(۴) حکایت سلطان محمود با ایاز
نشسته بود ایاز و شاه پیروز
ایازش پای میمالید تا روز
بخدمت هر دم افزون بود رایش
که میمالید و میبوسید پایش
ایاز سیمبر را گفت محمود
ترا زین پای بوسیدن چه مقصود
ز هفت اعضا چرا بر پا دهی بوس
دگر اعضا رها کردی بافسوس
چو قدر روی میبینی که چونست
چرا مَنلت بپای سرنگونست
ایازش گفت این کاری عجیبست
که خلقی را ز روی تو نصیبست
که میبینند رویت جمله چون ماه
نمییابد بپای تو کسی راه
چو اینجا نیست غیر این باخلاص
بسی نزدیکتر این بایدم خاص
همین ابلیس را افتاده بد نیز
که قهر حق طلب کرد از همه چیز
بسی میدید لطفش را خریدار
ولی او بود قهرش را طلب گار
چو تنها قهر حق را طالب آمد
بمردی بر بسی کس غالب آمد
چو در وجه حقیقی متهم شد
کمر بست او و حالی با قدم شد
چو لعنت خلعت درگاه او بود
چو زان درگاه بود او را نکو بود
بدان لعنت حریف مرد و زن شد
بسی خلق جهان را راه زن شد
ازان لعنت گرش قوتی نبودی
کجا با خلق این قوّت نمودی
چو آن لعنت خوشش آمد امان خواست
بجان بگزید و عمر جاودان خواست
که با خلعت چو بستانند نازش
بدان نازش بود عمر درازش
نیامد بر کسی لعنت پدیدار
که اوشد طوق لعنت را خریدار
ز حق آن لعنتش پر برگ آمد
اگرچه دیگران را مرگ آمد
(۳) حکایت یوسف علیه السلام با ابن یامین: بزرگی گفت چون یوسف چنان خواست(۵) حکایت پسر صاحب جمال و عاشق شوریده حال: یکی صاحب جمال دلستان بود
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نشسته بود ایاز و شاه پیروز
ایازش پای میمالید تا روز
هوش مصنوعی: ایاز در حال نشسته و شاه پیروز در کنارش بود و به ایاز احترام میگذاشت و او را قدر میدانست. این رفتار تا طلوع روز ادامه داشت.
بخدمت هر دم افزون بود رایش
که میمالید و میبوسید پایش
هوش مصنوعی: هر لحظه ارادت و محبت او بیشتر میشود، چون به پای او بوسه میزند و احترام میگذارد.
ایاز سیمبر را گفت محمود
ترا زین پای بوسیدن چه مقصود
هوش مصنوعی: ایاز به سیمبر گفت: ای محمود، هدف تو از بوسیدن این پا چیست؟
ز هفت اعضا چرا بر پا دهی بوس
دگر اعضا رها کردی بافسوس
هوش مصنوعی: چرا فقط از هفت عضو بدنت برای خداوند سوگند میخوری در حالی که دیگر اعضای بدن را رها کردهای و افسوس میخوری؟
چو قدر روی میبینی که چونست
چرا مَنلت بپای سرنگونست
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی چهرهات را میبینم که چطور است، چرا سرنگون و زیر پای تو هستم؟
ایازش گفت این کاری عجیبست
که خلقی را ز روی تو نصیبست
هوش مصنوعی: ایاز گفت که این واقعاً کار عجیبی است که برخی افراد تنها به خاطر تو به مقام و دوستی رسیدهاند.
که میبینند رویت جمله چون ماه
نمییابد بپای تو کسی راه
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی تو را میبیند، متوجه میشود که هیچکس به پای تو نمیرسد و مانند ماه درخشان است.
چو اینجا نیست غیر این باخلاص
بسی نزدیکتر این بایدم خاص
هوش مصنوعی: در اینجا چیزی جز این وجود ندارد و برای نزدیکتر شدن به حقیقت، باید خاص و منحصر به فرد باشی.
همین ابلیس را افتاده بد نیز
که قهر حق طلب کرد از همه چیز
هوش مصنوعی: ابلیس نیز به دلیل نافرمانی و مخالفت با حق، از همه چیز ساقط و محروم شده است.
بسی میدید لطفش را خریدار
ولی او بود قهرش را طلب گار
هوش مصنوعی: او بارها محبت و لطفش را از کسانی میدید که به دنبال آن هستند، اما خودش در جستجوی قهر و نارضایتی بود.
چو تنها قهر حق را طالب آمد
بمردی بر بسی کس غالب آمد
هوش مصنوعی: کسی که برای گرفتن حق خود تنها میشود، با اراده و استقامتش بر بسیاری از افراد پیروز میگردد.
چو در وجه حقیقی متهم شد
کمر بست او و حالی با قدم شد
هوش مصنوعی: زمانی که او در برابر حقیقت به چالش کشیده شد، به خود آمادگی داد و با عزم و اراده قدم برداشت.
چو لعنت خلعت درگاه او بود
چو زان درگاه بود او را نکو بود
هوش مصنوعی: اگر بیاحترامی به بازپرسایی درگاه او باشد، پس آن درگاه برای او نیکو و خوب است.
بدان لعنت حریف مرد و زن شد
بسی خلق جهان را راه زن شد
هوش مصنوعی: بدان که لعنت و نفرین باعث شد تا حریف، مردان و زنان زیادی را به دردسر بیندازد و بسیاری از مردم دنیا آسیب ببینند.
ازان لعنت گرش قوتی نبودی
کجا با خلق این قوّت نمودی
هوش مصنوعی: اگر او از لعن و نفرتی که به دیگران وارد میکند، نیازی به قدرت و توانایی نداشت، پس چگونه میتوانست این قدرت را بر روی مردم به نمایش بگذارد؟
چو آن لعنت خوشش آمد امان خواست
بجان بگزید و عمر جاودان خواست
هوش مصنوعی: وقتی آن نفرین برایش خوشایند شد، از جانش خواست که آمرزش بگیرد و عمر جاودانی را طلب کرد.
که با خلعت چو بستانند نازش
بدان نازش بود عمر درازش
هوش مصنوعی: چنانچه با لباس زیبا و ظاهری دلربا پذیرایی شود، زیبایی و ناز آن باعث میشود که عمر طولانیتری داشته باشد.
نیامد بر کسی لعنت پدیدار
که اوشد طوق لعنت را خریدار
هوش مصنوعی: هیچکس دچار عذاب و بدبختی نمیشود، مگر اینکه خود او به دنبال آن باشد و ظرفیت آن را بپذیرد.
ز حق آن لعنتش پر برگ آمد
اگرچه دیگران را مرگ آمد
هوش مصنوعی: حقد و کینهاش به نفعش تمام شد، هرچند که دیگران به مرگ دچار شدند.