گنجور

(۳) حکایت پادشاه که علم نجوم دانست

نجومی نیک می‌دانست آن شاه
شد آگه کو فلان ساعت فلان ماه
شود بیچاره در دست بلائی
بکرد القصّه او از سنگ جائی
چو کرد از سنگ خارا خانهٔ راست
نگه دارندهٔ بسیار درخواست
چو در خانه شد آن را روزنی دید
ز روزن خانه را چون روشنی دید
بدست خویش روزن کرد مدروس
که تا در خانه تنها ماند محبوس
نبودش هیچ ره سرگشته آمد
بآخر تا که دم زد کُشته آمد
اگر خواهی که پیش افتی بهرگام
بترک خود بباید گفت ناکام
تو گر ترک خود و عالم نگوئی
چو مرگ آید بگوئی هم نگوئی
چو باقی نیست خفت و خورد آخر
چو مرگ آید چه خواهی کرد آخر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نجومی نیک می‌دانست آن شاه
شد آگه کو فلان ساعت فلان ماه
هوش مصنوعی: آن دانشمند بزرگ به خوبی می‌دانست که آن پادشاه در چه ساعت و چه ماهی به دنیا آمده است.
شود بیچاره در دست بلائی
بکرد القصّه او از سنگ جائی
هوش مصنوعی: آدمی که در دست مصیبت و سختی قرار می‌گیرد، در نهایت به حوادث ناگواری دچار می‌شود.
چو کرد از سنگ خارا خانهٔ راست
نگه دارندهٔ بسیار درخواست
هوش مصنوعی: وقتی از سنگ سخت و محکم، خانه‌ای درست کند، او به خوبی توانسته است خواسته‌های زیادی را برآورده کند.
چو در خانه شد آن را روزنی دید
ز روزن خانه را چون روشنی دید
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص به خانه وارد شد، نوری را از کناره‌ی در دید و با دیدن آن نور، روشنایی خانه را حس کرد.
بدست خویش روزن کرد مدروس
که تا در خانه تنها ماند محبوس
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به‌طور عمدی روزنه‌ای برای ورود به خانه‌اش ایجاد کرده است تا خود را در آنجا تنها و محصور نگه‌دارد. این اقدام نماد نوعی انزوا و گوشه‌گیری است که فرد به‌دست خود برای خود ایجاد کرده است.
نبودش هیچ ره سرگشته آمد
بآخر تا که دم زد کُشته آمد
هوش مصنوعی: در نهایت، هنگامی که او به حقیقت پی برد، فهمید که در طول مسیر گم شده بود و به سرانجام رسید. وقتی که او به خود آمد، متوجه شد که به مقصد نرسیده و همه چیز به پایان رسیده است.
اگر خواهی که پیش افتی بهرگام
بترک خود بباید گفت ناکام
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در زندگی موفق‌تر باشی، باید به چالش‌ها و ناکامی‌هایت توجه کنی و از آن‌ها بیاموزی.
تو گر ترک خود و عالم نگوئی
چو مرگ آید بگوئی هم نگوئی
هوش مصنوعی: اگر تو از خود و جهان دست بکشی و چیزی نگویی، وقتی که مرگ فرا برسد، باز هم نخواهی گفت.
چو باقی نیست خفت و خورد آخر
چو مرگ آید چه خواهی کرد آخر
هوش مصنوعی: وقتی دیگر نه خواب و آرامشی باقی مانده و نه غذایی برای تناول، وقتی مرگ به سراغت بیاید، چه کاری می‌توانی انجام دهی؟