گنجور

(۵) حکایت حسین منصور حلاج بر سر دار

چو ببریدند ناگه بر سر دار
سر دو دست حلاج آن چنان زار
بدان خونی که از دستش بپالود
همه روی و همه ساعد بیالود
پس او گفت آنکه سر عشق بشناخت
نمازش را بخون باید وضو ساخت
بدو گفتند ای شوریده ایام
چراکردی بخون آلوده اندام
که گر از خون وضوی آن بسازی
بود عین نمازت نانمازی
چو مردان پای نه در کوی معشوق
مترس از نام و ننگ هیچ مخلوق
که هر دل کو بقیومست قایم
نترسد ذرّهٔ از لؤم لایم
بیا مردانه در کار خدا باش
کم اغیار گیر و کار را باش
چو گردون گرد عالم چند گردی
ز خود کامی فراتر شو بمردی
که گر عشقت چنین نامرد گیرد
ز خجلت بند بندت درد گیرد
بسا شیران که صاحب زور بودند
بزور عشق در چون مور بودند
تو کز موری کمی در زور و مقدار
به پیش عشق چون آئی پدیدار؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو ببریدند ناگه بر سر دار
سر دو دست حلاج آن چنان زار
هوش مصنوعی: زمانی که ناگهان او را بر سر دار بردند و دست‌هایش را بریدند، حال آن حلاج آنقدر مظلوم و زار بود.
بدان خونی که از دستش بپالود
همه روی و همه ساعد بیالود
هوش مصنوعی: هر کسی که از تلاش و کوششی دست بکشد، نام و اعتبارش به تدریج کم‌رنگ خواهد شد و همه چیز از او دور خواهد شد.
پس او گفت آنکه سر عشق بشناخت
نمازش را بخون باید وضو ساخت
هوش مصنوعی: او گفت کسی که واقعاً عشق را درک کرده است، برای نماز خواندن باید با وضو باشد.
بدو گفتند ای شوریده ایام
چراکردی بخون آلوده اندام
هوش مصنوعی: به او گفتند، ای کسی که در روزهای سخت و پرآشوب زندگی می‌کنی، چرا خود را به این وضعیت خونین و ناپسند مبتلا کردی؟
که گر از خون وضوی آن بسازی
بود عین نمازت نانمازی
هوش مصنوعی: اگر از خون وضوی او استفاده کنی، واقعاً نمازی به جا نیاورده‌ای، بلکه تنها نمایشی انجام دادی.
چو مردان پای نه در کوی معشوق
مترس از نام و ننگ هیچ مخلوق
هوش مصنوعی: وقتی که مردان در راه عشق قدم می‌زنند، از نام و ننگ هیچ مخلوقی نترسید.
که هر دل کو بقیومست قایم
نترسد ذرّهٔ از لؤم لایم
هوش مصنوعی: هر دلی که به خدا متکی و پایدار باشد، هرگز از ناپاکی‌ها و زشتی‌ها نمی‌ترسد.
بیا مردانه در کار خدا باش
کم اغیار گیر و کار را باش
هوش مصنوعی: به آرامی و با ارتباط مستقیم با خداوند عمل کن و کمتر به دیگران وابسته شو. در انجام وظایف و کارهایت جدی و مصمم باش.
چو گردون گرد عالم چند گردی
ز خود کامی فراتر شو بمردی
هوش مصنوعی: به جای اینکه دائماً به دور خود بچرخید و به مسایل پیش پا افتاده بپردازید، تلاش کن تا فراتر از خودت بروی و به انسانی بزرگ‌تر و با عمق‌تر تبدیل شوی.
که گر عشقت چنین نامرد گیرد
ز خجلت بند بندت درد گیرد
هوش مصنوعی: اگر عشق تو چنین بی‌رحم باشد، از شرم و خجالت درد و رنج تو زیاد خواهد شد.
بسا شیران که صاحب زور بودند
بزور عشق در چون مور بودند
هوش مصنوعی: بسیاری از شیرها که از قدرت و زور برخوردار بودند، به خاطر عشق، مانند موریانه بی‌حس و بی‌دفاع شده‌اند.
تو کز موری کمی در زور و مقدار
به پیش عشق چون آئی پدیدار؟
هوش مصنوعی: تو که با کمال کمی و ضعف وجودت، در عشق چقدر جلوه‌گر می‌شوی؟

حاشیه ها

1393/05/09 16:08
محسن رضایی

خیلی شعر جالبیه

1395/03/15 12:06
زهره نامدار

اینمصرع در تصحیح دکتر شفیعی کدکنی به این صورت آمده و درست هم همین است:
که گر از خون وضوی آن نسازی
بسازی تمام معنی را از بین می برد.

1398/12/16 04:03
مهندس

بدو گفتند ای شوریده ایام
چراکردی بخون آلوده اندام
که گر از خون وضوی آن بسازی
بود عین نمازت نانمازی
به حلاج میگن اگه از خون وضو بگیری نمازت باطل میشه. "که گر از خون وضوی آن بسازی" کاملا درست هست. اگه حرف از سمت منصور بود میشد "که گر از خون وضوی آن نسازی" و حرف شما صدق میکرد.

1403/01/21 15:03
Mr Mohammadi

مهندس جان طبق تصحیح دکتر شفیعی کدکنی جای ابیات 3 و 4 باید عوض بشه.. اونوقت هست که "که گر از خون وضوی آن نسازی" معنی میده و منطبق هست با مفهوم عارفانه شعر