی چهره معشوق، جان او به تصویر درآمد و در عمق وجودش ناپدید شد.
ز یکرنگی در اینجاگاه جانند
درون بود کل ذات عیانند
هوش مصنوعی: از یکرنگی و صداقت در این مکان، زندگی واقعی و حقیقت در درون هر فرد نمایان است.
ز یکرنگی در اینجا راز بین تو
همان یکرنگی خود بازبین تو
هوش مصنوعی: از صداقت و یکرنگی در اینجا، به درون خود نگاه کن و راز بین تو را در همان صداقت خودت جستجو کن.
ز یکرنگی خود اندر نشانند
که تا باشد حقائق را ندانند
هوش مصنوعی: از صداقت و یکرنگی خود سخن می‌گویند تا جایی‌که نتوانند واقعیت‌ها را بشناسند.
ز یکرنگی خود داری خبر تو
در آن یکرنگی خود کن نظر تو
هوش مصنوعی: از دوری خودت از پاکی و صداقت، خبر تو را در همان صداقت و یکرنگی جستجو کن.
ز یکرنگی خود آگاه شو باز
چو اوّل اندر اینجا شاه شو باز
هوش مصنوعی: آگاه باش که باید به یکرنگی و صداقت خود توجه کنی و دوباره مانند گذشته به اوج قدرت و آزادی خود بازگردی.
ز یکرنگی بسی اسرار گویند
در این معنی حقیقت یار جویند
هوش مصنوعی: از صفای دل و یکرنگی، سخنان بسیاری گفته می‌شود و در این معنا، حقیقت را جستجو می‌کنند.
ز یکرنگی بسی اینجا زدم دم
ولی کی باز بیند بیشک آن دم
هوش مصنوعی: من از صداقت و یکرنگی خود در اینجا بسیار سخن گفتم، اما چه کسی می‌تواند دوباره آن لحظه را ببیند؟
که در لاقربت الّا به بیند
پس آنگه حضرت والا به بیند
هوش مصنوعی: هر که به نزدیکی حقیقت نرسد، نمی‌تواند مقام بلند را ببیند.
اگر یکرنگ خواهی شد درین راه
در آخر شاه خواهی بُد در این راه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در این مسیر به صداقت و یکرنگی برسی، در نهایت به مقام بالایی مثل شاه خواهی رسید.
اگر یکرنگ خواهی شد چو مردان
بجز لامنگر و اسرار لادان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند مردان واقعی یکرنگ باشی، جز از گناه و رازهای پنهان پرهیز کن.
اگر یکرنگ خواهی شد به لاتو
ز اول بایدت شد کل فنا تو
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به آرامش و ثبات در درون دست یابی، باید از تمام تعلقات دنیایی و فانی گذر کنی.
اگر یکرنگ خواهی شد چو منصور
مبین ظلمت حقیقت این همه نور
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند منصور خالص و یکرنگ شوی، باید تاریکی واقعیت را درک کنی، چرا که این همه نور، نشان‌دهنده‌ی حقیقت نیست.
اگر یکرنگ خواهی شد تو در ذات
حقیقت محو گردان در یکی ذات
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به یک رنگ و یکپارچگی برسی، باید خود را در حقیقت و ذات واقعی محو کنی و به یکی از آنها تبدیل شوی.
اگر یکرنگ گردی ذات بینی
که کل ذاتی و آنگه راز بینی
هوش مصنوعی: اگر به صفا و یکدلی برسید، می‌توانید به ماهیت واقعی خود پی ببرید و سپس به اسرار عمیق‌تر آگاهی پیدا کنید.
اگر یکرنگ گردی بیچه و چون
برت موئی نماید هفت گردون
هوش مصنوعی: اگر صادق و یکرنگ باشی، حتی اگر مشکلات زیادی پیش بیاید، در نهایت جلوه‌ای از زیبایی و قدرت پیدا می‌کنی.
اگر یکرنگ گردی ذات باشی
تو جان جملهٔ ذرات باشی
هوش مصنوعی: اگر با صداقت و پاکی زندگی کنی، می‌توانی به عمق وجود همه موجودات دست یابی.
دو بینی تو هم اینجا نموده است
نمیدانی کت اینجاگه چه بوده است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو با دیدن یا تجربه کردن چیزی، متوجه شده‌ای که در این مکان چه اتفاقاتی افتاده یا چه حالتی وجود داشته است. اما خودت نمی‌دانی که واقعاً در اینجا چه رخ داده است.
دو بینی میکنی زان در بلائی
کجاهرگز رسی در روشنائی
هوش مصنوعی: شما در شرایط سخت و تیره‌ای قرار دارید، اما هرگز نمی‌توانید به روشنایی و آرامش دست پیدا کنید.
دو بینی میکنی ز آن ماندهٔ باز
خدائی کردهٔ ز انجام و آغاز
هوش مصنوعی: تو به تماشای آنچه مانده از خدایی می‌پردازی که آغازی و انجامی دارد.
دو بینی میکنی اندر بلایت
دمادم مینماید او لقایت
هوش مصنوعی: در هر گامی که به بلایت فکر می‌کنم، او به طور مداوم در نظر من جلوه‌گر می‌شود.
ز تو یک لحظه جانان نیست خالی
ولیکن این چنین افتاده خالی
هوش مصنوعی: همیشه در دل و جان من یاد تو هست، اما افسوس که این احساس به نوعی خالی و بی‌محتوا به نظر می‌رسد.
ز تو یک لحظه جانان نیست فارغ
چه گویم چون نهٔ اینجای بالغ
هوش مصنوعی: من از تو یک لحظه هم جدا نیستم، چه بگویم وقتی که در اینجا نمی‌توانم به خودم بیایم.
ز تو یک لحظه جانان نیست بی دید
نمیبینی تو او در عین توحید
هوش مصنوعی: تو هرگز نمی‌توانی لحظه‌ای از جانان را تجربه کنی، چون بدون دیدن او، نمی‌توانی او را در حقیقت واحد خود ببینی.
گناه آفتاب اینجایگه نیست
ولیکن کور را دیدار ره نیست
هوش مصنوعی: مشکل از خورشید نیست که در اینجا نور نمی‌افکند، بلکه مشکل از بینایی کور است که نمی‌تواند راه را ببیند.
رهی بس ناخوش است و منزلی خوش
ولیکن راه بر کور است ناخوش
هوش مصنوعی: راهی که در پیش است، بسیار ناگوار و دشوار به نظر می‌رسد، اما مقصدی که در آن نهایتاً به آن خواهیم رسید، دلپذیر و خوشایند است؛ با این حال، مشکل این است که برای نابینایان، این مسیر ناخوشایند و پرخطر خواهد بود.
چو نفس کور اینجا ره نبیند
بمنزل کی رسد کو شه ببیند
هوش مصنوعی: زمانی که نفس و روح دچار کوری و عدم بینایی باشد، نمی‌تواند راه را ببیند و به مقصدی برسد. در این حالت، چگونه می‌تواند به مقصدی برسد که در آنجا، زیبایی‌ها و حقیقت‌های بزرگ را مشاهده کند؟
چو نفس کور اینجا شد گرفتار
بمنزل کی ببیند او رخ یار
هوش مصنوعی: وقتی نفس بی‌روشنایی در اینجا گرفتار می‌شود، چگونه می‌تواند چهره دوست را ببیند؟
چونفس کور اینجا بازمانده است
یقین در حرص و اندر آزماندست
هوش مصنوعی: این عبارت نشان می‌دهد که در این مکان، انسانی وجود دارد که به سبب حریص بودن و آزمایش کردن، از حقیقت واقعی غافل مانده و در نتیجه به گمراهی افتاده است. او به دلیل نقص در بینش یا آگاهی‌اش گرفتار شده و نتوانسته به درک صحیحی از وضعیت خود برسد.
چو نفس کور را بینا کند شاه
بیابد او بمنزل چون کند راه
هوش مصنوعی: وقتی نفس ناتوان و کور بینا و آگاه شود، شاه به او منزل و راهی را نشان می‌دهد.
همه مقصود ما نفس است اینجا
کزین کوری شود اینجای بینا
هوش مصنوعی: مقصود اصلی ما از حضور در اینجا، خودمان و نفس ماست که از این نادانی و کوری رهایی یابیم و بینایی واقعی پیدا کنیم.
همه مقصود ما نفس است غدار
که تا گردد زخواب جهل بیدار
هوش مصنوعی: همه هدف ما نفس فریبکار است که باید از خواب نادانی بیدار شود.
همه مقصود ما نفس است بیشک
کزین عین دوئی بیند همه یک
هوش مصنوعی: مراد ما در واقع خود ذات انسان است، زیرا از این دیدگاه که دوگانگی وجود دارد، همه چیز را به‌چشم واحد می‌بینیم.
همه مقصود ما اینست ای شیخ
که جان اینجای یک بین است ای شیخ
هوش مصنوعی: تمامی هدف ما این است که ای شیخ، جان و روح در اینجا یکی است.
اگر شد نفس بینا اندرین سر
نمود باطن او را هست ظاهر
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان به درستی و با بصیرت در درون خود بنگرد، باطن او آشکار خواهد شد.
اگر شد نفس بینا سالک آید
پس آنگه هر دو وصل او گشاید
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان بینا شود و درک کند، آن وقت سالک یا جاده‌رو می‌تواند به حقیقت برسد و در این مسیر به دوستی و ارتباط عمیق دست یابد.
اگر شد نفس بینا در شریعت
بیابد بیشکی پیر حقیقت
هوش مصنوعی: اگر انسان به درک و شناخت روشنی برسد، در اصول دین به حقیقت واقعی نائل می‌شود.
اگر شد نفس بینا همچو عشاق
اباجان گردد او اینجایگه طاق
هوش مصنوعی: اگر جان انسان به بصیرت و آگاهی برسد، مانند عاشقان، اینجا در این مکان به برکت می‌آید.
اگر شد نفس بینا در یکی است
بداند گر خداهم بیشکی است
هوش مصنوعی: اگر روح انسان بصیرت پیدا کند، متوجه می‌شود که همه چیز در وجود خداوند شریک است.
اگر شد نفس بینا گشت واصل
شود مقصود او کلی بحاصل
هوش مصنوعی: اگر نفس آدمی بصیرت پیدا کند، به هدف اصلی و کامل خود خواهد رسید.
اگر شد نفس بینا در لقایش
یکی بیند نمود جان بجایش
هوش مصنوعی: اگر در ملاقات او، نفس انسان به بینایی دست یابد، می‌تواند وجود واقعی خود را در جایگاه دیگری مشاهده کند.
اگر شد نفس بینا ذات گردد
حقیقت ذات اوذرات گردد
هوش مصنوعی: اگر نفس آدمی بینا شود و به درک صحیح برسد، در این صورت حقیقت وجودش آشکار خواهد شد و از این حقیقت، تمامی موجودات نمایان خواهند گشت.
حقیقت ره کند در منزل خویش
به بیند ذات بیشک واصل خویش
هوش مصنوعی: حقیقت در خانه خود به تماشا می‌نشیند و ذات خودش را به خوبی درک می‌کند.
اگرچه او بمنزلگه رسیده است
همین جا کو جمال شاه دیده است
هوش مصنوعی: گرچه او به مکان منزلش رسیده، اما اینجا همان مکانی است که جمال شاه را مشاهده کرده است.
هنوز از سرّ کل او نیست آگه
عیانی صورتی دیده است نی شه
هوش مصنوعی: او هنوز از راز و حقیقت بزرگ آگاه نیست، فقط تصویری ظاهری را مشاهده کرده و درک کرده است.
بوقتی سر کل باید چو من باز
که گردد محو در انجام و آغاز
هوش مصنوعی: هر وقت که سرقتی انجام می‌شود، باید مانند من بی‌وقفه به آن توجه کرد تا به سرانجام و آغاز آن پی ببریم.
بوقتی سرّ کل بیند درونش
که مر منصور آید رهنمونش
هوش مصنوعی: وقتی فردی به راز بزرگ و اصلی دست یابد، به درون خود می‌نگرد و متوجه می‌شود که راهنمایی در برابرش قرار دارد، مانند منصوری که به او راه نشان می‌دهد.
بوقتی سر کل بیند حقیقت
که خود را پاک آرد در شریعت
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به حقیقت واقعی خود پی ببرد، باید خود را از آلودگی‌ها پاک کند و به ریشه‌های معنوی و قوانین الهی نزدیک شود.
ز بهر صورت اینجا گفتگوی است
که صورت این چنین در جست و جویست
هوش مصنوعی: به خاطر ظاهر، اینجا گفتگویی وجود دارد که خود این ظاهر در جستجوی چنین گفتگویی است.
ز بهر صورت اینجا جمله درشور
بوند و میرود یک یک سوی نور
هوش مصنوعی: به خاطر جذابیت و زیبایی، همه در اینجا شگفت‌زده و هیجان‌زده هستند و به آرامی به سوی نور راه می‌افتند.
گرفتاری جان در صورت افتاد
مر این معنی ابا منصورت افتاد
هوش مصنوعی: مشکل جان در قالب ظاهری به وجود آمده است و این مفهوم بر تو، ای ابا منصور، مشخص شده است.
چو منصور است شیخا اصل دیده
درین صورت ز جانان وصل دیده
هوش مصنوعی: ای شیخ، مانند منصور، در این ظاهر، حقیقتی وجود دارد که به سبب دیدن معشوق، به جان وصل می‌شود.
بیان ما همه در صورت و جانست
همی آید دمادم راز پنهانست
هوش مصنوعی: همه سخنان ما در ظاهر و باطن وجود دارد و هر بار که کلامی از ما بیرون می‌آید، یک حقیقت پنهان در آن نهفته است.
نه چندان گفت خواهم تا بآخر
شود جانان ترا اینجای ظاهر
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم زیاد صحبت کنم تا اینکه توی وجودت نهایی شود و به مراد دل برسی.
نچندان گفت خواهم من در اسرار
که تا گردد ترا جانان پدیدار
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم در مورد رازها زیاد صحبت کنم تا اینکه محبوب تو نمایان شود.
بگویم دمبدم تا رهبری تو
تو پردهٔ راه جانان بنگری تو
هوش مصنوعی: می‌خواهم مدام بگویم که تو، در راهی که به محبوب می‌رسد، باید مراقب باشی و توجه داشته باشی.
جمال او درین پرده حقیقت
که اینجا است گم کرده حقیقت
هوش مصنوعی: زیبایی او در این پرده‌ای که در اینجا قرار دارد، حقیقت واقعی خود را گم کرده است.
حقیقت شیخ بینا کن دل و جان
که جان و دل درین نفس است پنهان
هوش مصنوعی: ای حقیقت، دل و جان مرا روشن کن، زیرا جان و دل در این نفس پنهان هستند.
مدان ذاتی که جز جان دید در دل
کجا بیجان و دل گردند واصل
هوش مصنوعی: به کسی که جز روح و جان در دل چیز دیگری نمی‌بیند، نمی‌توان گفت که بی‌روح است، زیرا قلب و جان او در همین حال که بی‌جان به نظر می‌رسد، به حقیقت وصل است.
اگر بی جان و دل واصل نگردی
تو را هرگز نباشد دید مردی
هوش مصنوعی: اگر تو بدون عشق و احساس به مقام و معرفتی نرسی، هرگز کسی تو را نخواهد شناخت.
اگر بیجان و دل اینجا نباشی
یکی اندر یکی یکتا نباشی
هوش مصنوعی: اگر تو به اینجا نیامده و حاضر نباشی، هیچ چیز در اینجا به تنهایی و به صورت مستقل وجود نخواهد داشت.

حاشیه ها

1394/03/15 09:06
ناشناس

واقعازیباست فقط نسل امروزبابسیاری ازواژه هابیگانه اندایکاش معانی شعرهانیزدراین سایت بودند