گنجور

(۹) حکایت پیر زال سوخته دل

مگر یک روز در بازارِ بغداد
بغایت آتشی سوزنده افتاد
فغان برخاست از مردم بیکبار
وزان آتش قیامت شد پدیدار
بره در پیر زالی مبتلائی
عصا در درست می‌آمد ز جائی
کسی گفتش مرو دیوانهٔ تو
که افتاد آتشی در خانهٔ تو
زنش گفتا توئی دیوانه تن زن
که حق هرگز نسوزد خانهٔ من
بآخر چون بسوخت آتش جهانی
نبود آن زال را ز آتش زیانی
بدو گفتند هان ای زالِ دمساز
بگو کز چه بدانستی چنین راز
چنین گفت آنگه آن زال فروتن
که یا خانه بسوزد یا دل من
چو سوخت از غم دل دیوانهٔ را
نخواهد سوخت آخر خانهٔ را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر یک روز در بازارِ بغداد
بغایت آتشی سوزنده افتاد
هوش مصنوعی: روزی در بازار بغداد آتشی شدید و ویرانگر به وجود آمد.
فغان برخاست از مردم بیکبار
وزان آتش قیامت شد پدیدار
هوش مصنوعی: ناگهان صدای ناله مردم بلند شد و آتش قیامت آشکار گردید.
بره در پیر زالی مبتلائی
عصا در درست می‌آمد ز جائی
هوش مصنوعی: بره‌ای که در حال پیری و ناتوانی است، با عصایی در دست، از جایی به سمت ما می‌آید.
کسی گفتش مرو دیوانهٔ تو
که افتاد آتشی در خانهٔ تو
هوش مصنوعی: کسی به او گفت: نرو، ای دیوانه‌ی عشق تو، چون آتش در خانه‌ات افتاده است.
زنش گفتا توئی دیوانه تن زن
که حق هرگز نسوزد خانهٔ من
هوش مصنوعی: زنش به او گفت: تو دیوانه‌ای! تن من را به آتش میکشی، ولی هیچ وقت بر حق من آسیب نمی‌زنی و خانه‌ام را خراب نمی‌کنی.
بآخر چون بسوخت آتش جهانی
نبود آن زال را ز آتش زیانی
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی که آتش همه جا را سوزاند، هیچ آسیبی به آن زال (رستم) نرسید.
بدو گفتند هان ای زالِ دمساز
بگو کز چه بدانستی چنین راز
هوش مصنوعی: به او گفتند: ای زالِ همدم، بگو از کجا فهمیدی که این راز چه بود؟
چنین گفت آنگه آن زال فروتن
که یا خانه بسوزد یا دل من
هوش مصنوعی: زال، فردی تواضع‌دار، بیان کرد که یا باید خانه‌ام بسوزد یا دل من.
چو سوخت از غم دل دیوانهٔ را
نخواهد سوخت آخر خانهٔ را
هوش مصنوعی: زمانی که دل از ناراحتی بسوزد، دیوانه از سوختن دیگران نخواهد سوخت؛ در نهایت، این خود خانه است که آسیب می‌بیند.