گنجور

بخش ۲ - در نعت حضرت سید المرسلین صلی الله علیه و آله

ز بعد خالق کون و مکان را
ثنا بر خاتم پیغمبران را
حقیقت صدر بود از آفرینش
که او آمد حقیقت نور بینش
محمد آنکه نور شرع بنمود
در اینجا عین اصل و فرع بنمود
ز ایزد جزء و کل را پیشوا اوست
حقیقت نور چشم انبیا اوست
کمال شرع او در عالم آمد
دل مجروح جمله مرهم آمد
چراغ آسمانها و زمین است
ازیرا رحمة للعالمین است
طلبکاریست گردون در بر او
بسر گردنده بر خاک در او
ندیده چشم عالم همچو او نور
درون جزو و کل اویست مشهور
طفیل خندهٔ او آفتابست
غم او کارفرمای سحاب است
جلال و رفعت او بیش از آنست
که گویم از زمین تا آسمانست
گرفته نور شرعش قاف تا قاف
فکنده غلغلی در نون ودر کاف
اساس شرع او آفاق بگرفت
در اینجا گه دل مشتاق بگرفت
ندیده انبیا این عزت و ناز
که ازحق یافت اینجا آن سرافراز
سرافراز دو عالم اوست اینجا
حقیقت مغز بد با پوست اینجا
به هر اندیشه او نغز آمد
از آن در آفرینش مغز آمد
شب معراج با حق گفته او راز
برفته سوی او کل آمده باز
بسوی ذات خویشش راه بخشید
مر او را عز و قرب و جاه بخشید
نیابد هیچکس چون او دگر عز
نباشد مثل او در دهر هرگز
زهی بگرفته تیغت ملک عالم
ز تو دیده شرف ابنای آدم
بتو آدم مشرف در زمانه
ز ذات او تو اصلی در میانه
حقیقت آدم آمد طفل راهت
از آن پیوسته باشد در پناهت
خلیل از شوق تو شد سوی آتش
از آن شد گلستان آتش بر و خوش
توی شاه و همه آفاق خیلاند
توی شاه و همه عالم طفیلاند
دو عالم بهر تو کر دست پیدا
چه نور و ظلمت و چه زشت و زیبا
طفیلت آفرید ای شاه جمله
که تاگشتی یقین آگاه جمله
تو آگاهی میان جمله ای دوست
جدا کردی حقیقت مغز از پوست
نیابد چشم دنیا چون توسرور
نه بیند نیز کس همچون تو مهتر
وصال دوست دیدستی حقیقت
ازو آمد یقین عین شریعت
ره وصل تو دیگر هر که بیند
دگر مانند تو رهبر که بیند؟
یقین حق را بچشم سر بدیدی
ابا او گفتی و بااو شنیدی
غم تو بهر امت بود اینجا
طلب شان کردی از معبود اینجا
زهی سرور که چرخ مهر و افلاک
بنزد همتت آمد کف خاک
کف خاکست نزدت آفرینش
توی اندر میان اسرار بینش
تمامت انبیا را پیشوائی
تو بیشک در میان نور خدائی
زهی معراج تو اسرار بیچون
که دیدی حق تو بی مثیل و چه چون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بعد خالق کون و مکان را
ثنا بر خاتم پیغمبران را
هوش مصنوعی: از روزگار خلقت جهان و مکان، به ستایش آخرین پیامبر پرداخته می‌شود.
حقیقت صدر بود از آفرینش
که او آمد حقیقت نور بینش
هوش مصنوعی: حقیقت اولیه و اصلی از آغاز خلقت وجود داشت، و وقتی که آن حقیقت بروز کرد، به ما نور و روشنایی دانش و بینش را بخشید.
محمد آنکه نور شرع بنمود
در اینجا عین اصل و فرع بنمود
هوش مصنوعی: محمد، کسی است که نور و روش شرع را در این مکان نمایان کرد و اصل و فرع دین را به وضوح مشخص ساخت.
ز ایزد جزء و کل را پیشوا اوست
حقیقت نور چشم انبیا اوست
هوش مصنوعی: خداوند سرپرست و راهنمای همه موجودات است و او حقیقت و سرچشمه بینایی انبیا به شمار می‌آید.
کمال شرع او در عالم آمد
دل مجروح جمله مرهم آمد
هوش مصنوعی: نیکی و کمال قوانین او در جهان ظهور کرد و دردهای دل‌های مجروح را درمان نمود.
چراغ آسمانها و زمین است
ازیرا رحمة للعالمین است
هوش مصنوعی: چراغی که در آسمان‌ها و زمین می‌تابد، به خاطر رحمتش برای تمام موجودات است.
طلبکاریست گردون در بر او
بسر گردنده بر خاک در او
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از وضعیت انسانی اشاره دارد که در آن انسان به دنبال خواسته‌هایش است و در عین حال، تحت تأثیر و در چرخش دنیای اطرافش قرار دارد. به نوعی نشان می‌دهد که خواسته‌ها و آرزوهای فرد در مقابل نامعلومی از جهان و تقدیر قرار دارد. در این میان، انسان‌ها با چالش‌هایی روبرو هستند که نشانه‌ای از ناپایداری و گذرایی زندگی است.
ندیده چشم عالم همچو او نور
درون جزو و کل اویست مشهور
هوش مصنوعی: چشمی مانند او که نوری درونش دارد، در نگاه جهانیان دیده نشده است و معروف است که او تمام و کمال وجود است.
طفیل خندهٔ او آفتابست
غم او کارفرمای سحاب است
هوش مصنوعی: خندهٔ او مثل آفتاب است که زندگی و روشنی به همراه دارد، اما غم او مانند بارانی است که ابرها را به حرکت درمی‌آورد و می‌تواند بر زندگی تأثیر بگذارد.
جلال و رفعت او بیش از آنست
که گویم از زمین تا آسمانست
هوش مصنوعی: عظمت و مقام او به قدری بزرگ است که نمی‌توانم آن را توصیف کنم؛ فاصله‌اش از زمین تا آسمان است.
گرفته نور شرعش قاف تا قاف
فکنده غلغلی در نون ودر کاف
هوش مصنوعی: نور شریعت او به اندازه‌ای وسیع و گسترده است که از قاف تا قاف را فرا گرفته و در میان کلمات «نون» و «کاف» صدای بلندی ایجاد کرده است.
اساس شرع او آفاق بگرفت
در اینجا گه دل مشتاق بگرفت
هوش مصنوعی: پایه و اصل دین او همه جا را فراگرفته است و در این مکان، دل مشتاق و yearning را به دست آورده است.
ندیده انبیا این عزت و ناز
که ازحق یافت اینجا آن سرافراز
هوش مصنوعی: پیام این بیت بیانگر این است که هیچ یک از پیامبران، این مقام والا و شکوهی را که شخصی از حق و حقیقت به دست آورده است، مشاهده نکرده‌اند. این شخص در اینجا به درجات بلندی دست یافته و نشان از عظمت و ارادت به حق دارد.
سرافراز دو عالم اوست اینجا
حقیقت مغز بد با پوست اینجا
هوش مصنوعی: اوست که در اینجا با وجود ظاهری معمولی، حقیقتی عمیق و بزرگ را در خود نهفته دارد.
به هر اندیشه او نغز آمد
از آن در آفرینش مغز آمد
هوش مصنوعی: هر فکر و ایده‌ای که به ذهن او خطور کرد، از آن یک نکته زیبا و معنادار در فرایند خلق و آفرینش به وجود آمد.
شب معراج با حق گفته او راز
برفته سوی او کل آمده باز
هوش مصنوعی: در شب معراج، پیامبر به رازهایی از خداوند دست یافت و پس از آن، همه چیز به او بازگشت.
بسوی ذات خویشش راه بخشید
مر او را عز و قرب و جاه بخشید
هوش مصنوعی: به سوی ذات خود راهی را برای او گشود و به او عزت، نزدیکی و مقام عطا کرد.
نیابد هیچکس چون او دگر عز
نباشد مثل او در دهر هرگز
هوش مصنوعی: هیچ‌کس دیگری مانند او وجود ندارد و در این جهان هیچ‌کس به اندازه او باعزت نخواهد بود.
زهی بگرفته تیغت ملک عالم
ز تو دیده شرف ابنای آدم
هوش مصنوعی: تیغ تو باعث افتخار و عظمت انسان‌ها شده است، زیرا عالم به وسیله‌ی تو زیبایی و شکوه خاصی به خود گرفته است.
بتو آدم مشرف در زمانه
ز ذات او تو اصلی در میانه
هوش مصنوعی: تو انسانی هستی که در این زمانه بر دیگران برتری داری، و اصل و ذات تو در میان همه چیزها برجسته است.
حقیقت آدم آمد طفل راهت
از آن پیوسته باشد در پناهت
هوش مصنوعی: حقیقت انسان، به مانند کودکی است که همواره در حفاظت و حمایت تو قرار دارد.
خلیل از شوق تو شد سوی آتش
از آن شد گلستان آتش بر و خوش
هوش مصنوعی: خلیل از شوق دیدن تو به سمت آتش رفت و از همین رو آتش، سرشار از نعمت و زیبایی گلی خوشبو شد.
توی شاه و همه آفاق خیلاند
توی شاه و همه عالم طفیلاند
هوش مصنوعی: در این جهان، توی همچون شاهی هستی که همه موجودات و عالم به واسطه وجود تو زندگی می‌کنند و به تو وابسته‌اند.
دو عالم بهر تو کر دست پیدا
چه نور و ظلمت و چه زشت و زیبا
هوش مصنوعی: دو جهان به خاطر تو خلق شده‌اند؛ چه نور و روشنایی، چه تاریکی و ظلمت، چه زیبایی و زشتی.
طفیلت آفرید ای شاه جمله
که تاگشتی یقین آگاه جمله
هوش مصنوعی: ای شاه، تو به خوبی می‌دانی که فرزندانت را به خاطر می‌آوری، چون به هر حال آن‌ها همیشه در نظر تو هستند.
تو آگاهی میان جمله ای دوست
جدا کردی حقیقت مغز از پوست
هوش مصنوعی: تو آگاهی، و از میان همه‌ی مسائل، دوست را جدا کردی. حقیقت را از ظاهر و نمای آن تشخیص دادی.
نیابد چشم دنیا چون توسرور
نه بیند نیز کس همچون تو مهتر
هوش مصنوعی: چشم دنیا کسی را چون تو سرور نخواهد دید و هیچ‌کس دیگر نیز همچون تو بزرگوار نیست.
وصال دوست دیدستی حقیقت
ازو آمد یقین عین شریعت
هوش مصنوعی: دیدن اتحاد با دوست، حقیقتی است که از او به وجود آمده و یقیناً خود عین قانون و شریعت است.
ره وصل تو دیگر هر که بیند
دگر مانند تو رهبر که بیند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که به راه وصال تو نائل شود، دیگر نمی‌تواند کسی را مانند تو ببیند که او را راهنما و رهبری کند.
یقین حق را بچشم سر بدیدی
ابا او گفتی و بااو شنیدی
هوش مصنوعی: اگر با چشم قلبت حقیقت را ببینی، در آن صورت به حقیقت پی خواهی برد و سخنان او را خواهید شنید.
غم تو بهر امت بود اینجا
طلب شان کردی از معبود اینجا
هوش مصنوعی: غم تو به خاطر همه ی بندگان اینجا باعث شده که تو از پروردگار خواسته‌ای.
زهی سرور که چرخ مهر و افلاک
بنزد همتت آمد کف خاک
هوش مصنوعی: چه شگفتی که سرنوشت و زمین به خاطر تلاش و اراده‌ات به سمت تو آمده‌اند!
کف خاکست نزدت آفرینش
توی اندر میان اسرار بینش
هوش مصنوعی: کف خاکست به معنی سطحی از وجود یا زندگی است و اشاره به این دارد که در برابر خالقیت و آفرینش تو، همگی اینها تنها یک لایه و سطح ظاهری هستند. در واقع، وجود واقعی تو و اسرار درونت فراتر از این ظواهر است و به عمق بینش و آگاهی تو مربوط می‌شود.
تمامت انبیا را پیشوائی
تو بیشک در میان نور خدائی
هوش مصنوعی: همه پیامبران به حقیقت در پیروی تو هستند و تو در پرتو نور الهی قرار داری.
زهی معراج تو اسرار بیچون
که دیدی حق تو بی مثیل و چه چون
هوش مصنوعی: ای عروج تو، شگفتی‌های بی‌پایانی که حق را بی‌همتا دیدی و چه عجب که چنین می‌کنی.