گنجور

(۴) حکایت

چنین گفتست آن پاکیزه ذاتی
که گر یابد کسی از حق وفاتی
از اول روز ماتم داریش تو
دوُم روز و سوُم همداریش تو
زماتم تا بهفتم می‌گدازی
چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی
چو آخر روز باید بود تسلیم
چه می‌پیچی، در اول گیر تعلیم
همه تن گر شود چون مار پایت
گریزی نیست ممکن هیچ جایت
ندیدی وقت رفتن مار را هیچ
که در ره می‌رود پُر تاب و پُر پیچ
ولیکن چون بسوراخ آورد روی
درو کژّی نماند یک سر موی
که تا ننهد ز سر آن پیچ پیچی
نیابد راه در سوراخ هیچی
تو هم کژّی ز خود بفکن پس آنگاه
بسوراخت برد از راستی راه
چو در کوری تو پی گُم کرده مانی
چو کوران از برون پرده مانی
نه بینی خلق را نه پای و نه سر
ز کوری زخم خورده مانده بر در
الف چون مستقیم آید به کوفی
چنان باید برأی العین صوفی
تصوّف چیست، در صبر آرمیدن
طمع از جملهٔ عالم بریدن
توکّل چیست، پی کردن زبان را
ز خود به خواستن خلق جهان را
فنا گشتن دل از جان برگرفتن
همه انداختن آن برگرفتن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین گفتست آن پاکیزه ذاتی
که گر یابد کسی از حق وفاتی
هوش مصنوعی: آن شخص پاک و خالص گفته است که اگر کسی به حق واصل شود و نزد او وفادار بماند، چیزی به دست خواهد آورد.
از اول روز ماتم داریش تو
دوُم روز و سوُم همداریش تو
هوش مصنوعی: از آغاز روز در سوگ و اندوه اویی، و در روز دوم و سوم نیز با او همدردی می‌کنی.
زماتم تا بهفتم می‌گدازی
چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی
هوش مصنوعی: تا وقتی که به مرتبه‌ی هفتم برسم و از آن گذر کنم، مانند آتش ذوب می‌شوم. وقتی هفتم را پشت سر گذاشتم، در مرحله‌ی هشتم چه کاری می‌توانم انجام دهم؟
چو آخر روز باید بود تسلیم
چه می‌پیچی، در اول گیر تعلیم
هوش مصنوعی: در پایان روز، همگی باید تسلیم واقعیت‌ها باشیم. پس چرا در ابتدا دچار شک و تردید می‌شوی و نمی‌خواهی آموزش‌های لازم را دریافت کنی؟
همه تن گر شود چون مار پایت
گریزی نیست ممکن هیچ جایت
هوش مصنوعی: اگر همه وجودت مانند مار شود، دیگر نمی‌توانی جایی برای فرار پیدا کنی.
ندیدی وقت رفتن مار را هیچ
که در ره می‌رود پُر تاب و پُر پیچ
هوش مصنوعی: وقتی که مار در حال رفتن است، متوجه نمی‌شوی که چگونه با نرمی و پیچیدگی حرکت می‌کند.
ولیکن چون بسوراخ آورد روی
درو کژّی نماند یک سر موی
هوش مصنوعی: اما وقتی که روی او را به سوراخ کشیدند، دیگر هیچ کجی و نقصی در او وجود ندارد، حتی یک تار مو.
که تا ننهد ز سر آن پیچ پیچی
نیابد راه در سوراخ هیچی
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی به مقصدی برسد، باید از موانع و پیچ و خم‌ها عبور کند و در غیر این صورت، هیچ راهی به جایی نخواهد داشت.
تو هم کژّی ز خود بفکن پس آنگاه
بسوراخت برد از راستی راه
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت، از نادرستی‌ها و کج‌روی‌های خود فاصله بگیر و بعد به سوی راستی و درستی برو.
چو در کوری تو پی گُم کرده مانی
چو کوران از برون پرده مانی
هوش مصنوعی: وقتی که در غفلت و نادانی به سر می‌بری، مانند فردی که در تاریکی گم شده است، از واقعیت‌های بیرونی دور هستی.
نه بینی خلق را نه پای و نه سر
ز کوری زخم خورده مانده بر در
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت نابینایی و غم ناشی از آن اشاره می‌کند. او بیان می‌کند که در این حالت، هیچ چیز از دیگران نمی‌بیند؛ نه پاها و نه سر، و این وضع ناشی از زخمی است که به او وارد شده و او را در گمگشتگی و ناامیدی قرار داده است. در واقع، این زخم او را به گونه‌ای فلج کرده که نمی‌تواند به دنیای اطرافش نگاه کند و از آن فاصله گرفته است.
الف چون مستقیم آید به کوفی
چنان باید برأی العین صوفی
هوش مصنوعی: وقتی الف به شکل مستقیم و صاف به کوفی می‌آید، باید همچون دیدن صوفی به طور واضح و روشن باشد.
تصوّف چیست، در صبر آرمیدن
طمع از جملهٔ عالم بریدن
هوش مصنوعی: تصوّف به معنای آرامش در صبر و دوری از وابستگی به دنیاست. این یعنی کسی که در مسیر تصوّف قدم می‌گذارد، باید از خواسته‌های دنیوی و زودگذر فاصله بگیرد و به درون خود نگاه کند.
توکّل چیست، پی کردن زبان را
ز خود به خواستن خلق جهان را
هوش مصنوعی: توکل یعنی اینکه انسان قدرت و خواسته خودش را از دست داده و به خواسته‌های خدا و خلق رجوع کند. به عبارتی، یعنی خود را به اراده و خواست جهان و موجودات بسپارد.
فنا گشتن دل از جان برگرفتن
همه انداختن آن برگرفتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دل انسان به طور کامل در عشق و محبت غرق شده و از جان خود نیز دست می‌کشد. در این حالت، انسان تمام وابستگی‌ها و دنیا را رها می‌کند و فقط به عشق و حس عمیق درونی خود توجه می‌کند.

حاشیه ها

1388/03/30 11:05
رسته

بیت: 6
غلط: ندید
درست: ندیدی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1402/03/25 21:05
Shurideh

شما رو به خدا تفسیر این شعر رو هم بذارین

کمرم شکست