(۱) حکایت عیسی علیه السلام با آن مرد که اسم اعظم خواست
ز عیسی آن یکی درخواست یک روز
که نام مهتر حقّم درآموز
مسیحش گفت تو این را نشائی
چه خواهی آنچه با آن برنیائی
بسی آن مرد سوگندانش برداد
که میباید ازین نامم خبر داد
چو نام مهترش آخر در آموخت
دلش چون شمع ازان شادی برافروخت
مگر آن مرد روزی در بیابان
گذر میکرد چون بادی شتابان
میان ره گوی پر استخوان دید
تفکّر کرد و آنجا روی آن دید
که ازنام مهین جوید نشانی
کند از کهترین وجه امتحانی
بدان نام از خدای خویش درخواست
که تا زنده کند آن استخوان راست
چو گفت آن نام حالی استخوان زود
بهم پیوست و پیدا کرد جان زود
پدید آمد یکی شیر از میانه
که آتش میزد از چشمش زبانه
بزد یک پنچه و آن مرد را کُشت
شکست از پنجهٔ او مرد را پُشت
بخورد آنگه بزاری در زمانش
میان ره رها کرد استخوانش
هم آنجا کاستخوان شیر نر بود
شد آن گَو ز استخوان مرد پُر زود
چو بشنید این سخن عیسی بر آشفت
زبان بگشاد با یاران چنین گفت
که آنچ آنرا کسی نبوَد سزاوار
ز حق خواهد نباشد حق روادار
ز حق نتوان همه چیز نکو خواست
که جز بر قدرِ خود نتوان ازو خواست
تو گر شایستگی باخویش داری
هر آن چیزی که خواهی بیش داری
چه گر کار تو زاری و دعا است
ولیکن کار او محض عطا است
چه علّت در میان آری پدیدار
که خود بخشد اگر باشد خریدار
جواب پدر: پدر گفتش که چیزی بایدت خواست(۲) حکایت ابرهیم علیه السلام با نمرود: مگر نمرود را چون هشتصد سال
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز عیسی آن یکی درخواست یک روز
که نام مهتر حقّم درآموز
هوش مصنوعی: یک روز عیسی از یکی تقاضا کرد که نام بزرگتری از حق را به او بیاموزد.
مسیحش گفت تو این را نشائی
چه خواهی آنچه با آن برنیائی
هوش مصنوعی: مسیح به او گفت: تو کاری را که باید انجام بدهی، نمیشناسی. بنابراین، نتیجهای که از آن به دست میآوری را هم نخواهی دانست.
بسی آن مرد سوگندانش برداد
که میباید ازین نامم خبر داد
هوش مصنوعی: بسیاری از آن مرد سوگند خوردند که باید از نام من خبر بدهند.
چو نام مهترش آخر در آموخت
دلش چون شمع ازان شادی برافروخت
هوش مصنوعی: وقتی که نام بزرگترش را در دل یاد گرفت، دلش از شادی مانند شمع روشن شد.
مگر آن مرد روزی در بیابان
گذر میکرد چون بادی شتابان
هوش مصنوعی: مردی روزی در بیابان در حال عبور بود و با سرعتی زیاد مانند باد حرکت میکرد.
میان ره گوی پر استخوان دید
تفکّر کرد و آنجا روی آن دید
هوش مصنوعی: در راه، شخصی لاغر و نحیف را مشاهده کرد که به تفکر فرو رفته است و در آن مکان به چهرهاش توجه کرد.
که ازنام مهین جوید نشانی
کند از کهترین وجه امتحانی
هوش مصنوعی: کسی که از محبوب بزرگ خود نشانهای میطلبد، باید از بهترین و مناسبترین روشها برای امتحان کردن او بهره ببرد.
بدان نام از خدای خویش درخواست
که تا زنده کند آن استخوان راست
هوش مصنوعی: از خداوند بخواه که زندگی بخشد به آن استخوان راست.
چو گفت آن نام حالی استخوان زود
بهم پیوست و پیدا کرد جان زود
هوش مصنوعی: وقتی که آن فرد نامی را بیان کرد، سریعاً استخوانها به هم پیوستند و جان به سرعت پیدا شد.
پدید آمد یکی شیر از میانه
که آتش میزد از چشمش زبانه
هوش مصنوعی: در میان جمع، فردی مانند شیر نمایان شد که از چشمانش شعلههای آتش بیرون میزد.
بزد یک پنچه و آن مرد را کُشت
شکست از پنجهٔ او مرد را پُشت
هوش مصنوعی: او یک ضربه زد و آن مرد را کشت، طوری که از شدت ضربه، مرد به زمین افتاد.
بخورد آنگه بزاری در زمانش
میان ره رها کرد استخوانش
هوش مصنوعی: بعد از اینکه به چیزی رسیدی، در زمانی مناسب آن را بگذار و از آنجا که هستی، آزادانه برو.
هم آنجا کاستخوان شیر نر بود
شد آن گَو ز استخوان مرد پُر زود
هوش مصنوعی: در آن مکان که زمانی استخوان شیر نر وجود داشت، حالا آنجا با استخوان مردان پر شده است.
چو بشنید این سخن عیسی بر آشفت
زبان بگشاد با یاران چنین گفت
هوش مصنوعی: چون عیسی این سخن را شنید، ناراحت شد و زبانش را به سخن گفتن گشود و با یارانش اینچنین بیان کرد.
که آنچ آنرا کسی نبوَد سزاوار
ز حق خواهد نباشد حق روادار
هوش مصنوعی: هر آنچه که شایستهی کسی نیست، از حق نیز جزا و پذیرشی نخواهد بود.
ز حق نتوان همه چیز نکو خواست
که جز بر قدرِ خود نتوان ازو خواست
هوش مصنوعی: نمیتوان از خداوند همه چیز خوب و عالی خواست، چون هر چیز فقط به اندازه و ظرفیت خود قابل درخواست است.
تو گر شایستگی باخویش داری
هر آن چیزی که خواهی بیش داری
هوش مصنوعی: اگر شایستگی و لیاقت داشته باشی، هر چیزی که بخواهی در اختیارت خواهی داشت.
چه گر کار تو زاری و دعا است
ولیکن کار او محض عطا است
هوش مصنوعی: اگرچه تو در سختی و دعا هستی، اما کار او تنها بخشش و نعمت است.
چه علّت در میان آری پدیدار
که خود بخشد اگر باشد خریدار
هوش مصنوعی: چرا چیزهایی در میان ظاهر میشود که اگر کسی آن را بخواهد، خود را نشان میدهد؟