(۳) حکایت دیوانه به شهر مصر
بشهر مصر در شوریدهٔای بود
که در عین الیقینش دیدهای بود
چنین گفت او که هر شوریدهٔ راه
که میرد از غم معشوق ناگاه
عجب نیست آن، عجب اینست کین سوز
گذارد عاشقی در زندگی روز
اگر عاشق بماند زنده روزی
بوَد چون شمع در اشکی و سوزی
نگیرد کار عاشق روشنائی
مگر چون شمع سوزد در جدائی
چوسوز عاشق از صد شمع بیشست
چو شمعش روشنی از شمع خویشست
اگر معشوق یابد عاشق زار
روان گردد بسر مانند پرگار
(۲) حکایت آن جوان که از زخم سنگ منجیق بیفتاد: جوانی داشت دیرینه رفیقی(۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان: بگرگان پادشاهی پیش بین بود
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1389/07/30 09:09
amin
در بیت اول عین الیقین اشتباه تایپ شده است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1389/07/30 09:09
amin
در بیت دوم ناگاه صحیح می نماید.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.