(۱۱) حکایت درخت بریده
درختی سبز را ببرید مردی
برو بگذشت ناگه اهل دردی
چنین گفت او که این شاخ برومند
که ببریدند ازو این لحظه پیوند
ازان ترّست و تازه بر سر راه
که این دم زین بریدن نیست آگاه
هنوزش نیست آگاهی ز آزار
شود یک هفتهٔ دیگر خبردار
ز حال خود خبر نه این زمانت
ولی چون بر لب آید مرغ جانت
بدام از دانه بینی مرغ جان را
که این دانه دهد مرغی چنان را
چو آدم مرغ جان را داد دانه
بیفتاد از بهشت جاودانه
ولی آدم اگر گندم نخوردی
همی مردم به جز مردم نخوردی
ز تو گر مرغ و حیوان میگریزند
چو زیشان میخوری زان میگریزند
(۱۰) حکایت سلطان محمود با دیوانه: در آن ویرانه شد محمود یک روز(۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما: حسن یک روز رفت از بصره بیرون
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درختی سبز را ببرید مردی
برو بگذشت ناگه اهل دردی
هوش مصنوعی: مردی از کنار درختی سبز عبور کرد و آن را برید، ناگهان فردی که در رنج و درد بود، او را دید.
چنین گفت او که این شاخ برومند
که ببریدند ازو این لحظه پیوند
هوش مصنوعی: او گفت: این شاخهی بزرگ و سرسبز که هماکنون از آن جدا شده، پیوندش را با درخت قطع کردند.
ازان ترّست و تازه بر سر راه
که این دم زین بریدن نیست آگاه
هوش مصنوعی: از چیزی که تازه بر سر راه قرار دارد بترس، زیرا در این لحظه از بریدن زین آگاه نیست.
هنوزش نیست آگاهی ز آزار
شود یک هفتهٔ دیگر خبردار
هوش مصنوعی: اوتی به این معناست که هنوز از درد و رنج خود آگاهی ندارد و باید یک هفته دیگر بگذرد تا متوجه این موضوع شود.
ز حال خود خبر نه این زمانت
ولی چون بر لب آید مرغ جانت
هوش مصنوعی: حالت را در این زمان نمیدانی، اما وقتی که مرگ نزدیک شود و روح تو آماده پرواز باشد، به آنچه بر تو گذشته پی میبری.
بدام از دانه بینی مرغ جان را
که این دانه دهد مرغی چنان را
هوش مصنوعی: اگر مرغ جان را در دامی ببینی که دانهای در آن است، بدان که این دانه میتواند جان تو را به دردسر بیندازد و تو را به خود مشغول کند.
چو آدم مرغ جان را داد دانه
بیفتاد از بهشت جاودانه
هوش مصنوعی: زمانی که آدم به مرغ جان خود غذا داد، از بهشت ابدی سقوط کرد.
ولی آدم اگر گندم نخوردی
همی مردم به جز مردم نخوردی
هوش مصنوعی: اگر تو گندم نخوری، یعنی از روزی و نعمتها بهرهمند نشوی، در واقع مانند مردم عادی زندگی نکردهای و نمیتوانی خود را جزو انسانها به حساب آوری.
ز تو گر مرغ و حیوان میگریزند
چو زیشان میخوری زان میگریزند
هوش مصنوعی: اگر پرندهها و حیوانات از تو فرار میکنند، به خاطر این است که تو آنها را میخوری و از این مسئله میترسند.