بخش ۱۳ - در نموداری جان در اعیان فرماید
بتو پیداست جان ای غافل اینجا
گشاده او ترا از خود دل اینجا
بتو پیداست جانان مینبینی
از آن مرد درد را درمان نبینی
بتو پیداست جانان اندر اینجا
گشاده او ترا در از خود اینجا
ترا کی عاشقی خوانم که جانت
بیابد همچو من راز نهانت
ترا کی عاشقی خوانم که جان را
ببازی در بر جان و جهان را
اگر مردی دمی از خود برون آی
در این معنی که گفتم در تو بگشای
بمعنی این در جان بازکن تو
همه ذرات را دمساز کن تو
درون گنج شو تا گنج یابی
حقیقت گنج خود بیرنج یابی
درون گنج شو بشکن طلسمت
در افکن پردهٔ صورت ز اسمت
درون از گنج شو بیشک حقیقت
یقین مر اژدهای این طبیعت
تو تا این اژدهای نفس مردار
نگردانی در اینجا ناپدیدار
کجا یابی خبر از گنج معنی
اگرچه برکشیدی رنج معنی
در این گنجت اگر راهست بنگر
درون گنج شو و از گنج برخور
درون گنج شو چون سالکان تو
حقیقت گنج بستان رایگان تو
از این گنج بقاکان واصلان راست
ز هر صورت پرست بیدل آن راست
بخور برگر توانی خورد ای شیخ
نه بتوانخورد این بیدرد ای شیخ
بر این گنج من خوردم حقیقت
که بیشک صاحب دردم حقیقت
بر این گنج من خوردم در اینجا
که بیشک صاحب دردم در اینجا
بر این گنج من خوردم دگربار
که اینجا میکنم مر عشق تکرار
بر این گنج من خوردم که یارم
از آن گنجست اینجا آشکارم
بر این گنج من خوردم در این سود
ک دیدستم حقیقت دید معبود
بر این گنج من خوردم که اویم
درون گنج باشد گفتگویم
بر این گنج من خوردم در این راز
که کردستم در این گنج را باز
بر این گنج خوردستم یقین من
که از من شد همه اسرار روشن
بر این گنج من خوردم دمادم
از آنم میزند الله این دم
منم گنج و طلسم از هم شکسته
حقیقت اژدها از هم گسسته
منم گنج و گشاده مر در گنج
منم بیشک حقیقت رهبر گنج
منم گنج پر از گوهر ز اسرار
ترا این گنجها آید پدیدار
اگر بیسر شوی گنج تو پیداست
بیابی آن زمان بیشک معماست
تو با گنجی ولیکن کی دهد دست
که بیسر گردی زین سر آنگهی هست
اگر مردرهی از خود برون آی
درون جان و دل دیدار بگشای
تو با گنجی بمانده در میان گم
از آن بی بهرهٔ اندر جهان کم
تو با گنجی و آگاهی نداری
از آن این گوهر شاهی نداری
تو گنجی و بمانده خوار اینجا
کجا گردی تو برخوردار اینجا
تو با گنجی و واصل یافته گنج
ولیکن بر کشیده زحمت و رنج
تو با گنجی و گنج خود ندیده
کنون اینست میبگشای دیده
بگنج خود نظر کن تا بیابی
حقیقت گنج را پیدا بیابی
تو گنج خود نظر کن هان و بنگر
که گنجی داری اینجا پر ز گوهر
ترا گنجست پر اسرار معنی
از آن شد دوست برخوردار معنی
ترا گنجست پیدا در بن چاه
چه گویم چون نهٔ از گنج آگاه
اگر آگاه گنجی در جهان تو
به هر جانب مباش اینجا جهان تو
اگر آگاه گنجی در بر دوست
حقیقت دان که گنجی اوست از دوست
ترا گنجست داده شاه و بنگر
ولیکن در دل آگاه بنگر
بصد نوعت بگفتم شرح این گنج
نظر کن از سر عین الیقین گنج
کسی داند که در کل پیش بین است
که این گنج الیقین عین الیقین است
ترا تا در حقیقت اول کار
نباشد در یکی آئی پدیدار
دم عشق است کاینجا میدهد دوست
عیان جملگی این دم همه اوست
دم عشقست ای شیخ گزین تو
درین دم آن دمت درخود ببین تو
زهی اسرار ما اسراردان کو
حقیقت واصلی اندر جهان کو
کزیندم او خبردارست اینجا
مگر عاشق که بردار است اینجا
خبردارست از آن دم این دم الحق
یقین منصور میگوید اناالحق
بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید: جنیدا آفتاب جان عیان بینبخش ۱۴ - در اعیان جان و در اعیان آن فرماید: حقیقت شیخ واصل یار این است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بتو پیداست جان ای غافل اینجا
گشاده او ترا از خود دل اینجا
هوش مصنوعی: ای غافل، جان تو در اینجا واضح و روشن است. اینجا به تو نشان میدهد که دل تو از خودت جداست.
بتو پیداست جانان مینبینی
از آن مرد درد را درمان نبینی
هوش مصنوعی: میتوانی در چشمان الهامبخش دیگری را ببینی، اما از درد و رنج آن مرد، که درمانی برایش وجود ندارد، خبر نداری.
بتو پیداست جانان اندر اینجا
گشاده او ترا در از خود اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، معشوق به خوبی نشان داده شده و خود را در دسترس و قابل دسترسی برای تو قرار داده است.
ترا کی عاشقی خوانم که جانت
بیابد همچو من راز نهانت
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم تو را عاشق بنامم در حالی که روح تو مانند من از رازهای نهفتهات بیخبر است؟
ترا کی عاشقی خوانم که جان را
ببازی در بر جان و جهان را
هوش مصنوعی: تو را چگونه میتوان عاشق نامید وقتی که جان خود را فدای جان دیگری کردهای و خود را فراموش کردهای؟
اگر مردی دمی از خود برون آی
در این معنی که گفتم در تو بگشای
هوش مصنوعی: اگر مردی لحظهای از خود خارج شود و به معنیای که گفتم توجه کند، در دل او گشایشی ایجاد خواهد شد.
بمعنی این در جان بازکن تو
همه ذرات را دمساز کن تو
هوش مصنوعی: به دل و جان خودتان عمیقتر بنگرید و سعی کنید که با هر جزئی از وجودتان ارتباط برقرار کنید و آنها را به هم نزدیک کنید.
درون گنج شو تا گنج یابی
حقیقت گنج خود بیرنج یابی
هوش مصنوعی: برای دستیابی به حقیقت و درک عمیقتر از زندگی، باید به درون خود سفر کنی و به جستجوی گنجهای نهفته در وجودت بپردازی. تنها از طریق این کنکاش درونی میتوانی به ارزشها و واقعیات زندگیات پی ببری و به آرامش برسیدی.
درون گنج شو بشکن طلسمت
در افکن پردهٔ صورت ز اسمت
هوش مصنوعی: به درون خودت برو و موانع را کنار بزن، سپس آنچه را که در ظاهر خود داری، از نام و نشان کنار بگذار.
درون از گنج شو بیشک حقیقت
یقین مر اژدهای این طبیعت
هوش مصنوعی: درون خود را از دانش و بصیرت پر کن، زیرا حقیقت و واقعیت در آن نهفته است؛ این حقیقت میتواند به مانند اژدهایی بزرگ و پیچیده باشد که با طبیعت و ویژگیهای آن ارتباط دارد.
تو تا این اژدهای نفس مردار
نگردانی در اینجا ناپدیدار
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانی این نفس سویی و بیارزش را از خود دور کنی، در اینجا به درستی دیده نمیشوی.
کجا یابی خبر از گنج معنی
اگرچه برکشیدی رنج معنی
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی به عمق معانی ارزشمند پی ببری، حتی اگر برای کسب این معانی بسیار تلاش کنی.
در این گنجت اگر راهست بنگر
درون گنج شو و از گنج برخور
هوش مصنوعی: اگر در این گنجینه فرصتی وجود دارد، به درون آن نگاه کن و از نعمتهایش بهرهمند شو.
درون گنج شو چون سالکان تو
حقیقت گنج بستان رایگان تو
هوش مصنوعی: در دل خود به دنبال گنج و حقیقت باش، مثل کسانی که در مسیر راه هستند. به این ترتیب، میتوانی از نعمتهای واقعی و معنوی بهرهمند شوی که به رایگان در دسترس توست.
از این گنج بقاکان واصلان راست
ز هر صورت پرست بیدل آن راست
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسانی که به حقیقت واصل میشوند، از هر شکلی از پرستش و بندگی آزاد میگردند و دلشان به سمت عشق و معرفت هدایت میشود.
بخور برگر توانی خورد ای شیخ
نه بتوانخورد این بیدرد ای شیخ
هوش مصنوعی: ای شیخ، اگر میتوانی بخور، بخور! اما اگر بیدردی و ناتوانی، دیگر نمیتوانی چیزی بخوری.
بر این گنج من خوردم حقیقت
که بیشک صاحب دردم حقیقت
هوش مصنوعی: من از این گنجینه بهره بردم و حقیقت را درک کردم، چرا که قطعاً صاحب دردم خود حقیقت است.
بر این گنج من خوردم در اینجا
که بیشک صاحب دردم در اینجا
هوش مصنوعی: من در اینجا از گنج خود بهرهمند شدم، زیرا بدون تردید کسی که به دردهایم آگاه است، در همین جا وجود دارد.
بر این گنج من خوردم دگربار
که اینجا میکنم مر عشق تکرار
هوش مصنوعی: من دوباره از این گنج بهرهمند شدم، زیرا اینجا بار دیگر عشق را تجربه میکنم.
بر این گنج من خوردم که یارم
از آن گنجست اینجا آشکارم
هوش مصنوعی: من از گنجی بهرهمند شدم که دوست من همان گنج است، به همین دلیل در اینجا شناخته شدهام.
بر این گنج من خوردم در این سود
ک دیدستم حقیقت دید معبود
هوش مصنوعی: در اینجا به این اشاره میشود که شخص برای رسیدن به بهرهای بزرگ، به حقیقتی دست یافته که خود را به مقام معبود نزدیکتر کرده است. به عبارتی، او از ارزشمندترین چیزی که در اختیار داشته، بهرهبرداری کرده و به درک عمیقتری از موضوعاتی مانند عشق و معرفت نائل شده است.
بر این گنج من خوردم که اویم
درون گنج باشد گفتگویم
هوش مصنوعی: من این گنج را نوش جان کردهام، زیرا درون این گنج، کلام و سخنانی درخشان وجود دارد.
بر این گنج من خوردم در این راز
که کردستم در این گنج را باز
هوش مصنوعی: من بر این گنج عظیم پی بردم و درک کردم که چه کسی به من کمک کرد تا این راز را کشف کنم و به آن دسترسی پیدا کنم.
بر این گنج خوردستم یقین من
که از من شد همه اسرار روشن
هوش مصنوعی: من به این ثروت و دانایی دست یافتهام و میدانم که تمام رازها و حقایق برای من کاملاً روشن و نمایان شدهاند.
بر این گنج من خوردم دمادم
از آنم میزند الله این دم
هوش مصنوعی: من همیشه از این گنج بهرهمند هستم و به همین خاطر است که حالا صدای الله را میشنوم.
منم گنج و طلسم از هم شکسته
حقیقت اژدها از هم گسسته
هوش مصنوعی: من در واقع گنجی ارزشمند و رازهایی را که قبلاً ناگشوده بودند، در خود دارم. حقیقتی که به نوعی به اژدهایی رمزآلود شباهت دارد، اکنون از هم پاشیده و قابل دستیابی شده است.
منم گنج و گشاده مر در گنج
منم بیشک حقیقت رهبر گنج
هوش مصنوعی: من گنجی هستم و در گنج من باز شده است. بدون شک حقیقت، راهنمای همین گنج است.
منم گنج پر از گوهر ز اسرار
ترا این گنجها آید پدیدار
هوش مصنوعی: من یک گنجینه پر از راز و گوهرهای ارزشمند تو هستم و این گنجها به تدریج نمایان میشوند.
اگر بیسر شوی گنج تو پیداست
بیابی آن زمان بیشک معماست
هوش مصنوعی: اگر بیسر شوی، گنج و ثروت تو آشکار خواهد شد، و در آن زمان پیدا میکنی که حقیقتی ناگفته و پیچیده وجود دارد.
تو با گنجی ولیکن کی دهد دست
که بیسر گردی زین سر آنگهی هست
هوش مصنوعی: تو دارای گنج و ثروت هستی، اما چه کسی اجازه میدهد که بدون سر و سامان، در این دنیا سرگردان باشی؟
اگر مردرهی از خود برون آی
درون جان و دل دیدار بگشای
هوش مصنوعی: اگر در زندگی با چالشها و مشکلات روبهرو هستی، از خودت بیرون بیا و عمیقاً به درون خودت نگاه کن تا زیباییهای روح و احساساتت را ببینی.
تو با گنجی بمانده در میان گم
از آن بی بهرهٔ اندر جهان کم
هوش مصنوعی: تو گنجینهای گرانبها هستی که در میانه گم شدهای و از آن در این دنیا بینصیب ماندهای.
تو با گنجی و آگاهی نداری
از آن این گوهر شاهی نداری
هوش مصنوعی: تو دارای ثروتی بزرگ هستی، اما از آن بیخبر هستی و نمیدانی که چه ارزش والایی داری.
تو گنجی و بمانده خوار اینجا
کجا گردی تو برخوردار اینجا
هوش مصنوعی: تو خود دارای ارزش و گنجینهای با ارزش هستی، پس چرا در اینجا که جایگاه و ارزش تو کم است، در جستجوی چیزهای دیگر هستی؟
تو با گنجی و واصل یافته گنج
ولیکن بر کشیده زحمت و رنج
هوش مصنوعی: تو به گنج بزرگ رسیدهای و آن را یافتهای، اما برای رسیدن به این مقام، زحمات و سختیهای زیادی را تحمل کردهای.
تو با گنجی و گنج خود ندیده
کنون اینست میبگشای دیده
هوش مصنوعی: تو ثروتی در درون خود داری، اما به آن آگاه نیستی. اکنون زمان آن است که چشمانت را باز کنی و این ثروت را ببینی.
بگنج خود نظر کن تا بیابی
حقیقت گنج را پیدا بیابی
هوش مصنوعی: به درون خود نگاه کن تا حقیقت و ارزش واقعی وجودت را پیدا کنی.
تو گنج خود نظر کن هان و بنگر
که گنجی داری اینجا پر ز گوهر
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و ببین که در درونت گنجینهای وجود دارد که پر از جواهرات بینظیر است.
ترا گنجست پر اسرار معنی
از آن شد دوست برخوردار معنی
هوش مصنوعی: تو گنجینهای هستی پر از رازهای عمیق، و به همین دلیل دوستی از درک تو بهرهمند شده است.
ترا گنجست پیدا در بن چاه
چه گویم چون نهٔ از گنج آگاه
هوش مصنوعی: تو در عمق چاهی گنجی پنهان هستی، اما چه بگویم که هیچکس از وجود این گنج باخبر نیست.
اگر آگاه گنجی در جهان تو
به هر جانب مباش اینجا جهان تو
هوش مصنوعی: اگر از دنیای خود آگاه باشی و ارزشهای آن را بشناسی، نیازی نیست که در هر گوشهای دنبال گنج بگردی؛ زیرا تمام آنچه نیاز داری در همین دنیای خودت وجود دارد.
اگر آگاه گنجی در بر دوست
حقیقت دان که گنجی اوست از دوست
هوش مصنوعی: اگر بدانید که نزد دوست خود چه گنجی وجود دارد، باید بدانید که خود او همان گنج واقعی است.
ترا گنجست داده شاه و بنگر
ولیکن در دل آگاه بنگر
هوش مصنوعی: خودت را ثروت و گنجی بدان که به تو داده شده است، اما در نظر داشته باش که با دلی آگاه و بصیرت به آن بنگری.
بصد نوعت بگفتم شرح این گنج
نظر کن از سر عین الیقین گنج
هوش مصنوعی: من با صد روش و بیان مختلف تلاش کردم تا توضیح این گنج را به تو بگویم. حالا با دقت بیشتری به آن نگاه کن و از یقین واقعی این گنج بهرهمند شو.
کسی داند که در کل پیش بین است
که این گنج الیقین عین الیقین است
هوش مصنوعی: کسی میداند که در حقیقت، هر چیزی که به نظر میرسد، در اصل واقعی و ارزشمند است.
ترا تا در حقیقت اول کار
نباشد در یکی آئی پدیدار
هوش مصنوعی: تو باید تا زمانی که به حقیقت اصلی دست نیابی، در یک جا و در یک حالت ثابت نمانی و ظهور ننتیجه ندهی.
دم عشق است کاینجا میدهد دوست
عیان جملگی این دم همه اوست
هوش مصنوعی: لحظهای که در اینجا تجربه میشود، نمایانگر عشق است و در این میان، دوست به وضوح همه چیز را به نمایش میگذارد. این لحظه تماماً متعلق به اوست.
دم عشقست ای شیخ گزین تو
درین دم آن دمت درخود ببین تو
هوش مصنوعی: ای شیخ، زمان عشق است، پس در این لحظه خود را ببین و دریاب که چقدر اهمیت دارد.
زهی اسرار ما اسراردان کو
حقیقت واصلی اندر جهان کو
هوش مصنوعی: ای کاش، رازهای ما را کسی بشناسد که حقیقت و اصل را در این جهان ببیند.
کزیندم او خبردارست اینجا
مگر عاشق که بردار است اینجا
هوش مصنوعی: این دنیا پر از خبر است، تنها عاشق است که میتواند اینجا را درک کند و از آنچه میبیند، دور شود.
خبردارست از آن دم این دم الحق
یقین منصور میگوید اناالحق
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به آگاهی عمیق و درک بالا از حقیقت. در آن به لحظهای اشاره میشود که فردی به حقیقتی عمیق پی میبرد و به وضوح بیان میکند که "من حقیقت هستم"، نشاندهندهی شناخت و آگاهی عمیق او است. این بیان میتواند نمادی از ایمان و یقین درونی باشد.